«تنظیم» بخش نهایی تهیه یک قطعه موسیقی است که به تخصص و تجربه زیادی نیاز دارد. در گفتگو با پویا نیکپور، تنظیم کننده شناخته شده موسیقی، تنظیم را به زبان ساده تعریف کردهایم.
فاطمه باقری – امروز دیگر مثل قدیمترها آشنایی ما با موسیقی صرفا با آلبومهای گاه به گاه و تیتراژهای تلویزیونی تعریف نمیشود. حالا با انتشار روزانه تک آهنگها در فضای مجازی، تلفن همراه و پخشکنندههای دیجیتال خیلیهایمان پر از قطعههای رنگارنگ موسیقی است. همین همنشینی و دوستی نزدیک باعث شده اگر حتی تخصصی هم در این هنر نداشته باشیم آن را بهتر بشناسیم؛ تا جایی که موسیقیِ باکلام را جز با اسم خواننده، گاهی با نام شاعر و آهنگساز هم به یاد میآوریم. حتی ممکن است در قطعات موسیقی ویژگیهایی را حس کنیم که فراتر از کلام ترانه، صدای خواننده یا ملودی آهنگساز است. همان چیزی که اسم فنیاش «تنظیم موسیقی» است. در اینجا سعی کرده ایم مهارت تخصصی تنظیم موسیقی را به زبان ساده تعریف کنیم و برای این کار با «پویا نیکپور» از تنظیم کنندگان بهنام موسیقی گفتگو کرده ایم.
تو اهل کجایی؟ من ایرانیام!
آقای نیکپور میگوید بیست و هفت سالی می شود که به فعالیت در حوزه موسیقی مشغول است، ولی اولین باردر شانزده سالگی یک خط ملودی را تنظیم کردهاست. همان سالها علاقه زیادش به ارکسترهای بزرگ وموسیقی الکترونیک در نهایت باعث شد تنظیم را به شکل علمی و در سبکهای مختلف یاد بگیرد. میپرسیم از بین قطعاتی که تنظیم کرده، کدام را بیشتر دوست دارد؟ «چه سوال سختی! همه آنها را خاطرم نیست؛ اما کارهای خوبی با خوانندگان خوب داشتهام. سالها با دکتر محمد اصفهانی کار کردم و در آلبوم «برکت» او، قطعهای را به نام «هوای تو» ساختم و تنظیم کردم. با علیرضا افتخاری در قطعه «دل را ببین» همکاری داشتم که تنظیم متفاوتی بود و با اقبال مردم هم روبرو شد. همین تازگیها آهنگ «من ایرانیام» را تنظیم کردم؛ این قطعه برای جام جهانی ۲۰۱۸ آماده شده بود و ترانه آن را علیرضا عصار خواند. این قطعه هم کار متفاوتی بود، این بار به دلیل استفاده از سازهای ایرانی در کنار سازهای ریتمیک.
تنظیم، فشردن یک کلید یا پیچاندن یک پیچ نیست!
با این سوال شروع کنیم که تنظیم کننده از چه مرحله ای وارد پروسه ساخت آهنگ میشود؟ «تنظیم قسمت نهایی موسیقی است. همه عوامل یک کار اگر یک تیم فوتبال باشند، کسی که گل نهایی را می زند تنظیم کننده است. می توانیم یک ساختمان را در نظر بگیریم که طراحی فونداسیون و شکل ظاهری آن با ملودی است، ولی طبقات این ساختمان و به ثمر رسیدن آن کارارنجمنت(تنظیم) است. تنظیم موسیقی، مثل فشردن یک کلید یا پیچاندن یک پیچ نیست! تنظیم روح بخشیدن به جسمی به نام ملودی است. اگر کسی آهنگی که خودش ساخته را تنظیم کند، به این معنی است که خط ملودی خودش را بسط داده، برای تک تک سازهای آن نت نویسی کرده و برای آنها فرم در نظر گرفته است.» گاهی به اشتباه آهنگساز را همان ملودی ساز می دانیم، اما تفاوت این دو عنوان در شناخت بخش های مختلف ساخت موسیقی است: «اگر کسی بین «ساخت ملودی» و «تنظیم» فقط اولی را بلد باشد، ملودیساز است. اما آهنگساز کسی است که ملودی را می شناسد، یک ساز را می نوازد و می تواند تنظیم کند. آهنگ یک مجموعه است که شامل ملودی و تنظیم است و البته حالا میکس و مستر هم جزئی از آن است.»
پله پله تا تنظیم یک قطعه موسیقی
احتمالا با یادگیری یک ساز یا حتی با سوت زدن میتوانید ملودی یک قطعه موسیقی معروف را اجرا کنید یا ملودی جدیدی بسازید، ولی بخش مربوط به تنظیم، علم و تجربه زیادی نیاز دارد: «کسی که میخواهد تنظیم کند باید بتواند یک ساز را تخصصی بنوازد، کنترپوآن(علومی که بدانیم خطوط ملودی چطور میتوانند در کنار هم حرکت کنند) و مبانی آکوردشناسی را بلد باشد، و با همه طیفهای صدا از لحاظ تُنالیته یا گام آشنا باشد. جز اینها، لازم است فرم های مختلف موسیقی را، هم شنیده و هم ساخته باشد.» رابطه سازها و صدای خواننده هم کاملا به انتخاب تنظیم کننده برمیگردد: «این «تنظیم» است که تعیین می کند موسیقی چطور و با چه تنالیته و سازهایی شروع شود؟ مقدمه چقدر طول بکشد تا به فراز اول برسد و خواننده شروع کند؟ در زیر صدای او، لایه های سازهای مختلف تشکیل یک هارمونی میدهند که خود این علم «هارمونی» یا «ارکستراسیون» است. اگر زیر صدای خواننده سازها به درستی قرار نگیرند، چیزی که بیشتر جلب توجه خواهد کرد آن سازها هستند تا آن خواننده!»
اَرِنجمِنت بای…!
حتما شما هم حداقل یک بار اول یا آخر یکی از قطعات موسیقی که در اینترنت منتشر می شود، صدای بم و عجیبی را شنیدهاید که میگوید: «ارنجمنت بای! …» یا «تنظیم از …»
آقای نیکپور می گوید این اعلام به دلیل نادیده گرفته شدن حقوق تنظیم کننده به وجود آمدهاست: «مولفه شاخص موسیقی باکلام، خواننده آن است. خیلی وقتها اسامی بقیه عوامل کار، مهجور مانده و هیچوقت به اقبال خواننده از حیث مادی و معنوی نرسیدهاند. اما حالا در موزیک ویدیوها یا تیتراژها اسم همه عوامل به طور کامل نوشته میشود و البته این درست هم است. چون تک تک این سلول ها پیکره یک قطعه را به وجود آوردهاند.» اما یکی از دلایل این اتفاق، زیرزمینی شدن موسیقی، غیرمجاز بودن و نداشتن کپیرایت است: «این قطعه در کوچه پس کوچه های اینترنت گم می شود و برچسبی هم برای آن وجود ندارد. این اعلام اسم، هم معرفی تنظیم کنندهاست و هم تبلیغی برای او. اگر موسیقی ها برچسب درست داشته باشند، اپلیکشن هایی مثل اسپاتیفای و ساوندهاوند آن را تشخیص میدهند و متن ترانه و نام عوامل را نشان میدهند. این طوری حقوق مولف، شاعر و تنظیم کننده هم نادیده گرفته نمی شود.»
چند نکته برای تشخیص یک تنظیم حرفهای
با همه این حرفها، تشخیص یک تنظیم خوب آن قدرها سخت نیست. تنظیمی قوی و حرفهای است که به هدف اصلیاش نزدیک شود: «منظور از هدف اصلی، آن قصه ای است که در ترانه یا شعر از آن صحبت شده. مثلا موسیقی که برای یک مراسم مذهبی ساخته میشود یا قطعهای که برای تیتراژ یک فیلم یا سریال تولید شده یا … همه این ها هدف ارنجمنت و نوع سازبندی را مشخص میکند.» نکته دیگر این که هرچند این کار تخصصی و علمی است اما به قول آقای نیکپور برای موفقیت در آن ذوق هنری هم لازم است: «اینطور نیست که کسی در این کار آن قدر خبره شود که فقط با چیزهایی که بلد است کار کند. تنظیمکننده خوب باید هوشمندانه هربار از یک مسیر مجزا موسیقی را تنظیم کند. مثلا فرض کنید خواننده متنی را بخواهد احساسی بیان کند؛ حالا اگر تنظیم کننده، قدرتمند ساز بچیند هدف اصلی خواننده را از بین برده است! و حواس شنونده می رود پی رنگارنگی سازها. از طرفی یک نمونه تنظیم ضعیف این است که خواننده ملودی یکنواخت و ثابتی را بخواند و نیاز به یک زیر صدای حجیم داشته باشیم، اما تنظیم کننده با یک شاخص لاغر و ضعیف موسیقی را تنظیم کند.»
دیدگاهتان را بنویسید