گروه کر فیلارمونیک ایران به اظهارات محمد سریر در خصوص سوءاستفاده از نام محمد نوری توسط این گروه جوابیهای صادر کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، چندی پیش محمد سریر که چند کار مشترک با محمد نوری داشته طی مصاحبه با برخی رسانهها اظهاراتی در خصوص سوء استفاده از نام محمد نوری توسط این گروه، ارائه داده است که پی آن روابط عمومی گروه کر فیلارمونیک تهران جوابیهای صادر کرده است.
در این جوابیه که با عنوان «نام از کام اغیار جستن، قبیح است!، نوشته شده؛آمده است:برای گروه کُر فیلارمونیک ایران، انتقاد، حرمت دارد، مقدس است، راهگشاست. سازنده و غیر سازنده هم ندارد! امّا فنی و غیر فنی، اخلاقی و غیر اخلاقی، چرا.
بنای کار این گروه بزرگ و بالنده، از آغاز بر مَجیزگویی یا پرخاشگری با منتقد نبوده، حتی بر لفاظی یا نزاع رسانهای. که؛ اذهان این جمع در این وانفسای هنر و موسیقی، فضای تنفس می خواهد و شکوفایی و این توش اندک را اگر صرف بیانیه نگاری های مرسوم نماید، بی شک از طریق معهود، دور خواهد شد. اما درست در هنگامهای که کام جوانان نام جوی گروه کُر فیلارمونیک ایران، به رهبری شفقی نژاد، از اجرایی به قدر بضاعت، کم نقص، شِکرین بود، پنداری عدهای که بالا و پستی بادی موسیقی و هنر نامشان را آنچنان که باید، قدر ندانسته و تو گویی در آستانه دیده نشدن های از سر بد عهدی ایام اند، با نقدی تا حد نهایت غیر فنی و مغرضانه، در جستجوی نام برآمدند.
روز ۱۵/۴/۸۹ جناب آقای سریر در مصاحبه با چند سایت خبری در نقد گروه بیان داشتند و متعرّض مفاهیمی شدند، که اسباب نقض عهد پیشین (عدم پاسخگویی به انتقادات) را فراهم ساخت. تن مهجورو نازک گروه، پیش از این هم به تیغ این قسم انتقادات حضرت ایشان مجروح بود. اما این بار قلب ها نیز چنین شد.
ذیلاً در پاسخ فرمایشات ایشان، در مصاحبه مذکور، چند نکته گفتنی است:
۱- جناب سریر در مصاحبه فوق فرموده اند: «استفاده از نام هنرمند صاحب نامی چون محمد نوری برای اجرای کنسرت و جذب مخاطب بیشتر، یک کار غیراخلاقی است و به هیچ عنوان برازنده نام هنر و هنرمند نیست…»
صادقانه میگوییم که؛ با ایشان هم آواییم. اما راستی اگر رخوت ایام بر کسی گَرد فراموشی افکند و چشمه خلاقیتش را خشکاند و به ناباروری دچار آمد، چاره در سد بستن بر چشمهای دیگر است؟! جناب سریر، ما را به خیر شما امید نیست… گویی برای حضور در عرصه رسانه، و باز، دیده شدن این روزها طریق پیشین که خلق و زایش هنری بود، وانهادید و با چنگ انداختن بر رخ رنگ باخته این گروه ، ساز تازه کوک کردهاید. و دیده میشوید. ما بهقدر بضاعتمان کامیابیم. کام ما شیرین است و به این دستاویزها تلخ نمی شود اما امیدواریم که کام شما با چنین حربهای و با دست انداختن به آن چه مصداق ندارد، کمی شیرین شود.و شاید نامتان باز بر سر زبان ها افتد که؛ «فلانی در جایگاه وکیل استاد نوری به سارقان نام استاد تاخت و تار و مارشان کرد!» و یا شاید بگویند؛ «دیدی فلانی از این جوانان خام و ناپخته به استاد، اقرب است!» باشد. قربت در جوار استاد نوری هر چند افتخار است، اما برای شما. ما را افتخار تلمیذ او بودن بس.
اما راستی، شما از این نبرد با ما – در آستانه صعود و تعالی – و از این تقرّبنماییها، نام نمیجویید؟ گرد فراموشی شدگی از تن نمیزدایید؟ حسرت آلبوم چند سالهتان با استاد را که بارها در جراید وعده کردید، جبران نمی کنید؟ آیا این ها شایسته نام هنر و هنرمند است؟
۲- استاد سریر ارجمند، متعرض سابقه گروه و رهبر آن شدهاند که: «گروهی به نام استاد نوری تشکیل شده و فعالیت میکند و آن گونه که من اطلاع دارم و جناب استاد هم فرمودهاند (واقعاً فرمودهاند؟!) در کلاسی که ایشان تدریس میکردهاند گروهی از شاگردان بودند که صداسازی و سلفژ با ایشان کار میکردند و برای این که تبحری در کار خود پیدا کنند گروه همخوانی شکل گرفت و یکی از شاگردان ایشان که بعدها به عنوان دستیار با محمد نوری همکاری می کرد در این گروه فعال بود و …
جهت اطلاع یادآوری می شود که اولاً : جناب آقای علیرضا شقفینژاد رهبر گروه کُر فیلارمونیک ایران، هر چند به اتّصاف به صفت شاگردی استاد نوری مفتخر بوده وخود را معناً از زمره شاگردان ایشان میداند، اما آغاز آشنایی این دو استاد بزرگوار نه در مکتب و از سر تلمّذ، که در کار و همراهی بوده و جناب شفقینژاد مدت مدیدی از سالهای آغازین دهه ۸۰ رهبر ارکستر، آهنگ ساز و نوازنده پیانو در تمامی کنسرتهای حضرتش بودهاند. ثانیاً گروه کُر فیلارمونیک ایران گروهی مستقل بوده و نه در آغاز و نه اکنون، صرفاً مجری برنامههای استاد نوری نیست. این گروه با نام همآواز، در سال ۱۳۷۹ به همّت آقای شفقینژاد، با اجتماع گروهی از دوستان و شاگردان ایشان که عمدتاً دانشجویان و دانشآموختگان دانشکده موسیقی بودند، شکل گرفت و پس از اجرای چندین برنامه و تنها پس از آغاز همکاری ایشان با استاد نوری و چند اجرا در برخی کنسرت های استاد، و اضافه شدن تعدادی دیگر از شاگردان هر دو بزرگوار – که جمع اعضا را افزون بر صد نفر نمود – به پیشنهاد استاد نوری به «گروه کر نوری» تغییر نام داد و این نام و فخر و مباهات بدان تا سال پیش تداوم داشت. اما در همین ایام هم گروه به فعالیتهای مستقل از استاد مشتغل بود که شاید بتوان به معروفترین آنها که اجرای رکوئیم موتسارت و رکوئیم فوره به همراه ارکستر زهی بوده، اشاره کرد.
در چند سال اخیر، گروه مصمم شد، تا با عنایت به توانائیها و البته ضعفهای خود، از بهره جویی از نام استاد دوری کرده، تا مگر ناکامی ها دامنگیر استاد نباشد اگر کامیابی بود – که بود – در سایه نام جناب نوری دیده شدن جوانان گروه را ناممکن نکند. لذا با استأذان از استاد به نام کنونی، تغییر نام داد. باشد که گروه، همچنان و تا همیشه از نامیده شدن به نام استاد، به خود می بالد و اعضای آن معناً و ماداً خود را شاگرد حضرتش می دانند. ثالثاً: آقای سریر بزرگوار! در ایام ابتلای استاد نوری، گروه جمعاً یا منفرداً با تلفن یا حضوری، جویای احوال استاد بوده و عجباً که در هیچ یک از این ملاقاتها زیارت جنابعالی میسّر نشد و حال چگونه است که ما به بی خبری از حال او متهمیم و شما خود را اقرب از هر کس به استاد میدانید؟
در ادامه این جوابیه آمده است: جناب سریر، راستی آیا غرضی در کار این همه تندی و تلخی و هم بافی درباره ما، دخیل است؟
۳- در مصاحبه مذکور جناب سریر متعرض تبلیغات و درج آگهی کنسرت بزرگ نوری در یک نشریه کثیر الانتشار شده بودند – هر چند که حتی اشاره ای کوچک هم به نام و نشان نشریه موهوم نکرده بودند – در ارتباط با این موضوع گفتنی است:
اولاً : گروه، اساساً هیچ گونه تبلیغات رسانهای نداشته است و این از سر فروتنی نبوده! گروه کر فیلارمونیک ایران، گروهی خودگردان است و بضاعت این قبیل کارها را ندارد. که اگر داشت بروشور کنسرت را رنگین مینمود!
نشریه مذکور – اگر موجود باشد – از سر لطف یا بیمهری – هر چه باشد – بیاطلاع گروه به درج چنین خبری اقدام نموده بود، معترفیم که این از کمکاری ما بوده که آنی متذکر این اشتباه نشدهایم، باشد که به کل از وجود چنین نوشتهای هم نامطلع بودیم.
ثانیاً : اینکه عدهای مصدّع شما شدهاند تا از صحت و سقم ماجرا و ارتباط آن با استاد نوری در شرایطی که تمام رسانهها از بستری بودن ایشان خبر داده بودند، مطلع شوند، اسباب ناراحتی ماست! ما را ببخشید!
ثالثاً : عجیب است که در جریان برگزاری کنسرت، حتی یکی از حضار محترم که کم تعداد هم نبودند، جویای این مسأله نشدند و نه در قالب اعتراض و نه در قالب گلایه سخن از سودجویی و بهره برداری ابزاری این گروه از نام بزرگ استاد نوری نگفتند. شاید پیش از آن؛با تماس با شما، تکلیف ایشان روشن شده بود! شاید!!
در پایان هر چند هجمه تلخ و تند جناب سریر بیش از اینها پاسخ می طلبید اما به ایشان «سلام» میگوییم و آرزو داریم آن چه فرمودهاند آگهی و آدرس نادرست دوستان ایشان بوده، اگر نه غرضی در کار نیست! اما راستی برهوت هنر این روزهای سرزمین ما چرا این چنین با هر رویشی تلخی می کند؟!
و کلام آخر اینکه؛ جناب سریر! دوستتان داریم و با همه بی مهری هایتان به شما سلامی دوباره می گوییم و این جنگ را از آن جا که دون شأن هنر و هنرمند می دانیم از جانب خود، پایان یافته تلقی می کنیم حتی اگر تیغ کلام شما در پاسخ ما تند تر و زهرآگین تر هم شود.
ابتلای استاد نوری در ایام اخیر نشانهای است بر «آدمی و دمی و آنی و …» ما دوستتر داریم که دایره دوستیمان گستردهتر شود و نه دشمنانمان و خاطر استاد را به وکالت! و نیابت و خیرخواهی! یا نام جویی و هماورد طلبی! مکدّر نمیکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید