روزنامه آرمان نوشت:
عبدالحسین مختاباد
در پاسخ به پرسشهایم شعری از حافظ میخواند: «صحبت حکام ظلمت شب یلداست/نور ز خورشید خواه، بود که برآید». لحن و کلامش مانند تصنیفهایش زیبا و دلنشین است. وارد مسائل سیاسی نمیشود و عنوان میکند: «از نظر ذهنی گرایش به جریان اصلاحات دارم اما تلاش میکنم بیشتر از مسائل سیاسی به دغدغههای فرهنگیام توجه کنم». سید عبدالحسین مختابادهنرمند بلندآوازه آواز ایران این روزها عضو شورای شهر تهران است و به دغدغه فرهنگی جوانان و مردم میاندیشید. مانند یک سیاستمدار موضعگیری نمیکند اما به عنوان یک هنرمند به صراحت سخن میگوید. وی پیرامون سیاستهای وزارت ارشاد دولت آقای روحانی عنوان میکند: «بین آقای جنتی و مدیران دیگر وزارت ارشاد باید ارتباط عمیقتری باشد. دانشآموخته دکترای موسیقی از دانشگاه گلداسمیت انگلستان همچنین معتقد است: «شبکههای داخلی حاضر نیستند برای جذب مخاطب بیشتر از هنرمندانی استفاده کنند که طرفداران زیادی دارند و سبب افزایش مخاطب برنامههای صداوسیما میشوند. این در حالی است که شبکههای خارجی برای افزایش مخاطبان خود به هر حربه و وسیلهای متوسل میشوند تا مخاطبان بیشتری را به پای برنامههای خود بکشانند». در ادامه متن گفتوگوی «آرمان» با دکتر سید عبدالحسین مختاباد استاد برجسته آواز ایران و عضو شورای شهر تهران را از نظر میگذرانید:
دولتها چه تاثیری در مسائل فرهنگی دارند؟ آیا پس از دولت اصلاحات رسیدگی به دغدغههای فرهنگی جامعه سیر صعودی داشته است؟
یکی از مهمترین مشکلات جامعه ما در سالهای گذشته موفق نبودن در برنامهریزی فرهنگی و عدم رسیدگی دقیق به مطالبات فرهنگی جامعه بوده است. شاید یکی از دلایل کارآیی سیستم اقتصادی نیز به مقوله فرهنگسازی مناسب در زمینههای مختلف مربوط میشود. حافظ در این زمینه میگوید: «صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید خواه، بود که برآید» . برخی از فعالیتهای فرهنگی و هنری در «محاق» سیاست قرار گرفته است. هنگامی که یک جامعه دچار سیاستزدگی و نه سیاستکاری میشود به صورت ناخودآگاه بر سرنوشت نسلهای بعدی نیز تاثیر میگذارد و سرنوشت نسلهای بعدی را نیز دستخوش آسیب و نقصان میکند. در دولت محمود احمدینژاد برخی از دستاوردهای فرهنگی و هنری جامعه ما دچار خدشه و عقبگرد شد. در دنیای امروز اگر در مسیر یک رویکرد فکری و فرهنگی مانع و سکته به وجود بیاید تا هنگامی که این رویکرد به مسیر قبلی و عقلانی خود بازگردد زمان زیادی لازم است. این در حالی است که آن سکته ممکن است کل رویکرد فکری و فرهنگی را دچار آسیب کند و آن را به بنبست برساند. این وضعیت برای مسائل فرهنگی در جامعه ما رخ داده است. سکته و آسیبی که برخی سیاستهای غیرکارشناسی احمدینژاد در مسائل فرهنگی به کشور وارد کرد تا حدود زیادی غیر قابل جبران است و مدتها زمان نیاز دارد که این سیاستها ترمیم شود. این در حالی است که یکی از دغدغههای اصلی جریان اصلاحطلبی اهمیت دادن به دغدغههای فرهنگی و هنری هنرمندان و فرهیختگان جامعه بوده است. فرهنگ در دولت اصلاحات به یکی از دغدغه اصلی دولتمردان تبدیل شده بود و به همین دلیل در آن دوران ما با شکوفایی فرهنگی و هنری روبهرو بودیم و به توفیقات زیاد فرهنگی دست پیدا کردیم. دولت آقای روحانی باید در این زمینه اهتمام بیشتری داشته باشد. این در حالی است که یکی از شعارهای مهم آقای روحانی در کارزار انتخاباتی رسیدگی به دغدغههای فرهنگی هنرمندان و فرهیختگان جامعه بود. به همین دلیل بنده نمره قابل قبولی از نظر فرهنگی به دولت تدبیر و امید نمیدهم.
به نظر شما یک دولت تحولخواه و اصلاحطلب بهتر میتواند دغدغههای روشنفکران و هنرمندان را تضمین کند؟
بله، دولتهای اصلاحطلب همواره اراده جدیتری برای تحقق دغدغههای هنرمندان و فرهیختگان جامعه از خود نشان میدهند. در دولت اصولگرای احمدینژاد با وجود درآمدهای هنگفتی که دولت از فروش نفت در اختیار داشت، اقدام مناسبی در جهت مطالبات فرهنگی جامعه صورت نگرفت. سیاستهای دولت احمدینژاد سبب ورشکستگی سینما و رکود موسیقی شد. این مسالهای عجیب بود که دولتی که از درآمد زیادی برخوردار است چرا به دغدغه هنرمندان جامعه توجه چندانی نمیکند. در کشورهای توسعهیافته هنگامی که درآمد دولتها افزایش پیدا میکند بودجه بیشتری به بخشهای مختلف جامعه و از جمله بخشهای فرهنگی تعلق میگیرد. این در حالی است که در دولت احمدینژاد وضعیت عکس این قضیه رخ داد که در نوع خود عجیب و قابل تامل است. برای نخستین بار در تاریخ انقلاب دولت احمدینژاد ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی را به بهانه نداشتن بودجه کافی تعطیل کرد. این در حالی است که ارکستر ملی ما حتی در دوران جنگ که کشور با مشکلات بزرگ اقتصادی نیز روبهرو بود هیچگاه تعطیل نشد.
رویکرد آقای روحانی در تحقق شعارهای فرهنگی و فکری مهمی که در کارزار انتخاباتی دادند و حمایت هنرمندان و روشنفکران از ایشان، را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ایشان توانسته به این مطالبات پاسخ دهد؟
به نظر من موفقیت آقای روحانی در مسائل فرهنگی چندان زیاد نبوده است. مدیریتی که در وزارت فرهنگ و ارشاد در دولت آقای روحانی صورت میگیرد باید قویتر باشد و رویکردهای مطلوبتری را پی بگیرد. توقع میرفت آقای روحانی و بهویژه آقای جنتی با قاطعیت و جدیت بیشتری به مسائل فرهنگی جامعه ورود کنند. ما به مشکلات اقتصادی دولت آگاهی داریم و به دغدغه دولتمردان در این زمینه احترام میگذاریم. با این وجود برخی از بودجههایی که در دولت تدبیر و امید به مسائل فرهنگی تعلق میگیرد بسیار ناچیز است. به نظر من رویکرد مدیران وزارت ارشاد باید به گونهای باشد که موجب دلسردی اهالی فرهنگ و هنر در آینده نشود.
کدامیک از رویکردهای وزارت ارشاد را چندان موفق نمیدانید؟
هنرمندان و فرهیختگان جامعه توقع بیشتری از دولت آقای روحانی در زمینه مسائل فرهنگی داشتند. یکی از مطالبات هنرمندان از سیاستمداران همواره این بوده که مسائل فرهنگی را وجهالمصالحه خود قرار ندهند. چرا هنگامی که یک کنسرت در تهران برگزار میشود نباید این کنسرت در شهرستانهای دیگر چون شیراز، اصفهان، مشهد و تبریز نیز برگزار شود. چرا نگاه اصلاحطلبان و اصولگرایان نسبت به یک کنسرت صدو هشتاد درجه متفاوت است و هر کدام با عینک جریانی و حزبی به مسائل فرهنگی نگاه میکنند. دغدغه اصلی هنرمندان ایجاد نشاط عمومی و آرامش بیشتر فضای جامعه است. جامعهای که زمینههای فعالیت فرهنگی مناسبی داشته باشد به رشد اقتصادی بیشتری نیز دست پیدا خواهد کرد.
آقای روحانی وعده داده بود در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری فضای امنیتی را از سر فرهنگ برمیدارد و مانع از دخالت سیاست در عرصه فرهنگی خواهد شد. آیا در این زمینه موفق بوده است؟
من از برخی اقدامات غیرموجه که در این زمینه صورت میگیرد تعجب میکنم. بنده تاکنون چندین بار با وزیر ارشاد در این زمینه صحبت کردهام.
یکی از دغدغههای اصلی جریان اصلاحات مسائل فرهنگی و مدنی است. به نظر شما اگر گزینه وزارت ارشاد یک شخصیت اصلاحطلب بود بهتر نمیتوانست در جهت تحقق مطالبات هنرمندان گام بردارد؟
من با چنین دیدی به مساله نگاه نمیکنم. آقای جنتی گزینهای بوده که رئیس جمهور و منتخب مردم آن را انتخاب کرده است. با این وجود آقای جنتی میتوانست در انتخاب مدیران زیرمجموعه خود سختگیری بیشتری داشته باشد و آنها را با دقت بیشتری انتخاب کند. به نظر من عدم توانایی در تطبیق مطالبات روز جامعه یکی از مهمترین چالشهای پیش روی مسئولان فرهنگی کشور است که به نظر من هرچه سریعتر باید برای این مساله چاره مناسبی اندیشیده شود.
وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید یکی از وزارتخانههایی بوده که از ابتدای روی کار آمدن دولت با هجمه تندروها روبهرو بوده است. فشارهای وارد شده به این وزارتخانه را به چه میزان در تصمیمگیریهای مدیران این وزارتخانه موثر میدانید؟
کسی که چنین مسئولیتی را میپذیرد باید از ابتدا شرایط را بسنجد و از این مساله مطلع باشد که ممکن است مورد هجمه مخالفان قرار بگیرد. چنین فردی باید مانند رانندهای باشد که به مسیر جاده کاملا آشنا باشد. در نتیجه هجمه علیه وزارت ارشاد دلیل بر این مساله نیست که مدیران از پاسخگویی در برآورده کردن مطالبات اهالی فرهنگ و هنر شانه خالی کنند و دیگران را مقصر نشان دهند. البته آقای جنتی در بسیاری از مسائل عملکرد قابل قبولی داشته و موفق شده بسیاری از نابسامانیهای فرهنگی را به سامان برساند. با این حال باید بین ایشان و مدیران دیگر وزارت ارشاد ارتباط عمیقتری باشد. باید فضا به سیاقی باشد که سبب محافظهکاری بیش از اندازه مدیران وزرات ارشاد نشود. بسیاری از مشکلات فرهنگی جامعه نیازمند جسارت و جدیت معاونان وزارت ارشاد است. به همین دلیل من معتقدم آقای جنتی باید در ساختار مدیریتی وزارت ارشاد اصلاحات جدیدی را انجام بدهد. در شرایط کنونی وزارت ارشاد باید رابطه موثرتری با جامعه هنرمندان داشته باشد و یک رابطه دو طرفه موثرتری بین این وزارتخانه و هنرمندان وجود داشته باشد. وزارتخانههای گذشته بهویژه در دوران اصلاحات دارای جایگاه و اتوریته خاص خود بودند و راسا در مسائل مختلف فرهنگی ورود میکردند و نقش تاثیرگذاری داشتند.
مسائل فرهنگی در جامعه ما با متولیان فرهنگی زیادی مواجه است و بسیاری از نهادها مانند سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه و نهادهای فرهنگی سازمانهای مختلف مانند شهرداریها خود را متولی مسائل فرهنگی در جامعه میدانند. این مساله عملا اختیارات کامل را از وزارت ارشاد سلب میکند و سبب عدم تمرکز در مدیریت فرهنگی جامعه میشود. ارزیابی شما از عدم تمرکز مدیریتی در مسائل فرهنگی چیست؟
این وضعیت در اقتصاد ایران نیز وجود دارد. عدم تمرکز مدیریتی در اغلب زمینههای جامعه ما بروز کرده است و تبعات آن کاملا مشخص است. هنگامی که شخصی یک مسئولیت را در دولت قبول میکند باید همه جوانب مساله را بسنجد و برای همه این مسائل برنامه داشته باشد. در مدیریت نوین جامعه جهانی چنین بهانههایی به هیچ عنوان پذیرفته نیست. در علم مدیریت نوین چنین مسالهای به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. مردم در انتخابات ریاست جمهوری به آقای روحانی رای دادند که ایشان خرابیهای گذشته را ساماندهی کند. در نتیجه هیچگونه توجیهی در این زمینه پذیرفتنی نیست.
در ماههای گذشته بسیاری از کنسرتهای موسیقی در لحظه آخر لغو شده است. موضع شما درباره لغو کنسرتهای موسیقی چیست؟
بنده به شکلهای مختلف نسبت به این مساله اعتراض خود را نشان دادم. این مساله حکایت این مصرع را دارد که«یکی برسر شاخ بن میبرید». هنگامی که کنسرتها به دستور نهادهای فاقد صلاحیت لغو میشود به معنای وجهالمصالحه قرار دادن هنر و موسیقی است. در نتیجه بنده به مسئولان مربوطه توصیه میکنم اجازه ندهند هر شخص و نهادی برای رسیدن به اهداف خود هنرمندان را وجهالمصالحه خود قرار بدهند و از این طریق به هنر آسیب بزنند. هنر بالذات انسانساز است و سبب اعتلای روح و روان میشود.
مسائلی که زنان هنرمند امروز با آن مواجهاند کدام است؟
نصف افراد حاضر در جامعه را زنان تشکیل میدهند که به هر حال دغدغههای خاص خود را دارند. دغدغههای زنان در جامعه ایرانی مسکوت مانده است. هنوز زنان هنرمند جامعه ما دارای سالنهای مخصوص به خود نیستند که در آن بتوانند هنر خود را بروز بدهند. حافظ میگوید: «کار ملک است آنچه تدبیر و تامل بایدش». منظور حافظ این است که دولتها باید فراتر از نظرات شخصی افرادشان خود عمل کنند و دیدگاههای مختلف را در مدیریت جامعه دخالت دهند و سهیم کنند. قانون جامعه باید ملاک عمل همه مسئولان باشد و بایدها را از نبایدها جدا کند. تا زمانی که مسئولان جامعه نظرات شخصی خود را در مساله مدیریت جامعه دخالت دهند وضعیت به همین صورت است و مشکلات جدی حل نخواهد شد.
چرا نسل جدید از موسیقی اصیل ایرانی که دارای هویت و پیشینه غنی و کمنظیری در عرصه جهانی است فاصله گرفته و به موسیقی سطحی و خشن زیرزمینی علاقه نشان میدهد؟آیا لایههای پنهان جامعه دغدغههای متفاوتی نسبت به لایههای بیرونی پیدا کرده یا اینکه ذائقه نسل جدید تفاوت پیدا کرده است؟
در موسیقی نمیتوان ژانرهای موسیقی را با هم مقایسه کرد و سپس به آن نمره مثبت و منفی دارد. همه ژانرهای موسیقی دارای کیفیت و ویژگیهای خاص خود است. دلیل اصلی این مساله این است که «موسیقی ملی» ما فاقد رسانه است. در شرایط کنونی بسیاری از هنرمندان اصیل و ممتاز ما فاقد رسانه هستند که آثار آنها را منتشر کند و مردم با هنر آنها آشنا شوند. وظیفه مهم رسانه در قرن بیست و یکم این است که با سیاستهایی که اتخاذ میکند مخاطب اندک را به مخاطب بیشمار تبدیل کند. در شرایط کنونی موسیقی ملی ما به موسیقی کنسرتی تبدیل شده که تنها در سالنها و برای عده محدودی برگزار میشود و بقیه مردم از آن استفاده نمیکنند. چرا رسانه ملی یک شبکه اختصاصی برای موسیقی ملی تشکیل نمیدهد تا مردم از آثار ممتاز و فاخر موسیقی ایرانی که در جهان کم نظیر است استفاده کنند و با مفاخر هنری خود بیشتر آشنا شوند. نسل جدید هنوز امثال استاد جلیل شهناز را نشناخته است. یعنی ما هیچگونه تلاشی برای معرفی ایشان به نسل جدید نکردهایم. رسانه ملی به چه اندازه تلاش کرد امثال جلیل شهناز را به نسل جدید معرفی کند تا نسل جدید لذت موسیقی واقعی را از چنین افرادی یاد بگیرد. در شرایط کنونی بسیاری از جوانان جامعه ما به دنبال آموزش گیتار هستند. دلیل اصلی این مساله این است که در شبانهروز شبکههای ماهوارهای به دفعات با آهنگها و کلیپهای مختلف گیتار را و سبک استفاده از آن را به مخاطب خود معرفی
می کند. ما بدهی بزرگی به موسیقی ملی کشورمان داریم. بسیاری از بزرگان موسیقی ما با برخی سیاستهای اشتباه مسئولان فرهنگی جامعه به حاشیه رانده شدند. ما حتی حاضر نبودیم به صورت فاخر از آنها تجلیل کنیم. صداو سیما حتی موسیقی بنده را پخش نمیکند. این در حالی است که اگر شبکههای خارجی آثار من را پخش کنند مشکلات زیادی برای من به وجود میآید. شبکههای داخلی حاضر نیستند برای جذب مخاطب بیشتر از هنرمندانی استفاده کنند که طرفداران زیادی دارند و سبب افزایش مخاطب برنامههای صداوسیما میشوند. این در حالی است که شبکههای خارجی برای افزایش مخاطبان خود به هر حربه و وسیلهای متوسل میشوند تا مخاطبان بیشتری را به پای برنامههای خود بکشانند. مساله در همین جا خاتمه پیدا نمیکند و هنگامی که یکی از شبکههای خارجی برای جذب مخاطب بیشتر آثار ما را پخش میکند در داخل برای ما ایجاد مشکل میشود که چرا با فلان شبکه همکاری کردهاید. این در حالی است که شبکههای خارجی برای پخش آثار ما از ما اجازه نمیگیرند.
نظر شما درباره پخش نشدن آثار استاد شجریان از رسانه ملی چیست؟
من با اقدام آقای شجریان که به صداوسیما اعلام کرد آثار من را پخش نکنید موافق نبودم. صداوسیما متعلق به همه مردم است و ایشان نباید صداوسیما را تحریم میکرد. آثار ما متعلق به همه مردم است و هر شخص و ارگانی که تمایل به پخش آن داشته باشد باید آن را پخش کند. موسیقی بالذات انحصارطلب نیست و با آزادگی رفتار میکند. با این وجود صداوسیما نیز رفتار مناسبی در این زمینه از خود نشان نداد و مساله را پیچیدهتر کرد. صداوسیما باید برای هنر و هنرمند ارزش بیشتری قائل شود و نباید مسائل را سیاسی کند. آقای ضرغامی رئیس سابق صداوسیما به صراحت عنوان کرد که نزدیک به ۶۰ درصد مردم برنامههای صداوسیما را تماشا نمیکنند و به شبکههای ماهوارهای علاقه بیشتری نشان میدهند. این یک فاجعه فرهنگی و رسانهای است که ۶۰ درصد مردم یک جامعه برنامههای رسانه ملی آن کشور را دنبال نمیکنند. متاسفانه ابعاد این فاجعه روز به روز در حال بیشتر شدن است. صداوسیما باید از مسائل سیاسی عبور کند و اجازه ندهد یک هنرمند تحریم شود تا مردم از آثار آن لذت ببرند. به همین دلیل من معتقدم صداوسیما باید از آقای شجریان دلجویی کند.
شما ممنوعالکار هستید؟
خیر، آثار من از رادیو و تلویزیون پخش میشود اما اجازه برگزاری کنسرت به من داده نمیشود.
دلیل این مساله چیست؟
نمیدانم و کسی هم در این زمینه به من توضیح نداده است. البته یک بار بنده را ممنوع الخروج نیز کردند اما دوباره این وضعیت به حالت قبل برگشت و در شرایط کنونی مشکلی برای خروج از کشور ندارم. مساله دیگر اینکه بنده برای ثبت یک شرکت فرهنگی اقدام کردم که مراجع ذیصلاح من را فاقد صلاحیت برای ثبت شرکت اعلام کردند.
دیدگاهتان را بنویسید