جمعی از دوستداران فرهنگ، هنر و موسیقی کشور با حضور در کمیسیون فرهنگی شورای شهر گرگان که شامگاه دوشنبه در این شورا برگزار شد، بیانیه ای نسبت به کوتاهی مسئولان استان گلستان درباره ساخت باغ مزار لطفی و همچنین اعتراض اهالی گلستان نسبت به احداث مجتمع تجاری مجاور مزار این استاد فقید قرائت کردند.
به گزارش خبرنگار «موسیقی ایرانیان»، در این جلسه، مدیرکل اوقاف استان گلستان، رییس اداره اوقاف شهرستان گرگان، نماینده سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، رییس سازمان عمران مسکن و بهسازی گرگان، اعضای شورای شهر گرگان و سایر مسئولین و علاقمندان به استاد لطفی حضور داشتند.
در متن این بیانیه آمده است:
بنام خدا
ما، چند نفر از همان چند هزار شهروند درجهی چندی هستیم که در تشییع استاد لطفی، «تابوت» را بر دست گرفتیم، نه «تریبون» پر طرفدار آن روز را. جمعهی پیش هم آمدیم تا به آن تریبونداران سخنور، به قول سعدی زنهار دهیم که: «دوستان! دستی، که کار از دست رفت»!.
امروز اما، آمده ایم تا سخنی دیگر بگوییم:
شش سال پیش، استاد مشکاتیان «سرو آزاده«ی موسیقی ایران در زادگاهش نیشابور به خاک برگشت. مشکاتیان را در بیرون باغ عطار، در کنار جاده و در برهوتی گذاشتند، به امید توسعهی باغ. و هنوز، وقتی دوستدارانش کیلومترها تا آن شهر طی میکنند، باید در زِلّ آفتاب یا سوز سرما به دیدارش روند!. باز جای شکرش باقی است که عطار و خیام در آن نزدیکیهایند. آنها که به احترام استاد لطفی به گرگان میآیند بر سر مزار استاد، همان زِلّ آفتاب و سرما بیشتر نصیبشان نیست.
چه هوشمندانه تردید کرد استاد مختاباد در امانتداری گرگانیها، همان بعد دفن استاد و زنهاری که به سرنوشت لطفی را به آن چه بر مشکاتیان رفت.
شاید این دو گوهر هنر ایران، کم شانس بودند. شاید اگر شانس یارشان بود و تبریزی بودند حالا، به مانند شهریار، فرصتی نو ساخته بودند برای ارتقای فرهنگی و اقتصادی مردم زادگاهشان. یا به شیراز، اصفهان و… یا به هر شهری که نزد مسؤولانش، «تعهد» قبل از «وعده» و «عمل» غیر از «رفع تکلیف» است.
داستان مزار لطفی، داستان جدیدی در این شهر نیست. این شهر، همیشه بهرههای «آنی» و «فانی» را بر بهرههای «آتی» و «وافی» ترجیح داده. نمونه ببینید، چه بر سر زیارت، ناهارخوران، توشن و… آمده. اصلاً چه بر سر همین بافت ارزندهی تاریخیاش آوردهاند؟!. همان که کاشان و یزد و اصفهان و… هسته اقتصادیشان شده و ما به تیغ تخریب بیبرنامه سپردیمش و به جای آن معماری روح فزا، بلای جان ملت تحویل میدهیم.
« جان کاین بار خونم میخورد / ور نه این دل چند بار از دست رفت!»
امروز آمدیم بگوییم: مسؤولان محترم شهرداری گرگان، بنیاد عمران موقوفات، عمران و بهسازی شهری، میراث فرهنگی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای اسلامی شهر، استانداری گلستان و… .
لازم نیست مکاتبات و اقدام های قانونی تان را بازگو کنید. همهی ما میدانیم که هر یک سعی کردهاید مکاتبات و اقداماتی داشته باشید تا در مواجهه با دیگران، اشکال قانونی متوجهتان نباشد!. و برای مردم توضیح دهید که ما مکاتبه کردیم، آن یکی پاسخ نداد.
اما محض یادآوری، «رفع تکلیف» که «رفع مسؤولیت» نیست!.
این «رفع تکلیف» مسؤولان این شهر بوده که حالا، گرگان و استان را از جهت درآمدهای سرانه مردم، به رتبههای سیام به بعد سقوط داده است. این «رفع تکلیف» شما بوده که به جای «تدبیر» در اقتصاد نسل آیندهی این شهر، به منافع زودگذر سازمانی یا شخصی فکر کردهاید.
حالا این شهر پر از بیکار است و نه صنعتی، نه درآمدی. و اندک فرصتهای اقتصادی برای عموم هم قربانی عملکردهایی چون مزار استاد لطفی میشود. حفظ شأن استاد و آبروی استان و تأثیر در ارتقای «فرهنگ» شهر که امری پایهای است بماند! کاش سری به دنیای مجازی بزنید و نوشتههای کنایهآمیز علاقمندان استاد و گردشگرانی که از شهرهای دیگر به مزار ایشان آمده اند را نسبت به بیتوجهی گرگانیها به این مکان مطالعه فرمایید. همانها که نه رغبتی به حضور مجدد دارند و نه به دیگران توصیه میکنند این برهوت تأسفبار را.
در «فرصت» تلقی شدن مزار استاد لطفی همین بس شخصیت ملی استاد بود که ماجرای ساخت و ساز اخیر، به مانند خبر درگذشتش در اکثر روزنامههای ملی، خبرگزاریها و سایتهای کشوری منتشر شد.
امروز آمدیم بگوییم: مسؤولان محترم!
سؤالی که امروز با آن مواجه هستید، مستندات قانونی ساخت بنای تجاری در دل یک طرح فرهنگی نیست. سؤال ما از این دست است که پاسخ دهید چرا در شش ماههی نخست سالجاری، سی و پنج هزار گردشگر خارجی از بارگاه فرزند امام شیعیان امام موسی (ع) در شیراز بازدید میکنند، اما حتی یک دهم این آمار هم به بارگاه برادر گرانقدرش در گرگان نمی آیند؟!
چرا وزارت راه و شهرسازی ۳۰ هکتار از ۵۵ هکتار طرح توسعه شاهچراغ را برعهده میگیرد، اما در گرگان از عهدهی طرحی برای چند صدمتر پیرامون امامزاده نور برنمی آید؟
خواستیم بگوییم: زیبنده نیست، باززنده سازی بافت تاریخی گرگان، در زمره چند شهر منتخب کشور باشد و اکنون، آخرین آن!.
خواستیم یادآوری کنیم: مردم میفهمند و همانطور که خادمان دوراندیش توسعهی فرهنگ این شهر در حافظه شهر باقی است، نام آنها که با بی تدبیری در دولت «تدبیر»، از تفکر به آینده، شانه خالی کردند و یا در ایفای مسؤولیت اجتماعیشان ناموفق ماندند، نیز در حافظه این شهر باقی خواهد ماند.
آن روز ما زیر تابوت گرفتیم و شما تریبون را. آن روز، غمگین بودیم اما همراهیمان در آن مشایعت، تحسین یک ملت را نثارمان کرد. امروز آمدیم بگوییم، تریبون را بردارید و توضیح دهید بعد از یک سال و نیم، چرا طرح باغمزار لطفی اجرا نشده است. چرا باید همواره در اجرای کوچکترین موضوعاتی چنین در گرگان، سرافکنده باشیم؟ همین!
گرچه تجربهمندان در این شهر توصیه میکنند که:
«ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش / بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش»
اما ما، همان شهروندان درجهی چندم، هستیم و تاریخ را برای آیندگان خواهیم نوشت.
دیدگاهتان را بنویسید