همایون رحیمیان، سالهاست که به فعالیتهای موسیقیاش ادامه میدهد. از ده سالگی تا حالا. خب همین هم کافی است؛ در این سرزمین تعداد اندکی از آدمها، این چنین پیگیرانه به فعالیتهای موسیقیاشان ادامه میدهند. شرایط باعث میشود خیلیها در میانهی راه بروند و راه دیگری برای خودشان پیدا کنند. او کارشناس ارشد موسیقی صدا و سیما، کنسرت مایستر ارکستر سمفونیک صدا وسیما بوده و با ارکستر سمفونیک تهران، همکاری با ارکستر ملی ایران، ارکستر ملی ایران و… همکاری داشته است. تیرماه سالروز تولد او هم هست، به همین بهانه با او گفتوگو کردهایم:
- از ابتدا شروع کنیم، شما از سنین بسیار پایین به عنوان نوازنده فعالیت خود را آغاز کردید و در هنرستان موسیقی درس خواندید، این اتفاق به چه شکل رخ داد؟
پدر من خود اهل هنر بود و کارمند وزارت فرهنگ و هنر سابق. ایشان خودشان هم در زمینهی موسیقی فعالیت میکردند و با هنرمندانی چون استاد صبا کار کرده بودند. با تشویقهای ایشان من وارد دنیای موسیقی شدم و از همان ده سالگی آموزش و بعد فعالیت موسیقیام را شروع کردم.
- اولین سازی که انتخاب کردید؛ چه بود؟
ویولون . اولین استادم «واهه خواجیان» بود که حالا در امریکا زندگی میکند.
- و بعد به هنرستان موسیقی رفتید؟
بله؛ آن زمان هنرستان موسیقی در جای فعلی تالار وحدت بود که بعدها تالار وحدت را به جای آن ساختند. در هنرستان هم ویولون را به عنوان ساز تخصصیام انتخاب کردم. البته در هنرستان باید همگی ساز پیانو را یاد میگرفتیم که من هم گرفتم.
- استادان آن زمان هنرستان چه کسانی بودند؟
فضای هنرستان موسیقی در آن دوران بسیار جدی بود و استادان بزرگی از جمله «حشمت سنجری» در آن تدریس میکردند. آقای ابراهیم رویین تن و بسیاری دیگر از استادان که خودشان آن زمان در ارکسترها و گروههای بزرگی مینواختند، حالا خیلی از آن اساتید یا از دنیا رفتهاند. به هر حال وقتی به فضای هنرستان موسیقی در آن سالها نگاه میکنم، افسوس میخورم؛ به خاطر اینکه هنرستان پایهای ترین جایی است که یک هنرجو در آن تعلیم میبیند و به همین خاطر همواره باید استادان بزرگی در آن حضور داشته باشند؛ این در حالی است که این فضا امروز کمتر دیده میشود و دیگر اساتید بزرگ کمتر در محیطهای آموزشی ما حضور دارند. در واقع آنچه امروز در هنرستانهای امروز میگذرد به هیچعنوان قابل مقایسه با آن دوران نیست؛ بعد از انقلاب و بعد از بازگشایی هنرستان ها بسیاری از هنرجوهای قدیم خودشان تدریس میکردند و این اتفاق بدی بود. بهخصوص اینکه تدریس، خودش تخصصی است که ممکن است هر موزیسین خوبی هم نداشته باشد، چه برسد به یک نوازندهی ساده. همین تفکر بعدها در دیگر مراکز آموزشی هم تسری پیدا و وضعیت را به چیزی بدل کرد که امروز مشاهده میشود.
- از استاد سنجری میگویید؟ از اینکه نحوهی تدریس ایشان چگونه بود؟
ایشان زمانی که در هنرستان فعالیت میکردند، همزمان رهبر ارکستر سمفونیک تهران نیز بودند. ایشان ویولونیست بسیار برجسته و آهنگساز بزرگی بود. تمام لحظاتی که ما با ایشان سپری میکردیم، غنیمت بود. البته خواهناخواه درگیری ایشان در ارکستر سمفونیک باعث میشد که کمتر در هنرستان حضور داشته باشد و به همین خاطر نزدیک امتحاناتمان که میشد، به منزلشان میرفتیم تا با ما اضافه کار کند. او همیشه این کار را انجام میداد و تا پاسی از شب با ما کار میکرد. خب در آن زمان رقابت بسیاری هم بین هنرجویان بود و همین انگیزهی ما را بیشتر میکرد. البته رقابت ما کاملا سالم بود و به کیفیت کارهایمان اضافه میکرد.
- همدورهایهای شما در هنرستان چه کسانی بودند؟
دکتر ریاحی در مقطعی بالاتر از ما بودند و از شاگردان استاد سنجری. من، آقای وحیدیآذر، مجید انتظامی، منوچهر صهبایی تقریبا همدوره بودیم.
- و بعد به دانشکدهی موسیقی رفتید؟
نه من موسیقی را در همان هنرستان ادامه دادم و همانجا لیسانس گرفتم. هنرستان در آن زمان دورهی عالی هم داشت؛ تعدادی از ما که از هنرستان فارغالتحصیل شده بودیم دوران عالی را در همان هنرستان گذراندیم و عدهای هم به دانشکدهی موسیقی رفتند. به هر حال من دورههای خاصی در خارج از کشور هم داشتم. مثلا دورهای در اتریش گذراندم و دورهای در ایتالیا. در همین دوران هم کار حرفهای را آغاز کردم.
- اولین ارکستری که نواختید چه بود؟
من ارکستر مجلسی رادیو و تلویزیون امتحان دادم و قبول شدم. این ارکستر، ارکستر بسیار خوبی بود و نوازندگان خوبی در آن مینواختند. میدانید که در ارکستر مجلسی، ساز بادی وجود ندارد و بیشتر سازها زهی هستند و کمتر از سازهای ارکستر سمفونیک؛ یعنی در حالی که در ارکستر سمفونیک ۲۴ ویولون هست، در ارکستر مجلسی ده ویولون وجود دارد؛ به هر حال آن زمان این ارکستر بسیار حرفهای و خوب بود و سولیستها و رهبران خوب از تمام دنیا در آن حضور داشتند و ارکستر مدام در خارج از کشور برنامه به اجرای برنامه میپرداخت. یادم میآید آخرین تورِ ما در شوروی که آن زمان همچنان کشوری کمونیستی بود، انجام شد.
- به رهبری چه کسی؟
لوریس چکناواریان. ما در چند شهر شوروی از جمله مسکو، دوشنبه و غیره اجرا کردیم.
- رهبر ثابت ارکستر چه کسی بود؟
رهبر ثابت نداشتیم، مدام رهبران مهمان میآمدند، به ارکستر تمرین میدادند و کنسرت برگزار میکردیم.
- و نقش شما در ارکستر چه بود؟
ویولون یک میزدم. در آن ارکستر تعدادی نوازندهی خارجی و لهستانی هم حضور داشتند و کنسرت مایسترمان هم لهستانی بود. ویولون آلتوی ارکستر را آقای بیگلری پور مینواخت و آقای سیامک کیوانی و وحیدیآذر هم در ارکستر حضور داشتند. بیشتر اجرایمان در ایران در سالن اصلی تئاتر شهر و سالن دانشگاه تهران بود؛ اما همانطور که گفتم ارکستر در خارج از کشور هم اجراهای زیادی داشت.
- در آن زمان آهنگسازی هم میکردید؟
به آهنگسازی علاقه داشتم و کارهایی مینوشتم، چند کوارتت نوشتم و چندین قطعهی کوتاه؛ اما نوازندگی برایم جدیتر بود. خب اجراهای موفق بسیاری هم داشتیم که برایم دلچسب بود؛ اما بعد از انقلاب و بعد هم در فاصلهای کوتاه جنگ شد، ما بیشتر آهنگسازی کردیم و به خصوص مارشهای انقلابی زیادی ساختیم.
- فضای انقلاب چه تاثیری در زندگی شما داشت؟
من قرار بود ابتدا از ایران بروم؛ چون بسیاری از دوستانم در ارکستر مجلسی رفتند. من هم میخواستم به هلند مهاجرت کنم؛ در ارکستر سمفونیک آنجا هم پذیرفته شدم. مدتی ماندم؛ اما برگشتم؛ چون دلم نیامد. فکر کردم حیف است. ما در شرایط انقلاب و جنگ کار کردیم و مارشهای جنگی ساختیم؛ از عمق وجودمان هم ساختیم، به هر حال کشور درگیر جنگ بود و فضای ما هم متاثر از همان دوران تا اینکه فضا اندکاندک متعادلتر شد و به سمت ترانه و تصنیف هم رفتیم.
- ارکستری وجود داشت که این قطعات را بنوازد؟
تعدادی از ما که ایران مانده بودیم، شروع کردیم ارکستر تلویزیون را جمعوجور کردن و برای آن ارکستر سمفونیک تشکیل دادیم که نوازندگان بزرگی هم در آن حضور داشتند. آقای مرتضیپور که نوازندهی کنترباس بود و تحصیلکردهی امریکا، رهبری ارکستر را به عهده گرفت. ایشان به احیای ارکستر خیلی کمک کرد و ارکستر هم مارشهای بسیاری نواخت.
- شما تا چه زمانی در ارکستر تلویزیون ماندید؟
من ۵۶ استخدام تلویزیون شدم. در آن سالها به آن شکل اجرای عمومی نداشتیم و کارمان به اجرا و ضبط موسیقی محدود شده بود. دوران سختی بود. خیلی سخت. ارکستر تلویزیون بعد از فوت آقای بیگلریپور به شکل کامل سقوط کرد، هرچند در آن سالها چندان درست اداره نمیشد.
- و بعد در این سالها که آقای فخرالدینی، ارکستر موسیقی ملی را راه انداخت، شما هم در آن حضور داشتید.
بله! کنسرت مایستر ارکستر ملی بودم. آقای فخرالدینی بنیانگذار این ارکستر بودند؛ اما شرایط را هر روز برای ایشان سخت کردند؛ آنقدر که با تمام علاقهای که به این ارکستر داشتند؛ دیگر نتوانستند ادامه دهند و رفتند. خب این افسوس است که برای یکی از بزرگترین موسیقیدانان ایران این اتفاق رخ دهد. بعد که ایشان از ارکستر کناره گرفتند، ما هم ارتباطمان را با آن قطع کردیم.
- هیچ برنامههای ارکستر ملی را که این روزها با رهبری آقای شهبازیان مشغول فعالیت است، دیدهاید؟
راستش نه؛ البته برای آقای شهبازیان و ارکستر ملی آرزوی موفقیت میکنم؛ اما ندیدهام؛ فقط شنیدهام که تعدادی نوازندهی جوان در آن فعالیت دارند.
- یکی از انتقادات به ارکستر آقای فخرالدینی، اجراهای تکراری و نبود رهبر مهمان بود.
به هیچ وجه. رهبران زیادی به عنوان مهمان ما را یاری کردند. آقای توکلی، کاشف، آقای چکناواریان. بعد از احیای دوبارهی ارکسترها، آقای رهبری به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک آمدند که نقطه نظرات خودش را داشتند و میخواستند همه چیز زیر نظر ایشان باشد و آن حاشیهها رخ داد؛ بعد از اینکه ایشان رفت هم شرایط بهتر نشد و چنان اوضاع پیچیده شد که آقای فخرالدینی هم گذاشت رفت. آقای فخرالدینی برای موسیقی این سرزمین سالها زحمت کشیده و نظرات خودش را دارد. ما برنامهای بسیار قوی داشتیم؛ البته طبیعی است که برنامههای ارکستر ملی از ارکستر سمفونیک متفاوت است؛ برای ارکستر سمفونیک قطعات بسیار زیادی وجود دارد، اما تعداد قطعات ارکستر ملی محدود است؛ مگر اینکه به آهنگسازان سفارش داده شود و تولید شود که چون بودجهای وجود ندارد، این اتفاق رخ نمیدهد. طبیعی است که قطعات تکرار شود که البته این اتفاق برای ما رخ نداد.
- کمی هم دربارهی کارهای آهنگسازیتان میگویید؟
اوایل کارهای جنگ و موسیقی حماسی و موسیقی مناسبتی میساختم؛ اما بعد که فضای موسیقی باز شد، کارهایی با خوانندگانی مثل عباس بهادری، بیژن خاوری و مهرداد کاظمی نوشتنم. قطعات پاپ امروزی نه شعر خوبی دارد و نه آهنگ خوبی؛ مگر معدودی؛ اما بخش زیادی از آنها اصلا ماندگار نشوند. بعد از آن هم تعدادی قطعهی ارکسترال کار کردم . با آقای سراج دو آلبوم کار کردم، ایشان از دوستان خیلی خوب هنرمندم و خوانندهی بسیار توانایی است. با آقای افتخاری افسانه را. آقای افتخاری بعدها مسیر حرفهایشان عوض شد و با خیلی از آهنگسازان کار کردند. به هر حال من با خیلی از خوانندگان از جمله محمد معتمدی و سالار عقیلی کار کردم.
دیدگاهتان را بنویسید