×
×

آیا ماکت‌های آلبوم «سینا حجازی» را دزد برد؟

  • کد نوشته: 74423
  • 31 فروردین 1394
  • ۱ دیدگاه
  • حاشیه‌نویسی از یک میزگرد نافرجام که به بیمارستان و چلوکباب در میدان آزادی ختم شد!

    آیا ماکت‌های آلبوم «سینا حجازی» را دزد برد؟
  • سینا حجازی

    سینا حجازی

    سایت موسیقی ما نوشت:

    حسابی نگران شوید و همین اول کار خیال‌تان راحت باشد که تیتر (و روتیتر) این مطلب صرفاً برای جلب توجه شما انتخاب نشده و در پاراگراف‌های انتهایی این گزارش می‌فهمید اوضاع چقدر آشفته، نگران‌کننده و غیرقابل کنترل است. صدای من را از طبقه آخر یک ساختمان بلند در غرب تهران می‌شنوید. استودیوی خلوتی که در ماه‌های نه‌چندان دور چندان نمی‌شد نام «استودیو» را برایش استفاده کرد و حالا به مخفیگاه شخصی و شیک «سینا حجازی» تبدیل شده است.

    من به جلسه‌ای درباره نخستین آلبوم رسمی «سینا حجازی» دعوت شده‌ام. قرار است آلبوم جدید این خواننده را گوش کنیم و برنامه‌ریزی‌های مباحث خبری آلبوم برای رسانه‌ها را انجام دهیم. به هر حال نخستین آلبوم هر خواننده غیرمجازی که به تازه مجوز گرفته، جذابیت‌های خبری خاص خودش را دارد و این خواننده اگر «سینا حجازی» باشد که دیگر این جذابیت‌ها چندین و چند برابر می‌شود. خواننده‌ای که فرم، لحن و سبک آثارش در ایران منحصر‌به‌فرد است و نخستین خواننده‌ای است که در سبک «رگه» کار می‌کند.

    • «رِگِه» (Reggae) دقیقاً چیست؟

    در‌‌ همان طبقه آخر این ساختمان بمانید و گوش‌تان به من باشد تا برگردیم به صندلی‌های محوطه بیرونی استودیوی سینا. سبک «رگه» را اگر می‌خواهید خوب بشناسید بیایید با هم سفری داشته باشیم به سواحل جامائیکا. زادگاه این سبک موسیقی همین جاست. جزیره‌ای کوچک و گرمسیری از جزایر دریای کارائیب که نقطه تلاقی دو فرهنگ قدرتمند یعنی فرهنگ آفریقا و فرهنگ آمریکای شمالی به حساب می‌آید.

    آتش «رِگه» در گرمای سرخ کارائیب فروزان شده است. «رِگه» نعره می‌زند، نفرین می‌کند و وقتی حالش خوب باشد، سرخوشانه فریاد شادی می‌کشد. اساس «رِگه» بر پایه‌ای ریتمیک که با تأکید روی ضدضرب‌ها شخصیت می‌گیرد، (معروف به اسکنک) تشکیل شده است.

    بسیاری از مشاهیر «رگه» مثل باب مارلی، موفقیت‌های تجاری بزرگی کسب کردند و در دهه ۱۹۷۰ دیگر آرام آرام صدای «رگه» به همه جای دنیا رسید. در دهه هشتاد و نود، این سبک با «هیپ‌هاپ» (رپ) در هم آمیخت تا صدا‌ها و الحان تازه‌ای به‌وجود بیاورد که می‌توان آن را در کار گروه‌هایی مثل «وو-تانگ کلان» و «فوگز» شنید.

    • چند پیشنهاد بی‌شرمانه

    احوالپرسی‌ها و تذکر نکاتی مهم درباره سایز لباس‌های بنفشی که در مقابل در ورودی ساختمان استودیو جلب توجه کرده، تمام می‌شود و می‌رسیم به اصل موضوع. خبر صدور همه مجوزهای نخستین آلبوم رسمی «سینا حجازی» در یکی دو هفته گذشته به شدت مورد توجه قرار گرفته و همین زوم رسانه‌ها باعث شده سینا بیشتر و بیشتر زیر ذره‌بین باشد.

    می‌گوید همه مجوز‌ها قبل از عید صادر شده بود و خودشان عمداً سعی کردند اخبار آلبوم را برای سال جدید نگه دارند. بی‌هیچ حرف اضافه‌ای سراغ آلبوم می‌رویم. قرار است قدم به قدم پیش برویم و قطعات آلبوم را یکی یکی بشنویم و بعد درباره هر کدام حرف بزنیم.

