تابستان و زمستان سال ۶۶ مردم سردشت در ایران و حلبچه در عراق، از بمباران شیمیایی عراق سوختند. مختصات این دو شهر مختصات غم است و هر کدام یک تاول عمیق و سوزان در نقشهها.
کیهان کلهر زاده چند کیلومتر آنطرفتر از این مختصات، یعنی کرمانشاه است که آن شهر هم با جنگ پنجه در پنجه بوده. مردی که حالا با کمانچهاش غوغا میکند و اگر صنفش کاروانی داشت پرچمدار به حق آن بود.
او چند ماه پیش «شهر خاموش» ثمره چندین ساله تلاشهایش را در تهران و چند شهرستان دیگر روی صحنه برد. قطعهای شبیه زاری یک کودک از پس ویرانهای که بوی گازهای اعصاب و خردل میدهد. او با این حس، بیگانه نیست چون خود از جنگ یک زخم کاری برداشته است؛ وقتی در جنگ، یک موشک به خانهشان اصابت میکند و پدر و مادر، برادر و دو دوست صمیمیاش را از او میگیرد.
او بازمانده یک درد جانکاه است و برای همین سوزِ سازَش در این قطعه که به یاد قربانیان بمباران شیمیایی حلبچه ساخته، آن قدر عمیق است که صدای گریه شنوندگان همراه همیشگی آن است.
حال پای این رنج بزرگ، با فیلم سینمایی«درخت گردو» در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر به دنیای قصه و سینما باز شده است. این فیلم روایتی از بمباران شیمیایی شهر سردشت چندین روز مانده به صدور قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ ایران و عراق توسط رژیم صدام است.
اکران این فیلم در روزهای پیش و اجرای کنسرت «شهر خاموش» نشان میدهد این بمباران با رنجی که به مردم تحمیل کرده، یک قصه پایان باز است و محصول ناجوانمردی، غم بزرگی که نسل به نسل قد میکشد.
دیدگاهتان را بنویسید