بهزاد فروهری متولد ۱۳۲۹ (۱۹۵۰ میلادی) تهران، آموزش نی را از سن ده سالگی به صورت خودآموز و با بهره گیری از صدای نی استاد کسایی که مرتباً از رادیو به گوش می رسید، آغاز کرده است. وی سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶ میلادی) در رشته موسیقی وارد هنرکده عالی موسیقی می شود و پیش از آنکه بتواند مدرک کارشناسی خود را بگیرد، انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱ میلادی) رخ می دهد که دو سال تعطیلی دانشگاه ها را در پی داشت. وی سرانجام در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱ میلادی) موفق به دریافت گواهینامه کارشناسی موسیقی از دانشگاه هنر می شود. فروهری اجراهای متعددی با خوانندگان صاحب نامی چون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری را در پرونده خود دارد. بیشتر فعالیت وی در سال های اخیر آموزش و انتشار نوارهای دونوازی نی و تنبک است. شرکت در جشنواره های نی نوازی ترکیه، مصر و کره جنوبی (کسب مقام نخست) از دیگر فعالیت های اخیر اوست. این گفت و گو ۲۷ اسفند ۱۳۸۳ (مارس ۲۰۰۴ میلادی) در روزنامه همشهری چاپ شد.
جناب آقای فروهری! ساده ترین ساختمان و همینطور ساده ترین نام در میان سازهای ایرانی، به نی تعلق دارد. به نظر شما این سادگی چه حکمتی دارد و چرا اصولاً به این ساز نی می گویند؟
نی یعنی نیستی، نام این ساز از نیستی می آید اما ببینید از همین نیستی چه صدای حیرت انگیزی به گوش انسان می رسد. یعنی صدای آن برخلاف ظاهر نحیف اش بسیار با صلابت و پرشکوه است. به قول شاعر:
گرچه نی زرد و نحیف و لاغر و بی دست و پاست
چون عصای موسوی در خوردن غم اژدهاست
گرچه سرتاپای او یک مصرع برجسته است
هر سربندی از او ترجیع بند ناله هاست
در زمینه نوازندگی سازهای ایرانی بحثی وجود دارد که از یک طرف اتکای شدید به ردیف موسیقی ایران را توصیه می کنند و از سوی دیگر آزادی در اجرا و بدون دغدغه حفظ ردیف، شما در خصوص نوازندگی نی با این دو دیدگاه چگونه برخورد می کنید؟
اجرای ردیف یک نوع امانت داری است تا جوهر و پیکره آن به نسل های بعد منتقل شود ولی زیبایی کار در اجرایی است که دارای حس و حال باشد. مهمترین بخش در کار نوازندگی رعایت نوانس ها و حالات روحی اثر است وگرنه قطعه ماشینی می شود. درست مانند نقاشی که از برخورد منحنی های گوناگون یک تصویر زیبا حاصل می شود. در موسیقی نیز این منحنی ها هستند که زیبایی می آفرینند و نوازنده همانند یک نقاشی که از ترکیب منحنی های مختلف یک صورت زیبا را خلق می کند، با استفاده از نوانس و حالات مختلف بیانی، موسیقی دلنشینی را به گوش می رساند.
چهارمضراب دشتی با نی نوازی بهزاد فروهری را بشنوید
در خصوص تدوین یک ردیف ویژه برای نی، شما چه نظری دارید؟
من معتقدم ردیف برای هر سازی باید بازنویسی شود. یعنی هم جوهر ردیف محفوظ بماند و هم نسخه بازنویسی شده با امکانات اجرای آن ساز همخوانی داشته باشد. اما اینکه برخی دوستان می گویند فلان ردیف آوازی را به ردیف نی تبدیل کرده اند، به نظرم درست نیست زیرا نی در بیان قطعات آوازی خیلی بهتر از دیگر سازهای ایرانی جواب می دهد، پس نیازی به تبدیل آن وجود ندارد.
همانطور که می دانید اگر قرار باشد نزدیکترین و شبیه ترین ساز به حنجره آدمی را نام ببریم، بی هیچ تردیدی نی بر زبان جاری می شود. با عنایت به اینکه بداهه خوانی در آواز ایرانی، کمی دشوارتر و متفاوت تر از بداهه نوازی سازهای زهی و مضرابی است، بفرمایید آیا می توان گفت بداهه نوازی در ساز نی هم مشکل تر از دیگر سازهای اصیل ایرانی است؟
کسی که واقعاً بتواند نی را بنوازد، معمولاً در بداهه نوازی مشکلی ندارد. آنچه ممکن است ضعف بداهه نوازی با نی را نشان بدهد، در واقع ضعف تکنیک نوازنده آن و عدم تسلط او به جزییات موسیقی ایرانی است.
منظور این است که در یک اجرای بداهه نی و آواز آیا تفاوتی از حیث جفت شدن ساز و آواز به نسبت دیگر سازها وجود دارد یا خیر؟
اگر گاهی نی و آواز جفت نمی شوند، این مشکلی است که از طرف خواننده ها پیش می آید. زیرا نی همانند سازهای کاسه دار، طنین و زنگ طولانی ندارد و صدایش همانند تار و سنتور در فضا نمی پیچد، به همین دلیل بیشتر خوانندگان به راحتی نمی توانند کوک آواز خود را با کوک نی حفظ کنند و در اینجا یک ناهماهنگی بوجود می آید. البته اگر یک ساز طنین دار همراه نی باشد، همان خوانندگان یاد شده به راحتی می توانند آوازشان را با صدای نی جفت کنند. اما خوانندگانی هم داریم که با نی تنها قادرند آواز خوب و بی نقصی را ارائه دهند، مثل آقای شجریان، افتخاری و سراج.
در مجموع، هر خواننده ای نمی تواند با صدای نی آواز مطلوبی ارائه دهد، نی ساز سختی است و آواز خوانی همراه آن نیز به همین دلیل سخت است. اما سازهای دیگر در موسیقی ایرانی چون طنین و زنگ بالایی دارند، به خوانندگان متوسط کمک می کنند تا کوک آواز را از دست ندهند و ژوست بخوانند. در ارتباط با سئوال اول هم باید بگویم بین تار و سه تار از نظر بداهه نوازی هیچ فرقی با نی وجود ندارد. اینجا فقط تبحر نوازنده می تواند کیفیت بداهه را تعیین کند. یعنی سازهای موسیقی ما در خصوص بداهه نوازی شرایط یکسانی دارند.
شما با توجه به اینکه علاوه بر نی، تار و سه تار هم می نوازید، بفرمایید در بداهه نوازی با کدام سازها بهتر می توانید احساس خود را بیان کنید؟
البته با نی، چون این ساز تخصصی من است ولی یک تفاوت مهم نی با سازهای مضرابی باعث می شود حالت بیانی خیلی به آواز نزدیک تر شود. به قول معروف نی حنجره دوم انسان است. یعنی جمله ای را که خواننده با حنجره بیان می کند، نی هم عین آن را می تواند تکرار نماید ولی اگر ساز مضرابی باشد، چه مضراب ریز بزند، چه دراب و چه تک مضراب، در هر حالت با حرکت اصلی خط آواز فاصله دارد. به بیان دیگر نی صدای انسان را خیلی خیلی بهتر از دیگر سازها می تواند تقلید بکند.
آثاری که در چند دهه اخیر برای نی و ارکستر نوشته می شوند، به نظر شما آیا می توانند افق روشنی برای نی و نی نوازی ترسیم کنند؟
بله، البته، منتهی آهنگساز اثر باید نی را بشناسد، به محدوده صدای ساز و همینطور رنگ های مختلف صوتی آن آشنا باشد. در این صورت ممکن است اثری قابل ملاحظه ساخته شود. مثل کاری که آقای علیزاده ارائه کردند. آن تجربه موفقی بود چون از قابلیت های نی در ترکیب آن اثر به خوبی استفاده شده بود.
نظرتان راجع به چندنوازی نی چیست؟ آیا خودتان تجربه ای داشته اید؟
من شخصاً چند نوازی نی را نمی پسندم و تا کنون هم تجربه ای نداشتم. به نظرم اینکه چند نوازنده نی قطعه ای را به صورت چند صدایی بنوازند، کار جالبی نمی تواند باشد ولی ترکیب نی و ارکستر را خیلی می پسندم و فکر می کنم در این شیوه آثار جالب توجهی می توان خلق کرد.
با سونوریته های (صدادهی) جدید نی موافقید؟
چیزی که در این خصوص مهم است، شفاف بودن صداهاست. یعنی اگر کسی صدای جدیدی از نی درمی آورد باید محکم و استوار باشد و حق تک تک نت ها را ادا کند، نه اینکه به بهانه صدادهی جدید، یک صدای مرده از نی درآورد. شما اگر به تار استاد شهناز خوب گوش بدهید ملاحظه می کنید که تمام نت ها به صورت شفاف صدا می دهند و حتی وقتی ایشان قطعات تند مثل چهار مضراب می نوازند، باز هم صدای تار و جمله بندی قطعه روشنی خود را دارد. این نیست که به بهانه تغییر صدادهی، صداها را درهم بپیچند و یک چیز شلوغ و گنگ ارائه دهند. در نی نوازی هم گاهی می بینیم یک صدای مریض از ساز درمی آید زیرا حق نت ها ادا نمی شود و این مطلوب نیست.
دیدگاهتان را بنویسید