محمد موسوی مدیر انتشارات ماهور و احسان ذبیحی آهنگساز آلبوم «ابرو کمان» به اعتراض محمد معتمدی درمورد انتشار این آلبوم و تضییع حقوقش به عنوان خواننده پاسخ دادند.
شب گذشته محمد معتمدی با انتشار یادداشتی از سیاه شدن روزش در ۲۰ آبان خبرداده و دلیل آن را انتشار آلبوم «ابرو کمان» عنوان کرده است. او در این نوشته ار انتشار «ماهور» و ذبیحی به عنوان به عنوان اشخاص حقوقی و حقیقی نام برده که حقوق مادی و معنوی او را تضییع کرده اند.
محمد موسوی مدیر موسسه فرهنگی و هنری ماهور در واکنش به اظهارات محمد معتمدی به خبرآنلاین گفت: «ماهور با آهنگساز این مجموعه قرارداد دارد و مسئولیت آن با آهنگساز است.»
او افزود: «شرکت ماهور با احسان ذبیحىفر تا کنون هفت قرارداد داشته و خوانندگان را خود اهنگساز انتخاب کرده و آلبومها را به این موسسه تحویل داده است. ناشرهـیچگونه دخالتى در مورد عوامل کار (نوازنده و خواننده) نداشته و مسئولیت آن در قرارداد نیز با آهنگساز است.»
موسوی متن نوشتهی ذبیحیفر را در پاسخ به یادداشت محمد معتمدی در اختیار ما قرار داد که متن کامل آن بدین شرح است:
اول: بسیار متأسفم که در وضعیت معلومالحال موسیقی امروزمان علیرغم میل باطنیام و تمایلی که به دور ماندن از حاشیههای معمول و باب شدهی امروز دارم، مجبورم برای رفع سو تفاهمهای احتمالی، در پاسخ به مسئلهای که میتوانست به سادگی و فقط از طریق «یک تماس تلفنی» طرح و حل شود در فضای عمومی و در مقابل طیف وسیع و متنوع مخاطبان مطلبی را نشر دهم!
دوم: با اینکه در مورد حاشیههای ایجاد شده حرفها و توضیحات زیادی دارم و با اینکه ناچار به بیان مطالبی برای روشن شدن برخی ابهامات هستم، اما روا نمیدانم تمام جوانب امر را در فضای عمومی بیان کنم تا حریم کار حرفهایمان بیش از این آلوده نشود.
سوم: اینکه فعالان حوزهی موسیقی میدانند که همهی فعالیتهای اجرایی در این حوزه یا بر اساس قراردادهای مشخص بین عوامل صورت میگیرد یا تعهدات (احتمالاً) دوستانه مبنای انجام فعالیتهاست. اما همه میدانیم هر دو حالت بدون وجود تعهد «اخلاقی» فاقد اعتبار کافیست!
چهارم: در موسیقی، ناشر با یک شخص حقیقی قرارداد میبندد نه با تک تک عوامل تولید و این شخص (که نمایندهی گروه تولید کننده است) هم از لحاظ اخلاقی هم از لحاظ قانونی مسئولیت جلب رضایت عوامل تولید کننده را بر عهده دارد. من بر خود لازم میدانسته و میدانم که به عنوان آهنگساز این مجموعه حقوق مادی و معنوی تمام عوامل را تأمین کنم و این مهم را در حد توانم انجام دادهام. بنابراین به طور طبیعی هر ادعایی در این زمینه، همواره از طریق تعامل با اینجانب حتماً قابل طرح و حل و فصل بوده است.
پنجم: بسیاری از اهالی موسیقی و علاقهمندان موسیقی جدی، انتشارات ماهور را به عنوان ناشری معتبر و باسابقه میشناسند. این مؤسسه و مدیریت محترم آن آقای موسوی در شرایطی از این اثر حمایت کردند که هیچ نهاد یا سازمانی از این دست آثار موسیقی ایرانی حمایتی نمیکند.
کار خوبی نیست که با دادن اطلاعات نادرست به مردم، باعث شویم افرادی که در جریان کارها نیستند هرگونه تهمت و توهینی را به ناشر اثر نسبت دهند! در این اثر، من طرف قرارداد با ماهور هستم و مسئولیت مسائل مربوط به عوامل تولید کننده بر عهدهی بنده است. دسترسی به بنده هم برای هرکسی کار سختی نیست!
پنجم: آقای محمد معتمدی را خوانندهای توانا با قابلیتهای موسیقایی خاص و قابل توجه میدانسته و میدانم و علیرغم مسائلی که در فضای عمومی در ارتباط با اثر منتشرشدهی جدید و مشترکمان مطرح کردهاند (که البته هیچ دلیلی برای انتشار این مطالب نمییابم) همچنان برایشان به لحاظ فنی ارزش و احترام قائلم.
حال به توضیحات مختصری دربارهی آنچه ایشان در فضای مجازی منتشر کردهاند میپردازم:
آن آهنگساز «جوان» که آقای معتمدی میگویند من هستم؛ احسان ذبیحیفر، متولد ۱۳۵۸. نمیدانم اختلاف سنیام دقیقاً با محمد معتمدی چقدر است ولی میدانم که سابقهی همکاریهای موسیقاییمان به سال ۷۸ یا ۷۹ برمیگردد در گروه چاوش. (صرفاً به عنوان همکار البته اگر ایشان نوازندگان را همکار یا احتمالاً عضو جامعهی موسیقی به حساب آورند)
ایشان نوشتهاند:
«سالها پیش آهنگساز جوانی آلبومی به من پیشنهاد میدهد و من با صداقت برای شنیدن این اثر اشتیاق نشان میدهم و در همان زمان اتودی بر روی آن میخوانم»
درست میگویند من پیشنهاد دهنده بودم (معمولاً هم مؤلف یا صاحب اثر پیشنهاد میدهد) اما انتساب «اتود» برای اجرای ایشان در این کار برایم عجیب است! ترجیح میدهم سؤالاتی بپرسیم که پاسخش را خود ایشان بهتر میدانند: مگر میشود نوازنده و خوانندهای «حرفهای» (و نه جوان) برای ضبط «اتود» چند بار (نه یک بار) به استودیو بروند و چند جلسهی جداگانه با آهنگساز برای کار بر روی اثر قرار بگذارند؟! کدام خواننده برای «اتود» میکروفون شخصیاش را از منزل به استودیو میآورد؟! کدام خواننده برای ضبط «اتود» از اینکه قرار همکاری با یک نوازندهی استاد و باتجربه (برای جواب آوازها) فراهم شده مشتاق است و اصرار به تکرار ضبط با استاد در جلسهای دیگر برای ارائهی بهتر همان «اتود» دارد؟! مگر میشود؟! اینها اتود بوده؟! اگر بوده چرا تا حالا مطرح نشده بوده؟! سؤالات بیشتری هم هست اما احتمالاً خوانندهی محترم این سطور، منظور را دریافته که موضوع «اتود» چیست و با آنچه در واقع انجام شده منطبق نیست!
ایشان در ادامه آوردهاند: «پس از مدتی به دلایلی از حضور در اثر انصراف میدهم»
پس از چه مدتی؟ انصراف؟ مگر پیشتر نفرمودند «اتود» خواندهاند؟ اصلاً مگر برای چیزی که «اتود» بوده لازم است انصراف داد؟! اگر این را هم نادیده بگیریم چگونه انصراف دادهاند؟ اصولاً به طور معمول نوازندگان، خوانندگان یا آهنگسازان در این کشور با چه روشی باید انصراف خود را از حضور در یک اثر اعلام کنند؟ تا جایی که بندهی «جوان» میدانم در این مواقع خواننده با آهنگساز تماس میگیرد و اعلام نظر میکند یا اگر به هر دلیلی نخواهد به آهنگساز تلفن کند (البته نمیدانم چه دلیلی را بگویم که دلیل قانع کنندهای باشد!) میتواند از طریق ایمیل، پیام کوتاه، وایبر، تلگرام یا در نهایت از طریق یکی از دوستان مشترک به آهنگساز نظرش را اعلام کند. وانگهی در این مورد خاص، من هیچ تماس یا پیامی از سوی ایشان دریافت نکردم! چهبسا بعد از سال ۹۰ و ضبط آواز این کار، پیرو قرارهای ضمنی که با هم برای به نتیجه رساندن کار داشتیم بارها با ایشان تماس گرفتم (که جوابی نگرفتم) و از طریق دوستان مشترکمان پیغام فرستادم که «همچنان مایلم برای میکس و انتشار کار همفکری کنیم» و در تمام جوابهایی که دریافت میکردم به هیچ وجه از اعلام «نارضایتی» و «انصراف» خبری نبود!
ایشان در ادامه نوشتهاند:«پس از گذشت حدود چهار سال مطلع میشوم اثری با صدای بنده برای اخذ مجوز به دفتر موسیقی ارشاد ارجاع شده. با کمی تحقیق مشخص میشود این اثر همان اثر آن آهنگساز جوان است که شرکت ماهور بر روی آن درخواست مجوز نموده است.»
واقعیت این است که ایشان از طریق تماسها و پیامهای من که از طرق مختلف برای ایشان فرستادم مطلع شدهاند! پس قضیه سرّی نبوده! البته نمیدانم آن «کمی تحقیق» چیست! بگذریم؛ به عنوان کسی که اثری را بین سالهای ۷۹ تا ۸۲ نوشته، سال ۸۵ موفق به ضبط سازها شده و پس از چند سال صبوری به دلایل مختلف، اثرِ منتشر نشدهاش به سمت اصطلاحاً «بیات» شدن پیش میرفته بنا را بر سرشلوغی، گرفتاری و تعدد کارهای اجراییِ خوانندهی اثر گذاشته و تصمیم به آمادهسازی و انتشار کار گرفتم. به هر حال در همین مرحله هم باز با تماس و ارسال پیامها از همهی راههای ممکن به ایشان مطالب مسبوق را طرح کردم و همچنان هیچ علامتی مبنی بر نارضایتی از سوی ایشان دریافت نکردم؛ که اگر ایشان فقط یک بار به من میفرمودند یا پیامی برایم میفرستادند که تمایل به حضور در این اثر ندارند من حتماً بی فوت وقت دست از این اقدام میکشیدم و یا به کلی از انتشار منصرف میشدم و یا شاید هم با صدای خوانندهی عزیز دیگری این کار را ضبط و منتشر میکردم! (اگرچه نمیدانم در آن شرایط باید چه پاسخی به محبتهای بیکران استاد بزرگوار جناب پشنگ کامکار را میدادم که افتخار همراهی پربارشان را متواضعانه نصیبمان کرده بودند!)
آقای محمد معتمدی میتوانستند پیش از اینها، زمانی که از اقدامات بنده مطلع بودند و قبل از انعقاد قرارداد با ناشر، نظر تازهشان را به من انعکاس دهند! باید یادآور شوم که «چهارسال» زمان کمی برای یک «تماس تلفنی» یا ارسال یک «پیامک» برای اعلام عدم رضایت نیست! اما امروز متأسفانه به نظر میرسد هدف ایشان از طرح موضوعات اینچنینی در فضای عمومی چیز دیگری غیر از مسئلهی حقوق مادی و معنوی باشد؛ چرا که مسلماً راههای بسیار نزدیکتر و سهلالوصولتری برای احقاق حقوق مادی و معنوی عوامل یک اثر موسیقی وجود دارد.
دیدگاهتان را بنویسید