کوروش یغمایی خواننده راک ایرانی که سالهاست می خواهد آلبومی با عنوان «ملک جمشید» را به بازار عرضه کند و هر بار با سدی به نام ممیزی اداره موسیقی روبرو می شود در تازه ترین گفتگویش که با جمله انگلیسی «بیلبورد» انجام شده نکات جالبی را درباره اوضاع و احوال فعلی اش بیان کرده است. متن کامل گفتگوی یغمایی را به نقل از سایت شخصی این خواننده می خوانید:
رسانه های ایرانی و خارجی خبر درگذشت شما را ۲ سال پیش منتشر کردند، جریان چه بود؟
-یکی از بستگان که شاعر (هم) بود بیماری سختی داشت و در بیمارستان بستری بود. از آنجا که فامیل بودیم نام خانوادگی و ظاهرمان بسیار شبیه به هم بود، حتی باوجودی که ایشان از من خیلی مسن تر بودند. ایشان از دنیا رفتند و بیمارستان مشخصا” به اشتباه خبر از فوت من داد. «بی بی سی» و «وی او اِی» من را درگذشته گزارش دادند بدون اینکه زحمتِ گرفتنِ تاییدیه را به خود بدهند. پسر بیچاره و برادرم که در خارج زندگی میکنند بسیار ترسیدند.
پدید آوردن ژانر نو در موسیقیِ دهه ۷۰ ایران، چه حسی داشت؟
-آلات موسیقی بسیار سخت بدست می آمد. یا نمیتوانستم پیدایشان کنم و یا اصلا موجود نبود. چون آلات موسیقی بسیار گرانقیمت بودند مجبور بودم آنها را اجاره کنم. که بعضا” بعد از اجاره کردن میفهمیدم که خراب است. حتی سیمِ گیتار پیدا نمیشد. یک بار به استودیو رفتیم و باید کل آهنگ را در یک اجرای همزمان ضبط میکردیم، چون پول زیادی نداشتیم. اگر کسی خراب میکرد از استودیو تا بیرون دنبالش میکردیم.
برداشت شما از شرق در برابر غرب چیست؟
-همه راجع به شرق دربرابر غرب و فرهنگهای جداگانه هرکدام حرف میزنند. اول اینکه زمین غرب و شرق ندارد و گرد است. اینها قرارداد و فرضیاتی ست که جوامع برای خود پدید می آورند. من با این ایده که غرب در شرق نفوذ کرده موافق نیستم و یا اینکه یکی بر دیگری برتریهایی دارد. هند به عنوان نمونه تاثیر زیادی بر موسیقی غرب داشته است. در مورد ایران، سوال این نیست که غرب چگونه بر ایران تاثیر گذاشت؟ ما (ایرانیان) سازهای زیادی ابداع کرده ایم که هنوز استفاده میشوند. ولی در نهایت این موسیقی ست، و به (تمام) بشریت تعلق دارد.
با نگاهی به گذشته، نقشِ موسیقایی که بازی کرده اید را چگونه میبینید؟
-با استفاده از ملودی های غربی من گیتار را تبدیل به پایه ای از آوایی متمایزِ(اختصاصا”) ایرانی کردم، در سطحی که برای مخاطب بین المللی هم جذابیت داشته باشد. من با بدیهه سازی (نوازی)این کار را انجام دادم (به این مهم دست یافتم). برای من موسیقی وقتی ارزشمند است که یک اروپایی، آمریکایی، اسپانیایی و یا حتی یک عرب و یا آفریقایی آهنگی را بشنوند و از آن لذت ببرند، حتی بدون درک (معنی) شعر.
بسیاری از دوستان هنرمند شما ایران را ترک کردند، شما چرا ماندید؟
-هر هنرمندی باید تاریخ خود و هویت فرهنگی خود را درک کند. باید حس هویت داشت. عشق من به تاریخ ایران به نوعی بیماری شبیه است. هرچه که ما ایرانیان داریم از موسیقیِ فولکلوریک مان می آید. برای ما ایرانیان موسیقی که از هنر آفریده شده و بصورت سنتهای زبانی(سنتی و زبانی-سینه به سینه) به نسلهای بعدی رسیده است. آنها آواهای زیبایی هستند که بر کاغذ پیاده نشدند بلکه از پدر به پسر رسیدند. ازدست دادن هریک از این هنرمندان بمانندِ از دست دادن گنجینه ای است که هیچگاه دست یافتنی نیست. اگر از ایران رفته بودم مطمئنم که به نواختن موسیقی بصورت بین المللی میپرداختم، اما احتمالا” فارسی اجرا نمیکردم.
حدودا” مدتها از اجرا و یا ضبط (انتشار) کارهایتان ممنوع و یکبار مجاز هم بوده اید، این وضعیت چگونه است؟
-به نظرم کمتر مردی تاب و تحمل خاموش شدنِ (صدای) کارش، و وارونه شدنِ رویا(آرزوها)یش را داشته باشد. در هیچ کلامی نمیگنجد.در این دوران بعضی ازآهنگهایم راباکاست چهارتراک ضبط کردم. خنده دار بود ولی من انجامش دادم. یک پرنده دست آموزخانگی هم که مجازبه پروازنباشد، باگذشت زمان پرواز رافراموش می کند. گرچه پرواز بخش جدانشدنی پرنده است و پرنده بدون پرواز پرنده نیست.
دیدگاهتان را بنویسید