موسیقی ایرانیان – عبدالحسین مختاباد: هوشنگ کامکار در اثری که الهام گرفته از یکی از معروفترین آثار مرحوم آغاسی، ترانه «لب کارون»، علاوه بر ادای دین و احترام به این هنرمند مردمی، مروری گذرا بر زندگی او میکند. البته دوربین توانمند و خیالانگیز امید هاشملو در تدوین صحنهها، هارمونی جذابی را بین تصویر و موسیقی ایجاد کرده است.
اثر با ضربهای قوی بر عود که نماد موسیقی جنوب و کوچه بازار است، شروع میشود و شنونده را برای شنیدن حکایتی دور و دراز آماده میکند، حکایت غمها و شادیها، شکستها و پیروزهای هنرمندی که از پایینترین سطوح جامعه به شهرتی مثالزدنی دست مییابد. هنرمندی که در غمها و شادیهای مردم خویش شریکست و لحظهای آنان را وا نمیگذارد. و حتی بقول شاملو:
“در بدترین دقایق این شام مرگزای،
چندین هزار چشمه خورشید در دلم،
میجوشد از یقین
احساس میکنم
در هر کنار و گوشه این شورهزارِ یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان میروید از زمین.”
موسیقی در همنوایی با تصویر، قصه آغاسی را برای کودکان امروز حکایت میکند،که در دورانی نه چندان دور،هنرمندی از عمق این مردم آثاری را نه برای پزهای روشنفکری در کافههای آنچنانی، که برای تسکین درد مردم کوچه و بازار نجوا میکرد.در غمها و شادیهایشان شریک بود و با دل خونین ” دل از نا مهربونیها غمینه…” لب خندان را به آنان هدیه میکرد. دستمال او نمادی از شادی و گرد هم بودن بوده و نیز با وجود پایی علیل هیچگاه از پای ننشست. در اوج شهرت و شادی و با همان پای علیلش،وقتی فاجعه سیل خوزستان بمیان میآید آستین همت را بالا زده و با هنر، شهرت و نفوذش به کمک مردم دیارش میشتابد
و اما… دردناکترین بخش موسیقی که فضایی مبهم و دردآلود بخود میگیرد، همانگونه که در فیلم نشان داده شده ، آنجاست که جامعه بروی هنرمندی که برایشان لبخند و شادی و طراوت و سفیدی میآفریند، رنگ سیاه میپاشد[۱]؛ او را فراموش میکند و از شنیدن صدایش طفره میرود،او،اما با همه دلگیری و شکایتی که دارد همچنان به مردم، هنرش، شادی و زندگی امید دارد… و موسیقی با کادانسی از ملودی لب کارون به انتها میرسد.
با مدد از ذهن جامعهشناختیام باید اذعان کنم که،انتخاب “لب کارون” از میان سایر ترانههای حتی معروفتر مرحوم آغاسی از سوی هوشنگ کامکار، گزینه بایستهایست، این ترانه را باید از جمله اولین ترانههای توریستی و یا حتی جذب توریست بحساب آورد، و باید مذعن بود که این ترانه در عصری که ایران از نظر وسایل ارتباط جمعی و حتی حمل و نقل در وضعیتی نامناسب قرار داشت، هجوم مردم از اقصی نقاط کشور را برای دیدن لب کارونی که نماد زیبایی و شادی و تفریح بود، سبب شد.
اما، “از هرچه میرود سخن دوست خوشترست”، از سالهای قبل در دلم بود که در مورد آغاسی مطلبی بنویسم، حال یا در ستایش او و آثارش و یا تعریضی بر موسیقی اصیل ایران وموسیقیدانانش که تنها موسیقی خود را بایسته و شایسته شنیدن میدانند!؟ اما این فرصت میسر نشد تا زمانی که با اثر هنری استاد هوشنگ کامکار عزمم بر این چکامه جزم گردید.
حقیقتا من به شخصه ورود خود به عرصه خوانندگی را مدیون صدای آغاسی میدانم . پنج یا شش سالم بود که “آمنه” او را از رادیو شنیدم، بلافاصله آنرا از بر و در کوچه برزن روستایم آنرا نجوا کردم. در اولین کنسرتم! در زادگاهم روستای امره در مدرسه، وقتی ناظم در صف صبحگاهی نام مرا صدا کرد، بحساب شیطنت گمانم بر تنبیه بود، اما او به نیمکتی اشاره کرده و گفت ” عبدالحسین اونجا وایسا و بخون” و من که محو جمعیت شده بودم ،با انداختن سر بپایین با” آمنه آغاسی” شوری در میان محصلین و معلمان برانگیختم و اولین کنسرتم را با خیر و خوشی! بپایان رساندم.
در آن دوران که رادیو ترانههای مختلفی را پخش میکرد، همیشه ترانههای آغاسی، سوسن؛ یساری،عباس قادری را … زمزمه میکردم چرا که ملودیهای روانی داشت و اشعار آنان هم به سن و سالم میخورد. در دورانی که تحصیلات موسیقی هنری چه ایرانی و غربی را شروع کردم، هر از گاهی با احساسی گناهآلود در خلوتم به خواندن آثار این هنرمندان همیشه جاوید در ذهن تاریخ هنری ایران مبادرت میورزیدم، احساسی این پرسش را در ذهنم به خلجان وامیداشت که چه تفاوت ماهوی مابین این موسیقی و موسیقی من و امثال من که باصطلاح در ژانر هنری مشغولیم، وجود دارد؟ آیا موسیقی هنری که احترامش بر همه واجبست، باید ره را براین ملودیهای ساده و بیریا ببندد. ودر اینجا باید یادی از عزیز سفر کرده فرید سلمانیان بکنم که در بحثهایش مرا به چالش کشید که موسیقی و موسیقیدانان اصیل ایرانی نباید ابزار سرکوب دیگر ژانرهای موسیقی گردند.
در سال ۲۰۰۰ که من بهعنوان دانشجوی فوقلیسانس در گلداسمیت لندن پذیرفته شدم اتفاق جالبی افتاد. در یکی از کلاسهای درسم با پرفسور جان بیلی( استاد راهنمایم)، ایشان تقاضای عجیبی از من کرد!؟ گفت:«عبدالحسین تو ترانه “آمنه” رو بلدی؟» با اکراه گفتم: «ای…خوب که چی جان؟» گفت: «من عاشق این ترانهام! در سالهایی که برای تحقیق موسیقی افغانی در افغانستان بودم ( دهه هفتاد میلادی) این ترانه ورد زبان خوانندگان و موسیقیدانان آنجا بود، لطفا برام بخونش» من با من و من شروع کردم و همه ترانه را برایش خواندم، او تعجب کرد و گفت:« شما این ترانه رو از حفظی؟ لطفا یک بار دیگه بخون چون میخوام ضبطش کنم». و سرانجام جان بیلی در آنجا و نیز در کلاسهای آتیش با من مباحثی گرانسنگ را در مورد موسیقی مردمی برایم گشود و ذهن مرا به افقهای تازهای در موسیقی باز کرد…و بعد این پرسشها بود که من دیگر نه با تردید که با دلیری خاصی ملودیهای زیبای آغاسی و … را زمزمه کرده و حتی در بسیاری از آثارم از آنها الهام گرفتهام.
آغاسی نماد موسیقی مردمی ما بود، موسیقی که بعد از انقلاب با کجسلیقگی مدیران فرهنگی از یکسو و نیز تخطئه و سنگ اندازیهای بیمورد موسیقیدانان بهکنجی خزید و دیگر برنخاست، و این خود موجبات قهر اکثریت مردم کوچه و بازار را از موسیقی فراهم کرد و از سویی آنانرا بسوی موسیقی بعضا بیمحتوای آنسوی آبها کشاند. شوربختانه این جفا نه بر او که بر بسیاری هنرمندان بزرگ عرصه آواز ایرانی که صدایی در قامت آنها از نظر تکنیک،ملاحت، استحکام در خواندن ردیف پیدا نشده است و قطعا نخواهد شد ( اساتیدی نظیر استاد ایرج و استاد گلپایگانی- در فرصتی مقتضی باین امر نیز میپردازم-) نیز رفته است.
در موسیقی آغاسی، هم اشعار و هم ملودی از بافتی منطقی برخوردارند، شادی توام با غمی نوستالژیک که عشقهای پاک کوچه و خیابان مردم عادی را بتمامی بیان میدارد.
رفاقتها، نامردیها، گذشت و انسانیت و سایر نمادهای همیشه جاودان مردم فهیم این طبقه.
این هنرمند گرچه جفا دید و ملامت کشید اما با رنجش و رنجیدن کافر بود، برای همین هیچگاه از خاطره تاریخی و هنری ایران و مردمش حذف نخواهد شد.
زندگی عرصه یکتای هنرمندی ماست،
هر کسی نغمه خود خوانَد و از صحنه رَوَد،
صحنه پیوسته به جاست،
ایخوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
ایول ا… آقا نعمت
بهمن ماه ۱۳۹۰ – عبدالحسین مختاباد
______________
[۱]. احتمالا،حکایت شلاقزدن او در جنب سینمای آزادی در دهه ۶۰بود، که با وساطت جوانمردی بنام آقای علی صیرفیان از این عمل غیراخلاقی جلوگیری میشود، این دوست عزیز و صمیمی من نقل میکرد که او با مرحوم آغاسی سالیان دوست بوده و در روز کذا ایشان در حجرهاش در بازار بود که مطلع میشود آغاسی را برای شلاق زدن در جلوی سینمای آزادی میبرند. او میگوید: “من خود را بشتاب به محل رساندم، جمعیتی در آنجا گردهم آمده بودند، ابتدا رو بهآ نها کرده گفتم ” آقایان شلاقزدن آغاسی تماشا ندارد بلکه موجب شرمساریست و آنها با شنیدن سخنان من شرمنده و پراکنده شدند. سپس به سوی مامورین اجرای حکم رفته از قضا مسئول آنها مرا شناخت و گفت حاجی آقا شما و اینجا!؟ پرسیدم: جرمش چیه؟ گفت: شرب خمر، گفتم اون موقعها که این کارا جایزه داشت، آغاسی نمازش ترک نمیشد، حالا شرب خمر میکنه!؟ اقدام به در آوردن لباسم کردم، مسئول گفت چه میکنی؟ گفتم اگر جرمش این است منو جای ایشون شلاق بزنید!؟ و … او نهایتا از اجرای حکم سر باز زد…”
ویدئو «در عمق کارون» که توسط گروه راش به کارگردانی امید هاشملو تهیه شده است را در ادامه با کیفیتهای مختلف میتوانید دانلود کنید.
- دانلود نماهنگ «در عمق کارون» با کیفیت عالی | ۱۳۰ مگابایت – mp4
- دانلود نماهنگ «در عمق کارون» با کیفیت خوب | ۶۳ مگابایت – wmv
- دانلود نماهنگ «در عمق کارون» با کیفیت پایین | ۲۵ مگابایت – mp4
- دانلود نماهنگ «در عمق کارون» نسخه کم حجم | ۱۵ مگابایت – ۳gp
(ضبط موسیقی اثر: سیاوش کامکار)
مشاهده آنلاین نماهنگ با کیفیت خوب:
[wp-jw-player src=”http://musiceiranian.ir/download/video/9004/aghasi/online.flv” ]
دیدگاهتان را بنویسید