    هنوز یخ‌مان باز نشده که جمله‌ای از حرف‌هایش تلنگری به من می‌زند و به فکر فرو می‌روم: «هر خواننده باید یک ایدئولوژی باشد نه صرفاً یک صدا. استراتژی هر هنرمند مهم‌ترین رکن در مسیر و عمر هنری اوست. هر کدام از قعطعات آلبوم تکه‌ای از پازل ذهنی من و تفکراتم هستند. موسیقی و اصولاً ذات هنر در این تعریف شده که باید مخاطب یا شنونده را به فکر فرو ببرد. من بر اساس تفکرات و نگاهم به مقوله‌های مختلف اثری را تولید می‌کنم و مخاطب من حتی اگر یک درصد کل جامعه موسیقی کشور باشد با تفکر و ایدئولوژی من ارتباط برقرار می‌کند و این نکته اصلی و کلیدی در نوع نگاهم به کار است. وای به حال هنرمندی که بر اساس نیاز و خواست مخاطب کاری را تولید کرد.»

    فضای کار‌ها کلاً متنوع است و هر کدام در دنیای خودشان سیر می‌کنند اما هارمونی و یک‌دستی قطعات به خوبی قابل لمس است. قطعه‌ای با تنظیم ارکسترال در آلبوم هست که سینا هنوز هم برای قرار دادن آن در آلبوم تردید دارد. شاهد و شنونده آثاری با موضوعات اجتماعی و عاشقانه هستیم و گه‌گدار هم وارد فضاهای فانتزی و خاص سینا می‌شویم.

    تصور من این است که سه قطعه از آلبوم قابلیت «هیت شدن» در بین مخاطبان موسیقی را دارند. از همین حالا نام‌شان را در ذهن‌تان داشته باشید: «بادبادک»، «رویا» و «خودتی».

    • سینا، مجوز، پاستوریزه؟

    اگر قرار است محتوا، کیفیت و فضای آثار «سینا حجازی» از فیلتری به نام «مجوز» بگذرد، باید منتظر تغییرات کلی و فراموش کردن فضای اصلی و شناخته شده آثار این خواننده باشیم؟ این مهم‌ترین سوالی بود که در طول گوش کردن به آلبوم فکر و ذکر من را به خود مشغول کرده بود. سابقه بد بسیاری از آرتیست‌ها که گرفتن مجوز، مترادف شده با «از بین رفتن روح اثر»، این پیش‌زمینه ذهنی را به وجود می‌آورد و حالا برای شما یک خبر خوب دارم.
    اگر فکر می‌کنید که سینا حجازی به قیمت انتشار آلبومش هر کاری حاضر شده بکند تا بتواند مجوز بگیرد سخت در اشتباه‌اید. آثار سینای قبل و بعد از انتشار آلبوم تنها یک تفاوت بزرگ و اساسی دارد. آن هم اینکه آثار رسمی این خواننده پخته‌تر و از لحاظ حسی قوی‌تر شده‌اند.

    • و دوباره آلبوم…

    تحلیل درباره آلبومی که هنوز منتشر نشده و فقط یک بار آن را شنیده‌اید کار راحتی نیست. قرار نیست در تعارفات معمول گیر بیفتیم و بی‌هیچ انتقادی، صرفاً به تمجید از یک اثر در این گزارش بپردازیم.

    آلبوم سینا شامل ده قطعه (۷ اثر جدید و۳ قطعه قدیمی) است، مجموعه‌ای کامل با در نظر گرفتن شرایط و تفکرات شخصی این خواننده که در آن هر از گاهی از درون‌اش بیرون آمده و تلنگرهای تلخی به فضای پیرامون‌اش می‌زند. نکاتی ریز که هر کدام از آن‌ها مشخصاً به خوبی پرورانده شده و در قالب یک اثر موسیقی قوام پیدا کرده است.

    موسیقی «سینا حجازی» ترکیبی از هیجان، جسارت و ریزه‌کاری‌هایی جدید را در خود دارد که ترکیب آن با کلام و اشعاری با درون‌مایه‌هایی اجتماعی-احساسی، خروجی جذابی را به وجود آورده که قرار است موسیقی نسل جدید باشد. نسل جدیدی که خسته از «پاپ»‌های به تکرار رسیده، این روز‌ها درگیر «پالت»، «چارتار» و… هستند. سینا حجازی برای آشنا نبودن مخاطب این نسل با این سبک موسیقی و غافلگیری شنونده جدیدش در مواجهه اول با اثرش، فکری کرده آیا؟

