مهدی آذر سینا در نامه ای نسبت به عملکرد خانه موسیقی و نشست نقد خانه موسیقی انتقاد داشته است.
در متن نامه آذرسینا که در اختیار ایسکانیوز قرار گرفته است آمده است:
منتقدین، به ضرب اصول نواختند.دو نشست منتقدین خانه موسیقی در پردیس سینمای قلهک برگزار شد.
سخنرانان اصلی این دو نشست از موسیقیدانانی بودند که به نوعی در شکل گیری خانۀ موسیقی نقش داشتند. و چون من هم در تاسیس و شروع کار خانۀ موسیقی تاثیر داشتم و در سه دورۀ اول، عضو هیئت مدیره کانون نوازندگان بودم و در تمام این سالها نقش ها و حرکت ها و تاثیر های خانه موسیقی را زیر نظر داشتم، وبود و نبود آن برای من اهمیت داشت ، در این نشست ها حاضر شدم و به تمام نقد ها و نظرها و به جمله بندی ها و لحن ها و ادبیات حاکم بر گفتار ها به دقت تمام گوش کردم .
تا چند سال پیش در هر فرصتی که به دست می آمد با نوشته ای و با حضور در جلسه ای نقطه نظر های خود را با اعضای هیئت مدیره ها که از دوستان وهمدوره ای های من بودند مطرح می کردم. نمونه هایی مانند حاضر شدن در هیئت مدیره و نقد کارهایشان حدودا در پنج سال پیش ، نوشتن طنزی در رونمایی سنفونی رومی که بیشتر به رفتار اعضای هیئت مدیره خانه موسیقی مربوط می شد و هنوز در وبلاگ من می شود آن را خواند ، توصیه های مدام دوستانه ای که به بعضی از اصلی های خانه موسیقی خصوصا به آقای گنجه ای داشتم. اما ظاهرا هیچ نتیجه ای نداشته است .
مطالبی که در ضرب اصول مطرح شد اصولا صنفی و اداری بود و مستند به عمل کرد پانزده ساله خانه موسیقی، و در عین حال مهم و منطقی و قانونی به نظر می رسید و طبق معمول، پاسخ هایی که از سوی مدیر عامل خانه موسیقی و چند نفر از اعضای هیئت مدیره در سایت های خبری منتشر شد، حق بودن ایرادهای بیان شده را بیشتر به رخ می کشید.
به طور کلی نقدهایی از این دست که مستقر شدن گروهی خاص از اهل موسیقی را برای تمام عمر در سمت هیئت مدیره های خانۀ موسیقی نشانه رفته است ، و نقد هایی که حکایت از عدم توجه هیئت های مدیره به اساسنامه خانه موسیقی را دارد، و نیز گزارش ها و نقد هایی که اوضاع بسیار ویران و سوال برانگیز موضوع مسکن و تعاونی مسکن خانۀ موسیقی را مطرح می کند، به حدی روشن و گویا هستند که پاسخی نمی توانند داشته باشند.
در همین موضوع به اصطلاح تعاونی مسکن، اتفاق ها و برخوردهایی را از سوی متولیان ساکن در خانۀ موسیقی در مقابل خریداران شنیده ام و سنجیده ام که برای ما مدعیان موسیقی، مایۀ شرمندگیست. موضوع مسکن با نیت درست آغاز شده بود و زمانی که معلوم شد مشکلاتی در بارۀ آن وجود دارد شایسته این بود که اعضای هیت مدیره با صمیمیت و بی هیچ پرده پوشی تنها با خریداران همراه و همسو می شدند و چاره ای برای حل مشکل پیدا می کردند.
اینکه گروهی با عنوان استادان و بزرگان و پیش کسوتان موسیقی در مسند بنشینند و در مقابلِ نقد کننده ها مدام به نقش و حضور خود تاکید کنند وعدم توانایی جوانتر ها را بهانه کنند و کنار رفتنشان را نابودی موسیقی تلقی کنند و خود را ناچار به گذشت و فداکاری و استمرار خدمت و اقامت در خانه موسیقی نشان دهند، توجیهی است بر حفظ قدرت و بهره بردن از موهبت های مسند نشینی که شایستۀ نام هنر و موسیقی نیست.
با این حال این کوتاهی ها آن چیزی نبود که بنده را به این نشست ها کشیده باشد و به طور کلی ضمن تایید همۀ این سوال ها و نقد ها و پی گیری تاثیر این خواسته ها در ادامۀ راه، عنوان می کنم عیب ها و ایراد هایی که از نظر من آینۀ موسیقی را مکدر کرده است رفتار توام با تکبر و تفرعن ساکنین خانه موسیقی است. جهت گیری هایی است در حول و حوش موسیقی که به زیان موسیقی است. جانبداری هایی آگاهانه ای است از افراد و طرز فکر هایی در موسیقی که نزول شان و جایگاه موسیقی را سبب می شود. به همین جا با اشاره به غلط نداشتن دیکتۀ نا نوشته، اضافه می کنم، هر نقدی از هر جانبی که مطرح بشود به معنی ضمانت توانایی و صداقت هیچ شخص یا گروه دیگری در بدست گرفتن زمام امور خانۀ موسیقی، نیست.
محدودۀ وظایف خانۀ موسیقی را اساسنامه تعریف کرده است و بنابر اهدافی که در فصل اول اساسنامه آمده است، فعالیت خانه موسیقی شامل می شود به تمام جوانب امور مربوط به موسیقی. و در این سالها هیئت های مدیره خانه موسیقی نیز، آنجا را به مرکزی برای اعمال نظر در تمام شئون موسیقی تبدیل کرده اند و مشکلی هم که پیش آمده است ناشی از همین مسئله است که این دخل و تصرف ها به چند مورد صنفی خدماتی نظیر تامین بیمه برای اعضا و یا موضوع مسکن که معمولا در گزارش سوابق خدمت و شرح اقدامات انجام شده به آن اشاره می کنند، خلاصه نشده است، و با این اعمال نظر اهداف درست هنر و موسیقی آسیب دیده است .
اساسنامه و اهداف آمده در متن آن، ایجاب می کند که گروهی از متخصص ترین افراد که هم در موسیقی توانایی لازم را دارند و هم شناخت کافی برای گردانندگی امور صنفی را، در هیئت مدیره ها حضور داشته باشند تا اینکه گردش امور موسیقی به طرز دلخواه و هم سو با شاخصه های هنر جریان پیدا بکند. اگرچه در نهایت هنر و موسیقیِ درست و ماندگار با گذشت روزگار و در تاثیر معیار ومحک صاحبنظران، بر مردم شناخته و تثبیت می شود، و زمانه هرگز نا خالصی ها را برنمی تابد، و هرگز نمی شود برای همیشه چهرۀ درست آن را تحریف کرد، اما جمع شدن گروهی از دست اندرکاران موسیقی در خانه موسیقی با نیت دخالت در ارزش گذاری ها، اگر با شناخت کافی و رعایت بی طرفی کامل صورت نگیرد اوضاع را بهم می ریزد. چهرۀ موسیقی ها، نوازندگی ها، پژوهش های موسیقایی، اجرا ها و کنسرت ها، و در یک کلام تمام جایگاه موسیقی در نزد مردم مغشوش و نادرست تصویر می شود.
مشخص کردن نوع ممتازی از موسیقی، و تفکیک و درجه بندی موسیقی ها و موسیقیدان ها، گذرگاه باریک و پر خطریست که معمولا در ضوابط شناخت هنر محدود نمی شود و غرض ها و اعمال سلیقه ها را به دنبال خود می آورد. گنگ بودن و سختی قضاوت در تعیین حد و حدود هنر و هنرمند، فرصتی برای اعمال معرکه گیران فراهم می کند تا شناخت جامعه را در باره هنر، با اغراض و اهداف خود تنظیم کنند و افراد مورد نظر خود را بر کشند و بر مسند بنشانند. با رتبه بندی های آشفته و نادرست و احتمالا توام با سوء نیت ، ساحت پاک هنر آلوده می شود. سنگلاخ هایی در راه هنر و شناخت هنر برای راهیان هنر و برای مردم ایجاد می شود که لا اقل تا مدتی هنر راستین را منفعل و بی خاصیت می کند.
اگر هنرمندی و موسیقی دانی آموختنی باشد و پرداختن به موسیقی را شغل تصور کنیم که پذیرفتن آن خود حدیث مفصلی است وبه هرحال اگر وظایف نهاد صنفی موسیقی را به کارگزاری و انجام امور مالی و اداری دست اندر کاران موسیقی محدود کنیم ، کافیست گروهی از افراد که شناخت اولیه در باره موسیقی را دارند وتوان ذهنی و جسمی لازم برای پیگیری نیازهای صنفی اهالی موسیقی را دارا هستند، در آن نهاد صنفی حضور داشته باشند و بی هیچ ادعایی به عنوان کارگزار و مدافع حق و حقوق موسیقی پیشگان تلاش کنند . و در این صورت نیازی نیست که گروهی خود را در هیئت های مدیره خانۀ موسیقی بنشانند ، وخود را از صدر نشین های اهالی موسیقی قلمداد کنند و با شکل و شمایلی فراتر از استادی و هنرمندی “که منم طاووس علیین شده ” رفتاری را در پیش بگیرند که قدر ساحت مقدس هنرو موسیقی را بشکند . متاسفانه رفتار های ساکنین خانۀ موسیقی اینچنین بوده است و با اینگونه رفتارها خدشه ای به موسیقی و تفکر موسیقایی و نقش و جایگاه موسیقیدان وارد شده است که قابل گذشت و مدارا نیست.
وقتی که هیئت مدیره نشینان خانه موسیقی، خود را بزرگترین نمونه های هنر موسیقی تلقین می کنند ، هر رفتاری، هر کردار و گفتاری از آن ها به نام موسیقی ثبت می شود، و اگر این رفتار با غرور و تفرعن و تحقیر و تحمیق دیگران همراه باشد و تهی از شفاف بودن و ظرافت و نازک آرایی لازم برای هنرمند، هنر خراب می شود. “بال نظر بسته می شود” آزادگی از هنر رخت بر می بندد و موسیقی مفلوک می شود. برای ملامت گران بداندیش فرصت نکوهش اهل موسیقی فراهم می شود، و آنگاه که این رفتار و کردار با غرض ورزی آلوده شود ضایعۀ سنگین تری برای موسیقی اتفاق می افتد.
انتظار این بود و این است که دراین خانه فضایی آکنده از نام و نظر و احساس موسیقیدان و رایحه ای از نواخته ها ونغمه های از دل برآمده جاری باشد. تفاوت داشته باشد با محیط های اداری فرسوده و تو در تو و ذهن های بسته و محقر وچهره های درهم کشیده و سنگواره ای، غیر قابل نفوذ و مستاصل کننده. رفتاری که در این خانه با رفت و آمد کنندگان اهل موسیقی صورت می گیرد باید در شان موسیقی و هنر و هنرمندی باشد. رفتارهای مرسوم و کلیشه ای از نوع ارباب و ارباب رجوع! شایستۀ موسیقی و موسیقیدان نیست. در محیطی که این نام را باخود دارد، لازم است ساکنین آن بدون نگرانی و سیاست بازی و پرده پوشی پاسخگو باشند. هیچ مسئولی و هیچ رئیسی و مدیری و هیچ کارمندی نباید نقش و چهره ای حاکی از منصب و مقام وامر و نهی داشته باشد. خانه موسیقی محل نشست و برخاست موسیقیدان است و لازم است رفتار ساکنین حق و ناحق آن، الگویی باشد برای مشتاقانی که به هر دلیل و به هر شکل به موسیقی روی می آورند. “آب زنید راه را هین که نگار می رسد”
خانۀ موسیقی می تواند با پیروی از اساسنامه اش، و با حرکت های درست خود، نقش سازندۀ موسیقی را برای مردم و اجتماع بیان کند، فعالیت های موسیقایی را به مسیر درستی سامان دهی نماید، با عمل و رفتارهای متولیانش شخصیت و منش نوازنده ها را بسازد ، کنسرت هایی را که با اهداف هنر اجرا می شود حمایت کند، از اندیشه ها و تجربه های بکر و بدیع موسیقایی در هر بخشی که هست، پشتیبانی کند. آموزش موسیقی و تالیف کتاب های موسیقی را به مسیر شایسته آن سوق دهد، وبرای آنهایی که زمینۀ درستی از استعداد و خوش فکری در حیطه موسیقی نشان داده اند بازوی توانمندی باشد.
جای گرفتن در خانۀ موسیقی برای فراهم کردن مقام ومشغله و درآمد برای اعضای هیئت مدیره نیست، برای این نیست که وقتی هر درخواست کننده ای برای نقشی و نمودی از موسیقی، خواسته ای را مطرح می کند، دوستان بی درنگ خود وعوامل خود را معرفی و تحمیل نمایند. برای این نیست که در برگزاری کنسرت های خواص و انتخاب اعضای شورا های موسیقی و برگزاری آزمون ها و جشنواره ها و کلاس ها و سخنرانی ها و خلاصه در به دست گرفتن مهار کارهای مربوط به موسیقی همه چیز را به سوی خود بکشند و در این تعامل، از کنار تخصص ها و توانایی ها بی تفاوت بگذرند و در حد شناخت و سلیقۀ خود عمل کنند .
اخوان ثالث گفته است، هنر دیپلماسی بردار نیست و موهبت هنرمندی با تدارک و برنامه ریزی سازگار نیست. جلوس بر کرسی های منطقۀ میانی ردیف اول تالار وحدت! کفایت نمی کند که همگان باور کنند و بپذیرند که موسیقیدانی را درجاتیست و اینان همگی از درجه اول هستند و بقیه دوم و سوم!
“بر آسمان سرودی بلند می گذرد با دنباله طنینش، برادران! ” چهرۀ غالب موسیقی در چند دهۀ گذشته همراه بوده است با تعمق در اهداف و فلسفه موسیقی، و گاه بر قله هایی از آن، درخشندگی ماندگاری اتفاق افتاده است. موسیقییِ جدی، مطرح شده است، نوازنده ها و موسیقیدانانی به عرصه برآمده اند که کلام و حنجره و ساز و مضراب را در پراکندن اندیشه و هنر، به کار گرفته اند. فن و حرکت و تفکر را جایگزین رکود و رخوت برآمده از کودنی، نموده اند. تمام رفتار ها و نشانه ها و ابزار و دستمایه های پوسیده و مندرس موسیقی غیر هنری کنار نهاده شده است. طرز نگاه به موسیقی و کاربرد آن دگرگون شده است. ابزار کلام، درموسیقی های آوازی به قیامت های پرآتش شعرمولوی و حافظ و شاعران واقعی معاصرعروج کرده است. موسیقی چهرۀ جدی خود را نشان داده است. برنامه های موسیقی از نوع محافل شمع و گل و پروانه ای، در صحنۀ موسیقی جدی امروز رنگ و روی باخته است، انتظار این است که خانۀ موسیقی بر این تغییرو تحول با تمام توان ارج نهد و هشیار باشد تا زمینه بازگشت موسیقی های بی رمق و غیر هنری فراهم نشود. هنر آداب و رسومی و بزمی و تشریفاتی به هر حال هست و نیازی به تشویق و حمایت آن نیست.
این روز ها ، در این جلسات نقد ، در نوشته های دوطرف بسیار گفتند و شنیدیم از لغو کنسرت ها. منتقدین، بی تاثیر بودن و انفعال خانۀ موسیقی را مطرح کردند و مدیر عامل هم از بیانیه های صادر شده از سوی خانه موسیقی در اعتراض به لغوکنسرت ها سخن گفت. روشن است که یک اجتماع سالم به وجود و حضور هنر راستین وهنرمندان آگاه و اندیشمند سخت نیازمند است. و از این رهگذر، حیات معقول و رو به سوی آبادی ملک و ملت، ترنم موسیقی در صحنه های مختلف را ایجاب می کند. همۀ مردم یک جامعه خوب و سر زنده، باید از شناخت و موهبت های هنر بهره مند شوند و ازین راه طراوت و تازگی مدام داشته باشند. معطل شدن و ازدست رفتن کنسرت ها و اجراهای موسیقیِ از نوع هنر، کنسرت هایی که در آنها موسیقی ها، نوازندگی ها و آثار و آهنگسازی های پیشرو و تفکر برانگیز جاری هستند نگران کننده و درد آور است. درنگ و تعلل در اجرای موسیقی های از قماش هنر و محروم ماندن مردم از شنیدن نوع درست موسیقی، مایه نگرانی است و رکود و تحجر و فروکش کردن روشن اندیشی های فرهنگی را در پی دارد.
به هرحال در روزگار ما آن وجهۀ روحانی ودست نیافتنی موسیقی پنهان شده و شیوۀ شیرین وعاشقانۀ خنیاگری دست کاری شده است وتعریف تازه ای از موسیقی در کار است که نقش و وظیفۀ تمام ارکان جامعه را در برابر پدیدۀ موسیقی تبیین وتعیین می کند و در این تعریف و تلقی جدید، نقش ها و کاربردهای مختلفی برای موسیقی پیش آمده است، از جمله این که پرداختن به موسیقی به شغل و کسب و کارتبدیل شده است . با این نگاه می توان گفت که همۀ این کنسرت ها مبنای هنری ندارند و بعضی اصلا اتفاقی از نوع هنر نیستند. و بیشترشامل یکی از کاربرد های موسیقی می شوند که در آن از موسیقی صرفا برای سرگرمی و تفریح و رفع خستگی استفاده می شود، لغو این کنسرت ها ایجاد وقفه ایست در فعالیت گروهی از مردم که از طریق موسیقی ارتزاق می کنند و از این نظر است که ضرورت حمایت از برگزاری کنسرت ها مطرح می شود و از این سوی بهوش باید بود که مایۀ گرمی بازار و رواج کارهای تکراری و زد و بند های صرفا تجاری و مشغله های غیر هنری با نام موسیقی، نشود.
عدم شفافیت وسختی و پرده پوشی در چهره های دیگری ازنهاد خانۀ موسیقی نیز دیده می شود. سایت خانۀ موسیقی و بولتن داخلی خانۀ موسیقی به خاطر چهره عبوس و حسابگرانه و بی رمقی که دارند و به خاطر انباشته شدن از بافته هایی در طرفداری از گروهی خاص که عموما از ساکنین خانۀ موسیقی و افراد مفید همراه و هم فکرشان هستند، ضایعه بارند و دوستداران موسیقی راستین را طرد می کنند.
وسخن آخر اینکه راه و روش تجربه شده در این نهاد مورد تایید دلسوزان موسیقی نیست و لازم است در شکل و شمایل خانۀ موسیقی و در چگونگی منش و رفتار ادامه دهندگان مسیرآیندۀ آن باز نگری کامل صورت بگیرد.
” من آنچه شرط بلاغ است” با شما گفتم.
دیدگاهتان را بنویسید