عثمان محمدپرست، نوازنده چیرهدست و پیشکسوت دوتار که چندی پیش در بیمارستانی در مشهد بستری شد، میگوید جامعه بدون هنرمندانش از هویت خالی میشود.
حسن احمدیفرد: در هیچ بیمارستانی، صدای دوتار نمیآید حتی اگر روی یکی از تختهای آن، مردی خوابیده باشد که همه عمرش را دوتار زده و آواز خوانده است و شاید برای همین است که بیمارستانها دلمردهترین جای دنیا هستند. عثمان محمدپرست با آن قامت رشید، اوایل اردیبهشت، به دلیل مشکل دیسک کمر و دردهای مفصلی چند روزی روی تخت بیمارستانی در وسط شلوغیهای شهر مشهد دراز کشید و به توصیه پزشکان، حتی برای خوشامدگویی به عیادتکنندگان هم، نیمخیز نمیشد.
دردهای استخوانی، استادی را به فضای بی رنگ بیمارستان کشانده بود که صدای سازش و صفای مرامش، تا مغز استخوان هنردوستان نفوذ کرده است. بی دوتاری در دست، قامت استاد عثمان، تکیده و نحیف بنظر میرسید. صدایش اما همان صدای همیشگی بود؛ صدایی دورگه و گرفته که گهگاه لابهلای نغمههای دوتار میشد آن را شنید که شعری را آرام به آواز میخواند.
گفتوگو با عثمان محمدپرست، پس از عمل جراحی دیسک کمر، کنار همان تخت بیمارستان انجام شد. با وجود درد میخندید و میگفت «به محض اینکه به خانه برگردم، دوباره احوال دوتارم را میپرسم». راست میگفت؛ دوتاریها بدون دوتار، چیزی کم دارند.
موسیقی مقامی، میراثدار فرهنگ کهن
جامعه هم بدون هنرمندانش، چیزی از هویتش را کم دارد. موسیقی مقامی در این گوشه شرقی از خاک پهناور ایرانزمین، میراثدار فرهنگی کهن است؛ فرهنگی که خداباوری، انساندوستی و اخلاقمداری، سرلوحه آن است. موسیقی مقامی خراسان، موسیقی عشق به آب و خاک و زندگی است. حفظ حرمت این موسیقی، پاسداشت فرهنگ غنی ایرانزمین است؛ فرهنگی که توانسته ملتی فهیم و فرهیخته را از پیچ و خمهای تاریخ، با سربلندی عبور دهد.
قدرشناسی از هنرمندان موسیقی مقامی، قدرشناسی از مردان نامدار یا بینام و نشانی است که عمرشان را، که مهمترین داشته هر آدمی است، صرف آموختن، آموزاندن و اعتلای هنر کردهاند و واقعیت دردناک آن که بسیاری از هنرمندان موسیقی، در گمنامی عمرشان را صرف هنر و فرهنگ این آب و خاک میکنند و بیآنکه در همه عمر، قدر ببینند و بر صدر بنشینند، همچنان در عقد عروس هنر میمانند و هنرشان را به نام و ننگی نمیفروشند. استاد عثمان را هم میتوان از جمله همین هنرمندان دانست.
خودش میگوید: «تا حالا ریالی برای دوتار نوازی دریافت نکردهام اما با همین دوتار صدها مدرسه ساختهام.»
خراسان، خاستگاه دوتار و دوتاری
عثمان محمد پرست متولد ۱۳۰۷ در خواف است؛ شهری که میراثدار تاریخی کهن است. شهری با سروهای فراوان و خانههای خشت و گلی. از کودکی بی آنکه استادی داشته باشد شیفته دوتار میشود و شروع به آموختن میکند. میگوید: «از ده دوازده سالگی دوتار به دست گرفتم و با خودم عهد کردم تا زندهام دوتارم را بر زمین نگذارم.» او معتقد است، خاستگاه دوتار همین گوشه از خراسان تاریخی است و از این گوشه از خاک خراسان است که دوتار به دیگر قومیتها و فرهنگهای ایرانی راه پیدا کرده است.
استاد میگوید: «دوتار ساز آرامشبخشی است که هم دوتار نواز را به آرامش میرساند و هم آنها را شیفته صدای این ساز هستند.»
او تأکید میکند: «موسیقی مقامی بخشی از فرهنگ این کشور است، موسیقی مقامی به هیچ عنوان مذموم نیست بلکه یک جریان ارزشمند فرهنگی است که باید از آن حفظ و حراست شود. اینها نغمههایی است که از پدران ما به ما رسیده و ما هم باید چیزی به آن بیفزاییم و برای فرزندانمان به ارث بگذاریم.»
از عثمان محمدپرست اجراهای فراوانی بهجا مانده است که یکی از معروفترینشان اجرایی است که استاد محمدرضا شجریان، قطعهای آوازی را با نوای دوتار او اجرا میکند.
نماد مظلومیت هنرمندان موسیقی مقامی
این استاد موسیقی نواحی که بعد از استراحت تجویز شده پزشکان میتواند دوباره دوتارش را بغل کند و با سرپنجههایش، ساز را به نوا درآورد، در باره جایگاه این نوع موسیقی در بین مردم میگوید: «موسیقی مقامی در جان و دل این مردم نهادینه است و برای همین است که این قدر به دوتار و دوتار نوازها علاقه دارند. چطور میشود این علاقه را از مردم گرفت؟»
او تاکید میکند: «مردم هنرمندان را دوست دارند و و همه عشق و علاقه هنرمندها هم بودن با مردم است اما مسئولان باید به هنرمندان رسیدگی کنند. آنها که عمرشان را برای اعتلای هنر گذاشتهاند، حالا در کهنسالی چشم انتظار توجه مسؤولان هستند.»
اشاره نوازنده «مقام نوایی» به بینوایی هنرمندان موسیقی مقامی است. به هنرمندانی که کمتر به جشنوارهها راه پیدا میکنند اما هنر نابشان تعالی بخش فرهنگ جامعه است. یکیشان در نهایت فقر و نداری روی در نقاب خاک کشید. استاد ابراهیم شریفزاده با آوازهای به یاد ماندنیاش نماد مظلومیت هنرمندان بیبدیل موسیقی مقامی شد. و هستند هنوز هنرمندانی که چشم انتظار قدرشناسی جامعه هستند؛ جامعهای که فرهنگ و هنرش را مدیون همین هنرمندان است. استاد سهراب محمدی در آشخانه، استاد علیرضا سلیمانی در قوچان و استادان کریم کریمی و غلامحسین غفاری در تربتجام و بسیاری هنرمندان خبره دیگر که در گمنامی کامل به سر میبرند.
… و قدردانی جامعه از این هنرمندان چه میتواند باشد جز تعظیم و تکریم هنرشان.
دیدگاهتان را بنویسید