×
×

هو بکشم قلندری!

  • کد نوشته: 563
  • 15 فروردین 1389
  • ۱ دیدگاه
  • موسیقی ایرانیان – آرمین ابراهیمی: «فرمان فتحلعیان» از معدود هنرمندانی‌ست که در سخت‌ترین برهه‌ی اشباع شدن جامعه از خواننده‌های رنگارنگِ یک‌شبه که بعد یکی دو قطعه یا نهایتا پخش اینترنتی و رسمی یک آلبوم از نظرها ناپدید می‌شوند و در تنگنای غیبت مخاطب واقعی و بی‌اعتمادی مخاطب به چهره‌های تازه، یعنی در همین یک دهه‌ی حاضر، ظهور کرد و درخشید و ماندگاری را نوید داد. و تمام این‌ها، تنها با ارائه‌ی سه آلبوم موسیقی به وجود آمد؛ «مقیم»، «راه عشق» و «مست و خراب». او موفق شد با وجود جنبه‌ها و جهت‌های خاص معنوی کارهایش که در موارد دیگر و در جهان خواننده‌گان دیگر بیشتر دافعه‌برانگیز بوده تا جذب کننده و کمتر موفق به گرفتن پاسخ مثبت از جامعه شده به سلایق نسل‌های نو نفوذ کند و در میان همه‌ی اقشار اجتماع طرفدار و مشتاق پیگبر داشته باشد.

  • موسیقی ایرانیان – آرمین ابراهیمی: «فرمان فتحعلیان» از معدود هنرمندانی‌ست که در سخت‌ترین برهه‌ی اشباع شدن جامعه از خواننده‌های رنگارنگِ یک‌شبه که بعد یکی دو قطعه یا نهایتا پخش اینترنتی و رسمی یک آلبوم از نظرها ناپدید می‌شوند و در تنگنای غیبت مخاطب واقعی و بی‌اعتمادی مخاطب به چهره‌های تازه، یعنی در همین یک دهه‌ی حاضر، ظهور کرد و درخشید و ماندگاری را نوید داد. و تمام این‌ها، تنها با ارائه‌ی سه آلبوم موسیقی به وجود آمد؛ «مقیم»، «راه عشق» و «مست و خراب». او موفق شد با وجود جنبه‌ها و جهت‌های خاص معنوی کارهایش که در موارد دیگر و در جهان خواننده‌گان دیگر بیشتر دافعه‌برانگیز بوده تا جذب کننده و کمتر موفق به گرفتن پاسخ مثبت از جامعه شده به سلایق نسل‌های نو نفوذ کند و در میان همه‌ی اقشار اجتماع طرفدار و مشتاق پیگبر داشته باشد. با وجود این که غالب محتوای آثار او را ستایش و مدح علی (ع) و عشق به او و خداوند پُرکرده‌اند، اما توانایی و درک بالای فرمان از موسیقی و آشنایی کهنه‌اش با سازها و رنگ‌های صدا و ظرافت بی‌حدش در تنظیم آهنگ‌ها برای ارکستراسیون چنان به یاری‌اش آمده که از همان مفاهیم مذکور آثار شندینی و دوست‌داشتنی پاپ خلق کرده است. شناخت‌اش از سازهای کوبه‌ای و شور ترکیب سازهای ناهمخوانی مثل طبلا و درام و دف در یک قطعه، درک‌اش از جایگاه ملودی و نقش متن در کنار وسواسی که نسبت به چینش درست و رعایت گام‌های تئوریک دارد به کمک‌اش آمده‌اند تا فارغ از سلیقه‌ی شخصی افراد در مورد موسیقی معنوی آثاری سر حال و منسجم داشته باشد. آثاری که بشود آن‌ها را در مقیاسی وسیع و در گستره‌ی تمام موسیقی پاپ سنجید. گرچه کم‌کاری‌اش و فواصل زیادی که بین آلبوم‌هایش می‌افتد تا حدی ناراحت کننده است و باعث هدر رفتن فرصت‌های خوب و باارزش برای پُربارتر کردن این میراث عزیز می‌شود و مهلت شنیدن کارهای بیشتر و داشتن مرحم‌هایی برای رفع درد حضور موسیقی زشت امروز را از بین می‌برد اما، همچنان پس از چهار سال وقفه و عدم تولید آلبومی تازه، اسم او اینقدر پابرجا بوده که به محض انتشار «با مردم بی‌گانه…» این فاصله‌ی چهار ساله پُر شده. با مردم بی‌گانه در واقع یکی از کامل‌ترین کارهای فتحعلیان است. در کارنامه‌ی او از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و می‌تواند بین سه کار پیشین او و دوره‌ی جدید فعالیت‌اش خط تقسیم بکشد. همان پیچیده‌گی خاصی که مست و خراب داشت و در اصل عجیب‌ترین اَشکالِ ترکیبات تنظیم ارکستر را، که کم‌تر در موسیقی پاپ کشور به این شدت و دقت و پیچیده‌گی شنیده بودیم، ارائه می‌کند اما در بستری متفاوت و بدیع. در مقیم، نخستین آلبوم فرمان، ما با شکل تازه‌ای از موسیقی معنوی رو به رو بودیم. شمایل «ذکرگونه»ی ساختاری قطعات که با تکرار یک کلیشه از خوانش چندین بیت غزل را پشت هم اجرا می‌کرد به فضایی روحانی و البته جذاب و به‌روز منجر شده بود. البته بدویت کیفیت و تنظیم ارکستراسیون در مقیم ضرری به زیبایی اصل مجموعه نزد. نکته‌ی مهم باورپذیری کلام خواننده بود که در محیطی کاملا صادقانه و یک‌دست و از نظر زیبایی‌شناسی نسبتا مقبول با حنجره‌ای بدون هیچ‌گونه اطوار و ظاهرسازی تنها به ذکر و تسبیح معبود و مُرادش می‌پرداخت. توانایی فرمان در این بود که آن گوشه‌گیری عارفانه و دردمندانه را گرفته بود و در محیطی عمومی با دیگران سهیم شده بود. او آن تسبیح‌گویی‌ها و «هو» زدن‌های مُریدان خانقاه را برداشته بود و با دیگران در میان گذاشته بود. بدون نگاهی از بالا و برتر. بدون هیچ توهم عظمت. فرمان با خلوصی از جنس خود مردُم آن نوع موسیقی خاص را که بیشتر می‌تواند خوراک قشر برجسته و مشخصی باشد در باورهای دیرینه‌ی مردم کوچه‌ و بازار تنید و از دل این مجموعه آثاری دوست‌داشتنی و هنرمندانه و ماندگار بیرون کشید. او با «قصه‌ی نجف» نوشته‌ی «آغاسی» که لحن کودکانه‌ی زُلالی هم دارد، و در تلفیق یک ریتم عربی و ملودی ناب، در اجرایی متفاوت ناشنیده‌ترین و مخفی مانده‌ترین احساسات را رو کرد؛ ساده‌گی مردم کوچه و بازار و موسیقی متفاوت و هوشمندانه. بسیاری از کسانی که دریافت و برداشت فرمان از ترانه را به جهت همین گزینش‌های متفاوت‌اش زیر سوال می‌برند (که گاه غزلی پیچیده و متفاوت چون «صاحب دم» را انتخاب می‌کند و گاه کار ساده‌ای چون «شقایق») می‌توان به همین دلیل ساده رجوع داد که هدف او نه حفظ بخشی کوچک و موجز از مخاطبان،‌ که تمام علاقه‌مندان به موسیقی است؛ مردم توی کوچه، کسانی که تخصص موسیقی دارند، سینه‌چاکان حضرت علی (ع)، اقشار تحصیل کرده و… . او برای داشتن همه‌ی این‌ها، برای حفظ تمام این مخاطبان ترانه‌هایی از مدل‌های بیانی گوناگون انتخاب می‌کند. خودش را تنها در یک ریشه‌ی معین محدود و پابند نگه نمی‌دارد. عشق‌اش را با زبان‌های مختلف فریاد می‌زند و این، گاه می‌تواند «نیست فتی چون علی» باشد و گاه «باده مُغان» مولانا. می‌تواند خودش را در قالب دو بیت ساده‌ی «عبادت علی مگه می‌تونه غیر از این باشه؟ / باید مث علی باشه هر کی که اهل دین باشه» نشان بدهد و می‌شود توی «گرچه بسی رنج غمت بُرده‌ام ، جام پیاپی ز بلا خورده‌ام / سوخته جانم اگر افسرده‌ام ، زنده‌دلم گرچه ز غم مُرده‌ام» وجود داشته باشد. کلیشه گریزی فرمان، در همین نقطه ثابت نمی‌ماند. او کاری با موسیقی «کوچه‌بازاری» کرده که می‌تواند احیای مُدرن آن نام بگیرد. می‌تواند دوباره زنده‌ شدن آن نوع موسیقی را، که در بسیاری اوقات ارزشی بیش از سبک‌های جاری دیگر داشت، نوید بدهد. در زمانه‌ای که این ژانر کُهَن موسیقی ایرانی دیگر طرفداری ندارد و به طور کامل خاموش و بی‌صدا شده، فرمان با استفاده از ریتم‌ها و نوع خواندن آن ژانر آثاری متفاوت و امروزی به جا می‌گذارد. در دورانی که آن نوع مفاهیم انسانی و ساده و سرراست و بی‌پیرایه که در میان ضربات تمپو و صدای فلوت و طنین سنتور فوران می‌کرد و در هنگامی که دیگر خبری از آن صداهای خسته و دل‌زده و به آخر خط رسیده نیست، فرمان نواها و ریتم‌های آن نوع موسیقی را با گوش مخاطبان امروزی و کم‌سال‌اش آشتی می‌دهد. دوباره گوش کنید به قطعه‌ی «هو حق» در مست و خراب و اصلا تمام آن آلبوم، که چطور ارجاع به ریتم‌های رقص‌آور کوچه‌بازاری می‌دهند. تفاوت مست و خراب و آلبوم مقیم فقط در این نیست که دو نمونه‌ی مختلف از پیشروی فرمی در سبک کار فرمان را ارائه می‌دهند و در واقع می‌شوند دو سوی پُلی که از آلبوم راه عشق می‌گذرد، تفاوت‌شان در این نیز هست که او در مسیر افزونی غنای هویت موسیقی‌اش به شاخصه‌های پایه‌ای و اصیلی برای ارتباط با اجتماع رسیده که یکی از آن‌ها ژانر کوچه‌بازاری‌ست. اگر در آلبوم راه عشق می‌توانید از نظر کلام به «ایلیا» و شقایق ایراد بگیرید، و شکل بیانی‌شان را ناقص و ساده محسوب کنید پیشرفت فرمان در زمینه‌ی آهنگسازی و تنظیم خودش را در «خُم وحدت» و «نور خورشید» نشان داده. راه عشق، تلاشی بود برای رفتن به سمت موسیقی پاپ. برای همین هم قطعه‌ی نخست آن «ناجی» اینقدر از عناصر کارهای بعدی فرمان تُهی‌ست. رد پای کارهایی مثل ناجی را می‌شود در «سفر عشق» (آلبوم مست و خراب) و «شعر زنده‌گی» (آلبوم با مردم بی‌گانه) پی گرفت اما تغییر فضای کارهای فرمان پس از راه عشق را نمی‌توان اتفاقی دانست و ندیده گرفت. مست و خراب، همان‌طور که از روی جلدش و ژست خود فرمان پیداست، یک‌جور سفر معنوی عاشق غم‌ دیده‌ی خسته است به دیار محبوب‌اش. با یک نوع سبک رها و آزاد و بی‌بند که رسن‌های دست و پا گیر کارهای قبلی فرمان را (که تا حدودی محافظه‌کارانه بودند) پاره می‌کند و تصویری نو از خودش نشان می‌دهد. بر خلاف آلبوم مقیم، فرمان در راه عشق کوشید به جهان جوانان و موسیقی روز پاپ نزدیک شود. در مست و خراب، حالا دیگر این نزدیکی را به دست آورده بود و می‌توانست با خیال راحت به هر سو که می‌خواهد سرک بکشد. شروع مست و خراب با غزل مولانا خودش قوی‌ترین ضربه‌ی ممکن در این جهت است. تعدد ریتم‌های رقص‌آور و شوری که از این حال بی‌قرار و رنج‌دیده از لا به لای قطعات بیرون می‌زد اولین چهره از مست و خراب است. آلبومی که از نظر تنظیم ارکستراسیون، بی‌نظیر و بی‌مانند است. کم‌تر چنین وسواس عمیقی را در ادغام صداها و نواهای زیبا در موسیقی‌مان سراغ داریم. کم هستند کسانی که بخواهند چنین همه‌چیز را در کامل‌ترین شکل‌اش تلفیق کنند. فرمان چنان با مهارت و در تامل بر ریزترین جزئیات روی نُت‌های گیتار بیس کار کرد که بعید بود کسی در موسیقی پاپ بتواند از آن فراتر برود. او طوری از درام کار کشید و ترکیبات شیرین از بازی «زنگ» و «سنچ» به وجود آورد که هیجان موجود در هر قطعه را چند برابر کرد. به نظر می‌رسید او با مست و خراب به رفیع‌ترین قله کارنامه‌اش رسیده باشد. اما فرمان، چند سال سکوت کرد و تعدادی کنسرت اجرا کرد تا با مردم بی‌گانه‌اش آماده و روانه‌ی بازار شود. حالا این اثر دوست‌داشتنی، جدیدترین فرزند فرمان فتحعلیان، به دست علاقه‌مندانش رسیده است.

    با مردم بی‌گانه خیلی چیزها را در حوزه‌ی ارزشمندی یک اثر موسیقی ثابت می‌کند. اول این که استفاده‌ی درست از تجربیات گذشته می‌تواند جلوی بروز بسیاری تکرارهای بی‌اهمیت و دائمی را بگیرد. دوم آن که باز گذاشتن درب دریافت‌ها و تنوعات همیشه می‌تواند به گسترده‌گی فضای یک آلبوم کمک کند. و در نهایت، «کنترل» مهم‌ترین اله‌مان هر هنر پویایی‌ست. با مردم بی‌گانه هم به سیاق مست و خراب و مقیم حالت نجواگونه و ذکرگویانه دارد و تکرار بی‌امان دو بیت کوچک در مثلا قطعه‌ی «قلندری» ثابت‌کننده‌ی آن است و هم وجوه مردمی و پاپ خود را حفظ کرده. تکرار آن بیت‌ها و عادت کردن گوش مخاطب به آن‌ها در مرتبه دوم و سوم به وجود یک نوع فضای روحانی مخصوص و درجه یک می‌انجامد که می‌تواند یکی از اهداف اصلی فرمان باشد. البته تنظیمات به پیچیده‌گی مست و خراب نیستند یا دست‌بالا از آن بیشتر نمی‌روند، اما آهنگ‌سازی فرمان همچنان تحسین‌آمیز و صدایش همچنان پرانرژی و داغ است. به جُز قطعه‌ی «فانی» که فضایش کمی با باقی قطعه‌ها متمایز است تمام تراک‌های آلبوم آخر فرمان، از جمله «ستاره زد سلام کن» که تیتراژ برنامه‌ای با همین نام بوده، بی‌کم‌ترین ایرادی از بهترین کارهای سال گذشته موسیقی پاپ کشور هستند. کارهایی که خالق‌شان با ظرافتی بی‌حد در ساختنشان به سطح و سلیقه‌ی مخاطبان خود احترام گذاشته و آن‌ها را تنها طعمه‌ای برای سود بردن در مواقع دشوار ندیده. گرچه دنیای «پاهای نیلوفرین» خیلی به «صلح ابدی» آلبوم راه عشق شبیه است اما بین قلندری و «دیر زمانی‌ست» و قطعه‌ی بی‌اندازه فوق‌العاده و ارزشمند «رخ یار» (با آن تکه‌ی شنیدنی «بر دوش محمد شَه ابرار علی بود…») چنان تنوع شیرینی برقرار است که مخاطب را لبریز می‌کند. با مردم بی‌گانه، در اصل یکی از بهترین کارهای سال موسیقی ایران است که خالقان آن هنرمندانی صادق و برجسته هستند.

    ***

    رخ یار / مقدس فانی
    تا بود نشانی زِ رخ یار، علی بود
    تا بود خطی از خط دلدار، علی بود
    تا بود خداوند جهاندار، علی بود
    آیینه دین، مظهر دادار، علی بود
    نور حق و هم مطلعُ الانوار، علی بود

    روزی که نه آدم بُد و نه عالم ادراک
    نه ارض سما بود و نه لوح و قلم و خاک
    می بود علی، واقف اسرار عرفناک
    حق گفت که لولاک، لمّا خلقت افلاک
    طراح بنه گنبد دوّار، علی بود

    آن پیر خراباتی و آن عارف سرمست
    آنکس که دو دست از عقب دیو دُژن بست
    جبریل امین روز ازل داد بر او دست
    بالا شد و زد پا و بُت و بُتکده بشکست
    بر دوش محمد شه ابرار، علی بود

    دوشینه دل اندر طلبش بود روانه
    بگرفت همی با من غمدیده بهانه
    بنمود بسی حیله و نیرنگ و فسانه
    زین کوچه به آن کوچه روان، خانه به خانه
    در خانه و در کوچه و بازار، علی بود

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *