عصبشناس و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران درباره کاربرد موسیقی در پزشکی و روانپزشکی میگوید: در توانبخشی، موسیقی ریتمیک-ملودیک یا آواز آهنگین برای اشخاصی که بر اثر سکته مغزی دچار زبانپریشی شدهاند و نیمکره چپ مغزشان دچار اشکال شده، مورد استفاده قرار میگیرد. آنهم نه برای درمان بلکه برای تسهیل در توانبخشی.
پزشکان و روانپزشکان اروپایی و آمریکایی برای موسیقیدرمانی اهمیت بسیاری قائلند، زیرا بر اساس تحقیقات و تجارب آنها در تسهیل درمانی برخی از بیماریها بسیار موثر بوده است. این اهمیت تا به آنجاست که در دانشگاههای برخی از کشورها رشتهای با این عنوان وجود دارد و حتی برخی از بیمارستانها به طور تخصصی با این شیوه به درمان بیماران میپردازند.
برخلاف تصور عموم، موسیقی درمانی یک روش تازه ابداع شده نیست بلکه استفاده از این شیوه درمانی، قرنها قدمت دارد، با این وجود هنوز آنطور که باید در ایران به آن توجهی نشده است. این عدم توجه تا به آنجاست که اغلب روانپزشکان و روانشناسان ایرانی از این مقوله بیاطلاع هستند و درباره آن چیزی نمیدانند و هرچه هست در حد اطلاعات عمومیست، نه بیشتر. همین عدم اشراف راونپزشکان، روانشناسان و پزشکان باعث شده درمانگاهها و بیمارستانها نیز با موسیقی درمانی بیگانه باشند و آن را جدی نگیرند. البته بیمارستان روانپزشکی «شهید مدرس» اصفهان که در سال ۱۳۵۸ تاسیس شده و در حاشیه شهر اصفهان قرار دارد از سال ۱۳۸۴ به طور تخصصی موسیقی درمانی را در دستور کار قرار داده است.
حسن عشایری (عصبشناس و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران) که تاکنون چند سمینار علمی درباره موسیقی درمانی برگزار کرده و چندین مقاله در این زمینه نوشته، درباره چگونگی کاربرد موسیقی در پزشکی و روانپزشکی میگوید: پژوهش، آموزش و خدمات سه مولفه مهمی هستند که باید همزمان به آنها پرداخته شود؛ بخصوص اینکه موسیقی؛ دارو نیست بلکه پیچیدهتر از داروست و انتزاعیترین هنر. این رویه را در ایران با خدمات شروع میکنند بدون آنکه پژوهشی در کار باشد تا در نهایت ویژگیهای این جریان را ببینند.
موسیقیدرمانی در ایران چه وضعیتی دارد و آیا دارای صنف، انجمن یا اتحادیه است؟
از سال ۱۳۷۳ در دانشگاه، انجمنی را دایر کردهایم که با نگرشی علمی به کاربرد موسیقی در مغز، سیستم عصبی روان و بدن میپردازد. در این انجمن که مسئولش خودم هستم، استفاده از عبارت متداول «موسیقیدرمانی» را ممنوع کردهام و عنوان کاربرد موسیقی را به جای آن در نظر گرفتهام؛ زیرا درمان در علم پزشکی تعریف و اصول دارد.
بیشترین کاربرد موسیقی در علم پزشکی و راونپزشکی چیست؟
بیشترین کاربرد موسیقی در توانبخشی بیماران است که در این زمینه آثاری را چاپ کردهایم و کتابچههایی نیز داریم.
چرا عبارت «موسیقیدرمانی» را مناسب نمیدانید، مگر وجه درمانی موسیقی به لحاظ پزشکی ثابت نشده است؟
متاسفانه در ایران واژهای آکادمیک در اینباره نداریم تا اطلاعات کافی را انتقال دهد. در نتیجه معانی و مفاهیم مباحث و مقولات مختلف با یکدیگر تداخل پیدا میکنند که اتفاق صحیحی نیست. همانطور که گفتم درمان و «تراپی» تعریف خاص خود را دارد. به طور مثال طرف ادعا میکند که با استفاده از موسیقی میتواند بیماری «شیزوفرنی» را درمان کند که درست نیست و من نیز این را قبول ندارم. این ادعا به لحاظ علمی نیز درست نیست و حتی شبهعلمی هم نیست و میتوان گفت ادعایی دروغ است. در واقع نمیتوان بیماری «شیزوفرنی» را با موسیقی درمان کرد، همانطور که آپاندیس و بیماریهای دیگر را نمیتوان با موسیقی درمان کرد و به جراحی نیاز دارند. در اینباره با مشکلاتی مواجه هستیم و در این میان بد نیست خبرگزاریها و رسانهها نیز با ظرافت به این موضوع بپردازند تا شفافسازیهای لازم صورت گیرد و عموم مردم در جریان امر قرار بگیرند. به طور کلی استفاده کاربردی از موسیقی برای کاهش آلام بیماران اصولی دارد که باید جدی گرفته شوند.
برای کاهش آلام کدام بیماریها میتوان از موسیقی استفاده کرد؟
اجازه بدهید اینگونه بگویم که پژوهش، آموزش و خدمات سه مولفه مهمی هستند که باید همزمان به آنها پرداخته شود؛ بخصوص اینکه موسیقی دارو نیست و پیچیدهتر از داروست و انتزاعیترین هنر. طبق همین اصل علاوه بر آنکه موسیقی مقولهای فرهنگی است، قومی – قبیلهای نیز هست. ببینید موسیقی دارو نیست که در لوله آزمایش تهیه شود و مانند قرص روزی چند بار تجویز شود و بیمار روزی سه بار در ساعتهای مقرر آن را مصرف کند. بازهم تکرار میکنم اول پژوهش، دوم آموزش و سوم خدمات. این رویه را در ایران با خدمات شروع میکنند، بدون آنکه پژوهشی در کار باشد تا در نهایت ویژگیهای این جریان را ببینند. شما نیز در سوالهایتان از عبارت موسیقی درمانی استفاده نکنید؛ زیرا من با آن مشکل دارم و شما چند باری آن را به کار بردید. یادتان باشد، در اینباره استفاده از واژه درمان غلط است. به هرحال زبان خانه وجود است و واژه، بذر فکر است و عمل فرزند سخن. زبان مقوله فوقالعاده مهمی است و باید نسبت به استفاده از آن دقت کنیم.
استفاده از موسیقی در علم پزشکی چه پیشینهای دارد؟
مسلما موسیقی حتی پیش از انقلاب صنعتی نیز مطرح بوده است. در یونان باستان شخصی آوازهخوان بوده که «اورفئوس» نام داشته و با استفاده از موسیقی، دردها را درمان میکرده و اسمش نیز در تاریخ آمده است. البته ما میدانیم که او بر بیماریها اثر میگذاشته و به نوعی مردم را مشغول میکرده است. مسلما بعدها متوجه شدهاند که موسیقی به عنوان انتزاعیترین هنر، برای اولین بار در ارتش مورد استفاده قرار گرفته است. از طرفی موسیقی برای قومها و قبیلههای کشورها و مناطق مختلف مقوله بسیار مهمی بوده است. اگر توجه کنید خواهید دید که هنوز در آفریقا مراسم «زار» برگزار میشود و در جنوب ایران نیز این رسم وجود داشته است. به این ترتیب میتوان گفت موسیقی هنر تازهای نیست، اما به لحاظ علمی، نوپاست و عمر زیادی ندارد. میتوان گفت، وجه علمی و پزشکی موسیقی طی سی تا پنجاه سال گذشته مورد توجه قرار گرفته است. طی بیست سال گذشته انجمنها و تشکلهایی با محوریت کاربرد پزشکی موسیقی، شکل گرفته است. مانند «American Music Therapy Association» که انجمنی معتبر است و اعضای آن به طور جدی فعالیتهای پژوهشی دارند و دارای امکانات آزمایشگاهی هستند و در قالب تربیت درمانگران به آموزش افراد میپردازند و به متقاضیان خدمات ارائه میدهند. البته رویه فعالیت آنها با شیوه و روند ما متفاوت است.
این تفاوتها در چه مواردی است و چرا وجود دارد؟
ببیند، زمانی که در مدارس ما تدریس موسیقی وجود ندارد و در مراکز آموزشی هنری (چه دانشگاههای آزاد و چه دانشگاه دولتی) مباحثی چون تاریخ موسیقی و روانشناسی هنر به حد کافی آموزش داده نمیشود، انتظاری بیش از این نمیتوان داشت. مبحث تاریخ هنر مقوله مهمی است که باید بیش از این مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا با وجود زحمات هنرمندانی چون روحالله خالقی و دیگران، تاریخ موسیقی ایران بیشتر شفاهی است تا کتبی. به هرحال باید به مقولات اینچنینی بیشتر توجه کنیم و باید مسائل مربوط به تاریخ موسیقی به صورت مکتوب مطرح شوند که اگر این اتفاق بیفتد به طور مثال شما از کلمه درمان در رابطه با ارتباط موسیقی و پزشکی استفاده نمیکنید!
موسیقی از دیدگاه پزشکی چه تعریف و مفهومی دارد؟
موسیقی به عنوان وسیلهای برای پرورش اطلاعات صوتی، ریتمی ملودیک دارد. به طور مثال ضربان قلب ما ریتم دارد، اما فاقد ملودی است. بر همین اساس میتوان گفت موسیقی ریتمی ملودیک دارد و اغلب دارای بار هیجانی است. از دیدگاه عصبشناسی نیز به قول فارابی موسیقی احساسانگیز، خیالانگیز و نشاطانگیز است و در رساله «موسیقی کبیر» نیز به آن پرداخته شده است. به طور کلی، موسیقی مشغولیت ایجاد میکند و در زندگی افراد از رانندگی تا بخشهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد و امری روزمره است.
در رابطه با کاربرد موسیقی در کاهش آلام بیمار مثالی بیاورید.
در توانبخشی، موسیقی «ریتمیک-ملودیک» یا آواز آهنگین برای اشخاصی که بر اثر سکته مغزی دچار زبانپریشی شدهاند و نیمکره چپ مغزشان دچار اشکال شده، مورد استفاده قرار میگیرد؛ آنهم نه برای درمان، بلکه برای تسهیل در توانبخشی. در این راستا مجموعه تدابیر فیزیوتراپی نیز لازم است و موارد دیگری نیز وجود دارند که باید به آنها توجه شود. ضمن اینکه باید با ایجاد برنامه و پروتکلی مشخص فرهنگ شخص، سن و سال او و سوابقش را مد نظر قرار دهیم. عدهای به موسیقی اکتیو علاقه دارند و عدهای دیگر موسیقی سنتی یا پاپ موزیک و سبکهای دیگر را میپسندند و حتی برخی در زمینه موسیقی فعالیت عملی دارند. همه این موارد مهم هستند و باید مورد توجه قرار گیرند. در بیماریهایی مانند افسردگی نیز نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند. افسردگی یک طیف است و به عنوان درمانگر باید به این نکته توجه کنیم که این بیماری در بیمار درونزاد است یا برونزاد؟ واکنش است یا ریاکتیو؟ و یا خلقی؟ چنین تشخیصهایی به تخصص نیاز دارند.
آیا موسیقی مانند دارو عوارض جانبی دارد؟
امروزه میدانیم که موسیقی نسبت به دارو مضرات کمتری دارد، اما با این حال دارای عوارض جانبی نیز هست. نمیتوان گفت چون موسیقی مقولهای شنیداری است و در هوا منتشر و پخش میشود، پس عوارض جانبی ندارد. این موضوع نیز بسیار مهم است و باید به آن توجه کنیم.
طی این سالها، مقوله موسیقی کاربردی و مسائل پزشکی مربوط به آن در ایران چه پیشرفتهایی داشته و چه اتفاقات مفیدی در این زمینه رخ داده است؟
به طور مقدماتی بر مقوله کاربرد موسیقی در پزشکی پرداختهایم و در این زمینه چند سمینار نسبتا مثبت برگزار کردهایم تا به این ترتیب بگویم چگونه باید فعالیت کنیم. در این میان به جز مقالات انگلیسی، آثاری به عنوان کتابچه داریم. به اضافه اینکه برای رسیدن به نتایج مشخص تحقیقات مختلفی انجام دادهایم و به نتایج جالبی نیز رسیدهایم.
در رابطه با تاثیر موسیقی بر اشخاص مختلف و تاثیر آن بر کیفیت کار و خروجی آنها در مشاغل گوناگون توضیح دهید و اینکه شما و همکارانتان بر اساس تحقیقاتتان به چه نتایجی رسیدهاید؟
بگذارید مثالی بزنم، اگر گرافیستها به موسیقی غیرکلامی گوش دهند، کمتر اشتباه میکنند و نسبت به کارشان توجه و تمرکز بیشتری خواهند داشت. اما اگر موسیقی کلامی در نیم کره چپ مغزشان پردازش شود، موجب حواس پرتیشان خواهد شد و باعث میشود که آن شخص گرافیست زودتر از زمان معمول دست از کار بکشد. طبق تحقیقات مختصری که داشتهایم و ادعا نداریم که زیاد است، متوجه شدهایم که موسیقی پاپ و بخشی از موسیقی به اصطلاح عرفانی دقیقا روی مصونسازی خون در بدن موثر است. طی تحقیقات آزمایشگاهی، مثلا بدون آنکه به آزمایشگاه بگوییم، موسیقیهای مختلفی را در شرایط آزمایشگاهی به گیرندهها دادهایم و مشاهده کردهایم که برخی از موسیقیها حتی روی خون و اجزا آن و بر سلولهایی که کشنده سرطان هستند، تاثیر گذاشته و آنها را کاهش دادهاند. یا اینکه بر مبنای تحقیقات آزمایشگاهی دیگر متوجه شدهایم که برخی از موسیقیها حواسپرتی ایجاد میکند و حتی شنونده را به عالم هپروت میبرند که به آن واکنش «بیناییحرکتی» میگوییم. چنین واکنشی در رانندگی ایجاد میشود. مثلا راننده، طی رانندگی با سرعت مورد نظر باید در هزارم ثانیه تصیم درست را اتخاذ کند. برخی از موسیقیها، (تکرار میکنم برخی از موسیقیها) این مدت زمان واکنش را تحت تاثیر قرار میدهند و در شرایطی آن را طولانی میکنند. پس می توان گفت موسیقی، هم میتواند انگیختگی را بالا ببرد و هم میتواند انگیختگی بالا را کاهش دهد. برای ورزشکاری که در المپیک حضور یافته و قرار است در حد بینالمللی با رقبایش رقابت کند، استرسهایی وجود دارد و آن ورزشکار حق دارد دچار استرس شود. موسیقی میتواند در وجود این شخص تعادل ایجاد کند (از واژه آرامش استفاده نمیکنم و تعادل را واژه بهتری میدانم) و اصطلاحأ به ریلکس شدنش بیانجامد. بنابراین ملاحظه میکنید که موسیقی میتواند تحت شرایطی کمک کننده باشد و به همین دلیل است که استفاده از واژه درمان را درست نمیدانم. اگر توجه کنید در صورت نگرش علمی به این نتیجه خواهیم رسید که کاربرد موسیقی در مقولات پزشکی با محدودیتهایی مواجه است و لازمه ایجاد رویه درست، استفاده از دانش متخصصان این عرصه است.
در دانشگاههای ما چقدر به کاربردهای پزشکی و روانپزشکی موسیقی پرداخته شده و آیا در این زمینه رشته تحصیلی وجود دارد؟
متاسفانه دانشگاههای ما در این زمینه وضعیت خوبی ندارند. در توانبخشی و درمانهای غیردارویی روانپزشکی و کاربرد فعالیت هنر در توانبخشی (نه در درمان) فقط دو واحد درسی داریم که طی آنها، موسیقی نیز مطرح میشود، اما به صورت خیلی ابتدایی. بنابراین میتوان گفت در این بخش هنوز مرجعی تخصص نداریم. در ایران از دکترا که بگذریم، در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس، «موسیقی درمانگر» نداریم. یادم هست که در ایران فقط یک بار پایانامهای را روی کتاب درمانی ارائه دادهام. در خارج از کشور «bibliotherapy» تخصص محسوب میشود و متقاضیان در این زمینه دوره میبینند تا بدانند با بیمار چگونه برخورد کنند. چنین اشخاصی با دکتر بیمار گفتگو میکنند تا در نهایت به بیمار توصیههای مفیدی را ارائه کنند. اما در ایران چنین رویهای وجود ندارد.
برای ایجاد روند درستتر در زمینه استفادههای کاربردی موسیقی در پزشکی و راونپزشکی چه تمهیداتی دارید؟
ما هنوز در ابتدای راه هستیم و پیشنهادم این است که در مدارس به تدریس موسیقی بپردازیم. در واقع باید از مهدکودکها شروع کنیم تا گوش کودکان با موسیقی آشنا شود. پس از آموزش پرورش، صداوسیما باید به پخش آثار با کیفیت بپردازد و یکی از وظایف تلویزیون همین است. یادمان باشد موسیقی انسان از خود بیگانه نیز از خودبیگانه است. به هرحال موسیقی را میتوان به دو دسته سالم و غیرسالم تقسیم کرد، بنابراین باید در این زمینه کمی انتقادی برخورد کنیم و یادمان باشد که موسیقی فرهنگ میخواهد و استفاده از موسیقی نیز فرهنگی را میطلبد. کجا؟ چطور؟ با چه کسی و در چه شرایطی، سوالات مهمی هستند و اگر برای آنها پاسخ داشته باشیم و میتوانیم در روند مشخص گام برداریم.
دیدگاهتان را بنویسید