کنسرت «برفخوانی» با آهنگسازی و سرپرستی علی قمصری و خوانندگی محمد معتمدی طی دو شب متوالی در تالار «وحدت» تهران اجرا شد.
علی قمصری، آهنگساز و نوازنده ۲۷ ساله تار، محمد معتمدی از خوانندگان موسیقی سنتی ایران و سهراب پورناظری، فرزند کیخسرو پورناظری ازنوازندگان کمانچه در کنار گروهی از نوازندگان جوان گروههای «کوارتت زهی پارسه» و «گروه سازهای ملی» کنسرتی را برای علاقه مندان به موسیقی سنتی در شب های ۳۱ شهریور و اول مهر در تالار وحدت تهران اجرا کردند.
در این کنسرت که قمصری، معتمدی و مصباح قمصری ـ نوازنده ساز کوبهای ـ با لباسهای روشن خود در مرکز سن قرار داشتند، گروه «کوارتت زهی پارسه» (کوارتت زهی به گروهی از نوازندگان و یا قطعه موسیقی نوشته شده برای چهار ساز زهی، معمولاً شامل دو بخش برای ویلن [ویلن اول و دوم]، یک بخش برای ویولا و یک بخش برای ویولنسل گفته میشود.) با هدایت پدرام فریوسفی برنامه را آغاز کردند تا در ادامه صدای تک نوازی تار قمصری و آواز معتمدی تلفیقی از موسیقی غربی و موسیقی سنتی ایران را بوجود آورد.
کمی که از هنرنمایی گروه «پارسه» و قمصری در بخش «دیباچه» گذشت که عضو دیگر خانواده قمصری کوزه به دست گرفت و بر آن نواخت تا ضرباهنگی تندتر به روند ریتمهای ارایه شده، بدهد تا محمد معتمدی با شعر نویی از شفیعیکدکنی بخواند.
«میچرخد این تسبیح و عمر ما
پایان پذیرد
عاقبت
اما…»
پس از آن در میان زنگ سازهای زهی و کوبهای،اینبار اشعار خیام خوانده شد.
«هنگام سپیده دم خـروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحـه گری
یعنی که نمودند در آیـینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری»
آخرین قسمت از بخش نخست کنسرت نیز اختصاص به شعری از مولوی داشت. معتمدی در این بخش در کنار تار «قمصری» و ویولونهای گروه «پارسه» با اشعاری از مولانا خواند.
«آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
وانکه سوگند خورم جز بسر او نخورم
وانکه سوگند من و توبهام شکست کجاست؟…»
بنا بر این گزارش، پس از استراحتی کوتاه، نوبت به گروهی کاملا سنتی رسید. در یک طرف علی قمصری در صدر نوازندگان تار وعود نشست و در طرفی دیگر سهراب پورناظری کار هدایت کمانچه داران را بر عهده گرفت.
در بخشی بالاتر نیز نوازندگان کوبهای هم چون حسین رضایینیا دف و اسحاق چگینی در کنار معتمدی نی
نواختند.
بخش دوم کنسرت، با اجرای پنج اپیزود به نام «برف خوانی» آغاز شد. این بخش به قطعاتی انتخابی از شعر
«برف» مهدی اخوان ثالث و اپیزودهایی بدون کلام اختصاص داشت.
سهراب پورناظری در تصنیفهای «برفخوانی» هنرنمایی کرد.
با گذر از «برف خوانی» گروه به بخش «نوا» رسید. جایی که گاهی صدای معتمدی در گامهای بالای نوازندگان گم میشد و صدایی دلنشین را ایجاد میکرد.
این بخش در دستگاههای مختلف نواخته می شد و پس از هر قطعه نوازندگان مجبور بودند دقایقی را برای تغییر کوک سازهای خود صرف کنند.
نخستین قسمت از بخش نوا، «مهواره» نام داشت. در این بخش معتمدی شعری از سعدی را خواند.
«عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان! دستی، که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم؟ چون روزگار از دست رفت …»
در قسمت دوم این بخش «ضربی نهفت» که از جمله کارهای مورد علاقه قمصری است اجرا شد و در ادامه معتمدی شعر «یاد دور دست» از حسین منزوی را اجرا کرد.
«ای یاد دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشته است و توام در سری هنوز…»
برای پایان کنسرت نیز معتمدی و گروه نوازندگان به سراغ رباعی از خیام رفتند.
«این اهل قبور خاک گشتند و غبار
هر ذره ز هر ذره گرفتند کنار …»
دیدگاهتان را بنویسید