پیکر حسن علیزاده از همکاران قدیمی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی صبح امروز دوشنبه ۱۸ بهمن ماه با حضور جمعی از هنرمندان به سوی بهشت زهرا (س) بدرقه شد.
محمود کلاری در ابتدای مراسم تشییع پیکر زنده یاد حسن علیزاده که با حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده، بهمن فرمان آرا، فاطمه معتمدآریا، منوچهر شاهسواری و حسن پورشیرازی در محوطه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد، گفت: حرف زدن هنگام بدرقه رفیق ۴۰ ساله سخت و دردناک است. نمی دانم چه می شود گفت. من او را از سینمای آزاد می شناسم. اوایل دهه ۵۰ فیلمی ۶ دقیقه ای ساختم که احمد امینی فیلمبرداری کرده بود، حسن آن را تدوین و صداگذاری کرد. این آغاز آشنایی من با حسن بود.
وی ادامه داد: اگر بخواهم در یک جمله خلاصه بگویم حسن فردی بسیار منحصر به فرد بود. شاید روایت معروف را که شبیه هیچ کس نبود باید درباره حسن به کار برد. او دوستان اندکی داشت که همه مربوط به همان دوران دهه ۵۰ می شدند و در این مدت با همان دوستان باقی ماند. حسن به شکل غریبی با دنیای شخصی و تنهایی هایش مانوس بود. روح لطیف و بی نهایت شکننده اش همراه با شرم و حیایی که خودش می گفت این حیای عمیق لعنتی عجیب و مثال زدنی بود. روح لطیفش او را در مواجهه با محیط پیرامون به شدت می آزرد. او هرگز نخواست مانند بقیه با اتفاقات مرسوم دنیای پیرامون کنار بیاید. او اساسا اهل این سرزمین نبود.
کلاری با اشاره به علاقه حسن علیزاده نسبت به سینما تصریح کرد: گویا هیچ چیز جز سینما به دنیای خصوصی حسن راه نداشت. او عاشق فیلم دیدن بود و شاید از همین رو عالم و متخصص این هنر بود. از پاریس که برگشته بود به او گفتم وقت آن است که فیلمت را بسازی و او گفت من عاشق سینما هستم اما نمی خواهم با آن ازدواج کنم.
وی در پایان خطاب به یار دیرینه اش گفت: می دانم از این گونه برنامه ها خوشت نمی آمد. فاصله زیادی نمانده که باز هم همدیگر را ببینیم و باز هم از فیلم و سینما حرف بزنیم اما تا آن زمان خیلی دلم برایت تنگ می شود.
در ادامه این مراسم عباس یاری از نویسندگان مجله فیلم ضمن تسلیت به خانواده حسن علیزاده عنوان کرد: وقتی خبر رفتن حسن را شنیدم گویا پتکی به سرم کوبیده شد و دو روز بیمار شدم. نه به این دلیل که حسن یار قدیمی من بود بلکه احساس می کنم او با ظاهر تلخی که داشت رفیق گرمابه و گلستان نداشت و زندگی اش در تنهایی سپری می شد. همه آن هایی که او را می شناسند می دانند که او یکی از شیرین ترین و طنازترین افرادی بود که در این دیار زندگی می کرد.
وی با اشاره به دوره همکاری اش با حسن علیزاده در شبکه دو سیما گفت: ما هر دو عضو گروه دوربین شبکه دو بودیم اما هیچ کدام حس کارمندی نداشتیم. من در تمام طول زندگی ام با هیچ کس به اندازه حسن علیزاده نخندیدم. به قدری این آدم شیرین و با شخصیت بود که می توان گفت او شهروندی درجه یک بود.
یاری در ادامه خاطره ای از حسن علیزاده تعریف کرد و گفت: او حاضر به خرید آپارتمان های کارمندی نشد و معتقد بود باید محل زندگی و آدم های اطرافت در زندگی شخصی را گلچین کنی.
وی همچنین درباره توانمندی علیزاده در ترجمه یادآور شد: من متن هایی را به او می دادم که برای انتشار در مجله فیلم به انگلیسی ترجمه کند. مترجمان خوبی که بتوانند فارسی را به خوبی به انگلیسی ترجمه کنند کمتر از انگشتان یک دست هستند. حسن در این باره استاد بود و فوق العاده حساسیت به خرج می داد. یک شخصیت فرهنگی ارزشمند از میان ما رفته است.
احمد امینی هم که از دوستان قدیمی این هنرمند بود به بیان آشنایی دیرینه اش با حسن علیزاده پرداخت و گفت: سال ۴۸ بود که سینمای آزاد در حال شکل گیری بود و من فیلمی ۴ دقیقه ای به نام «حادثه» ساختم که حسن در آن بازی کرد. خودش هم بدش نمی آمد در هر عرصه ای سرکی بکشد.
وی ادامه داد: اگر تشویق حسن نبود من به مدرسه تلویزیون و سینما نمی رفتم و مسیر زندگی ام جور دیگری به سینما نزدیک می شد. به خواست او هم بود که فیلمبرداری خواندم. می گفت با سرکلاس رفتن کارگردان نخواهی شد.
امینی با تاکید بر این که تا با حسن علیزاده معاشرت نمی کردید او را نمی شناختید، تصریح کرد: او با نگاه و خنده خاصی که داشت همه چیز را جز سینما به سخره می گرفت. در دفتر تلفن موبایل هم سن های ما شماره هایی هست که دیگر کسی جواب نمی دهد از جمله شهریار پارسی پور، ایرج کریمی و حالا حسن علیزاده.
در ادامه این مراسم سید محمد مهدی طباطبایی نژاد مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گفت: از طرف خودم و به نمایندگی از طرف همکارانم در مرکز فقدان دوست عزیزمان حسن علیزاده را به خانواده گرامی اش تسلیت می گویم. علیزاده برای من یادگاری های بسیاری به یادگار گذاشته است. مسوولیت شناسی، مهربانی و نجابت یادگارهایی است که هیچ یک از همکاران او در مرکز گسترش از یاد نخواهند برد.
وی افزود: هر کاری که در حوزه کار به او سپرده می شد به شایسته ترین شکل ممکن انجام می داد. دلسوزی و مشاوره او برای کار بی نظیر بود. در روایات معصومین آمده است که اگر چهل گواه بر پاکی و نیکی کسی گواه دهند این سند ارزشمند او نزد خداوند خواهد بود. گمان نمی کنم کسی جز خوبی از علیزاده رفتاری دیده باشد. ما همکاران او گواهی می دهیم که جز خیر و خوبی از او ندیدیم. از خداوند برای او آمرزش جاودان طلب می کنیم.
بهمن فرمان آرا که معمولا در مراسم های این چنینی سخنرانی نمی کند هم پشت تریبون قرار گرفت و درباره شاگرد از دست رفته اش گفت: خبر مرگ حسن بسیار ناگوار بود چون حسن چهل و اندی سال پیش شاگرد من بود و ما همواره انتظار داریم شاگردانمان مانند فرزندانمان دیرتر از ما مرگ را تجربه کنند.
وی ادامه داد: تمامی خاطرات من از حسن خاطرات خوبی است. او فرد طنازی بود به شرطی که اجازه می داد به حریمش وارد شوید. حسن جزء شاگردان من بود که با او دوست شدم. او از زشتی های جهان شکایت نمی کرد. از لذات زندگی هم حرفی نمی زد. معمولا ساکت بود. او تنها کسی بود که زمانی که حسین آوازه ای نداشت مدام از او تعریف می کرد. عاشقش بود و خوشحال بود که او با استعدادی که دارد به مسیری که حقش است رسیده است. او در ذهن من همیشه زنده خواهد بود. او در کوچه زندگی آرام گم شد.
صفی یزدانیان کارگردان «در دنیای تو ساعت چند است» که به دلیل حضور در یک پروژه سینمایی امکان حضور در این مراسم را نیافته بود با نگارش نامه ای با خانواده وی همدردی کرده بود. این نامه او توسط پانته آ پناهی ها قرائت شد.
پس از خواندن آوازی توسط پوریا اخواص خواننده گروه هم آوایان، حسین علیزاده پشت تریبون قرار گرفت و گفت: تمام مطالب درباره حسن گفته شد. قطعا من که با فاصله سنی دو سال برادرش هستم خاطرات بسیاری از او دارم. آن که من را به دنیای هنر هدایت کرد حسن بود. حسن و حسین دو اسمی هستند که در فرهنگ و مذهب ما به دو شکل متفاوت به آن ها نگاه می شود. هرچند بگوییم امید، ناامیدی، سپید و سیاهی باید یادمان باشد که تمامی این مفاهیم در کنار یکدیگر معنا می یابند. اگر حسن در کنار من نبود من به این حد با وسواس به خودم نگاه نمی کردم. هر شکی که حسن در من ایجاد می کرد درس بزرگی برای من بود.
وی ادامه داد: برخلاف آن چه ممکن است فکر کنید که حسن مایوس یا ناامید بود باید بگویم من به عنوان برادرش این دید را ندارم و معتقدم او به امید طور دیگری نگاه می کرد. ما مکمل هم بودیم. همیشه کنار هم می نشستیم و از دو زاویه مختلف با هم بحث می کردیم. من درس عشق به هنر و وسواس نسبت به آن را از همان ابتدا از حسن آموختم. حسن همیشه دغدغه ای داشت و تنها خودش در این دغدغه ها مطرح نبود. او هیچ گاه راضی نمی شد و هربار کارهای من را می شنید لذت می برد اما همیشه امایی داشت.
حسین علیزاده در ادامه ابراز خرسندی کرد: خوشحالم که این چهره نگران صداقت، انسانیت و عشق بلاخره آرام گرفت. آخرین بار که چهره اش را دیدم برعکس شما خوشحال شدم که او بالاخره آرام گرفت.
از هنرمندانی که در این مراسم حضور داشتند می توان به فاطمه معتمدآریا، حسن پورشیرازی، منوچهر شاهسواری، پانته آ پناهی ها، فرزین سیدی، فرهاد ورهرام، سعید سهیلی، رضا عسگرزاده، بهرنگ تنکابنی، کیوان فرزین، رادمان توکلی، سیاوش برهانی، محمد انشایی، محمدرضا فیاض، علی بوستان، پوریا اخواص،بردیا کیارس، شهرام صارمی، جهانشاه صارمی، سیروس جمالی،سیامک جهانگیری، بهداد بابایی، رامین صدیقی، کریستف رضاعی، علی اکبر شکارچی، مهدی آذر سینا، جواد بطحائی، محمود فرهمند ، محمد موسوی، علی ترابی، محمد سریر، حمیدرضا نوربخش، کیوان ساکت، افسانه جهانگیری، نازلی جهانگیری، هومان اسعدی، سعید رشتیان، محمد آفریده، مجتبی اقدامی، محمد مقدم، پیروز کلانتری، وحید موسائیان و ناهید رضایی اشاره کرد.
دیدگاهتان را بنویسید