روز گذشته مراسم رونمایی آلبوم «آبی دور» به آهنگسازی فریدون بهرامی و نوازندگی آتنا اشتیاقی در شهر کتاب فرشته با سخنرانی «فردین خلعتبری» و «امیر بهاری» و حضور هنرمندانی چون آیین مشکاتیان، بهنام ابوالقاسم، کاوه عابدین، رضا فرهادی و دیگران برگزار شد. «آبی دور» در فضایی الکتروآکوستیک تلاش کرده است تا رنگهای صوتی متفاوتی از ویولونسل را به مخاطب ارایه دهد و در این میان «آتنا اشتیاقی» در قطعهی «ماسهها و خارها» با مضراب تار روی ویلونسل بداههنوازی کرده و ئذ قطعهی «گره» با مضراب چوبی شبیه به مضراب عود نواخته است.
در ابتدای این مراسم «امیر بهاری» – روزنامهنگار و منتقد- به این نکته اشاره داشت که این اثر از چند منظر برایش قابل توجه است که دربارهی آنان سخن گفت:«خانم آتنا اشتیاقی نوازندهای با پیشینهای بسیار روشن است؛ وقتی چنین نوازندهای در یک تجربهی الکترو آکوستنیک سهیم میشود و بارِ دیگر وجه مولف بودنش را نشان میدهد، یعنی آنکه فحوای مدرنی که در دنیای امروز دربارهی موسیقی وجود دارد را متوجه شده و خود را محدود به قالبهای از پیش تعیین شده، نکرده است.»
او ادامه داد: «امروزه بسیاری از کسانی که توانایی استفاده از نرمافزارهای موسیقایی را دارند، خودشان را به غلط موزیسین میدانند، این در حالی است که اگرچه موسیقی الکترونیک ایران در حال حاضر بسیار پویاست و آثارِ بسیاری از فعالانِ این رشته در خارج از کشور هم منتشر میشود؛ اما نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که بسیاری از تجربیاتِ این حوزه از منظر بافت، ساختار و توجه به فرم و از همه مهمتر بحث هارمونی مشکل دارند؛ چون خالقانِ آن پیشینهی موسیقایی ندارند؛ اما به نظر میرسد در «آبی دور»،«فریدون بهرامی» اشرافی کامل به موسیقی دارد و از یک بافتِ هارمونیکِ طراحی شده و غنی بهره میبرد و به همین خاطر است که وقتی سازی مثلِ ویولونسل در کنارش قرار میگیرد، فضای دلنشینی خلق میشود، در واقع همراهی صداهای الکترونیک و صدای سازی چون «ویولونسل» که به درازنای تاریخ دربارهی عاطفه حرف میزند، به خوبی انجام شده است. ما ویولونسلی که در این آلبوم معنا میشنویم، به شکلی است که از تمامی ابعاد آن استفاده شده است و نوازنده بار دیگر امضای خود را اینبار در فضایی تجربهگرا پای کار زده است.»
فردین خلعتبری: «جاودانگی» در خلق موسیقی اتفاق میافتد
«فردین خلعتبری» – آهنگساز- اما با بیان اینکه از مراحل ابتدایی اثر با آن در ارتباط بوده است؛ صحبتهای خود را از پرسشس آغاز کرد که موزیسینی جوان پیش از شروعِ برنامه از او پرسیده بود: «با وجودِ مسیر مخدوش و مشوشی که هماکنون در این عرصه وجود دارد، چه کاری باید انجام داد؟» فردین خلعتبری در پاسخ به او میگوید: «من به این دوستِ جوانم گفتم به هر آنچه در درون خودت رخ میدهد، بپرداز که درونِ تمامی ما یک راهنمای بسیار خوب وجود دارد.»
او ادامه داد: «مدتها درگیر این تئوری بودم که موسیقیِ صرف – موسیقی عاری از ترانه و تصنیف- معنا ندارد، تئوریای که هماکنون به آن شک کرده سات: «من وقتی صحبت از سمفونی نهم بتهوون میکنم، شما تصویری از آن در ذهنتان ایجاد میشود؛ اما این چیزی که در ذهن ما اتفاق میافتد چه رابطهای با سمفونی نهم دارد؟ چه رابطهای با ذهنِ بتهوون دارد و کدام ارجح است؟ اگر ذهن آهنگساز مقدمهای بر تولید یک اثر موسیقایی است، اما بعد از اینکه اثر ساخته میشود ارجحیتی از نظر حضور ذهن افراد از نظر آهنگساز و برعکس وجود ندارد. موسیقی در ذهن ما شکل میگیرد و مهمانِ ذهنِ شما میشود و خود ذهن شما میشود. وقتی ذهن شما میشود، شما میشود و «ما»، «شما» میشویم. این آن حسرتی است که سبب میشود تا کسی که از آن بهرهای ندارد، دست به انکارش بزند.»
او ادامه داد: «موسیقی هست پیش از اینکه ما باشیم؛ پیش از اینکه بخواهیم آن را عنوان کنیم و پیش از آنکه آن را بشنویم. من خوشحالم که موزیسین هستم و بسیار خرسند که موسیقی رابطی میان من، خودم، شما و هستی است. چیزی که من را مشتاقِ نوشتنِ آثار جدید میکند، این است که ببینم آن چیزی که در ذهن ما جریان داشته چگونه در ذهن شما جریان پیدا میکند. بیایید به خودمان ببالیم از اینکه فرصتی پیدا میکنیم که «بشنویم» و «باشیم». خیلی دلم میخواهد وقتی کسی موسیقی خودم و دوستانم را میشنود، بیبنم در ذهنش چه میگذرد؛ اگرچه مطمئن هستم آنچه در مبدا وجود دارد، ما را به هم میرساند.»
او میگوید آوارگیای که یک موزیسین برای نمایش کاری انجام میدهد، انگیزهای برای بودنِ اوست: «با اطمینان میگویم که جاودانگی در این جریان اتفاق میافتد و هرگز هراسی ندارم که دیگران موسیقی را چیز بی اهمیتی بدانند.»
آتنا اشتیاقی: توانستم بخشی از صداهایی که همیشه در ذهن داشتم در این اثر پیاده کنم
در ادامهی این جلسه «آتنا اشتیاقی» نیز در صحبتهای کوتاهی گفت: «اولین بار که این اثر را در استودیو صبا شنیدم، احساس کردم تمام تصویرهایی که از موسیقیای که از کودکی دوست داشتهام حالا در قالبِ این صداها میشنوم. از کاوه پرسیدم که این چیست و از آنجا آشنایی من و فریدون با هم شکل گرفت و در این مدت تجربیات جالب موسیقایی با هم داشتیم که برای من به شخصه بسیار باارزش بود.»
او ادامه داد: «در این اثر، رنگ صداها برایم ارزش بسیاری داشت و توانستم با ساز ویولونسل که سازی بسیار غنی است، بخشی از صداهایی که همیشه در ذهنم بوده است را پیاده کنم.»
فریدون بهرامی: امیدوارم که «آبی دور» پیامآور صلح برای مخاطبانش باشد
آهنگساز این اثر نیز بیان داشت: «من معتقدم همزمان با انتشار یک اثر خالق و خالقان اثر باید موقعیت خودشان را تغییر دهند و به عنوان یک مخاطب با آن مواجه شوند؛ من از همان ابتدا تلاش داشتم تا«آبی دور» با تجربیات خصوصی مخاطبش همراه شود و تصورات شخصی برایشان به وجود آورد و هماکنون نیز بر این اعتقادم که تمام ناگفتههای مولفین اثر درون آن نهفته است و ترجیح میدهم به جای صحبت از مسایل فنی، آرزو کنم که این اثر برای شنوندگانش پیامآور صلح باشد و بتواند رد خوشرنگی از خودش را به جای بگذارد. زمانی که نوشتن این کار را شروع کردم در شرایط سخت روحی بودم و نوشتن و پناه بردن به موسیقی تنها کاری بود که از دستم برمیآمد و «آبی دور» از این طریق شکل گرفت؛ اما هر موسیقیای که نوشته میشود، یک قصه است که راوی خودش را میخواهد و من این شانس را داشتم که بهترین راوی را همراه داشته باشم.»
آهنگساز و نوازندهی این اثر همچنین از «کاوه عابدین» برای میکس و مستر این کار تشکر کردند.
دیدگاهتان را بنویسید