    • آمبولانس

    دوباره برگشته‌ایم سر آلبوم و بیشتر و بیشتر درباره‌اش حرف می‌زنیم. طرح جلد «بزرگمهر حسین‌پور» برای آلبوم واقعاً شیک و جذاب از آب در آمده. حالا نشسته‌ایم و به این فکر می‌کنیم که شاید بد نباشد چند چهره سینمایی نیز آلبوم را بشنوند. پدر سینا «صدرالدین حجازی» از بازیگران سر‌شناس و قدیمی سینماست و همین باعث شده او در این حوزه ارتباطات قوی و محکمی داشته باشد. می‌خواهد از پدرش در این باره مشورت بگیرد که دقیقا‌‌ً همان لحظه موبایل‌اش زنگ می‌خورد و کلمه «بابا» روی آیفون سینا جا خوش می‌کند. با شوخی تلفن‌اش را جواب می‌دهد و همین که می‌خواهد ماجرا را عنوان کند، به یک باره لحن صدایش به شکلی نگران‌کننده عوض می‌شود: «الان حالت خوبه؟ کدوم بیمارستان؟»

    اتمام فوری میزگرد، کاپشن، خاموش کردن اجاق گاز، آمبولانس، بیمارستان شهید فیاض‌بخش، ۲۰۶ سرمه‌ای، رنگ و روی سفید، بی‌خیال آلبوم، احساس درد در ناحیه قلب، مأمور آمبولانس، رانندگی خطرناک، تماس‌های تلفنی، «کیف‌ات رو توی ماشین نزار»، «مامانم ده سال تو این بیمارستان پرستار بوده»، رانندگی خطرناک، «همه بچگی من توی این بیمارستان و کنار مامانم گذشته»، «من توی این بیمارستان بزرگ شدم»، «انقدر بهش گفتم نکش این سیگار لعنتی رو»، رانندگی وحشتناک، اورژانس، نوار قلبی، «چی شده حاج‌آقا؟»، رادیولوژی، «می‌تونم خودم راه بیام»، معاینه، «یه اسپاسم کوچیکه، چیز مهمی نیست»

    خلاصه‌اش هم که بکنیم، این می‌شود که پدر کمردردی کوچک داشته و از یکی از اطرافیانش می‌خواهد با پا روی کمرش برود و همین باعث می‌شود فشار کوچکی به قلب «صدرالدین حجازی» وارد شود و درد در قفسه سینه کارش را به آمبولانس، بیمارستان، نوار قلبی و سرانجام ترخیص با معاینه پزشک بکشاند.

    حدود یک ساعت استرس و نگرانی بالاخره با عکس یادگاری نگهبان بیمارستان با «صدرالدین حجازی» به اتمام می‌رسد ولی این سرخوشی فقط چند دقیقه و تا لحظه‌ای که نزدیک ماشین سینا رسیدیم دوام داشت.

    قفل مرکزی کار نمی‌کند و سینا با شکی مضحک می‌گوید: «مطمئن‌اید این ماشین ماست؟ ماشین رو زدن!» سرش را تکان می‌دهد و به محض اینکه کاپوت بالا می‌رود صحت حرف سینا تأیید می‌شود. باتری ماشین و تعدادی لوازم دیگر از ماشین به سرقت رفته. جمله «کیف‌ات رو توی ماشین نزار» در آن شرایط به داد من رسیده ولی سرقت برخی لوازم ماشین و چند «فلش» و CD و خسارت مالی و معطلی یک‌ساعته، دردسر دیگری که در این شب عجیب سراغ سینا و پدر بدحالش آمده.

    کمی بعد و جوری که پدرش نشود آرام می‌گوید: «ماکت‌های آلبوم توی فلش‌ها نباشه!» سرم را بر می‌گردانم و درست متوجه حرف و لحن‌اش نمی‌شوم. اینکه جمله‌اش از «ترس» است یا سوالی؟

    • ایستگاه آخر

    رابطه پدر و پسری در کار نیست و دو دوست صمیمی و «ندار» را در صندلی‌های جلو ماشین می‌بینم که بیشتر از دو رفیق، با هم راحت‌اند و شوخی می‌کنند و بلند بلند می‌خندند. یک ساعتی صرف خرید باطری و راه انداختن ماشین شده و حالا ظاهراً ایستگاه آخر قرار است چلوکبابی بزرگی در حوالی میدان آزادی باشد.

    میزگرد آلبوم سینا حالا سه نفره در چلوکبابی میدان آزادی به پاست و بعد از چند ساعت استرس و نگرانی مدام، حالا برق خوشحالی و حال خوب را می‌شود در نگاه سینا به خوبی دید. البته با یک تبصره نگران‌کننده: ماکت‌های آلبوم توی فلش‌ها نباشه!

    ساعت ده و بیست دقیقه شامگاه ۱۷ فروردین سال ۹۴. صدای من را از حوالی میدان آزادی می‌شنوید. از سرانجام عجیب میزگردی نافرجام که قرار بود درباره نخستین آلبوم «سینا حجازی» باشد.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *