مهدی درستی: چندین سال است وقتی سریالها یا برنامههای مختلف و رنگارنگ تلویزیون به تیتراژ میرسند خبری از اثری که میخکوبمان کند و برای لحظاتی ما را از تغییر کانال وادارد نیست.
اتفاقی که در سالهای نه چندان دور بارها و بارها خلاف آن رخ میداد و تیتراژهای تلویزیونی محبوبیت سریالها و برنامهها را تضمین میکردند. گویا دیگر قرار نیست هیچ چیز صداوسیما همچنان با کیفیت گذشته باشد. سطح نازل ترانهها، نداشتن ارتباط محتوایی با سوژه سریال و برنامه، بیتاثیری در سرنوشت خواننده و … مشت نمونه خروار است از آشفته بازار این روزهای سریالها و برنامههای صداوسیما.
اما سوال بزرگی که ذهن بسیاری از مخاطبان این رسانه را درگیر کرده است، علل و چرایی این اتفاق است، برای یافتن پاسخ با محمدعلی شیرازی، شاعر و ترانه سرای پیشکسوت که خالق آثار ماندگار بسیاری بوده است گفتوگویی کردهایم.
فعالان حوزه موسیقی آگاهی و مسئولیتپذیری ندارند
نخستین موضوعی که در همان گام اول به چشم میخورد و حسابی مخاطب را پس میزند، کیفیت نازل ترانهها از نظر وزن شعری و فقر مضمون است، اتفاقی که وقتی از محمدعلی شیرازی دلیلش را جویا شدیم با یادی از یک ضربالمثل قدیمی توضیح داد: «از قدیم میگفتند نان را بده دست نانوا، چنانچه بسوزاندش. به هر حال اگر در حوزه ترانه، شعر یا حتی هر حوزه دیگری کار را به دست فردی که حرفهای نیست بسپاریم نتیجه دلخواه نمیگیریم. متاسفانه پس از انقلاب تنها دو، سه ترانه در ذهن مردم به یادگار ماند، مانند «وقف پرندهها» و «زیر آسمان این شهر» که این دو سروده من بود و چند اثر دیگر ساخته آقای اکبر آزاد.»
متاسفانه پس از انقلاب تنها دو، سه ترانه در ذهن مردم به یادگار ماند، مانند «وقف پرندهها» و «زیر آسمان این شهر» که این دو سروده من بود و چند اثر دیگر ساخته آقای اکبر آزاد
او با تاکید بر اینکه ذوق به تنهایی لازمه کار نیست، تاکید کرد: «برخی از دست اندرکاران فعلی تنها با تکیه بر ذوق کار میکنند اما این تنها لازمه کار نیست و آگاهی کافی، احساس و … برای فعالیت در حوزه موسیقی نیاز است، اگر یک فعالیت هنری را با احساس انجام دهیم خود به خود به گوش شنونده زیبا میآید و بر دلش مینشیند. یادم هست پس از گذشت چند سال از پخش سریال «زیر آسمان شهر» زنی من را دید و با اشاره به ترانه این سریال گفت: «واقعا آدمها باهم و تنها هستند.»، وقتی یک اثر هنری به واقعیت زندگی مردم نزدیک باشد با اقبال رو به رو میشود، چون بسیاری از موضوعات واقعی پیش از آنکه به گوش برسد قابل تفکر نیستند اما وقتی خوانده شده و شنیده میشوند توجه مخاطب را جلب میکنند.»
این هنرمند باسابقه با اشاره به حلقه گمشده این روزهای هنرمندان فعال در حوزه موسیقی، بیان کرد: «نکته مهم نبود علاقه، احساس و مسئولیت پذیری به هنر در میان هنرمندان امروزی است که موجب تنزل کیفیت آثار میشود. به عنوان مثال من سالها پیش برای فیلمفارسیها ترانه سرودم که بسیار هم ماندگار شد، روزی یک کار برای فیلمی ساختم و دستمزدم را هم گرفتم اما پس از یکی دو روز به ذهنم رسید اگر یک جمله را جایگزین بخشی از شعر کنم ارتباط بهتری با محتوای فیلم پیدا خواهد کرد و تاثیرگذارتر است، با سفارشدهنده تماس گرفتم و درخواست کردم تا ترانه قبلی را اجرا نکند و زمان دهند تا اصلاحات لازم را انجام دهم، سفارشدهنده بسیار از این اقدام من تعجب کرد اما اگر کسی وجدان کاری داشته باشد دقت بیشتری به خرج میدهد، خصوصا در حوزه موسیقی که با فرهنگ مردم سروکار دارد.»
درست است ما در قبال دریافت دستمزد اثر تولید میکنیم اما باید احساس مسئولیتی نسبت به جامعه داشته باشیم و فکر کنیم اثری که خلق کردهایم به درد شنونده میخورد؟ اندوختهای به او میافزاید؟ یا نه ذهنش را کور میکند و بیتفاوت از اثر میگذرد؟
شیرازی ادامه داد: «درست است ما در قبال دریافت دستمزد اثر تولید میکنیم اما باید احساس مسئولیتی نسبت به جامعه داشته باشیم و فکر کنیم اثری که خلق کردهایم به درد شنونده میخورد؟ اندوختهای به او میافزاید؟ یا نه ذهنش را کور میکند و بیتفاوت از اثر میگذرد؟ متاسفانه بسیاری از کارهای حوزه موسیقی آنقدر تکراری است که مردم اصلا به آنچه خواننده میخواند دقت نمیکنند و از کنار آن میگذرند، این روزها باید محتوای آثار بسیار قوی باشد تا بتواند توجه مخاطب را جلب کند. موضوعی که حلقه مفقوده این روزهای ماست.»
شورای شعر و ترانه در گذشته هم مشکل داشت
مسئلهای دیگری که در طی این سالها بر افت کیفیت موسیقی تیتراژهای تلویزیونی نقش داشته است، عملکرد دفتر موسیقی و سرود صداوسیماست که گویا جنبه تشریفاتی پیدا کرده و چندان نظر و عقیدهاش خریدار ندارد. شیرازی در پاسخ به اینکه عملکرد این مرکز را در مقایسه با زمان فعالیت خود چطور ارزیابی میکند، توضیح داد: «این روزها برنامهای به نام «ممیزی شعر و ترانه» در فضای مجازی در حال پخش است و با وجود محتوای طنزش اما تمام آن واقعیت دارد. در سال ۷۶ که آقای علی معلم رییس دفتر موسیقی و سرود صداوسیما بود سراغ من را گرفتند، خواستند دیداری داشته باشیم، من هم دو، سه ترانه با موضوع آزاد ساختم که دست خالی نباشم و باهم دیدار کردیم. مدتی به سازمان رفت و آمد داشتم و همان زمان شورای شعری ایجاد کردند که دیدم به طور کلی از مرحله پرت هستند و مدام میخواهند اعمال نظر کنند. من به آقای معلم گفتم اگر بنا باشد ترانههای من زیر دست این شورا برود، نیستم و او هم قبول کرد و ترانههایم را با خود آقای معلم بررسی میکردیم.»
او افزود: «البته آن شورا نسبت به شورایی که این روزها مشغول فعالیت است تفاوتهای بسیار داشت و سطح افراد بسیار بالاتر بود اما ایرادهای دیگری داشتند به عنوان مثال زمانی که زلزله بم رخ داد من با چشمانی اشک بار ترانهای برای این حادثه سرودم که مورد توجه هم قرار گرفت و بنا شد تا برای ساخت آماده شود. ببینید یکسری از کارها زمانمند است و اگر زمانش بگذرد دیگر اثرگذار نیست، این قطعه هم وارد پروسه اداری شد و پس از آنکه تب و تاب زلزله خوابید، یک ماه و نیم بعد آماده شد اما نه ملودی آن چنگی به دل زد و نه خواننده آن که آقای حسین زمان بود. این یک نمونه از اشکال شورای آن زمان بود اما باز هم اوضاع به شوری الان نبود، متاسفانه امروز آثار تیتراژهای تلویزیونی به شکلی شده است که آدم هیچ تمایلی به گوش کردن قطعات ندارد و به راحتی از کنار آن عبور میکند.»
مدتی به سازمان رفت و آمد داشتم و همان زمان شورای شعری ایجاد کردند که دیدم به طور کلی از مرحله پرت هستند و مدام میخواهند اعمال نظر کنند. من به آقای معلم گفتم اگر بنا باشد ترانههای من زیر دست این شورا برود، نیستم و او هم قبول کرد
دلالی در حوزه شعر و ترانه از همه جا بدتر است
شایعه همواره جز جداناشدنی موسیقی ایران است که البته هر از چندی رنگ واقعیت هم به خود می گیرد. از جمله شایعات پرسروصدا پرداخت پول توسط برخی از خوانندگان گمنام جهت خواندن آهنگ تیتراژهای تلویزیونی بود، اتفاقی که واکنش های تندی را هم به همراه داشت.
این شاعر پیشکسوت درباره این موضوع نظر داد: «متاسفانه از قبل از انقلاب تا به امروز نه تنها در حوزه هنر بلکه در حوزههای دیگر همواره دلالهایی وجود داشته و دارند که سود نهایی را از اثر کسب میکنند. در زمینه ترانه و شعر اوضاع از این هم بدتر است، هنرمندی که ۴۰ سال در این حوزه کار کرده و دیگر به پختگی لازم رسیده است، ترانهای مانند «زندونی» داریوش اقبالی را میسراید که حسابی مورد توجه قرار میگیرد و ماندگار میشود اما وقتی نگاه میکند دریافتیاش با زمانی که صرف کرده چندان جور در نمیآید.»
متاسفانه از قبل از انقلاب تا به امروز نه تنها در حوزه هنر بلکه در حوزههای دیگر همواره دلالهایی وجود داشته و دارند که سود نهایی را از اثر کسب میکنند. در زمینه ترانه و شعر اوضاع از این هم بدتر است
شیرازی افزود: «اخیرا یکی از آهنگسازان با هنر قدیمی آهنگی به من داد تا ترانهای برای آن بسرایم، چون من اغلب روی ملودی ترانه میسرودم، حداقل دو هفته فقط فکر کردم تا ببینم چه ترانهای با این قطعه تناسب دارد و حدود دو تا سه هفته هم طول کشید تا ترانه را تکمیل کنم. فرض کنید مثلا دو میلیون تومان هم دستمزد بگیرم اما ارزش وقتی که گذاشتم بیشتر از این مبلغ است حتی اگر کار مورد توجه قرار بگیرد. در واقع شهرت و درآمد حاصل از قطعه بیشتر نصیب خواننده میشود و باید تاسف خورد که حقوق مولف فراموش شده است.»
افراد نالایق پای مافیا را به هنر باز میکنند
این روزها بحث وجود مافیا در حوزه موسیقی حسابی داغ است و بسیاری این مسئله را عامل افت کیفیت موسیقی ایرانی میدانند، شیرازی در پاسخ به اینکه در بخش موسیقی صداوسیما هم چنین موضوعی صحت دارد یا خیر؟ توضیح داد: «مانند همه حوزهها، در موسیقی ایران هم افراد لایق سر جای خود نیستند و جایشان را افراد نالایق گرفتند که توان ساخت یک اثر هنری با کیفیت را ندارند و به همین دلیل دست به دامن مافیا میشوند.»
در نهایت دیگر مقولهای که در افت کیفیت ترانه و موسیقی تیتراژهای تلویزیونی موثر است، نقش منفی تهیهکنندگان و مجریان است که بدون دانش هنری تنها در فکر جذب مخاطب هستند و بر همین اساس هم دست به انتخاب میزنند. شیرازی درباره اینکه چرا تهیه کنندگان از هنرمندان باسابقه و کاربلد استفاده نمیکنند؟ گفت: «شرح حال ما همین شعر است که از دل برود هر آنکه از دیده برفت. من به دلیل کسالتی که دارم امکان حضور در مراسمها و برنامهها را ندارم و به همین خاطر امثال ما را فراموش میکنند. ضمن آنکه بسیاری از افرادی که در مسند کار هستند هنرمندان باسابقه را نمیشناسند، متاسفانه شرایط امروز به همین شکل است و باید ببینیم چه میشود.»
در این باره بیشتر بخوانید:
ظلم بزرگ مجریان و تهیهکنندگان تلویزیون به مخاطبان
بلایی که تلویزیون بر سر موسیقی آورد
۲۵۲۴۳
دیدگاهتان را بنویسید