چهرههای مطرح تنظیم آهنگهای پاپ دهه هفتاد مثل الان متنوع نبودند. همه تنظیمها در چند نام خلاصه میشد که یکی از فعالترین آنها «پدرام کشتکار» بود. موزیسینی که آن زمان با انرژی زیادی قطعات هیت مختلفی نظیر «فاصله» (محمد اصفهانی)، «دهاتی» (شادمهر عقیلی)، «معرکه» (مجتبی کبیری) و… را تنظیم کرد. در دهه هشتاد هم همکاریهایش با احسان خواجهامیری و چند خواننده دیگر بازخوردهای زیادی داشت. اما چند سالی است که او هم مانند اغلب چهرههای دهه هفتاد موسیقی ایران از عرصه رقابت کنارهگیری کرده و گاهی مختصر فعالیتی انجام میدهد.
پرونده بیستسالگی موسیقی پاپ سایت «موسیقی ما»، بهانه خوبی شد تا پای صحبتهای این تنظیمکننده پرخاطره بنشینیم. پدرام کشتکار به دفتر ما آمد و خاطرات و ناگفتههای زیادی از آن سالها مطرح کرد. از روزهای خوبی که داشته و نامهربانیهایی که دیده گفت و با امید زیادی، از بازگشت دوباره صحبت به میان آورد. گفتوگوی مفصل ما با بهنام (پدرام) کشتکار را تا پایان بخوانید:
- * بیست سال از شروع دوباره موسیقی پاپ در ایران گذشته. اولین حضورت در این موسیقی چه سالی و با چه کاری بود؟
اولین تنظیمیکه انجام دادم و منتشر شد، برای قطعه «فاصله» با صدای محمد اصفهانی بود و چند ماه بعد، آلبوم «دهاتی» منتشر شد.
- * ورودت به موسیقی پاپ چهطور اتفاق افتاد؟
قبل از اینکه به واسطه بهروز صفاریان با محمد اصفهانی آشنا شوم، با خانم «سیمین غانم» برای تنظیم مجدد آهنگهایشان همکاری میکردم که البته تداوم زیادی نداشت. بهروز صفاریان ملودی «فاصله» را ساخته بود و تنظیمش را به من پیشنهاد داد. سر تنظیم آن قطعه بود که برای اولینبار به استودیوی پاپ رفتم.
- * با بهروز از کجا آشنا شدی؟
آشنایی من با بهروز از هنرستان موسیقی بود.
- * همدورهای دیگری داشتید که معروف شده باشد؟
ما در هنرستان فنی و حرفهای هنر و ادب صدا و سیما بودیم. در آنجا آهنگسازی را نزد آقای علیرضا مشایخی فرا گرفتیم و یک دوره هم با بهروز شاگرد آقای فرهاد فخرالدینی بودیم. سه سال پیانو نواختم و یک سال و نیم هم هارمونی و آهنگسازی و کنترپوئن و مسائل دیگر را آموزش دیدیم. اما آهنگ «فاصله» را با کیبورد تنظیم کردم. همان کیبوردی که با آن آلبوم «دهاتی» را هم تنظیم کردم.
- * پس چهطور شد که بهروز زودتر وارد فضای حرفهای موسیقی شد؟
بهروز صفاریان همیشه شانس تبلیغاتی بیشتری از من داشت. خیلیها میگویند شما با هم جریانات زیادی را ایجاد کردید ولی او ارتباطات و شانس تبلیغاتی بیشتری از من داشت. شاید او بیشتر سیاست دارد و من بیشتر رفاقت میکنم و به همین دلیل، همیشه از این نقطه صدمه دیدهام. یکی از دلایل حضور کمرنگ سالهای اخیرم این بود که وقتی میبینی زحمت میکشی و دیده نمیشوی و خوانندهها بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، دلت میخواهد قهر کنی! من جریانات زیادی ایجاد کردم ولی مگر چند بار میتوانی اتفاق ایجاد کنی؟ مثلاً یک آلبوم با شادمهر داشتیم که او گفت تنظیم کن و حاصلش آلبوم «عرشیا» شد. اگر کاست این آلبوم را ببینید، نوشته آهنگساز شادمهر عقیلی و یک مستطیل پررنگ مشکی زیرش است که اگر در نور بگیرید، اسم من را خواهید دید! یا مثلاً زمانی که آهنگ «فاصله» منتشر شد، دیدم نوشته تنظیم پدرام کشتکار و بهروز صفاریان! با بهروز تماس گرفتم و گفت که عوامل پخش تصمیم گرفته بودند فقط اسم من را بزنند؛ اما اصرار کردم اسم پدرام کشتکار هم حتماً قید شود! آلبوم «دهاتی» هم که منتشر شد، اسم من فقط به عنوان نوازنده کیبورد قید شده بود! میخواستم برای این آلبوم هم پیگیری کنم اما بهروز اجازه نداد. همه اینها منجر به دلسردی شما میشود.
- * چرا باید چنین رفتاری در قبال تو انجام شود؟
من زحمات زیادی در موسیقی کشیدم ولی همه را آب برد! در ایران هم نگاه مطبوعات همیشه به افرادی است که روی بورس هستند. مثلاً الان فلان خواننده روی بورس است و شما انواع اخبار را از او منتشر میکنید ولی ماه آینده وقتی کنار میرود، دیگر یادی از او نمیکنید. بخش عمده کار شما ایجاد زرق و برق است و تقصیری هم ندارید؛ اما بخشی از کار مطبوعات فرهنگسازی است. باید به نسلهای آینده رویاها و سرابها و خاطرات را نشان دهید.
- * پرونده بیستسالگی موسیقی پاپ همین هدف را دارد و میخواهیم یادی کنیم از آنها که در این بیست سال تأثیرگذار بودهاند.
یکی از آهنگهایی که آن دوره خیلی گرفت، قطعه «تو کی هستی» بود که محسن افلاکی خواند. آن آلبوم روی این قطعه فروش چشمگیری داشت. در ادامه آلبوم «دورنگی» از من منتشر شد و توانستم در کارهای شاد، موقعیت خوبی برای خودم ایجاد کنم. در ادامه، قطعه «احتمالاً» با صدای امیر شهیار را داشتم. این کارها در طول سالهای مختلف منتشر شدهاند. پس من بودهام و سلیقه مردم را میدانستم. در حقیقت آشپز خوبی برای ذهن مردم بودم ولی کسی قدر مرا نمیدانست. علاوه بر آنها که نام بردم، در این سو با «محمد اصفهانی»ها و «شادمهر عقیلی»ها و «احسان خواجهامیری»ها کار کردهام.
آن زمان استودیوها آنالوگ بود و کیبورد را به استودیو میبردم و روی تنظیم ارکستر ضبط شده، ریتم و باس میزدم و صدای سینتیسایزر میریختم و تازه تنظیم انجام میشد. الان در خانه خودم باید تنظیم کنم و میکس و مستر کنم و بکوکالها را بخوانم و کلی کلک بزنم! آن موقع من مؤثر بودم چون امکانات حکم میکرد. خیلیها از من و بهروز که دستبهکیبورد بودیم، کمک میگرفتند تا کارهایشان بهروز باشد.
- * اگر اشتباه نکنم در کنسرت محمد اصفهانی در کاخ سعدآباد تو و بهروز با کیبورد، بیس و درامز زدید.
بله، بعد از آن اجرا خشایار اعتمادی گفت چنین ارکستری میخواهم که همه ریتم و باس را با کیبورد بنوازند. این اواخر هم این پیشنهاد را به یکی از همکاران دادم و گفتم نترس. اتفاقاً اگر ارکستری داشته باشیم که همه نوازندههایش ریتم و باس و پرکاشن و… را با کیبورد بنوازند، جذاب خواهد بود.
- * چه جذابیتی دارد؟
مردم برای دیدن خواننده نمیآیند و میخواهند چنین ارکستری را ببینند. میشنوند و متوجه میشوند که بهتر صدا میدهد چون با سمپل مینوازند. موزیک را تمیزتر میشنوند، چون با میکروفن نیست و با فیش وارد میکسر شده است. خواننده هم بهتر میشنود و بهتر میخواند.
- * اما قطعاً صدای ساز آکوستیک متفاوت است.
سالها است که سمپل بیرحمانه جای خیلی از نوازندهها را گرفته است. چون نوازندهای که صدای خودش را خوب نمیشنود، طبیعتاً کوک و خوب هم نمینوازد. کلاً هنر خطکشی ندارد و هنر این است که یک گروه داشته باشیم در آن همه کیبورد بزنند. مثل گروههای آوازی آکاپلا که همه با دهان ساز میزنند و برای خیلیها جذابیت دارند! یا مثلاً گروه «کاکوبند». آیا موسیقی آنها را تا کنون نشنیده بودیم؟ چرا. جذابیت کاکوبند در این است که کلماتش را تا کنون نشنیده بودیم. هیچ معنیای هم ندارد اما ویژگیاش این است که جدید و نو است.
- * کمی از بحث اصلی خارج شدیم. برگردیم به فعالیتهایت تا اوایل دهه هشتاد.
برای خودم جالب بود که اولین تنظیم من یعنی قطعه «فاصله» به عنوان سرکاستی آلبوم انتخاب شد. برای خیلیها از جمله فواد حجازی جای سوال بود که چهطور من از راه نرسیده، اینطور تأثیرگذار شدهام. در ادامه، توجه شادمهر عقیلی به سمت من جلب شد و آلبوم «دهاتی» را با هم کار کردیم. تنظیم آلبوم «دهاتی» بیش از دو هفته طول نکشید.
- * از قبل با محمد اصفهانی یا شادمهر عقیلی آشنایی داشتی؟
حتی صدای آنها را هم نشنیده بودم! آلبوم «فاصله» و «دهاتی» با فاصله کمی منتشر شدند و بعد از «دهاتی» با خشایار اعتمادی در آلبومهای «طعنه» و «لیلا» کار کردم. او در یکی از آلبومهایش عکس من را هم منتشر کرد و ضمن تشکر، با لفظ «نسل جدید موسیقی» از من یاد کرد. کاری که شادمهر انجام نداد. در ادامه، کارهای زیادی انجام دادم و شاید هم نباید وقتم را روی برخی پروژههای اشتباه صرف میکردم. در اجراهای آقای «حمید غلامعلی» همکاری زیادی با ایشان داشتم. البته خیلیها من را به عنوان موزیسین معرفی نمیکردند و میگفتند که پدرام کیبوردیست فلان کار است. در حالی که من فقط کیبوردیست نبودم و پایههای تنظیمها را میزدم که اگر آنها را از تنظیم کم میکردید، دیگر جذابیت نداشت.
حدود سال ۸۰ آلبوم «دورنگی» را شروع کردیم. من برای آن آلبوم انتخاب نشده بودم و آهنگ «دورنگی» را برای شخص دیگری ساخته بودم و او هم چون پول نداشت، مردد بودم این کار را به او بدهم. بهروز صفاریان این آهنگ را شنید و آن را برای اجرا توسط برادرش بهنام از من گرفت. شانس دیگر من هم این بود که «دورنگی» اسم آن آلبوم شد. نکته جالب دیگر اینکه من به «پِدی سرکاستی» معروف بودم!
- * چرا؟
«فاصله»، «دهاتی»، «دورنگی» یا قطعه «تو کی هستی» دلایل این لقب بودند. چون چند سال هر قطعهای که تنظیم میکردم، برای اسم آن آلبوم انتخاب میشد. نمیدانم چرا؟ در کارهایم با احسان خواجهامیری هم این اتفاق رخ میداد ولی او با سیاست کاری خودش، در لحظه آخر آهنگ دیگری میساخت و برای اسم آلبوم انتخاب میکرد. احسان پسر افتاده و عزیز من است و کارهایمان جزئی از خاطرات مقدس کاری من به حساب میآید. دلخوری من این است که چرا نباید امروز با هم کار کنیم؟ مگر شیر همیشه شیر نیست؟ پس چرا احسان نباید به ما اعتماد کند؟
ده سال پیش به کنسرت احسان رفتم که رهبر گروهش میثم مروستی بود. میثم در حال کوک کردن ویولنش به من گفت نصف رپرتوار ما کارهای تو است؛ ولی جالب است که بلیت همان کنسرت را زنگ زدم و از احسان گرفتم! در آن کنسرت یک قطعه در میان، من را بلند کرد.
- * با وجود اینکه راضی نیستی که به عنوان کیبوردیست معرفی میشدی اما در این زمینه حرفهای بودی.
من کیبورد زدن را همیشه دوست داشتم و به «پِدی پنجهطلا» معروف بودم! در محدوده خیابان جمهوری همه مغازهها من را میشناختند و هر وقت که میرفتم، از من میخواستند با کیبوردهایشان بنوازم. با بهروز صفاریان که میرفتیم، شرایط بدتر و شلوغتر میشد؛ چون هر دوی ما ویژگیهای خاصی در نوازندگی کیبورد داشتیم.
- * این داستان برای چه سالی است؟
حدود سال ۷۳ یا ۷۴ بود. من و بهروز کارهایی با کیبورد میکردیم که عجیب بود و خارج از ایران هم هر وقت کیبورد میزدم، همه جمع میشدند. در رویاهایم استیجهای ایران را شکیلتر و باکلاستر میدیدم. اما وقتی اولین کنسرتهای ایران را دیدم که در آن فرش خاکی میاندازند، برایم جذاب نبود و گفتم که من اگر نوازنده هم باشم، نوازنده اینطور برنامهها نیستم. به همین دلیل سراغ تنظیم رفتم؛ چون کیبورد و سنتور میزدم و ریتم و باس را میشناختم. آهنگ «فاصله» را همین الان گوش کنید، متوجه میشوید فقط در همان نقطه شروعش، چه تفاوتهایی دارد با کارهای آن دوره و با تنظیمهای کسی که -نام نمیبرم ولی- فقط آکورد میگرفت و خواننده چهچهه میزد. من آن زمان، سعی کردم اکشن بودنِ تنظیم را به شنونده ایرانی یادآوری کنم. بهروز هم در آن دوره از من حمایت کرد و من را هر جایی که قرار میداد، دورم شلوغ میشد. تحصیلات موسیقی هم داشتم و به همین دلیل میتوانستم در کارها موفق باشم. نکته جالب دیگری هم برایتان بگویم آن هم اینکه نام شناسنامهای من «بهنام» است.
- * یعنی پدرام اسم هنریات است؟
روزی که با بهروز آشنا شدم، او من را با همین نام بهنام صدا میکرد. یک سال و نیم پس از دوستی من و بهروز، تصمیم گرفتیم اسمهایمان را عوض کنیم! من در آن دوره پیشنهاد نام «پیروز» را به بهروز دادم. از آنجایی که آلبوم «مسافر» با نام بهروز صفاریان منتشر شده بود، به سختی میشد اسم او را عوض کرد ولی در این زمان هنوز آلبوم «فاصله» منتشر نشده بود. بههرحال اسم من «پدرام» شد ولی هنوز پدر و مادرم من را بهنام صدا میکنند و کل ایران به من میگویند پدرام!
- * دلیل تغییر اسمت چه بود؟
آن زمان بهنام صفاریان و بهنام ابطحی و بهنام کشتکار داشتیم. من متولد اسفندم و همیشه دوست دارم منحصربهفرد باشم و تصمیم گرفتم اسمم را عوض کنم! خیلی وقتها در خانه بهروز اینها بودیم و مادرش گاهی اوقات میگفت بهنام و من جواب میدادم! اما او میگفت پسر خودم را میگویم و با تو کار ندارم! تغییر نام من در خانه بهروز رخ داد و این خاطره برایم شیرین است.
- * حرکت بعدی تو در موسیقی پاپ چه بود؟
در سال ۸۱ ازدواج کردم. یک روز پسر باشخصیتی با من تماس گرفت و گفت که من پسر آقای «ایرج» هستم. احسان خواجهامیری نزد من آمد و با هم دوست شدیم. «کوچه وقتی که نباشی» با شعر مرحوم افشین یداللهی اولین همکاری رسمی ما بود. در اولین آلبوم احسان هم سه آهنگ و تنظیم داشتم. در آلبوم بعدی، دو مورد و در آلبوم سوم او هم سه مورد آهنگسازی و تنظیم داشتم.
این قطعات به تدریج منتشر شدند و من یکی از ستونهای موثر موفقیت احسان خواجهامیری پس از خودش و خدا بودم. ما طی ۶ سال ۳ آلبوم کار کردیم که در آنها هفت قطعه دارم که پنج مورد آنها هیت شد و در این بین، سه قطعه مگاهیت شد؛ قطعاتی نظیر «فصل بارونی»، «فقط تو» و…
در کل طی ده سال شاید نزدیک به ۴۰ قطعه تنظیم کرده باشم که از بین آنها ۵ قطعه در کل ایران شنیده شدهاند. در حقیقت من همیشه گل طلایی دقیقه ۹۹ را میزدم. مثلاً قطعات «معرکه» و «دروغکی» آدمی که استحقاق ورود به عرصه خوانندگی نداشت را روی میز کوبید و بازار موسیقی را تحریک کرد. در ادامه هم اتفاقات این جریان با محسن چاوشی و دیگران ادامه پیدا کرد.
بعد از آن با آقای محمد اصفهانی در کارهایی نظیر «ماه نو» و «خورشید فردا» همکاری کردیم. در آلبوم «بیواژه» هم با ایشان همکاری کردم ولی آن اثر، آلبومی نبود که ضربه شدیدی به بازار وارد کند.
- * همکاریات با فریدون آسرایی از کجا شکل گرفت؟
فریدون از خارج ایران آمده بود و محمدرضا چراغعلی به او گفته بود به دلیل سلیقه و وسواسی که داری، بهروز صفاریان و پدرام کشتکار برای همکاری با تو مناسباند. فریدون ابتدا نزد من آمد و به دیدار بهروز رفتیم. آنها در روز اول اصلاً با هم ارتباط برقرار نکردند و این مورد بیشتر از سمت فریدون بود. من با فریدون دوست شدم و آلبومی برایش تولید کردیم که دوباره به خارج از کشور برگردد و این آلبوم بعداً به شکل غیررسمی منتشر شد و باز هم اسم من در آن درج نشد! بعداً فریدون و بهروز با هم دوست شدند و جرقه همکاری آنها زده شد و من هم سرگرم آلبوم «ساز مخالف» مجتبی کبیری بودم.
- * آن زمان شادمهر تازه از ایران رفته بود.
یک روز شاهکار بینشپژوه دنبال من آمد و رفتیم سمت تهرانپارس دل و جگر خوردیم. گفت میدانی الان از کجا آمدهام؟ گفتم کجا؟ گفت همین الان شادمهر را به فرودگاه رساندم و رفت. خیلی ناراحت شدم که تا دو روز قبل با شادمهر بودیم ولی هیچچیز به ما نگفته بود.
- * آن زمان به قصد مهاجرت رفت یا میخواست برگردد؟
ظاهراً میخواست برگردد ولی مصاحبه خارج از چارچوب در یکی از شبکهها داشت و کارش را خراب کرد. درباره دوران دوستی با فریدون و آلبوم «ساز مخالف» یک نکته را بگویم. من سرگرم آن آلبوم بودم و فریدون هم به بهروز تکیه کرد. آلبوم «ساز مخالف» را با دلخوری به پایان رساندم و در زمان میکس و مسترینگ کار با تهیهکنندهاش به مشکل خوردم.
- * کلاً خیلی قهر میکنی!
من خیلی حساسم؛ چون پدرام کشتکار آنقدر میبخشد و در رفاقت برای دوستانش سفره پهن میکند که همینقدر از دوستانش توقع دارد؛ ولی هیچوقت به آن اندازه محبت نمیبیند و قهر میکند.
- * با وجود این حساسیتها، چرا سر آلبوم «دهاتی» که اسمت درج نشد، هیچ واکنشی نشان ندادی؟ هر شخص دیگری ممکن بود دهها مصاحبه کند که تنظیمها را انجام داده است.
سوال خوبی مطرح کردی. قرار بود شادمهر عقیلی در آلبوم بعدی جبران کند و ما هم گفتیم که اسم خودمان کنار آثارمان میآید و در مورد «دهاتی» هم توضیح میدهیم. شادمهر آن زمان میدانست که آلبوم «آدم و حوا» به سرانجام نمیرسد؛ چون با شرکت توزیعکننده «دهاتی» مشکل داشت. یک روز آقای تبریزیان با من تماس گرفت و گفت که شادمهر اینجا بود و آلبوم جدیدش را ما منتشر میکنیم و من هم خوشحال شدم. او دلیل این خوشحالی را پرسید و من هم گفتم که ما آهنگ و تنظیم کارهایش را انجام دادیم. اما آقای تبریزیان گفت که او آهنگسازی و تنظیم همه کارها را به نام خودش زده است!
- * شادمهر پس از خروج از کشور در مصاحبهای اعلام کرد بابت آلبوم «دهاتی» ۴۰ میلیون تومان دستمزد گرفته بود. دستمزد تو و بهروز صفاریان چهقدر بود؟
من و بهروز هزار تومان هم از شادمهر پول نگرفتیم. اما او هم معرفتهایی داشت و در کارهای ما اگر گیتار میزد یا بکوکال خوانندهها را میخواند، پول نمیگرفت. ما آن زمان دستمزدی هم نداشتیم و قطعاً ۴۰ میلیون تومان هم دستمزد نگرفته است. من کلاً خیری از شادمهر عقیلی ندیدهام و او را نه میبخشم و نه دعا میکنم. در بحث دستمزدها هم باید بگویم اولین دستمزدی که من گرفتم، بابت تنظیم آهنگ «فاصله» به مبلغ ۱۵۰ هزار تومان بود. من هیچوقت مشکل حساب و کتاب با محمد اصفهانی نداشتهام و ادعای برخی که میگویند او خسیس است را اصلاً قبول ندارم؛ اما میگویم که او لجباز است و اگر حس کند که در کار طرف مقابلش، دروغ و کلک وجود دارد، اذیتش میکند. اما اگر شما با دکتر روراست باشید، او بسیار بااخلاق و خوشحساب است. این خاطرات من از سالهای دهه هشتاد بود تا حدود سال ۸۷ که دیگر کمکار شدم.
- * دلیلش چه بود؟
دلایل زیادی داشت. دهه شصتیها بیرحمانه وارد بازی شدند و مردم ایران دنبال راحتترین و دمدستیترین چیزها میروند و من علیرغم اینکه کارم را بلدم، بلد نیستم در این فضا رقابت کنم. در این سالها حداقلهایم را نشان دادهام و حداکثرهایم تمامی ندارد. آن زمان سلیقهام را به خواننده تحمیل میکردم. الان هم اگر خواننده نزد پدرام کشتکار با بیش از بیست سال سابقه میآید، نباید بگوید فلان کار را به من بده؛ بلکه باید بگوید به من یک کار بده. من میدانم که برایش چه چیزی بسازم و تنظیم کنم.
- * کارهایه که آن زمان هیت میشد، نسبت به قطعاتی که الان فراگیر میشود خیلی متفاوت بود. این تفاوتها را در چه چیزهایی میبینی؟
ارکستراسیون، موزیکالیته، آکورد، حادثههای هارمونیک و پاساژ. موسیقیهای الان در استودیو تمام میشود ولی موسیقیهای آن زمان در اتاقهای ما تمام میشد. آن زمان فاینال موسیقی را خودمان میشنیدیم و مثل الان نبود که امیدوارند فلانی در استودیو یک افکت باز کند و حال قطعه بهتر شود.
- * زمانی که دیدی موسیقی شکل دیگری شده، چه حالی داشتید؟
حالی که امروز دارم و از فضای موسیقی جدا شدم. من از حدود سال ۸۷ ناامید شدم و وقتی به این نتیجه رسیدم که دیگر نباید کار کنم، مدتها گریه میکردم. مقصر کمکار شدن من و امثال من خودمان نبودیم؛ بلکه آن کارمندانی هستند که به صورت مقطعی در وزارت ارشاد بودند و به خوبی مدیریت نکردند. همچنین آن زمان ما به مردم دروغ تحویل نمیدادیم. به نظرم الان ترانهسرایی که از عشق مینویسد را باید شکنجه کنند! چون عاشق نداریم. عاشق یعنی کفتربازی که ساعتها زیر آفتاب پشتبام مینشیند و قربانصدقه کفترش میرود.
- * الان در شرایط آدمهایی مثل محمدرضا چراغعلی، محمدرضا عقیلی، بهنام ابطحی و… باید چه کار کرد؟ یکی مثل بهروز صفاریان هنوز بهروز است و کمابیش کار میکند ولی شما کنار کشیدید. تکلیف چیست؟ چرا شما بهروز نشدید؟
بهروز شدن در هنر موضوع مهمی است. یکی از ستونهای اصلی هنر، سلامت هنر است. من نمیتوانم برای بهروز شدن حتماً سراغ کارهای جدید و نرمافزارهای جدید و پلاگاینهای جدید بروم. بلکه باید خودم را در کارهای جدید ادغام کنم. نمیتوانم خودم را فراموش کنم و فقط شبیه کارهای جدید تولید کنم. حداقل موسیقی، ریتم و آکورد است؛ ولی وقتی در پنجاه درصد کارهای جدید، این عوامل را نمیبینم، نمیتوانم وارد این چرخه شوم. مردم این را میخواهند، زیاد هم هست ولی من نمیتوانم. گروههایی مثل «دارکوب» تلاشهای تحسینبرانگیزی داشتند و در قالب جزَ و سبکهای دیگر، تِم ایرانی را تلفیق کردند. اما من در قالب موسیقی باکلام پاپ نمیتوانستم موسیقیهایی که بلد بودم را فراموش کنم و بهاین فضا وارد شوم. دارم تلاش میکنم که برگردم و خیلیها میگویند یک بار دیگر برگرد. اگر هم برگردم، باز هم نمیتوانم برای هیت شدن هیچ کاری تضمین بدهم. چون نهایت ماندگاری کارهای امروز، یک ماه است.
- * سه آهنگساز در طول این بیست سال نام ببر که به سلیقهات نردیک و تأثیرگذار بودهاند.
بهروز صفاریان، فؤاد حجازی و کاوه یغمایی آهنگسازانی مطابق سلیقه من هستند.
- * در بخش تنظیم چهطور؟
فواد حجازی، بهروز صفاریان و کاوه یغمایی سلیقه تنظیمشان را دوست دارم.
- * در ترانه؟
روزبه بمانی، حسین غیاثی و اهورا ایمان. البته آقای کاکایی را هم میتوانم اضافه کنم.
- * اگر بخواهی سه خواننده نام ببری؟
سوال سختی است. محمد اصفهانی، ناصر عبداللهی و مرتضی پاشایی به نظرم موفقترین خوانندههای این بیست سال بودهاند.
- * مرتضی پاشایی هم در میان انتخابهای تو هست؟
صدای مرتضی پاشایی را دوست دارم. ولی او را تا زمان فوت نمیشناختم و پس از آن متوجه شدم چه کارهایی داشته و چه تعداد کنسرت برگزار کرده است.
- * بابت شباهت صدایش خیلی مورد انتقاد قرار میگرفت.
مرتضی پاشایی تقلید نمیکرد و صدای حرف زدنش هم همین بود. اگر برابر من شادمهر عقیلی، محسن یگانه و مرتضی پاشایی را قرار دهند، در آن سونوریته صدا و طراحی خوانندگی، حتماً مرتضی پاشایی را موفقتر میدانم.
- * در بچههایی که الکترونیک کار میکنند، کار چه کسانی را دوست داری؟
سیروان و زانیار خسروی موفق بوده و توانستهاند آن رنگ موسیقی را با کیفیت بالا به گوش شنونده برسانند. سیروان در دهه اخیر کار بزرگی کرده است. او از قطعه «وایسا دنیا» حضورش در تنظیم را اعلام کرد و یک کیفیت بینالمللی را در موسیقی ایران نشان داد. الان هم گروه «کاکوبند» را دوست دارم. انتقادهایی نسبت به آنها دارم که در مورد کلامشان نیست. نیما وارسته هم دوست قدیمی من و در کارش خیلی موفق بود. کلاً در این بیست سال خاطرات بد و خستگی در دلم مانده است. فریدون فروغی، ناصر عبداللهی، منوچهر بیگلریپور، نیما وارسته، افشین یداللهی و… همگی دوستانم بودند که از دنیا رفتند. حیف اگر امروز خواننده باهوش و خوشصدایی مثل مازیار را دیگر نداریم. ما از باغچههایمان گل برمیداریم ولی جایش چمن میکاریم.
- * پنج مگاهیت این بیست سال به انتخاب تو کدامها هستند؟
قطعاً خیلی بیشتر از ۵ قطعه است. «گل یاس» (شادمهر)، «ای کاروان» (علیرضا عصار)، «ناصریا» (ناصر عبداللهی)، «دلم گرفت» (حامی)، «غزلک» (سعید شهروز)، «حسرت» (محمد اصفهانی)، «سکوت» (محسن یگانه)، «سنتوری» (محسن چاوشی) که البته من این را نشنیدهام، «ماه عسل» فرزاد فرزین، «سلام آخر» (احسان خواجهامیری)، «دوست دارم زندگی رو» (سیروان)، «طفره نرو» (زانیار)، «خوشگل عاشق» (فریدون) و «وایسا دنیا» (رضا صادقی) از جمله مگاهیتهای این سالها هستند.
- * درباره کارهای محمد علیزاده، بنیامین نظری نداری؟
قطعات محمد علیزاده را حفظ نیستم. بنیامین هم خواننده نیست ولی آهنگساز و طراح خوبی است. او خاص است و پتانسیل کارهای خاص را دارد و چند سال دیگر هم میتواند قطعات خاص بخواند.
دیدگاهتان را بنویسید