×
×

خداحافظ رومی!

  • کد نوشته: 36144
  • 02 خرداد 1392
  • ۱ دیدگاه
  • پدرام درخشانی: من معتقدم اگر بخواهم امروز کنسرت بگذارم باید با شیوه جدیدی پیش بروم. نمی‌گویم که مثل این موسیقی پاپ امروز کار می‌کنم ولی ناچارم شیوه خودم را با موسیقی که امروز مخاطب پسند است در هم بیامیزم و ببینم چه چیزی از آب درمی‌آید. اگر خودم را راضی کرد، ارائه می‌کنم. بله من خیلی دوست دارم همه مردم بیایند و موسیقی رومی را گوش کنند ولی الان دیگر کسی آن را گوش نمی‌کند

    خداحافظ رومی!
  • P-10-1موسیقی ایرانیان – ریما آسا: «رومی۳» سومین آلبوم گروه رومی به سرپرستی و آهنگسازی پدرام درخشانی است. آلبومی که در این روزهای پرهیاهوی سیاسی اقبال خوبی میان مخاطبان موسیقی داشته است و به لحاظ کیفیت موسیقایی هم بسیاری آن را ستوده‌اند. یک آلبوم به اصطلاح تلفیقی که حاوی ۴ قطعه با کلام به خوانندگی سینا سرلک، هومن جاوید، مهرداد هویدا و بامداد فلاحتی و ۴ قطعه بی‌کلام است. تولید این آلبوم دو سال طول کشیده و جمعی از بهترین نوازندگان ایران در تولید آن نقش داشته‌اند؛ آرش پژند مقدم، دارا دارایی، میلاد درخشانی، پاشا هنجنی، همایون نصیری، رضا تاجبخش، بابک صفر نژاد، امید حاجیلی و. . . و خود پدرام درخشانی که علاوه بر آهنگسازی و تنظیم، نوازندگی سنتور را هم برعهده داشته است. بیراه نیست اگر رومی ۳ را یکی از موفق‌ترین‌های این سبک در ۱۰ سال اخیر بدانیم کما اینکه خود پدرام درخشانی هم از آلبوم بسیار راضی است و معتقد است با این آلبوم کارش با این نوع موسیقی را به پایان رسانده. برای بحث و نظر جدی پیرامون این آلبوم سراغ پدرام درخشانی رفتیم تا متوجه شویم رومی ۳ از پس چه فراز و فرودهایی امروز در اختیار مخاطبانش قرار گرفته. درخشانی ساده و شفاف و برخلاف بسیاری از هم‌صنفانش واقع بینانه سخن می‌گوید، این گفت‌وگو برای اهلش خواندنی است.

    جریانی که در ایران موسیقی تلفیقی نام گرفته فراز و فرودهای خاصی داشته و خیلی از اهالی با سابقه این جریان از آن جدا شده‌اند و از طرف دیگر جریان جدید در آن شکل گرفته است. شما به عنوان کسی که از آویژه تا رومی ۳ به این نوع موسیقی وفادار مانده و از آن مهم‌تر موفق بوده‌اید، چه ارزیابی‌ای از این جریان دارید؟
    من در دنیای موسیقی سنتی آموزش دیدم و به شکل سنتی نواختن سنتور و موسیقی ایرانی را از هنرمندان برجسته‌یی همچون فرامرز پایور، پرویز مشکاتیان، پشنگ کامکار و مسعود شناسا آموخته‌ام. ولی حسی درونی از همان دوران به من می‌گفت که باید نوع دیگری از موسیقی کار کنم و آن نوع موسیقی مرا ارضا نمی‌کرد. این موسیقی نمی‌توانست هیجان و احساسی را که در وجود من بود ارضا کند. حتی در دوران دانشجویی هم کارهای سنتی کار کردم. بعد از دانشگاه با دوستانی آشنا شدیم و روش جدیدی برای ارائه موسیقی ایرانی ابداع کردیم که به آن موسیقی فیوژن، تلفیقی یا. . . می‌گویند. در حقیقت ما با گروه آویژه نخستین کسانی بودیم که در ایران این نوع موسیقی را ارائه کردیم. تا آن زمان کسی چنین موسیقی‌ای را امتحان نکرده بود. بیس کار موسیقی ایرانی بود و سازهای ایرانی بار آن را به دوش می‌کشیدند و در کنار آن از موسیقی‌های دیگری هم استفاده می‌شد مثلا مایه‌هایی از جز یا راک و پاپ که نوازنده‌های دیگر گروه این لحن را به آن اضافه می‌کردند. سعی می‌کردیم با آن ترکیب به موسیقی ایرانی‌ای که مدنظرمان بود، جذابیت تازه‌یی بدهیم.

    ما می‌خواستیم اسم موسیقی به‌روز بشود و سازهای‌مان (مثل سنتور، تار و…) در این موسیقی برجسته بشوند. نه اینکه از هویت خود دور شود، نه هویت ایرانی خود را داشته باشد و در یک قاب زیبای جدید، برجسته شود. در واقع ما با الهام گرفتن از ضرباهنگ‌های موسیقی‌های دیگر می‌خواستیم این موسیقی را به شکل جذاب‌تری ارائه کنیم. ما جوان بودیم و این برای ما حالت آزمون و خطا داشت و اشکالاتی هم در کار بود. حدود سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ بود. همین‌طور ادامه پیدا کرد. گروه آویژه تعطیل شد. من گروه رومی را به راه انداختم و تا امروز هم ادامه داشته است و من فکر می‌کنم کاری که می‌خواستم در چنین سبکی انجام بدهم در آلبوم «رومی ۳» انجام داده‌ام و اشتباهاتی که ممکن بود قبلا پیش بیاید را رفع کرده‌ام. در این آلبوم یکسری مفاهیم خاصی که از زمان آویژه تا امروز دغدغه من بوده را به شکل درستی پیاده کرده‌ام.

    در این نوع موسیقی وقتی پای خواننده وسط می‌آید این تلقی وجود‌ دارد که بیشتر از خواننده‌هایی که تربیت غیرسنتی دارند استفاده شود ولی شما از خواننده‌های موسیقی سنتی هم استفاده کردید مثلا در همین رومی ۳ از سینا سرلک هم استفاده کردید یا در رومی ۲ که همه قطعات با کلام را سینا سرلک خوانده بود. درباره انتخاب خواننده در این نوع موسیقی برای ما کمی توضیح می‌دهید؟

    انتخاب خواننده برای یک قطعه بستگی به خود آن قطعه دارد. در آلبوم رومی ۲ تماما بر اساس موسیقی ردیف بود و به نوعی همگی آن قطعات را می‌توان با تعریف سنتی تصنیف دانست و می‌طلبید که یک خواننده سنتی آنها را بخواند. ولی کارهای دیگر هم هست که به صدای سینا نمی‌خورد. من خواننده را بر اساس نوع ملودی، شیوه تنظیم و نوع شعر انتخاب می‌کنم. مثلا در رومی ۲ ما سه خواننده داشتیم ولی رومی ۳ چهار خواننده دارد و خواننده هر قطعه را بر‌اساس خود آن قطعه انتخاب کردم و فکر می‌کنم انتخاب‌های درستی انجام داده‌ام. ولی معتقدم آن موسیقی تلفیقی ناب را باید خواننده سنتی بخواند.

    همان‌طور که گفتید در موسیقی تلفیقی مورد نظر شما، موسیقی ایرانی و ساز ایرانی غالب است و به همین دلیل حضور سازهای غیرایرانی و مچ شدن آنها با سازهای سنتی ایرانی سخت است. در رومی۳ این هماهنگی به خوبی اتفاق افتاده. با چه روشی به سمت این موسیقی حرکت کردید تا به این نتیجه دست پیدا کنید؟

    من در این سال‌ها کارهای بسیاری انجام دادم و قطعات بسیاری اجرا و ضبط کرده‌ام. در هر کدام از این کارها تجربه‌هایی در این زمینه کسب کرده‌ام. در هر کدام از این کارها ترکیب خاصی را امتحان کردم. منظور تنها آلبوم‌هایی که شما شنیده‌اید نیست، من حدود ۵۰ قطعه دارم که تاکنون منتشر نکرده‌ام و قرار هم نیست منتشر شوند ولی شاید از آنها در کارهای بعدی‌ام استفاده کنم. در این سال‌ها در واقع مثل یک شیمیدانی که ترکیب‌های مختلف را با اندازه‌های مختلف امتحان می‌کند تا مثلا به TNT دست پیدا بکند! من هم آنسامبل‌های مختلفی را تجربه کردم و در هر کدام چیزهایی پیدا کردم. مثلا از پس این تجربه‌ها متوجه شدم در استفاده از سازهای بادی مثل ساکسیفون یا ترمپست درکنار سازهای ایرانی، چه ترفندی به کار ببرم که مزاحم هم نباشند یا مثلا آن یکی تاثیر این یکی را از بین نبرد یا مثلا صدای تروپیت تاثیر بدی روی صدای تار نگذارد یا این سازها، به طور کلی شخصیت شان را در آن ترکیب مورد نظر از دست ندهند. در واقع در طول این سال‌ها که کار می‌کنم و به مدد این تجربه‌ها به این رسیده‌ام که از این ترکیب‌ها چگونه استفاده کنم. نه در کتابی خواندم و نه در جایی دیدم و بر اساس داشته هایم دست به آزمون و خطا زدم تا به این نتیجه برسم.

    شما و برادرتان (میلاد درخشانی) از معدود نوازنده‌های این نوع موسیقی هستید که ساز ایرانی می‌نوازید ولی موفق شدید این سازها را به گونه خاصی بنوازید که در این نوع موسیقی اصطلاحا جواب بدهد. گاهی اوقات همان لحن موسیقی ایرانی را دارید و گاهی اوقات از آن دور می‌شوید. مثلا میلاد درخشانی در همین آلبوم رومی۳ در لحظاتی با ادبیاتی نزدیک به موسیقی جز، تار می‌نوازد. آیا به این شکل نوازندگی هم با آزمون و خطا دست پیدا کردید و راه و شیوه خاصی را در پی گرفتید؟
    اینکه شما می‌گویید در وهله اول به ذوق و سلیقه خود نوازنده باز می‌‌گردد. من در رومی ۳ دو قطعه دارم که برای سنتور ساخته شدند؛ یکی قطعه «۲۰ هزار سنتور زیر دریاست» که کاملا ایرانی است. نحوه نواختن ساز سنتور کاملا ایرانی است. در مقابل قطعه‌یی دارم به اسم «سنتور من» که به نوعی سنتور نوازی مدرن است. کاری که دست راست انجام می‌د‌هد را دست چپ انجام نمی‌دهد و. . . در واقع من با این دو نگاه در این آلبوم نوازندگی کرده‌ام و میلاد هم همین‌طور، او هم پشتوانه آموزش سنتی را دارد ولی خب به ضرورت به شکل متفاوتی نوازندگی می‌کند. من فکر می‌کنم برای نوازنده لازم است که به درستی آموزش ببیند و بعد بر اساس ذوق و سلیقه خودش به نوازندگی بپردازد. من هیچ تعصبی در هیچ نوع موسیقی ای‌ندارم. هر نوع موسیقی در جای خودش خوب است. اگر شما براساس قلب خودتان پیش بروید و تلاش کنید حتما به نتیجه می‌رسید. من معتقدم هر انسانی برای خودش تخیلی دارد که در تخصص خود استفاده می‌کند و مهم این است که این تخیل را به درستی پر و بال داد و در کار خود درست پیاده کرد.

    شما در این آلبوم از چهار خواننده استفاده کردید و معمولا آثارتان خواننده دارد. ولی در آویژه از خواننده استفاده نکردید. توجه شما به حضور خواننده در آلبوم به چه دلیل است؟ آیا جلب مخاطب بیشتر هم در استفاده شما از خواننده تاثیر داشته؟
    به هر حال خواننده و آواز یک بخشی از موسیقی است و شما نمی‌توانید آن را از موسیقی حذف کنید. اینطور هم نبود که ما در آویژه اصلا از خواننده استفاده نکرده باشیم در گاها از خواننده هم استفاده می‌کردیم. بعضی وقتی‌ها هیچ ‌سازی نمی‌تواند جوابگوی ذهنیتی که شما دارید باشد و آنجا خواننده به کار می‌آید. شعرهای کمی هستند که نظر مرا جلب می‌کنند و من می‌توانم برای آنها موسیقی بسازم. ممکن است شعری باشد که من ۳ آهنگ برای آن ساخته باشم. البته من به شخصه موسیقی بی‌کلام را ترجیح می‌دهم. این نوع موسیقی می‌تواند هنر واقعی موسیقی را به شما نشان بدهد. وقتی خواننده هست این قضیه نصف می‌شود در واقع نصف کار را خواننده انجام می‌دهد و نصف کار را من. ولی در کار بی‌کلام کار، کار من است. موسیقی با کلام را دوست دارم و دغدغه آهنگسازی من هم بود ولی خب آن مساله که شما می‌گویید هم مدنظرم بوده که به این طریق مخاطب بیشتری جلب کنم اما مهم‌ترین و تنهاترین دلیلش نبوده است. این یک واقعیت است که ۹۹ درصد مردم نه فقط در ایران که در همه جای دنیا یک برنامه هنری موسیقی را بر مبنای خواننده انتخاب می‌کنند. خیلی کم هستند آنهایی که مثلا با توجه داشتن به آهنگساز یا نوازنده یک آلبوم یا کنسرت آن را انتخاب می‌کنند. مثل سینماست؛ در سینما هم مردم به خاطر یک بازیگر به سینما می‌روند، در مرحله بعد به سراغ کارگردان می‌روند. در موسیقی اول خواننده مهم است، بعد نوازنده‌ها و بعد از آن آهنگساز. خواننده لازمه موسیقی است ولی من دوست دارم بجا و به گونه‌یی که موسیقی مرا تحت شعاع قرار ندهد از آن استفاده کنم. در واقع من صدای خواننده را به شکل یک ساز می‌‌بینم.

    نوازنده‌های رومی از نوازندگان شاخص و بسیار موفق موسیقی ایران هستند و انصافا هم اجرای آنها در رومی ۳ اجرای موفق و شایسته‌یی است. بر چه اساسی نوازندگان یک قطعه را انتخاب می‌کنید؟
    تعدادی از نوازندگان از ابتدا در گروه رومی بودند. مثل کوروش بابایی و پاشا هنجنی، مثل میلاد و درشن و دارا و آرش مقدم. اینها همیشه با گروه بودند. تعدادی هم‌ نوازندگان میهمان بوده‌اند که من سعی کردم از بهترین‌ها استفاده کنم. ترومپت امید حاجیلی بوده و تروبون حسین شریفی. در یک قطعه گیتار الکتریک داشتیم که مسعود همایونی آن را نواخته است. هارمونیکای بابک صفر نژاد. برای ویولن از میثم مروستی و علی جعفری پویان خواستم که با رومی همکاری کنند و. . . من سعی کردم بهترین‌ها را برای این کار داشته باشم. ۲۷ نوازنده و خواننده و خواننده گروه کر در این کار هست و خواستم یک کار آکوستیک پرفکت باشد. من تمام تلاشم را کردم. شاید چیزی که می‌شنوید ایراداتی هم داشته باشد ولی من تمام تلاشم را کردم که کیفیت ارائه اثر عالی باشد.

    مدیریت این پروژه هم سختی‌های خاص خود را دارد. چگونه این همه نوازنده خوب را گرد هم آوردید؟

    بله، این درست است که چنین پروژه‌یی یک مدیریت خوب می‌خواهد ولی خب در وهله اول برای جمع کردن چنین نوازندگانی دستمزد خوب و به موقع است که آنها را وارد پروژه می‌کند و خب رفاقت هم در آمدن آنها نقش داشته است. من دوستی دارم به نام امیرحسین طباطبایی که ما از طریق رومی یک با هم آشنا شدیم. رومی یک را شنیده بود و از کار خوشش آمده بود. اتفاقی در جایی همدیگر را دیدیم و آقای طباطبایی گفت من می‌خواهم در ایران کار هنری انجام بدهم. نتیجه این شد که پس از دو سال وقت صرف کردن به «رومی ۳» رسیدیم که در اختیار مخاطبانش قرار گرفته است. در این کار بین من و آقای طباطبایی و دیگر دوستان رفاقت و صمیمیت خاصی برقرار بود که فکر می‌کنم روی نتیجه کار تاثیر خوب گذاشته است.

    در سال‌های اخیر این تلقی عمومی به وجود آمده که این موسیقی، موسیقی مخاطب خاص است. شما به عنوان یکی از مهم‌ترین آهنگسازان این جریان، این موسیقی را متعلق به مخاطب عام می‌دانید یا مخاطب خاص؟

    طیف مخاطبان این موسیقی در این سال‌ها عوض شده است. آن موقع که ما آویژه را داشتیم موسیقی پاپ چهار، پنج خواننده بیشتر نداشت. آنها هم تازه شروع کرده بودند. نخستین باری که ما با آویژه کنسرت گذاشتیم، چهار شب کنسرت بود که تبدیل شد به ۹ شب و این قابلیت وجود داشت تا یک ماه ادامه پیدا کند. فکرش را بکنید برای یک کنسرت بی‌کلام ۹ شب سالن پر شود و مردمی که آمده بودند هنوز هم آن شب را به‌یاد دارند.

    زمانی که من رومی را شروع کردم همین منوال بود و ما در کنسرت‌ها با مخاطبان بسیاری مواجه می‌شدیم. به تدریج تغییر پیدا کرد. اینترنت وماهواره و. . . تمام برنامه‌ریزی‌ها به سمت یک موسیقی پاپ همه‌پسند رفت. هر روز تعدادی خواننده افزوده می‌شود که همه شبیه به هم هستند و یک جور خوانندگی، یک جور ترانه‌سرایی، یک جور تنظیم و. . . همه شبیه به هم. تلویزیون خودمان همان است، ماهواره همان است. کنسرت‌ها را ببینید همان است و. . . نتیجه این شد که در طول این هفت، هشت سال گوش مردم و سلیقه مردم آن قبلی‌ها را از یاد برد. نسل جدید هم که اصلا آن را نشنیده است. وقتی شما میلیون‌ها پول صرف ارائه یک اثر ضعیف بکنی بالاخره مخاطب پیدا می‌کند. آن خواننده کره‌یی که گنگام استایل را خوانده و همه رکوردها را زده، مگر موسیقی خاصی ارائه می‌کند! اگر از جریانی حمایت مالی شود هر چقدر هم ضعیف باشد، بالاخره مردم از آن استقبال می‌کنند یا در واقع به آن عادت می‌کنند. مردم رفتند به جایی که با آن چیزی که در قبل بود بسیار متفاوت است.

    یعنی نگاه شما این نبوده که این موسیقی برای یکسری مخاطب خاص است و شما از نگاه خودتان برای عموم مردم کار می‌کردید؟
    هر هنرمندی دوست دارد کارش را همه مردم گوش کنند. این یک واقعیت است. اگر شکل برخورد مخاطب با موسیقی به همان شکل ۱۰، ۱۵ سال پیش، بود ما همچنان پر مخاطب بودیم ولی سیستم کار عوض شده. البته از جهاتی طبیعی هم هست و همه‌چیز تغییر کرده. نوع تنظیم و آهنگسازی و. . . تغییر کرده است. ما اگر همان کنسرت آویژه را دوباره تکرار کنیم شاید یک شب هم به طور کامل سالن پر نشود. الان دیگر زمانه تغییر کرده است. من معتقدم اگر بخواهم امروز کنسرت بگذارم باید با شیوه جدیدی پیش بروم. نمی‌گویم که مثل این موسیقی کار می‌کنم ولی ناچار شیوه خودم را با موسیقی ای که امروز مخاطب پسند است در هم بیامیزم و ببینم چه چیزی از آب درمی‌آید. اگر خودم را راضی کرد، ارائه می‌کنم. بله من خیلی دوست دارم همه مردم بیایند و موسیقی رومی را گوش کنند ولی الان دیگر کسی آن را گوش نمی‌کند. شاید آن گروه مخاطبانی که جدی‌تر موسیقی را دنبال می‌کنند طرفدار رومی باشند اما عموم مردم دیگر چنین چیزی نمی‌خواهند. دیگر وقت آن تمام شده و باید سمت کار دیگری رفت.

    یعنی بعد از این می‌خواهید تغییر رویه بدهید؟

    بله، این رومی دیگر برای من تمام شده است. من در پی چیز دیگری هستم، حالا و آلبوم بعدی من موسیقی بسیار متفاوتی از رومی خواهد بود. من به بن‌بست نرسیده‌ام ولی دارم با خودم فکر می‌کنم که چه راهی باید بروم.

    یعنی حتی امکان دارد دیگر تحت نام رومی هم کار نکنید؟

    بله، امکان دارد به طور کلی با شیوه و موسیقی متفاوتی فعالیتم را ادامه بدهم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *