[ سید ابوالحسن مختاباد – روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ]
جشنواره موسیقی جوان با معرفی نزدیک به ۱۵۰ نوازنده و خواننده جوان، به کار خود پایان داد. جوانانی که با هزار امید و آرزو در جشنواره حضور پیدا کردند و در جمع استادانی به اجرای برنامه پرداختند که دیدن آنها از نزدیک برای بسیاری از آنان آرزویی دستنیافتنی بود؛ بهخصوص جوانانی که در حوزه موسیقی نواحی ایران اجرا داشتند.
آینده این جوانان مهمترین دغدغه هر اهل فرهنگی است؛ بهخصوص که آنها در رسانههای داخلی امکان عرضه ظرفیتهای حرفهای خود را ندارند، در حالی که بخشی از هویت یک هنرمند در دیده شدن است.
به یاد دارم در جشنواره موسیقی نواحی کرمان (در دورههای اول یا دوم) نوازنده دوتاری بود که هنگام زخمه زدن بر ساز، چنان بامهارت و تکنیکی و با احساس تمام ساز میزد که چشمان داوران را گرد کرد و نفر اول رشته خود شد. نام کوچکش را از خاطر بردهام، اما نام خانوادگیاش «اسلامی» بود از قوچان. وقتی در همان کرمان با او به گفتوگو نشستم، دریافتم که در جنوب شهر کارگری میکند و آجر بالا میاندازد. همان زمان این گفتوگو را در روزنامه «همشهری» منتشر کردم، با تیتر «جوان اول موسیقی ایران کارگری میکند». او میگفت که قصد دارد ازدواج کند اما هزینه این کار را ندارد و مستأصل است. بعد از انتشار این گفتوگو، خیّری با روزنامه تماس گرفت و گفت که یک تخته فرش و اندکی کمکهای دیگر به این جوان خواهد کرد. باز هم دستش درد نکند که این دغدغه را داشت که گوشهای از بار این جوان را سبک کند. اگر چه الان خبری از او نیست و ای کاش سراغش را میگرفتند که این استعداد بعد از ۱۲ سال چه سرا و سرانجامی پیدا کرده است؟
در همان سالها، مسئولین جشنواره قول دادند برگزیدگان را به سفرهای خارجی بفرستند که آن وعدهها هم عملی نشد و کار به جایی کشید که اعتراض آنها رسانهای و اسباب شرمندگی بیشتر مسئولانی شد که قولی دادند و به قولشان عمل نکردند.
اگر خوب دقت کنیم، جشنواره موسیقی جوان در کیفیت و محتوای اجراها و داوران با آزمونهای باربد و رقابتهای قبل از انقلاب تفاوتی ندارد و حتی شاید بالاتر از آن هم باشد؛ اما تفاوت مهم آن رقابتها با این رقابتها در این است که در سالهای قبل از انقلاب، اینگونه استعدادها بورسیه میشدند و امکاناتی برای آنها در نظر گرفته میشد که به جای کارگری و آجر بالا انداختن، به فکر تحصیل و بالفعل کردن استعدادهای بالقوه خود باشند. کارهایشان از تلویزیون و رادیو پخش میشد، اما این سالها نهتنها از بورسیه و اعزام به خارج خبری نیست، که آنها بیرسانهاند. در یک محیط کوچک به اجرای برنامه میپردازند و حتی اجراهای آنها در یک مجموعه انتشار هم نمییابد و در نهایت، در همان محل عملاً دفن میشود. واقعاً اگر معاونت هنری و دفتر موسیقی ارشاد فیلمهای این اجراها را در سطح و فضای مجازی منتشر کنند، باز هم به این جوانان کمک کردهاند. نیازی نیست در بازار منتشرش کنند که قطعاً هیچ برنامهای برای این کار ندارند!
از سوی دیگر تعریف نخبگی و نخبگان هم تنها به حوزههای علوم عملی و تجربی محدود شده و از قرار، اگر کسی در حوزه موسیقی و هنر کاری انجام دهد، از امکانات بنیاد نخبگان و معاونت علمی و فنآوری ریاستجمهوری بیبهره میماند.
به گمانم آقای «هومان اسعدی» که دبیری جشنواره را بر عهده داشت، به نکته درستی اشاره کرده که اگر برای برگزیدگان المپیادهای علمی، امتیازاتی مانند بورسیه تحصیلی و معافیت از خدمت سربازی و سایر موارد در نظر گرفته شود، شایسته است برای برگزیدگان جشنواره موسیقی جوان که یک جشنواره معتبر ملی است نیز چنین امتیازاتی در نظر گرفته شود.»
این جشنواره دستکمی از المپیادهای معتبر علمی ندارد؛ کما اینکه حدود ۶۰ نفر از بزرگترین استادان موسیقی این مملکت به اجماع در این جشنواره نظر میدهند و نظرشان اعتبار بسیاری دارد. آیا این سخنان گوش شنوایی پیدا میکند؟
دیدگاهتان را بنویسید