×
×

سوء مدیریت‌ها؛ ارکستر ملی را عقب رانده‌ است

  • کد نوشته: 8332
  • 14 اسفند 1389
  • ۲ دیدگاه
  • برای شناختن علی رهبری کافی است به بیوگرافی کاری او نگاهی کوتاه داشته باشیم: تنها رهبر حرفه‌ای ایرانی که از ۳۵ سال پیش تا امروز برای رهبری ارکسترهای مختلف دنیا دعوت می‌شود و از این راه زندگی می‌کند، آهنگساز نوحه خوان(عاشورا) و خون ایرانی که ۸ سال قبل از انقلاب نوشته و در وین اجرا […]

  • برای شناختن علی رهبری کافی است به بیوگرافی کاری او نگاهی کوتاه داشته باشیم: تنها رهبر حرفه‌ای ایرانی که از ۳۵ سال پیش تا امروز برای رهبری ارکسترهای مختلف دنیا دعوت می‌شود و از این راه زندگی می‌کند، آهنگساز نوحه خوان(عاشورا) و خون ایرانی که ۸ سال قبل از انقلاب نوشته و در وین اجرا شده است، برنده ۲ جایزه بین‌المللی رهبری ارکستر در فرانسه و سویس، دستیار استاد هربرت فون کارایان مشهورترین رهبر قرن بیستم، رهبری بیش از ۱۲۰ ارکستر سمفونیک در بیش از ۱۸۰ شهر دنیا، ضبط آثار شش آهنگساز ایرانی(رهبری، پژمان، دهلوی، حسین مسعودیه، استوار) در آلمان برای بازار جهانی که هنوز در بازارها موجود است، مدیر هنری ارکسترهای بروکسل، زاگرب و مالاگا پراگ، دارای بیش از ۲۰۰ سی در بازار جهانی به خصوص حدود ۴۰ اپرا، دارای بالاترین نشان‌های هنری کشورهای بلژیک، اسپانیا، اتریش و جمهوری چک، کسی که در دنیا در موسیقی کلاسیک شناخته شده است درحالکیه از نوجوانی موسیقی سنتی و دستگاه‌های ایرانی را به خوبی فراگرفته است و در نزد استادان: رحمت الله بادی(ویلن)، حسین تهرانی و اسماعیلی(تنبک)، حسین دهلوی(هارمونی و تلفیق شعر و موسیقی)،‌ مصطفی پوتراب(سولفژ) و استاد ناهید(نی) سال‌ها درس آموخته است.
    علی رهبری با نام «الکساندر رهبری» در دنیا شناخته شود. او امروز یکی از پرمشغله‌ترین رهبران دنیاست که هر ساله سفرهای زیادی به شهرهای مختلف دنیا دارد. تجربه‌ی علی رهبری در هدایت ارکسترهای معروف؛ ما را قانع کرد که با وی که با فضای موسیقی و ارکسترهای ملی و سمفونیک در ایران آشنا هست و درضمن تجربیات جهانی دارد، درباره وضعیت امروز ارکستر ملی و چرایی دو سال تعطیلی آن به گفتگو بنشینیم.
    رهبری؛ در سخنان خود همواره به یک نکته تاکید دارد: پیشرفت سازهای ایرانی در ایران بسیار چشمگیر است و این نشان از تلاش و پشتکار نوازندگان جوان ایرانی و سختکوشی استادان به‌نام سازهای ایرانی است که موجب فخر موسیقی ایرانی است. ای کاش این ویژگی مهم ازجانب مدیران هم پاس داشته شود.

    * به‌نظر شما ساختار ارکستر ملی ایران در گذشته یا امروز چه تفاوت یا شباهتی با ارکسترهای ملی استاندارد در دیگر کشورها دارد؟
    شب پیش برای دومین بار در یک ماه؛ ارکستر فیلارمونیک بلگراد را رهبری کردم. این ارکستر که امروز زیر نظر و همکاری یکی از بزرگترین رهبران دنیا(مایسترو زوبین مهتا؛ که اصلش هم ایرانی است) اداره می‌شود، در عرض ده سال از یک ارکستر بدنام خود را به جایی رسانده که بزرگترین رهبرها و سولیست‌ها به آن دعوت می‌شوند و افتخار هم می‌کنند که با چنین ارکستری مشغول به همکاری می‌شوند. دلیل این موفقیت هم در تمام دنیا به یک ضر‌ب‌المثل معروف شده: یک مدیر کارآمد.
    دقت کنید؛ مدیر کارآمد برای ارکستر نه رهبر.
    بلگرادی‌ها وقتی آقای ایوان تسواگ(پیانیست عالی) را به‌عنوان منیجینگ دایرکتور(مدیر اجرایی ارکستر) انتخاب کردند، ایشان که به زمینه‌ی کاری‌اش کاملا آشنا بود؛ وزیر وقت را مسئول اصلی عقب‌ماندگی ارکستر معرفی کرد و با استعفای خود، وزیر را چنان تحت فشار افکار عمومی قرار داد که سرانجام وزیر محترم از خواب بیدار شد و به ایشان(ایوان تسواگ) کمک کرد تا ارکستر را دوباره زنده کند و امروز این ارکستر درکنار فوتبال و تنیس؛ یکی از سفرای مهم کشور صربستان است.
    اما از تجربه‌ی خودم از همکاری با ارکستر سمفونیک(که‌ مشابه مدیریتی است که در ارکستر ملی به‌کار می‌رود) باید اینگونه تعریف کنم که: سه سال قبل از انقلاب من هم از رهبری ارکستر سمفونیک استعفا دادم تا شاید کارها بهبود یابد اما نشد. من که پیش از این علاقه‌ای به رهبری ارکستر سمفونیک از خود نشان نمی‌دادم با قراردادی جدید قبول کردم که در آینده‌ی نزدیک وقتم را صرف این ارکستر کنم. حتی قبول کردم با آنها درقالب تور موسیقی به کشورهای آلمان، اتریش و سوییس سفر کنم اما بازهم نشد. فقط به یک دلیل؛ سوء مدیریت!
    این داستان را گفتم تا بدانید در وزارت ارشاد در ایران؛ سرنا را از آن سرش می‌نوازند بعدهم تعجب می‌کنند که چرا صدایی از آن درنمی‌آید.
    در ایران چه قبل از انقلاب یا بعداز آن هیچ‌وقت پست مدیر اجرایی ارکستر و مدیر اجرایی جشنواره‌ها جدی گرفته نشده است. همواره همه فکر می‌کنند چنین شخصی با این سمت فقط باید کارچاق کن باشد یا مثل مدیر گروه‌های شادمانی قدیمی خیابان سیروس؛ ارکستر را جشن به جشن آماده کند. یعنی همان کاری که امروز نیز به نوعی صورت می‌گیرد. درحالیکه از بیش از ۱۲۰ ارکستری که من به آنها در سراسر دنیا دعوت شده‌ام؛ به جرات می‌توانم بگویم که هر ارکستری که منیجینگ دایرکتورش(مدیر اجرایی ارکستر) در سطح بالایی بوده؛ سطح ارکستر هم بالا رفته است و هر ارکستری مثل ایران که شخصی را به‌صورت اتفاقی پیدا کرده‌اند و به آن راه‌ داده‌اند، به راحتی به نابودی کشیده شده است.
    لذا فکر نمی‌کنم که بدون دلیل باشد که در کشور اتریش حتی شهر وین؛ وقتی دنبال مدیر اجرایی می‌گردند و حتی آن را در تمام دنیا اعلام می‌کنند چون خیلی اوقات چنین کسی را برای چنین سمتی در اتریش پیدا نمی‌کنند، دلیل کمی داشته باشد. آنها می‌دانند که چنین کسی با چنین توانایی؛ می‌تواند ارکستر را نجات داده و آن را برای آینده‌ی دور ضمانت حیات ببخشد.
    البته اذعان دارم که خوشبختانه در ایران امروز نیز افراد بسیار لایقی برای این شغل وجود دارند اما به‌دلیل ناواردی مدیران و معاونان آنها و نیز باندبازی حاکم بر سیستم‌های هنری و فرهنگی و آنچه از آن به نون قرض دادن یا در تعریف دیگری دشمنی‌گری و حسودی یاد می‌شود،‌ هیچکس دنبال شخص دلسوز و سطح بالایی برای این شغل مهم نیست.
    حال برگردیم به کشور ترکیه که تمام امکانات لازم را دارد و قدمت موسیقی کلاسیک در آن بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی بیشتر است و در هر شهرستانی نیز دست‌کم دو ارکستر دولتی دارد. آنها باوجود اینکه علاقه‌ی زیادی دارند که کارهایشان به سطح جهانی برسد اما نتوانسته‌اند به این مهم برسند و البته در آینده نیز چنین توفیقی نخواهند داشت. چون آنها نیز از مشکل مشابه ایران در رنج هستند و به پست مدیر اجرایی ارکستر توجه کافی ندارند. البته در ایران وضعیت به مراتب بدتر است چون افرادی که برای این سمت انتخاب می‌شوند به جز تجربه با ارکستر تهران؛ جای دیگری با این شغل از نزدیک تماس نداشته‌اند یا اصلا بیوگرافی‌هاشان نادرست نوشته شده است. باید متذکر شوم که یکی از دوستانم؛ وقتی درجریان اظهارنظر من قرار گفت؛ به گفت که از این پس کسی دیگر تو را به ایران دعوت نخواهد کرد اما من به او پاسخ دادم که اگر این حقایق را بازگو نکنم؛ وجدانم برای همیشه ناراحت خواهد بود ولو آنکه ۳۰ است که از من دعوتی نشده و از این پس هم ۳۰ سال دیگر از من دعوتی صورت نگیرد. من افتخار می‌کنم که به‌عنوان یک رهبر ایرانی هنوز به سراسر جهان سفر می‌کنم ولو آنکه در خارج از ایران نام من الکساندر نوشته شود.

    * از نگاه شما؛ ارکستر ملی که بانی اصلی آن فرهاد فخرالدینی است در بنیان خود با چه اشکالاتی مواجه بوده است؟
    ــ ۳۰ سال پیش ارکستری به نام صبا وجود داشت که اغلب نوازندگان سمفونیک در آن نوازدگی می‌کردند(من هم در سن ۱۶ سالگی درکنار فریده فرجاد در این ارکستر نوازندگی می‌کردم). مدیریت ارکستر با آقای دهلوی بود. در رادیو هم من درکنار شهبازیان می‌نوشتم که همان ارکستر گل‌ها بود و در حقیقت با آقای معروفی ارتباط مستقیم داشت. ارکستر ملی هم ارکستر آقای فخرالدینی بود و می‌توانست هر اسمی داشته باشد. ایشان هم مثل آقای دهلوی و آقای معروفی سال‌ها برای این ارکستر زحمت کشیده‌اند. اما نتیجه این زحمت چه شد؟!
    با مطالعاتی که من در حوزه‌ی ارکستر داشته‌ام؛ به این نتیجه رسیده‌ام که جناب فرهاد فخرالدینی و نوازندگان و رهبران ارکستر ملی و سمفونیک هیچ گناهی نداشته و ندارند. آنها اگر به هر صورت کار می‌کردند با فضایی که مسئولان و مدیران برای ارکستر ملی ایران به وجود آورده‌اند، به هیچ جای بالاتری نمی‌توانستند برسند. آنها یک عمر کار حرفه‌ای انجام داده‌اند اما در بسیاری از موارد یا باید با یک گروه آماتور کار می‌کردند یا تمام توان خود را صرف اقناع مدیرانی می‌کردند که کمترین تخصصی در این حوزه نداشته‌اند یا با سوء امکانات و مدیریت‌ها خود را سازگار می‌کردند. شما اگر ارکستر فیلارمونیک لندن یا وین را هم دراختیار چنین افرادی بگذارید؛ بعداز مدتی از روی ناواردی کار آنها را خراب می‌کردند چون چنین مدیرانی بیشتر به‌دنبال وصله‌هایی هستند تا به کمک آنها؛ خود را در صندلی مدیریت بیشتر نگاه دارند.
    به یاد داشته باشید که من تاکنون ازهرگونه اظهارنظر سیاسی یا اظهارنظر در رشته‌های هنری دیگری که به آنها شناختی ندارم؛ پرهیز کرده‌ام لذا در بیان چنین تصویری از وضعیت ارکستر ملی یا سمفونیک در ایران؛ هدفی جز روشن کردن ماجرا ندارم و در این میان نه شخص وزیر را می‌شناسم، نه مدیران و معاونان و مشاوران وی را و نه بسیاری از کسان که در ایران مشغول به‌کار هستند. من بیشتر ماحصل کار ارکستر ملی ایران را در جریان حرفه‌ای و هنری رایج کشورها بررسی می‌کنم. هدف من این است که در آینده کسی به خودش اجازه ندهد که دو سال با زندگی حرفه‌ای ده‌ها نوازنده و صدها نفر اعضای خانواده‌های آنها بازی کند. این درحالی است که هستند عده‌ی معدودی که در همین دوران از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند.
    در شش سال گذشته در ایران؛ ارکسترهای سمفونیک و ملی که هردو ازنظر من یک ارکستر هستند، و اصولا وضع موسیقیدان‌ها و نوازندگان و آهنگسازان آنها که با بی‌حساب و کتابی؛ بی‌برنامگی و سرگردانی مواجه بوده است و طبیعی است که هر شخص حرفه‌ای در موسیقی متوجه این وضعیت می‌شود.
    در شغل ما می‌گویند اگر می‌خواهی یک ارکستر را درست کنی باید از رهبر آن شروع کنی نه از نوازندگان آن. اما من اعتقاد کامل دارم که در ایران؛ باید از مدیران بالادستی و معاونان آنها شروع کرد و به مجموعه‌ی هنرمندان رسید. به همین دلیل هم هست که اغلب موسیقیدان‌ها یا از مدیران پرهیز دارند. اگرچه برخی دست به دامان همین مدیران و معاونان شده و به هنر سفارشی و لابی‌شده روی آورده‌اند که برای آینده‌ی فرهنگی این مرز و بوم بسیار خطرناک است.
    پس در جواب به سوال شما باید بگویم؛ البته که وظیفه‌ی دولت است که نه تنها در تهران بلکه در تمام ایران؛ ارکستر نشنال فیلارمونیک داشته باشد. در تهران حتی باید بیش از یک ارکستر بزرگ وجود داشته باشد و ارکسترهای ملی و سمفونیک را حمایت کند، اما در شرایطی که هنرمندان زندگی مناسب اقتصادی ندارند، نمی‌توان درباره‌ی بسیاری از تعاریف استاندارد و بایدها و نبایدها سخن گفت.
    من سه سال قبل از انقلاب باوجود داشتن بالاترین مقام؛ امکانات و درآمد مالی در سن ۲۸ سالگی و با انتقاد فراوان نسبت به سیاست فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر آن وقت؛ ایران را ترک کردم تاحدود سی سال بعد که برای رهبری ارکستر به تهران دعوت شده بودم؛ هیچ خبری از اوضاع وزارتخانه‌ها و وضعیت موسیقی در ایران نداشتم ولی بعداز آن یعنی در سال گذشته؛ متوجه شدم که موسیقیدان‌ها و نوازندگان اصلا وضعیت مناسبی؛ نه ار لحاظ حرفه‌ای و نه از لحاظ معیشتی؛ ندارند.
    در دنیایی که کشورهای همسایه دوست یا دشمن ایران از بهترین هنرمندانشان برای وجهه‌ی کشورشان در سطح جهانی استفاده می‌کنند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد در ایران با خرج پول‌های فراوان ارکستر را به‌صورت آمارتورها به شهرهای بزرگ دنیا می‌فرستد ولی در سطحی که نه تنها به وجهه‌ی ایران کمکی نمی‌کند بلکه حتما ضررهایی هم داشته است. گویا همه‌ی امور هنری در آنجا بصورت ‌غیرحرفه‌ای برنامه‌ریزی می‌شود و گویا این وزارتخانه تنها مختص تهران است چون اغلب کارهای بزرگ هنری فقط و فقط در تهران متمرکز است.
    این روزها همه از آقای وزیر به خاطر باز کردن دوباره‌ی ارکستر ملی تشکر کرده‌اند؛ درصورتی که ایشان یا هر وزیر دیگری که مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد را داشته اما در دوره‌ی او؛ رسمی‌ترین ارکستر ملی کشور تعطیل بوده است، می‌بایست برای دو سال تعطیلی ارکستر ملی حتما استیضاح می‌شد و حتی به خانواده‌های نوازندگان این ارکستر نیز پاسخگو می‌بود که نبود.
    موضوع این‌جاست که در ایران؛ هر مدیری؛ خود را پشت سر معاونان و مشاوران خود مخفی می‌کند. معاونان و مشاوران نیز خودشان را پشت سر شورایی مخفی می‌کنند که هیچ تصمیم مستقل و مشخصی نمی‌تواند اتخاذ کند و درنهایت همه به فکر منافع خود و دوستان خود هستند. پس همه‌ی امور ضد و نقیض پیش می‌رود. ازیکسو هنرستان ساخته می‌شود و ازسوی دیگر دانش‌آموختگان این مدرسه به حال خود رها می‌شوند. ازیکسو موسیقی در کراهیت یا حرمت نگاه داشته می‌شود و ازسوی دیگر جشنواره موسیقی برگزار می‌شود. باز ازیکسو موسیقی را در مجالس و محافل رسمی مورد استفاده قرار می‌دهند و ازسوی دیگر نشان دادن سازها را در تلویزیون ممنوع اعلام می‌کنند.

    *به‌نظر شما ارکستر ملی با ترکیب جدیدی که در هیات موسس خود ازسوی نوازندگان و آهنگسازان بنام کشور دارد و با مدلی که برای تعیین سیاست‌های خود درپیش گرفته؛ توان از پیش بردن برنامه‌های ارکستر ملی برای طولانی مدت را دارد؟
    ــ درمورد ارکسترها تنها راه اساسی و پایدار و حرفه‌ای برای حفظ ارکسترها این است که در هر شهری یک ارکستر نشنال فیلارمونیک حدود ۱۲۰ نفر وجود داشته باشد که با برنامه‌ریزی صحیح هر هفته برنامه‌هایی شامل موسیقی ایرانی ملی مجلسی و سمفونیک داشته باشند. درغیر این صورت ارکستر ملی یک ارکستر درجه سه سمفونیک می‌باشد که بعداز مدتی از بین خواهد رفت. ارکستر ملی هم همان ارکستر سمفونیک است که چند ساز ایرانی می‌شود به آن اضافه کرد.
    همانطور که اطلاع دارید تمام جشنواره‌های بین‌المللی مثل وین سالزبورگ؛ پراگ؛ استانبول و … که من در آنها شرکت داشته‌ام از حداقل یک سال قبل برنامه‌شان روشن است ولی برنامه‌های موسیقی در ایران چه ارکسترهای ملی و سمفونیک‌اش باشد یا جشنوار موسیقی فجر؛ فقط دو هفته مانده به اجرا؛ برنامه‌دار می‌شوند.
    تصور کنید سال گذشته به‌صورت کاملا ابتدایی سه روز مانده به شروع جشنواره؛ چند نفر از وزارت ارشاد به من تلفن کردند که «استاد رهبری لطفا با هر ارکستری که می‌خواهید به تهران بیایید» البته درنهایت حتما به آنها برخورد که من وقتم را از دو یا سه سال قبل با ارکسترهای دیگر تنظیم کرده‌بودم و برای آنها وقت نداشتم. اگر آقایان مدیر و معاونان او در ایران از یک موزیسین حرفه‌ای سوال می‌کردند که برای دعوت از یک رهبر برای ارکستر چه موقع و چگونه باید برنامه‌ریزی کرد؛ شاید هرگز این مشکل پیش نمی‌آمد. به‌عنوان مثال من امروز مشغول امضای قردادهایی با اسپانیا و انگلیس برای اجرای ارکستر برای سه سال دیگر هستم. درنتیجه ارکستر ملی هم نیازمند یک برنامه‌ریزی دقیق است.
    حتما متوجه شده‌اید که دلیل اینکه اصرار دارم کار موسیقی و برنامه‌ریزی برای آن جدی گرفته شود؛ این است که وزارت ارشاد که هیچ سابقه‌ی جدی آشنایی با موسیقی نداشته است، باید بیاموزد که برای پایه‌گذاری یک موسیقی حرفه‌ای آن‌هم در ارکستر ملی‌اش؛ چاره‌ای جز برنامه‌ریزی دقیق و بلندمدت ندارد. شاید دوستان گمان می‌کنند که موسیقی هم مثل فوتبال است ک همه درباره‌ی آن اظهارنظر می‌کنند. به‌همین دلیل معتقدم اگر مدیران ایران در حوزه‌ی موسیقی مسئولیت‌پذیر بودند؛ دو سال ارکستر ملی را تعطیل نمی‌کردند.

    * در این صورت الگوی کنونی برای راه‌اندازی مجدد این ارکستر از چه موارد و مسایلی غفلت کرده است؟
    ــ اسم ارکستر ملی در بیش از ۹۰ درصد کشورهای دنیا برای همان ارکستر سمفونیک استفاده می‌شود مثل ارکستر ملی کندی سنتر؛ ارکستر ملی اسکاتلند؛ ارکستر ملی سمفونیک والس در کاردیف؛ ارکستر ملی جوانان انگلیس؛ ارکستر ملی روسیه؛ ارکستر ملی میسوری؛ ارکستر ملی کانادا؛ ایرلند؛ دانمارک؛ فرنسه؛ بلژیک؛ ارامنه؛ سوریه؛ اکراین و غیره.
    فقط در جمهوری تایوان بین روسیه و سرب ارکستر ملی‌شان تشکیل شده از سازهای ملی به اصافه سه یا چهار ساز سمفونیک. به این ترتیب ارکستر ملی در ایران هم ارکستر سمفونیک است به اضافه تار؛ سنتور؛ سه تار یا تنبک. ارکستر ملی در ایران هم قطعاتی از آهنگسازان ایرانی و خارجی اجرا کرده که معمولا با ارکستر سمفونیک اجرا می‌شود به چه دلیل باید سطح آن پایین‌تر باشد.
    داشتن ارکستر ملی بزرگ فیلارمونیک ملی ایران آروزی من برای تمام شهرهای ایران است نه فقط تهران. ارکسترهایی که بتهون را درکنار فخرالدینی؛ پژمان و مشایخی و انتظامی بنوازند چراکه نه.
    من مخالف ارکستر ملی و حتی اسم ملی نیستم فقط اگر برای ارکستر ملی همانقدر سختگیری نشود مانند ارکستر سمفونیک؛ باعث می‌شود که سطح ارکستر همیشه پایین‌تر از سمفونیک باشد. همانطور که تا به حال هم بوده است.
    گفتگو از: زهرا حاج محمدی

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *