×
×

اولین گفت‌وگوی مفصل با چهره پرکار اما بی‌حاشیه میکس و مستر ایران

  • کد نوشته: 160197
  • 21 آبان 1396
  • ۰
  •  معمولاً اولین نفری که بعد از شنیدن یک قطعه موسیقی در ذهن مخاطب برجسته می‌شود، خواننده آن اثر است. البته طبیعی است و اشکالی هم ندارد اما تا جایی که تلاش‌های سایر افرادی که سهمی در ساخت اثر داشته‌اند، نادیده گرفته نشود. هرچند که مخاطب در این سال‌ها تا حدودی با ترانه‌سرا، آهنگساز و نوازنده […]

    اولین گفت‌وگوی مفصل با چهره پرکار اما بی‌حاشیه میکس و مستر ایران
  •  معمولاً اولین نفری که بعد از شنیدن یک قطعه موسیقی در ذهن مخاطب برجسته می‌شود، خواننده آن اثر است. البته طبیعی است و اشکالی هم ندارد اما تا جایی که تلاش‌های سایر افرادی که سهمی در ساخت اثر داشته‌اند، نادیده گرفته نشود. هرچند که مخاطب در این سال‌ها تا حدودی با ترانه‌سرا، آهنگساز و نوازنده آشنایی پیدا کرده اما همچنان یکی از بازوهای اصلی تولید آثار موسیقی یعنی «میکس و مسترکننده» برایش ناشناخته است.

    آرش پاکزاد سال‌ها است که میکس کردن قطعات موسیقی را به عنوان شغل خود انتخاب کرده و آنقدر در این حوزه توانایی و پشت کار داشته که طی چند سال اخیر توانسته در میان اهالی موسیقی، به یکی از شناخته‌شده‌های این حوزه تبدیل شود. نام او طی این سال‌ها، پای قطعات و آلبوم‌های متعددی به عنوان میکس و مسترکننده خورده که بسیاری از آنها توانسته‌اند در زمره کارهای هیت قرار گیرند؛ قطعه «برادر» با صدای محمد علیزاده، آلبوم «خوشبختیت آرزومه» با صدای سیامک عباسی، قطعه «من و بارون» با صدای بابک جهانبخش و رضا صادقی، آلبوم «سی سالگی» احسان خواجه‌امیری، «ترش‌رو» گروه دارکوب، «بهت قول می‌دم» محسن یگانه، آلبوم «باران تویی» گروه چارتار، قطعه «هر بار این درو» از ماکان بند و صدها اثر دیگر که اکثر آنها با استقبال مخاطب رو به رو شده‌اند.

    آرش پاکزاد در اولین گفت و گوی مفصلش، درباره میکس و مسترینگ و اهمیت آن در موسیقی، تحلیل و دیدگاهش درباره حواشی و مُد شدن‌های وقت و بی‌وقت این روزهای بازار، نظراتش درباره خواننده‌ها و البته خاطراتش با آنها صحبت کرد. آن هم در حالی‌که اصولاً از مصاحبه و مطبوعات به دور است و ترجیح می‌دهد بدون هیاهو و حاشیه، در استودیوی خودش سرگرم پروژه‌هایش باشد.

     

    • * تو موسیقی را با پیانو شروع کردی و بعد به سمت موسیقی الکترونیک و تجربه تولید موسیقی با کامپیوتر و موزیک ساختن رفتی. اما در ادامه جذب میکس و مسترینگ شدی؛ کاری که شاید در نگاه اول در مقایسه با ساز زدن و آهنگسازی خیلی جذاب نباشد. اصلاً چرا به این سمت رفتی؟

    من قبل از این‌که سمت موسیقی بروم، به فضای الکترونیک و ساخت مدار گرایش داشتم و ساختن میکسر و میکروفون خیلی برایم جذاب بود. بعد از اضافه شدن موسیقی به آن، ترکیب این دو برایم تبدیل به چیزی شبیه به کار مهندسی صدا شد که فهمیدم علاقه زیادی به آن دارم. در بخش آهنگسازی توانایی زیادی ندارم و در واقع به خلق کردن علاقه‌ خاصی ندارم. دوست دارم آنچه خلق شده را اصلاح کنم. برای همین هم به سمت میکس کردن رفتم.

    • * کار تنظیم چطور؟ فکر می‌کنم تعداد محدودی کار در این زمینه داری.

    آن هم سواد هارمونی می‌خواهد و شبیه خلق کردن است. یک کارهایی هم کردم که آن زمان اتفاقات خوبی بودند اما خودم این کار را دوست نداشتم. در جمع دوستانه‌ای که داشتیم، از میکس و مسترینگ فیدبک بهتری گرفتم و دیدم بیشتر هم در آن جمع مورد نیاز است.

    • * میکس و مسترینگ را به صورت تجربی یاد گرفتی؟

    هم تجربی، هم با خواندن کتاب و مقاله. پدرم یک کتاب قدیمی داشت که در آن طرز ساختن وسیله‌های الکترونیکی و مدارها را نوشته بود و من آن را می‌خواندم.  فکر نمی‌کنم آن زمان هم تحصیلات آکادمیک در این زمینه وجود داشت. شاید صدا و سیما یک‌سری دوره‌های خصوصی و محدود داشت اما امکان حضور در این کلاس‌ها در سن ۱۶، ۱۷ سالگی برای من وجود نداشت.

    • * اصلاً تحصیلات آکادمیک در این زمینه لازم است؟

    من خودم همیشه به این فکر می‌کنم که دانشگاه -به خصوص در ایران- جای یاد گرفتن نیست، بلکه مکانی برای پیدا کردن آدم‌های هم‌سو با خودت است. در واقع تحصیلات آکادمیک، کلید این داستان نیست چون اصولاً کار آکادمیک زیادی هم ندارد. مثل رانندگی می‌ماند که همه ده جلسه آموزش می‌بینند و کلیت آن را یاد می‌گیرند ولی این‌که چقدر راننده خوبی باشی، به خودت بستگی دارد. آدم‌های بزرگی که این کار را انجام می‌دهند زمانی کارشان را شروع کردند که در دانشگاه چنین رشته‌ای وجود نداشت. در یک کلام تحصیلات آکادمیک خوب است اما شرط لازم این کار نیست.

    • * الان موسیقی در پروژه‌های بزرگ دنیا گروهی انجام می‌شود و معمولاً برای هر بخش یک متخصص وجود دارد که البته خیلی شاهد این اتفاق در ایران نیستیم. کدام ژانرها هستند که می‌توانند با تعداد افراد کم هم به نتیجه برسند؟

    موسیقی الکترونیک جزء موسیقی‌هایی است که یکی، دو نفره به نتیجه می‌رسد چون معمولاً کسانی این نوع موسیقی را تولید می‌کنند که سِلف آرتیست بوده‌اند. در موسیقی الکترونیک به اندازه موسیقی کلاسیک پاپ یا کلاسیک راک، موسیقی وجود ندارد و بیشتر تکنیک در آن مطرح است…

    • * در واقع شاید بیست درصد آن موزیکالیته باشد و باقی هیجانات، جنس، پانچ بودن و گیرایی صداها است که شنونده را جذب می‌کند.

    دقیقاً. آنقدر از لحاظ موزیکالیته و هارمونی پیچیده نیست که نیاز به کمک داشته باشد. اما طبیعتاً وقتی با پروژه بزرگتری رو به رو می‌شوی، کار تیمی بهتر نتیجه می‌دهد. اصلاً همه جای دنیا، یک آهنگساز بزرگ و پرکار، برای خودش تیمی دارد که همیشه مشغول به کار هستند. مثلاً کسی مثل دیوید فاستر تیمی دارد که سال‌ها است با هم کار می‌کنند و اگر دیسکوگرافی این پرودیوسر را نگاه کنید متوجه این تقسیم وظایف می‌شوید.

    • * این تقسیم کار در حوزه موسیقی راک چطور است؟ چون تو عضوی از گروه «کامنت» بودی و فکر می‌کنم در این زمینه با تو هم مشورت می‌کردند.

    تا حدی بله. مثلاً در ضبط درامز و کارهایی که کمی به بخش مهندسی (فنی) آن مربوط می‌شد، با من هم مشورت می‌کردند. مخصوصاً در آلبوم آخری که در حال ضبط کردن بودند، من سر ضبط‌ها می‌رفتم و همه چیز را با هم چک می‌کردیم. اگر این مشورت وجود داشته باشد، مسلماً نتیجه بهتری می‌توان گرفت اما خب معمولاً این اتفاق نمی‌افتد.

    • * یعنی این موضوع را می‌توان به عنوان یکی از دلایل موفقیت گروه «کامنت» قلمداد کرد؟

    اعضای این گروه یعنی نیما رمضان، کیان پورتراب، اشکان آبرون، بردیا امیری و آرین کشیشی هر کدام برای خودشان یک رهبر ارکستر هستند و به تنهایی قابلیت تولید یک موسیقی کامل را دارند. حالا فکر کن پنج آدم متخصص کنار هم جمع شوند. برای همین هم هست که موسیقی «کامنت» یک سرو گردن از دیگران بالاتر بود.

    • * راستی تو موافق پروژه‌های انفرادی کیان پورتراب هستی؟

    در کنار این‌که می‌گویم «کامنت» نباید از بین برود اما به نظرم کیان مسیر خوب و درستی را انتخاب کرده است.

    یکی از دلایل پیشرفتم، حضور در سالن‌های کنسرت برای صدابرداری بود
    • * تو به عنوان صدابردار هم در کنسرت گروه‌های مختلف حضور داشته‌ای. این تجربه چقدر توانسته روی کار تخصصی خودت تأثیر بگذارد؟

    یک دوره خیلی این کار را می‌کردم و یکی از دلایلی که باعث شد در کارم پیشرفت کنم هم همین حضور در کنار نوازنده‌ها بود. با بودن در کنارشان می‌توانی متوجه نگرانی‌ها و طرز تفکرشان شوی و بفهمی دوست دارند صدای سازشان چگونه باشد.

    همیشه می‌گویم که برای شروع کار میکس، باید اول در کنار ساز بایستی و صدای آن را به طور طبیعی بشنوی چراکه بخشی از زیبایی‌شناسی، در مقایسه شکل می‌گیرد. وقتی در سِمَت مهندس صدا، تا به حال صدای گیتار را از نزدیک نشنیده باشی، از کجا می‌فهمی گیتار فلان آهنگ خوب صدا می‌دهد یا نه؟ صدابرداری لایو (زنده) از این نظر خیلی به من کمک کرد چون یک رفرنس خوب داشتم و می‌دانستم سازها باید چطور در سالن صدا بدهند و چه حسی را به آدم‌ها منتقل کنند.

    • * این نتیجه‌ای بود که برای تو داشت. حالا چقدر مهم است که یک گروه، صدابردارِ مخصوص خودش را داشته باشد که سونوریته گروه را بشناسد؟

    اهمیت خیلی زیادی دارد. وقتی یک نفر صدادهی گروه را بشناسد، خیلی بهتر می‌تواند آن را به گوش مردم برساند. ببین، مردم آلبوم‌های گروه را بارها گوش کرده‌اند و صدای خاصی از آنها در ذهنشان نقش بسته است. حالا اگر بتوانی نزدیک‌ترین صدا به آلبوم را به گوش مردم برسانی، جذابیت بیشتری برایشان خواهد داشت و احساس می‌کنند به یک کنسرت واقعی آمده‌اند. علاوه بر آن، صدابردارِ گروه با جزئیات و ریزه‌کاری‌های فنی گروه آشنا است و مثلاً زمان سولوی گیتار را می‌داند و با توجه به این اطلاعات، تصمیمیاتی را برای صدادهی بهتر کنسرت می‌گیرد. به شکل معمول، گروه‌ها یک صدابردار یا یک مشاور صدابردار دارند که یا خودش کار را انجام می‌دهد یا کنار صدابردار سالن می‌نشیند.

    • * تعامل با صدابردار سالن چطور اتفاق می‌افتد؟ این‌جور مواقع احساس نمی‌کنند که کسی در کارشان دخالت می‌کند؟

    اتفاقاً همه ناراحت می‌شوند. متأسفانه هیچ کس از این‌که یک نفر برای کمک به او آمده خوشحال نمی‌شود! تصورشان این است که از نظر تو آنها کارشان را بلد نیستند. به این فکر نمی‌کنند تو آمده‌ای کاری کنی که وقتی کنسرت تمام می‌شود همه بگویند عجب صدای خوبی بود. همه فکر می‌کنند آمده‌ای تا کارشان را بگیری. من هم این مشکل را با خیلی‌ها داشتم. البته سعی کردم با همه آنها ارتباط دوستانه برقرار کنم و در نتیجه کم‌کم گاردشان برداشته شد. الان هم وقتی به سالنی می‌روم، از دیدنم خوشحال می‌شوند اما خیلی طول کشید تا به اینجا رسید.

    • * گفتی صدابردار می‌تواند کاری کند که کنسرت برای مردم جذاب‌تر شود. مردم تا چه حد متوجه جزئیاتی که به آنها اشاره کردی می‌شوند؟

    اولین چیزی که مردم می‌فهمند خودِ موزیک است که کاملاً هم طبیعی است. دومین نکته ریتم است. حالا تو با توجه به شناخت سونوریته گروه می‌توانی کاری کنی که مردم خیلی زودتر این دو موضوع را درک کنند و بشناسند. وقتی یک آهنگ را بارها گوش می‌کنی، ناخودآگاه تمام جزئیات آن را به خاطر می‌سپاری و انتظار داری در اجرای زنده هم همان جزئیات را بشنوی. حالا اگر صدابردار گروه همراه‌شان باشد، به موقع می‌تواند کاری کند تا مردم آنچه که می‌خواهند را بشنوند.

    توجه به همین جزئیات ریز است که باعث می‌شود مردم دوست داشته باشند یک کنسرت را بارها ببینند. یک‌سری چیزها در ناخودآگاه مردم تأثیر می‌گذارد؛ مثل تنظیم یا میکس خوب. شما ممکن است خیلی از آهنگ‌ها را دوست داشته باشید اما بعد از چند بار شنیدن، دلت می‌خواهد به موسیقی دیگری گوش کنی. در واقع با بخشی از آن آهنگ مشکل داری که نمی‌دانی از کجا است. این می‌تواند از تنظیم باشد، از میکس باشد، یک آکورد یا هارمونی اشتباه باشد یا خیلی چیزهای دیگر.

    • * اصلاً میکس و مستر به زبان ساده چیست؟

    وقتی آهنگی ساخته می‌شود، شبیه یک میز چوبی خام است که قابل استفاده هم هست. حالا وقتی آن را پولیش کنی و تیزی‌هایش را بگیری، زیباتر شده و بیشتر شبیه یک محصول قابل استفاده می‌شود اما همچنان همان میز است. اسم این مرحله را می‌توان «میکس» گذاشت. حالا فرض کن روی آن رنگ بزنی، آنوقت دیگر احساس می‌کنی کاملاً آماده است و می‌توان آن را خرید. به این مرحله «مسترینگ» می‌گویند.

    • * یعنی موسیقی قبل از میکس و مستر شبیه یک محصول خام است که البته قابل استفاده هم هست.

    بله. میکس یعنی نسبت‌بندی، جاگذاری و اضافه کردن کاراکتر به صداهایی که تنظیم‌کننده به شما می‌دهد. زیبایی خاصی که یک میکس خوب به یک تنظیم خام اضافه می‌کند، می‌تواند منتج به گوش کردن چندباره یک قطعه توسط مخاطب شود. در خیلی مواقع، این تفاوت تا حدی است که مردم متوجه آن می‌شوند. در واقع می‌توان به این شکل برداشت کرد که اگر قطعه‌ای خوب میکس نشود، ممکن است در مواجه با مخاطب شکست بخورد. البته برعکس این اتفاق هم صادق است.

    این نظر که یک تنظیم‌کننده خوب، حتماً میکس و مسترکننده خوبی هم هست، اشتباه است

    • * تا حدی درباره اهمیت میکس و مسترینگ صحبت کردیم. با این تفاسیر، ناراحت نمی‌شوی که مردم متوجه اهمیت کار تو نمی‌شوند؟ حتی تا یک مدت نام میکس و مسترکننده را هم روی لیبل آلبوم‌ها نمی‌نوشتند.

    طبیعتاً به عنوان کسی که شغلش این است، دوست دارم کارم معرفی شود و برایم جذاب است که مردم درباره شغلم بدانند…

    • * در گذشته معمولاً صدابردارها کار میکس و مسترینگ انجام می‌دادند؛ کسانی مثل اُرد انزابی‌پور یا ناصر فرهودی اما در کاور آلبوم‌ها نامی از میکس و مسترکننده وجود نداشت. فکر می‌کنم از همان دوره‌ی تو، این کار کم‌کم به عنوان یک شغل مستقل جا افتاد.

    بله، فکر می‌کنم از زمانی که شروع به کار کردم و هم‌دوره‌ای‌های من باعث شدند کمی این قضیه جا بیفتد. تا پیش از آن معمولاً در کاورها نام استودیوی ضبط و صدابردار را می‌نوشتند و اگر هم صدابردار کار میکس انجام می‌داد، نامش را به عنوان صدابردار ذکر می‌کردند. میکس و مسترینگ همیشه وجود داشته و شاید فقط برای آن اسم جداگانه‌ای نگذاشته بودند.

    • * به آن «پالایش صدا» هم می‌گفتند.

    پالایش نگاه ایرانی به قضیه است و اگر قرار بود نامش پالایش باشد، کسانی که اختراعش کردند، به آن چنین عنوانی می‌دادند. من اولین چیزی که به شاگردانم می‌گویم این است که میکس، پالایش نیست. میکس مرتب کردن و بریدن نیست؛ اسمش رویش است؛ مخلوط کردن همه چیز با هم. این نگاه ایرانی است که مثلاً اضافه آن را ببریم یا تفکیک کنیم و همه چیز را از هم جدا کنیم.

    متأسفانه دیدگاه خیلی از آدم‌های حرفه‌ای هم به میکس این است که همه چیز باید از هم تفکیک باشد در صورتی‌که موسیقی برآیند صدای تک‌تک اعضای یک گروه است و تو وقتی به موسیقی گوش می‌کنی، باید گروه را بشنوی نه صدای یکی، دو نفر اما نگاه ایرانی همیشه دنبال سولو آرتیست است.

    • * بد نیست کمی هم درباره تاریخچه این کار صحبت کنیم. میکس و مستر همیشه در موسیقی وجود داشته است؟

    بله. یک مرحله حیاتی است و نمی‌توان آن را حذف کرد. حتی تنظیم‌کننده هم حین تنظیم، یک میکس جزئی روی اثر انجام می‌دهد. حالا ممکن است روش‌ها فرق کند و این تفاوت‌ها است که باعث تمایز می‌شود.

    • * درباره تنظیم‌‌کننده‌ها صحبت کردی. آیا اصولاً یک تنظیم‌کننده خوب می‌تواند میکس و مسترکننده خوبی هم باشد؟ مثلاً تنظیم‌کننده‌هایی مثل کوشان حداد، بهروز صفاریان و سعید زمانی خودشان میکس می‌کنند.

    این دیدگاه که یک تنظیم‌کننده خوب، حتماً میکس و مسترکننده خوبی هم هست، اشتباه است اما طبیعتاً یک نفر می‌تواند هم تنظیم‌کننده و هم میکس‌من خوبی باشد. نمونه‌اش هم همین افرادی که مثال زدی. مثلاً کوشان (حداد) هم خوب تنظیم می‌کند و هم خوب میکس می‌کند. فارغ از این‌که سلیقه تنظیم کردنش خیلی به من نزدیک است و کارهایش را دوست دارم، در نگاه من، کوشان در وهله اول مهندس صدا و میکس‌من خیلی خوبی است و صداها را خوب می‌شناسد.

    • * بعضی از تنظیم‌کننده‌ها هم هستند که فقط کار خودشان را می‌توانند خوب میکس کنند.

    دقیقاً، اما اگر از آنها بخواهی قطعه‌ای را برایت میکس کنند، نمی‌توانند مثل کار خودشان یک اثر خوب ارائه کنند. در واقع برای آثار خودشان این دو کار را هم‌زمان انجام می‌دهند و اگر جایی احساس کنند صدایی که استفاده کرده‌اند به آهنگ نمی‌آید، صدا را اصلاح نمی‌کنند، بلکه خیلی راحت آن را عوض می‌کنند. اما من به عنوان یک میکس‌من نمی‌توانم این کار را انجام دهم و باید همان چیزی که تحویلم داده‌اند را میکس کنم؛ پس باید آنقدر توانایی داشته باشم تا از صدایی که خوب نیست، یک کار و ایده خوب تولید کنم.

    • * به نظرت دیگر چه کسانی هم تنظیم‌کننده خوبی‌اند و هم میکس و مسترکننده خوبی هستند؟

    همان‌طور که گفتم کوشان حداد و البته سیروان خسروی هم خیلی خوب است. سعید زمانی که اشاره کردی هم توانایی‌های زیادی دارد و کارهایش را دوست دارم. کارهای بهروز صفاریان هم کاراکتر خاصی دارند. هیجان کارهای مهران عباسی را هم می‌پسندم. فرشاد حسامی هم سلیقه خیلی خوبی دارد و جزء آدم‌هایی است که کارهای دیگران را هم خیلی خوب میکس می‌کند. در حال حاضر این دوستان به ذهنم می‌آیند و البته فکر نمی‌کنم تعدادشان خیلی هم زیاد باشد.

    خودم هم خیلی دقیق نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که کارم با اقبال رو به رو شد

    • * فکر می‌کنی دلیل این‌که بین این اسامی، تو نسبت به بقیه پرکارتر هستی و نامت در این چند سال به عنوان میکس و مسترکننده کاملاً جا افتاده چیست؟

    این کار شغل من است. زمانی که من کارم فقط میکس کردن بود، تقریباً کس دیگری نبود که فقط و فقط، این کار را انجام دهد بلکه صدابردارهایی بودند که میکس هم می‌کردند. البته تجربه کار با یک نفر که فقط کارش میکس کردن است هم کمی برایشان جذاب بود و می‌خواستند آن را هم تجربه کنند…

    • * فکر می‌کنم حدوداً شش، هفت سال است که کارهایت با اقبال رو به رو شده است.

    بله اما راستش خودم هم خیلی دقیق نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که کارم با اقبال رو به رو شد.

    • * طبیعتاً به کیفیت کارت هم مربوط می‌شود.

    بله البته دوست ندارم از خودم تعریف کنم اما شاید یکی از دلایل تفاوت آنچه من می‌ساختم با آنچه که بقیه تولید می‌کردند این بوده که من از هیچ کسی که شغلش میکس و مسترینگ بوده، کار یاد نگرفته‌ام.

    • * و همین موضوع باعث می شود کارت نسبت به دیگران متفاوت باشد و صرفاً شاهد سلیقه شخصی خودت باشیم.

    همه چیز سلیقه خودم بود و اصلاً رنگ جدیدی محسوب می‌شد. منظور این نیست که کارم خیلی خوب بوده، فقط با کارهای دیگر تفاوت داشت و این باعث شد آدم‌ها فکر کنند حالا اگر آرش پاکزاد کار ما را میکس کند نتیجه چه می‌شود؟ آن زمان‌ها که سفارش کار جدید می‌گرفتم، شب که به خانه می‌رسیدم، کارهای دیگران مثل کوشان (حداد) را گوش می‌کردم و آنها را برای خودم آنالیز می‌کردم. کارهای دیگران را هم گوش می‌کردم؛ مثلاً آن زمان محمد موسوی کارهای بسیار مهم و ماندگاری انجام داد که همیشه آن‌ها را گوش و تحلیل می‌کردم. برای خودم هم جالب بود و دائماً در حال یاد گرفتم بودم.

    البته دوست و رابطه‌های خیلی خوبی هم داشتم و پیدا کردن خواننده‌ای که با او کار کنم، برایم کار خیلی سختی نبود. همه چیز خود به خود پیش آمد؛ اصطلاحی هست که می‌گوید «زمان درست، مکان درست»؛ شاید اصلاً من هیچ‌کاره بودم و هر کس دیگری جای من بود، این اتفاق‌ها برایش می‌افتاد.

    بیش از ۴۰ قطعه با بابک جهانبخش کار کرده‌ام و فکر می‌کنم بیشترین همکاری را با او داشته‌ام

    • * اصلاً به شکل رسمی کارت را با کدام خواننده شروع کردی؟

    من حدوداً از سال ۷۹ برای خودم در خانه کار می‌کردم. کمی بعدتر پیش یکی از دوستانم یعنی امید رهبران شروع به یاد گرفتن کیبورد کردم و بعد هم با هم کار کردیم. یک روز به من زنگ زد و گفت یک استودیو هست، بیا آنجا را ببین تا با هم شروع به کار کنیم. حمیدرضا صدری که کارهای بسیار مهم و خوبی در صدا و سیما انجام داده، با روزبه نعمت‌الهی دوست بود و این استودیو هم در واقع برای روزبه بود که حمیدرضا آن را به ما معرفی کرده بود. خلاصه که شرایط خیلی خوبی مهیا شد و آنجا تبدیل به اولین محل کار حرفه‌ای من شد.

    • * پس اولین کسی که کارش را میکس کردی، احتمالاً باید روزبه نعمت‌الهی بوده باشد؟

    بله. دو تا آلبوم اول (عمو زنجیرباف و هفته‌های عاشقی) روزبه نعمت‌الهی بود. تجربه خیلی خوبی هم بود. نفر بعدی هم فکر می‌کنم آلبوم بابک جهانبخش بود.

    • * همکاری با بابک جهانبخش چطور بود؟

    آن هم اتفاق جالبی بود. یک روز امیرحسین اویسی با من تماس گرفت و گفت دو قطعه برای بابک جهانبخش تنظیم کرده‌ام. بعد هم پیام هوشمند کارهای بابک را برای من آورد و تقریباً بیشتر آن آلبوم را من میکس کردم. بیش از ۴۰ قطعه با بابک (جهانبخش) کار کرده‌ام و فکر می‌کنم بیشترین همکاری را با او داشته‌ام.

    • * فکر می‌کنم با احسان خواجه‌امیری هم همکاری طولانی مدتی داشته‌ای.

    بله. من و بابک جهانبخش با هم کار می‌کردیم که یک روز گفت یکی از تنظیم‌کننده‌های آلبومم می‌خواهد پیش تو بیاید تا با هم کار کنید…

    • * هومن نامداری؟

    بله. به طرز عجیبی رابطه خیلی خوبی با هم برقرار کردیم. احسان (خواجه‌امیری) قطعه‌ای به نام «دریا» داشت که با هومن درباره آن صحبت کردیم و گفت بیا با هم کار کنیم و همان هم تبدیل به اولین کار مشترک  ما شد. خیلی هم کار خوبی بود. بعد هم همکاری ما ادامه پیدا کرد و با هم آلبوم کار کردیم.

    آدم‌ها به تکرار نرسیده‌اند، سبک‌ها تکراری شده‌اند!

    • * تو در ژانرهای مختلفی فعالیت می‌کنی؛ از الکترونیک و پاپ تا راک و تلفیقی که هر کدام هم باید با شیوه‌های متفاوتی میکس شوند. چرا فکر کردی باید کارت را تا این حد متنوع کنی؟

    اولاً این‌که اگر فقط موسیقی راک یا پاپ میکس کنی، کمی خسته‌کننده می‌شود و خوب است که این وسط به دنیاهای دیگر هم سرک بکشی. نکته دوم این‌که مثلاً در ژانر پاپ کارهای زیادی تولید می‌شود اما در ژانری مثل راک، تعداد کارها خیلی کمتر است و اگر می‌خواستم فقط در ژانر راک (که علاقه خیلی زیادی هم به آن دارم) میکس کنم، شاید در سال کمتر از ده قطعه می‌شد. اما اگر دست خودم باشد، دوست دارم فقط در ژانرهای راک و تلفیقی کار کنم.

    • * در ژانرهای راک و تلفیقی با چه گروه‌هایی کار کرده‌ای؟

    در راک که با «کامنت» و سه، چهار گروه دیگر که به اندازه کامت اسم و رسم ندارند اما کارهایشان خوب است. در تلفیقی‌ها هم با «دارکوب» و «چارتار» کار کرده‌ام و باقی آنها خیلی شاخص نبوده‌اند و کارهایشان هنوز منتشر نشده است.

    • * می‌دانم که تقریباً اکثر آثاری که تولید می‌شوند را گوش می‌کنی. به نظرت در حال حاضر وضعیت موسیقی راک و تلفیقی چطور است؟

    تقریباً از بین رفته است. الان مگر چند گروه خیلی خوب تلفیقی داریم؟ تا آنجایی که کارها را شنیده‌ام، به نظرم الان «داماهی» عالی کار می‌کند و گروه‌هایی مثل «دارکوب» و «چارتار» و از آن طرف هم میلاد درخشانی.

    • * موسیقی تلفیقی هم بعد از یک دوره خاموشی، شبیه موجی بود که با گروه‌هایی مثل «دنگ‌شو» و «پالت» و… آغاز شد و الان به سمت کارهای تکراری رفته است.

    همین است دیگر. مگر موسیقی راک تا کِی می‌تواند جذاب باشد؟ مگر این‌که آن را به آلترناتیو تغییر دهیم. وقتی هر روز چلوکباب بخوری، بالاخره خسته می‌شوی. منظور این‌که آدم‌ها به تکرار نرسیده‌اند بلکه این سبک تکراری شده و باید به شکل دیگری کار کرد. تقصیر موسیقی راک نیست، اشکال این‌جا است که روزی سی تا قطعه راک منتشر می‌شود و طبیعتاً از یک جایی به بعد، مخاطب خسته شده و دنبال یک اتفاق تازه می‌گردد.

    خیلی‌‌ها می‌گویند موسیقی تکراری شده؛ خب بله، تکراری می‌شود، موسیقی هم مثل سینما یا هر چیز دیگری می‌تواند تکراری شود و یکی از راه‌کارهای آن این است که مخاطب به موسیقی متنوع گوش کند. همیشه همه چیز به اندازه خیلی زیادی وجود دارد و اگر بتوانی به سبک‌های مختلف گوش کنی، برای خودت تنوع ایجاد کرده‌ای. تک بعدی نبودن همیشه جواب می‌دهد.

    • * راستی چرا هیچ‌وقت وارد حوزه موسیقی سنتی نشده‌ای؟

    با یکی از دوستانم چند تا موسیقی فیلم کار کرده‌ام اما هنرمندان حوزه موسیقی سنتی تعدادشان خیلی زیاد نیست. مگر در سال چند آلبوم موفق سنتی تولید می‌شود؟ بیشتر از دو، سه آلبوم؟ برای همین هم هست که خیلی به من مراجعه نمی‌شود و خیلی از آنها هم من را نمی‌شناسند. مگر این‌که یک نفر بخواهد خوانش سنتی را با موسیقی مدرن‌تری کار کند که می‌شود چیزی شبیه «چارتار» یا «پالت». یعنی همان ژانری که من خیلی دوست دارم و به من هم برای آن مراجعه می‌شود. در ماه شاید سه، چهار گروه شبیه ژانر «چارتار» به من مراجعه شود اما چون آنقدرها خوب نیستند، آنها را قبول نمی‌کنم.

    • * به نظرت کیفیت میکس و مسترینگ در ژانر موسیقی سنتی چطور است؟

    به نظرم خوب است و آدم‌های حرفه‌ایِ این حوزه، خیلی خوب کار می‌کنند. مثلاً آلبوم «دریای بی‌پایان» از گروه «دستان» و سالار عقیلی که به نظرم خیلی خوب صدا می‌دهد. یا آلبوم «لولیان» با صدای شهرام ناظری که اگر اشتباه نکنم آرمین کارباف میکس کرده و کار خیلی خوبی است. کارهای دیگر استاد ناظری مثل «رومی» و «سِفر عسرت» که به نظرم از استاندارد هم فراتر صدا می‌دهند و اصلاً به نوعی رفرنس هستند.

    افراد زیادی هستند که دارند خیلی خوب کارشان را در این حوزه انجام می‌دهند و اصلاً نیازی نیست کسی به آن بخش اضافه شود. بعضی‌ها انتقادهایی دارند اما به نظر من ژانر موسیقی سنتی خیلی درست صدا می‌دهد.

    اکثر کارهایی که من میکس کرده ام، آثار پرمخاطبی بوده‌اند

    • * در صحبت‌هایی که داشتیم به من گفتی اتفاقاً خیلی پرکار نیستم و برای این زیاد به چشم می‌آید که کارهایی که می‌کنم، موفق می‌شوند.

    بله اکثر کارهایی که من میکس آنها را به عهده داشتم، آثار پرمخاطبی بوده‌اند. فکر می‌کنم در روز چیزی حدود ۳۰ تا ۵۰ اثر در سایت‌ها منتشر می‌شود که شاید هر دو روز، یکی از آنها را من میکس کرده باشم اما ممکن است در پنج اثری که با اقبال مواجه شده‌اند، میکسِ یکی، دو تا از آنها کار من باشد.

    • * خب چطور این اتفاق می‌افتد؟ چون فکر می‌کنم دیگر نمی‌توان اسمِ شانس روی آن گذاشت.

    اتفاقاً در انتخاب کارها خیلی هم وسواس دارم اما جالب این‌جا است که قطعات مورد علاقه من را معمولاً مردم دوست ندارند. خیلی‌ها به من می‌گویند ترتیب آلبوم را تو بچین اما همیشه می‌گویم این اشتباه‌ترین کار ممکن است چون نگاهم خیلی متفاوت است و دنبال چیز دیگری در موسیقی هستم.

    • * می‌گویی کارها را انتخاب می‌کنی و بیشتر کارهایی که میکس می‌کنی هم بین مردم شنیده می‌شوند اما از طرفی معتقدی قطعات مورد علاقه‌ات را مردم دوست ندارند. این کمی تناقض ندارد؟

    ببین، مثلاً وقتی آهنگی را گوش می‌کنم، ممکن است سلیقه من نباشد اما حدس می‌زنم مردم این کار را دوست خواهند داشت. خیلی اوقات کارهایی انجام داده‌ام که اصلاً فکر نمی‌کردم پرمخاطب شوند ولی شده‌اند.

    • * مثل چه کارهایی؟

    مثلاً فکر نمی‌کردم «چارتار» تا این حد برای مردم جذاب باشد و فقط به این دلیل که به شدت آن را دوست داشتم با هم شروع به کار کردیم.

    • * مثلاً فکر می‌کردی قطعه «هر بار این درو» از ماکان‌بند مورد توجه قرار گیرد؟

    آن قطعه که اصلاً اولین‌بار میکس نشده پخش شد و مورد استقبال قرار گرفت و تازه بعد از آن مسترش کردم. مردم ماکت آن را شنیدند و شاید کار من در هیت شدنش تأثیری نداشت. برای همین هم گفتم که مردم اول خودِ آهنگ یعنی ریتم و گروو آن را می‌شنوند. «هر بار این درو» هم قطعه خوبی بود و ترانه و متن گفتاری جالبی داشت و میکس نشده هیت شد. خیلی از کارهای دیگر مثل آهنگ‌های قدیمی‌تر محسن یگانه هم این اتفاق برایشان افتاده است.

    یکی از افرادی که خیلی خوب می‌توانیم با هم کار کنیم محسن یگانه است

    • * لحن و نحوه خواندن خواننده روی کار میکس تأثیر می‌گذارد؟ مثلاً کسی مثل احسان خواجه‌امیری که نوع خواندنش با تحریرهای زیادی همراه است، روی کار تو تأثیری ندارد؟

    بعضی خواننده‌ها آنقدر درست و خوب روی آهنگ می‌خوانند که وقتی به آن گوش می‌کنی، همه چیز از نظرت عالی است اما برای صدای بعضی از خواننده‌ها باید با یک‌سری تکنیک‌ها، کاری کنی که صدایشان با آهنگ هماهنگ شود و اصطلاحاً به آن بیاید. البته به انتخاب آهنگساز و این‌که چطور برای آن خواننده آهنگسازی کند که لازم نباشد این‌ها را با زور با یکدیگر هماهنگ کنیم هم خیلی ربط دارد.

    • * مثلاً الان اصطلاحاً لحن لاتی و لَخت خواندن مُد شده است. این نوع خواندن در کار تو تأثیر ندارد؟

    مهم نیست که چطور می‌خوانی، مهم این است که آنقدر تسلط داشته باشی و جوری بخوانی که به موزیکت بیاید. ترکیب شعور آهنگساز و خواننده است که باعث می‌شود از یک قطعه لذت ببری. اگر این شعور وجود داشته باشد که کار من آسان می‌شود اما اگر غیر از این باشد، من باید دائماً تلاش کرده و فضایی ایجاد کنم که این‌ها در کنار هم خوب به نظر بیایند. خیلی اوقات، چهار، پنج ساعت برای میکس موسیقی وقت می‌گذارم اما مثلاً سه روز زمان می‌برد تا صدای خواننده را با موزیک هماهنگ کنم! گاهی اوقات هم آن‌قدر همه چیز درست و خوب است که این کار یک ربع بیشتر از من زمان نمی‌برد.

    • * مثل کدام قطعه؟

    مثلاً تازگی قطعه «عشق» از سیامک عباسی منتشر شده که برای این قطعه ساعت سه، کار را از سیامک گرفتم و ساعت هشت شب آن را پخش کردند. البته کار خیلی پیچیده و پرسازی نبود و خیلی دردسر نداشت اما وقتی به بخش وکال رسیدم، آن‌قدر همه چیز خوب در کنار هم قرار گرفته بود که کار خاصی روی آن انجام ندادم.

    متأسفانه خواننده‌ها تنبل هستند و وقتی کاری را یک بار می‌خوانند، اگر بگویی دوباره بخوان، احساس می‌کنند به آنها گفته‌ای خواننده خوبی نیستی!

    • * وقتی این مشکلات پیش می‌آید و صدای خواننده با موسیقی هماهنگ نیست، خواننده‌ها برای خواندن دوباره‌ی آن، با تو همکاری می‌کنند؟

    با یک‌سری که اصلاً نمی‌توان تعامل کرد. بعضی هم معتقدند هر چه من بگویم درست است و همان کار را می‌کنند. اما متأسفانه کمتر می‌توان چنین تعاملی را برقرار کرد. مثلاً یکی از افرادی که خیلی خوب می‌توانیم با هم کار کنیم محسن یگانه است. حتی گاهی از من می‌پرسد چه میکروفونی بگیرم که تو راحت باشی؟ همه تلاش خود را روی آهنگسازی، نوشتن و حس خوب خواندنش می‌گذارد و بقیه آن را به من می‌سپارد.

    مثلاً برای همین قطعه «بهت قول می‌دم» که خیلی هم هیت شد، شاید با محسن یک ربع بیشتر صحبت نکردیم و خیلی راحت با هم به نتیجه رسیدیم. اگر هم جایی به نظرش مشکل داشت باشد به من می‌گوید اگر صلاح می‌دانی این کار را بکنیم در صورتی‌که ممکن است حتی از من ایده‌ بهتری هم داشته باشد، اما می‌گوید من کارهای مربوط به خودم را کرده‌ام و حالا نوبت توست. حتی در یکی از کارهای آخرش چندین مدل مختلف خوانده بود و گفت خودت از بین آنها انتخاب کن در صورتی‌که تصمیم بسیار مهمی است و هیچ کس چنین کاری نمی‌کند. خواننده‌ها حساسیت زیادی دارند و همه چیز باید تحت نظر خودشان باشد.

    خیلی جالب است که وقتی بار اول به بعضی‌ها چیزی را می‌گویم گوش نمی‌کنند اما می‌دانم که پنج روز بعد در آنها اثر می‌کند و با روشی که مثلاً من نفهمم، حرفم را قبول می‌کنند. بعضی‌ها هم گارد دارند و می‌خواهند حرف خودشان باشد.

    • * با کدام خواننده و تنظیم‌کننده برای میکس و مسترینگ راحت‌تری؟

    مثلاً محسن یگانه یا هومن نامداری که حرف هم را خوب می‌فهمیم و به هم اعتماد داریم…

    • * با احسان خواجه‌امیری چطور؟

    احسان خودش کار میکس انجام می‌دهد و جدا از این‌که بعضی جاها اختلاف نظر داریم، معمولاً با هم به نتیجه خوبی می‌رسیم. احسان جزء آدم‌هایی است که وقتی حرفی می‌زند، خیلی به آن مطمئن است. جزء خواننده‌هایی است که در زمینه میکس اطلاعات زیادی دارد و معمولاً در دوباره خواندن هم تنبل نیست. اما متأسفانه خواننده‌ها تنبل هستند و وقتی کاری را یک بار می‌خوانند، اگر بگویی دوباره بخوان، ناراحت می‌شوند و احساس می‌کنند به آنها گفته‌ای خواننده خوبی نیستی! در صورتی‌که تنظیم‌کننده یا میکس و مسترکننده را بیچاره می‌کنند تا کار را تأیید کنند. از هر ده خواننده، هشت نفر آنها این مشکل را دارند و همین اتفاقاتِ به ظاهر کم اهمیت است که باعث می‌شود آلبوم‌هایشان زمین بخورد و ترک‌هایشان شنیده نشود. خب خیلی واضح است؛ بد خوانده‌ای و باید یک بار دیگر بخوانی! این‌که می‌گویند دیگر حسش در نمی‌آید بهانه است، تو شغلت خوانندگی است، مگر می‌توانی حس آن را درنیاوری؟ پس چطور کنسرت اجرا می‌کنی؟ یعنی می‌خواهی بگویی همه آن صد باری که در کنسرت خوانده‌ای مصنوعی بوده است؟!

    • * فکر می‌کنی این‌که این روزها عمر قطعات تا این حد کوتاه شده هم می‌تواند به این موضوع ربط داشته باشد؟

    اتفاقاً درباره این موضوع با دوستانم صحبت می‌کنم و معتقدیم یکی از دلایل کوتاه شدن عمر قطعات این است که خواننده بد می‌خواند. خواننده هم رکن بسیار مهمی از کار است و اگر کارش را درست انجام ندهد، شما بهترین میکس و تنظیم و ساز را هم بزنی، باز قشنگ نمی‌شود و دوست نداری آن را گوش کنی.

    در این لحن خواندنی که جدیداً مد شده، دیگر خیلی اغراق می‌کنند!

    • * حالا نظرت درباره لحنی که این روزها مد شده چیست؟

    مخاطبشان نیستم اما ایرادی هم به آنها نیست. فقط ای کاش کمی سلیقه به خرج می‌دادند. یکی از دوستانم می‌گفت سهل‌انگاری فقط این نیست که کپسول آتش‌نشانی در ماشین و خانه‌ات نگذاری، این‌که یک قطعه را خوب اجرا نکنی هم سهل‌انگاری است و متأسفانه در موسیقی سهل‌انگاری خیلی زیاد شده است.

    این مدل خواندن، یک‌سری المان دارد که از بین آنها فقط به لحن توجه می‌شود. این موسیقی می‌تواند خیلی بیشتر از این‌ها جذاب باشد چون چیزی نیست که فقط در ایران مد شده باشد و شاهد آن در خارج از ایران هم هستیم اما وقتی به آنها گوش می‌کنی، متوجه می‌شوی که موزیک خیلی با آن مدل خواندن همسو است و اگر لحن خواننده کمی لَخت و شل است، موزیک هم کاملاً این حس را به تو منتقل می‌کند.

    • * این لحن ابتدا با یک سری استاندارها شروع شد اما به نظر می‌آید الان دیگر بیش از حد در آن اغراق می‌کنند.

    دقیقاً اما موزیک خیلی محکم و سفت کارش را انجام می‌دهد که به نظرم تناقض خوبی نیست.

    • * هنرمندی در ذهن داری که فکر کنی این کار را درست انجام می‌دهد؟

    من نظر و سلیقه شخصی خودم را بیان می‌کنم و می‌گویم که این اتفاقِ درست در هیچ‌کدام از آدم‌های پرمخاطب دیده نمی‌شود. به نظر من موسیقی و مدل خواندنشان به هم نمی‌آید. نمی‌توانی تا این حد لَخت بخوانی اما موزیک‌ات شارپ باشد. اگر هم قرار نیست به هم بیایند، باید آنها را آنقدر خوب کنار هم بگذاری که کسی متوجه آن نشود و کسی را اذیت نکند.

    • * فکر می‌کنم سیروان هم در تجربه‌های اخیرش کمی این لحن خواندن را امتحان کرده است.

    به نظرم سیروان هم این کار را درست انجام داده است. یکی از نکات مهم سیروان این است که زیبایی‌شناسی دارد و وقتی هم آدمی زیبایی را بشناسد، در تمام کارهایش موفق می‌شود. اینستاگرامش را هم نگاه کنید، رنگ و انتخاب عکس‌هایش زیبا است. اگر خودش هم کاری را بلد نباشد، کسی را کنارش دارد تا از او کمک بگیرد. در صورتی‌که پِیج خیلی از خواننده‌ها پر از سلفی و عکس‌های ادیت نشده و مشکل‌دار است.

    متأسفانه زیباشناسی در تولیدکننده‌های موسیقی کم شده و وقتی هم زیبایی را نشناسی، کپی می‌کنی. نتیجه هم این است که وقتی این نوع خواندن مد می‌شود، صرفاً از بقیه آدم‌ها کپی می‌کنی.

    • * اصلاً به نظرت چه شد که این لحن خواندن مد شد؟

    دو، سه ترک اولی که با این لحن تولید شد خیلی جذاب بودند اما در ادامه نتوانستند آن را حفظ کنند. این نوع خواندن با آرش و مسیح مد شد و قطعه خیلی خوبی هم به نام «بیا بازم» منتشر کردند که من خیلی آن را دوست داشتم. یک موسیقی درست و زیبا و متن خوبی که درست خوانده شد و تمام این المان‌ها باعث شد همه چیز آن آهنگ به هم بیاید. اما به نظرم این مسیر درست ادامه پیدا نکرد و رفتن به سمت بازار باعث خراب شدنش شد. اگر همان مسیر را ادامه می‌دادند، خودم مخاطب شماره یک آنها می‌شدم اما تا آمدم مخاطبشان شوم به سمتی رفتند که مورد علاقه من نبود و من فقط افسوس خوردم. مطمئناً هم دیگر به آن سمت بر نمی‌گردند چون توانستند مخاطب بیشتری پیدا کنند که البته ادامه این مسیر منطقی هم هست و شاید اگر من هم بودم آن را تغییر نمی‌دادم. یک تعداد از مخاطبانشان را از دست دادند و به جای آن کلی مخاطب دیگر جذب کردند که من و خیلی از دوستانم جزء ازدست رفته‌ها بودیم.

    قیمت‌هایی که برای میکس و مسترینگ می‌دهند اصول و استاندارد خاصی ندارد

    • * اگر موافقی دوباره به مقوله میکس برگردیم. میانگین هزینه میکس و مسترینگ در ایران چقدر است؟

    در پروژه‌های بزرگ خارج از ایران را نمی‌دانم و به دست آوردن رقم آن هم کار خیلی آسانی نیست. اما اگر بخواهیم از روی مقیاس آنلاین در نظر بگیریم، میانگین قیمت برای میکس چیزی حدود ۳۰۰ تا ۶۰۰ دلار است. در ایران هم کسانی که کمی استانداردتر کار می‌کنند و پرکارتر هستند، چیزی حدود ۷۰۰، ۸۰۰ هزار تومان قیمت می‌دهند.

    • * نسبت به باقی بخش‌ها مثل ترانه و تنظیم و آهنگسازی، به نظر رقم کمی می‌آید.

    به نظر من هم کم است اما چون جا افتاده، نمی‌توان یکدفعه رقم آن را تغییر داد. مثلاً اگر فکر کنی یک نوازنده یا ترانه‌سرا یک میلیون تومان دستمزد می‌گیرد، یک میکس‌من هم می‌تواند چنین رقمی را بگیرد یا حتی بیشتر چون شاید بعضی مواقع از نظر زمانی یا حتی از نظر تخصصی کار بیشتری هم انجام دهد. نمی‌توان مقایسه کرد که یک میکس‌من خیلی باتجربه‌تر و بهتر از نوازنده گیتار است و باید پول بیشتری بگیرد اما از لحاظ زمانی هم حساب کنی، زمانی که برای میکس گذاشته می‌شود، بیشتر از زمانی است که یک نوازنده برای یک قطعه می‌گذارد. حالا ممکن است ترانه‌سرا از هر دوی ما بیشتر زمان بگذارد و مثلاً یک هفته روی یک ترانه کار کند و ممکن است حق‌اش بیشتر باشد اما راستش این قیمت‌ها اصول و استاندارد خاصی ندارد. من خودم دوست ندارم یک روز از خواب بیدار شوم و بگویم از امروز دیگر قیمت را زیاد کرده‌ام.

    • * اصلاً این قیمت‌ها از کجا مشخص می‌شود؟

    از هیچ‌جا. یک قیمت عرف می‌شود و همه همان را پیشنهاد می‌دهند. حالا ممکن است یک نفر بگوید من کارم از بقیه بهتر است یا تجربه بیشتری دارم یا با فلان آرتیست کار کرده‌ام و باید پول بیشتری بگیرم. می‌تواند هزار دلیل موجه داشته باشد چراکه قاعدتاً کسی که درجه یک، دو یا سه یک کشور است، جا دارد که پول بیشتری هم نسبت به دیگران بگیرد.

    • * کسی که کار میکس انجام می‌دهد باید خودش هم مستر کند یا بهتر است این دو از هم جدا باشند؟

    صد در صد بهتر است از هم جدا باشند اما باز هم فعالیت در ایران، شرایط این کار را پیچیده می‌کند. خود من کسی را نمی‌شناسم که این چند ویژگی را با هم داشته باشد؛ اول این‌که زمان کافی داشته باشد تا من بیشتر از این به کسی که کار را به من سفارش داده بدقول نشوم. دوم این‌که مطمئن باشم از منِ نوعی بهتر یا حداقل هم سطح خودم آن کار را انجام می‌دهد. سوم این‌که بتوانیم با هم تعامل داشته باشیم و بتوان به او اطمینان کرد. همیشه یکی از این المان‌ها می‌لنگد. مثلاً من از خدایم است کارهایم را کوشان مستر کند اما آن‌قدر سرش شلوغ است که گاهی او به من پیشنهاد می‌دهد تا بعضی از کارهایش را میکس کنم. این‌طوری نتیجه خیلی بهتر می‌شود چون هر کس تمام توانش را در حوزه مربوط به خود می‌گذارد و نتیجه عالی می‌شود.

    • * البته بحث هزینه اضافه هم پیش می‌آید.

    دقیقاً. ببین، میکس و مسترینگ من توامان است بنابراین اگر بخواهم کار را مشخصاً مستر نکنم، نمی‌توانم هزینه کمتری بگیرم چون آنقدری از کارم کم نمی‌شود. حالا شما فرض کنید که آن هنرمند باید علاوه بر پول من، هزینه جداگانه‌ای هم برای مسترینگ بپردازد که باعث می‌شود هزینه‌ها بالا برود.

    دوست داشتم کارهای گروه «داماهی» و «اوهام» را من میکس کنم

    • * در بین آثاری که شنیده‌ای، کاری بوده که با شنیدنش احساس کنی کاش تو آن را انجام داده بودی؟

    خیلی وقت‌ها این آرزوم را دارم. مثلاً کار گروه «داماهی» بی‌نقص است و آلبومشان از نظر میکس و مسترینگ عالی است، اما خیلی دوست داشتم من آلبوم را میکس می‌کردم. آنقدر همه چیز درست و خوب است که دوست داشتم کارِ من باشد. یا این‌که ای کاش زمانی که «اوهام» کار می‌کرد، من این کار را به خوبی بلد بودم و کارهایشان را میکس می‌کردم چون احساس می‌کنم می‌توانم یک‌چیزهایی به آن اضافه کنم. این‌ها هم به این دلیل است که آنقدر خوب هستند که دوست دارم در تیم‌شان باشم نه این‌که الان مشکلی داشته باشند.

    • * برای سوال آخر اگر فکر می‌کنی چیزی از قلم افتاده درباره آن صحبت کنیم.

    یکی از ایرادهای فضای موسیقی کشور ما این است که می‌گویند موسیقی ما کیفیت ندارد؛ این حرف باب شده و می‌گویند فقط کیفیت کارهای خارجی خوب است. با این جمله که بگویند سینمای ایران یا موسیقی ایران بد است احساس می‌کنند مستثنی هستند و خوبند و بقیه بَد هستند. اخیراً یکی از دوستانم موزیکی برای میکس فرستاد و بعد از میکس گفت خیلی خوب است اما می‌خواهم خارجی صدا بدهد. مثلاً مثل Nothing Else Mathers متالیکا. گفتم تو همین الان برو این آهنگ را دانلود کن و گوش کن تا بعد از آن با هم حرف بزنیم. بعد از شنیدن آن خنده‌اش گرفت و گفت راست می‌گویی خوب نبود.

    چون ما آن آهنگ را ۱۵ سال پیش گوش می‌کردیم و که برای آن زمان عالی بود. اما الان دیگر خنده‌دار است. ولی در ذهن ما این‌طوری نقش بسته که آن خیلی خوب بوده و ما هیچ‌وقت به آن نمی‌رسیم. در صورتی‌که ماها در سطح خیلی خوبی کار می‌کنیم اما چون میکس و مستر خانه آخر است، همیشه اشکال را گردن این بخش می‌اندازند. مثل وقتی که یک تیم در فوتبال گل می‌خورد، همه فکر می‌کنند دروازه‌بان مقصر است در صورتی‌که ده نفر  قبل از او هستند که نباید اجازه دهند توپ به دروازه برسد، اما وقتی رسید، ممکن است دوازه‌بان هم اشتباه کند. یعنی او فقط یکی از مقصران است نه نفر اصلیِ این اشتباه. میکس و مسترینگ هم به همین صورت است.

    من همیشه می‌گویم من میکسر نیستم، فیکسرم (اصلاح‌کننده). یعنی در بیشتر مواقع، وقتی اثری به دستم می‌رسد فقط دارم اشتباهات بارز را اصلاح می‌کنم! در صورتیکه وظیفه من نیست و تنظیم‌کننده باید این‌ها را درست انجام دهد. این همان چیزی است که می‌گویند میکس و مستر آن خوب نبوده اما هیچ‌کس نمی‌گوید مشکل از تنظیم‌کننده بوده است.

    • * برای همین هم هست که بعضی از کارها را برای میکس یا مستر خارج از ایران می‌برند؟

    بله. من که تا الان آلبومی را ندیده‌ام که خارج از ایران میکس و مستر شود و موفق باشد. من می‌گویم وقتی کسی می‌خواهد آلبومت را مستر کند، نباید با او یک قهوه بخوری و بگویی من این را می‌خواهم و ساختار مردم و شنونده من هم این است؟ نباید بگویی دنبال چه نکاتی هستی؟ یک نفر که کار مستر انجام می‌داد می‌گفت شغل من این است که از شما پول بگیرم و کمک کنم مردم داستانت را بهتر بشنوند. نه این‌که از تو پول بگیرم تا برایت یک داستان بسازم. هر کسی یک داستانی دارد و من نمی‌توانم همان کاری که برای داستان تو می‌کنم را برای دیگری هم انجام دهم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *