×
×

گفتگو با رضا صادقی

  • کد نوشته: 775
  • 27 فروردین 1389
  • ۶ دیدگاه
  • موسیقی ایرانیان – لیلا رضایی: رضا صادقی همان مشکی پوش معروف، اگرچه از دهه ۷۰ کار حرفه ای می کند، اما آنچه نام او را بیش از پیش سر زبان ها انداخت، آلبوم «پیرهن مشکی» او است که سال ۸۴ منتشر شد. نخستین تجربه صادقی در موسیقی به آهنگ راز عشق در سال ۱۳۷۱ باز می گردد. او در سال ۱۳۷۲ نخستین آلبوم خود را با همین نام ارائه کرد که چندان توفیقی به دست نیاورد. بعد از آن همکاری خود را با گروه هنری کیمیا آغاز و آلبوم های گل لاله، رویای شیرین، مستانه و دیوانه را عرضه کرد. بعد از آلبوم گل لاله همکاری خود را با گروه کیمیا قطع کرد و برای پیشرفت در کار به تهران آمد. او تا امروز نزدیک به ۱۲۰ ترانه در قالب ۸ آلبوم ارائه کرده است. او که به مشکی پوش معروف است از ۲۵ مرداد ۱۳۷۲ لباس مشکی به تن می کند.

  • موسیقی ایرانیان – لیلا رضایی: رضا صادقی همان مشکی پوش معروف، اگرچه از دهه ۷۰ کار حرفه ای می کند، اما آنچه نام او را بیش از پیش سر زبان ها انداخت، آلبوم «پیرهن مشکی» او است که سال ۸۴ منتشر شد. نخستین تجربه صادقی در موسیقی به آهنگ راز عشق در سال ۱۳۷۱ باز می گردد. او در سال ۱۳۷۲ نخستین آلبوم خود را با همین نام ارائه کرد که چندان توفیقی به دست نیاورد. بعد از آن همکاری خود را با گروه هنری کیمیا آغاز و آلبوم های گل لاله، رویای شیرین، مستانه و دیوانه را عرضه کرد. بعد از آلبوم گل لاله همکاری خود را با گروه کیمیا قطع کرد و برای پیشرفت در کار به تهران آمد. او تا امروز نزدیک به ۱۲۰ ترانه در قالب ۸ آلبوم ارائه کرده است. او که به مشکی پوش معروف است از ۲۵ مرداد ۱۳۷۲ لباس مشکی به تن می کند. رضا صادقی که این روزها به یک چهره شناخته شده در موسیقی تبدیل شده، موفقیت خود را مدیون مردم می داند و در صورت بروز هر مشکلی مدام به این فکر می کند که جواب مردم را چه بدهد و می گوید: من متعهدم و باید پاسخگوی مردم باشم. جواب مردم را باید بدهم و مخلصشان هم هستم. با او درباره همه چیز گفتگو کرده ایم.

    رضا صادقی مثل صاعقه است، می‌آید و وقتی می‌رود مدت‌ها طول می‌کشد که بازگردد. آلبوم «یکی بود، یکی نبود» با فاصله زیادی از آلبوم قبلی به بازار آمد. چرا؟
    چون حرفی برای گفتن نداشته‌ام. وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشم، مجبور نیستم کار کنم. حرف‌هایم را جمع می‌کنم تا حرف تازه‌ای داشته باشم. گاهی یک سری مشکلات هم پیش می‌آید اما حتی اگر این مشکلات را هم نداشته باشم، باز هم وقتی قرار نیست حرف تازه‌ای بزنم، کار نمی‌کنم.
    وقتی آلبوم «یکی بود، یکی نبود» با تاخیر به بازار آمد، خیلی‌ها بر این باور بودند که رضا صادقی تمام شده است.
    متاسفانه همیشه همین جور بوده است و این حرف‌ها زده می‌شود. این موجب خوشحالی من است و از دوستان ممنونم که حتی در دوران سکوت هم به من توجه می‌کنند. بدون تعارف، اصلا به این حرف‌ها توجه نمی‌کنم و برایم اهمیت ندارد. من همیشه کار خودم را می‌کنم و کاری به کسی ندارم و به اینکه درباره‌ام چه می‌گویند و چگونه فکر می‌کنند.

    پس نگران این هم نیستید که می‌گویند رضا صادقی خودش در لو رفتن کارهایش مقصر است.
    خب این طبیعی است. اگر خود من هم بشنوم که یک خواننده مدام کارهایش لو می‌رود، ممکن است در وهله اول یا دوم بپذیرم که خودش مقصر بوده است. ضمن اینکه مرحله دوم آن را نیز با اکراه می‌پذیرم. در مرحله سوم به این باور می‌رسم که آن خواننده کارهایش را لو می‌دهد تا بازتاب عمومی را ببیند و بعد آلبومش را روانه بازار کند. دیگران هم حق دارند مثل من فکر کنند که خودم کارهایم را لو می‌دهم. با این حال حماقت محض است اگر من خودم کارهایم را لو بدهم چراکه قبل از هر چیزی خودم را در معرض ممنوع‌الکاری قرار می‌دهم که تجربه‌اش را هم داشته‌ام. دیگر اینکه دو سال و خرده‌ای از زمانم را بر باد می‌دهم و نکته دیگر اینکه پولم را دور می‌ریزم چراکه در این آلبوم‌ها، فقط من و خودم دست‌اندرکار نیستیم، بلکه تنظیم‌کننده‌های من هم قطعا دوست ندارند کارهایشان با کیفیت بد و در واقع اتود به گوش مردم برسد. پس این تفکر اصلا برای من عاقلانه نیست. با این حال، همین که کار من لو رفته، به من و عدم دقتم بازمی‌گردد. مقصر خود من هستم. خودمن هستم که به بعضی‌ها اعتماد نابجا کرده‌ام.

    با این حال باز هم با آنها رفاقت می‌کنید؟
    دیگر نمی‌دانم باید به چه کسانی اعتماد کنم و به چه کسانی اعتماد نکنم. به قدری تعداد دوستانم را محدود کرده‌ام که از تعداد انگشتان دودستم تجاوز نمی‌کند. دیگر نمی‌توانم این تعداد از دوستانم را هم کنار بگذارم. شاید در انتخاب دوستانم اشتباه کرده باشم، ولی نمی‌خواهم آنها را متهم کنم. مشکل اصلی خود من هستم. خود خودم! نمی‌توانم کسی را جز خودم متهم کنم.

    یعنی اعتراف می‌کنید که خودتان کارها را پخش کرده‌اید؟
    نه. ببینید یکی از دوستانم که فکر می‌کردم مورد اعتمادم است، برای مدتی میهمان من بود. این بنده خدا به دلیل محبتی که به من داشت و می‌خواست کارهایم را زودتر از موعد بشنود، کارهایم را برد.

    یعنی به سرقت برد؟
    نه، من نمی‌گویم سرقت کرده است. اصلا هیچ وقت به خودم اجازه این را نمی‌دهم که کسی را متهم یا محکوم کنم. من می‌گویم، کارهایم را بردند نه اینکه سرقت کردند. این آقا کارهایم را برد و در هر صورت به من ضرر زد. وقتی پیگیری کردیم، متوجه شدیم او این قطعات را در کمال آرامش برده است. من در کامپیوترم بخشی به اسم «داشته‌ها» دارم که هر چه از سر شوخی و تفریح می‌خوانم را در آن نگه می‌دارم. او لطف کرده و آنها را برده است.

    پس چرا شکایت نکردید؟
    پیگیر قضایا هستم. من باید جوابگوی مردم و همچنین دفتر موسیقی باشم. آنها تاکید کرده بودند اگر این بار کارهایم لو برود نباید متوقع باشم. از آنها سپاسگزارم که حرفم را باور کردند. من اعتراف می‌کنم که اشتباه کردم چرا که مراقب کارهایم نبودم.

    الان هم مراقب نیستید؟
    به سختی مواظب کارهایم هستم. هر خواننده‌ای دوست دارد صدا و کارهایش شنیده شود و این را هم دوست دارد که کارهایش در یک فضای با کیفیت به دست مردم برسد.

    در آلبوم «یکی بود، یکی نبود» سعی کرده اید فضاهای جدید را تجربه کنید. به هر قیمتی که بود باید این تجربه را می‌کردید؟
    اصلا سعی نکرده‌ام ضعیف و بد کار کنم که به هر قیمتی باشد. در این آلبوم در واقع فضای «وایسا دنیا» را به لحاظ اجرایی و کیفیت شکستم. در آلبوم‌های قبلی دوستانم بسیار زحمت کشیدند و هر کاری که می‌توانستند برای من انجام دادند. در آلبوم «وایسا دنیا» از تنظیم کننده‌های زیادی استفاده کرده‌ام؛ دکتر چراغعلی، اسماعیل حسین، ایمان حجت، مهران خالصی، میلاد ترابی، علی ثابت، مهدی زنگنه، معین راهبر و خودم!

    این تعدد تنظیم‌کننده در آلبوم‌های دیگرتان به چشم نمی‌خورد. در کارهای پیشین حسی که در تنظیم‌ها بود، امضای خودتان را داشت.
    قبول دارم که وقتی خودم تنظیم می‌کنم، فضای آن به حس و حال خودم نزدیک است ولی ما برای جبران اشتباهاتمان زمان نداریم. مثلا اگر من یک آلبوم به بازار عرضه کنم که به هر لحاظ، آلبوم باکیفیتی نیست، نمی‌توانم برای چند ماه بعد آلبومی منتشر کنم که آلبوم قبلی را جبران کند. با تعدد در تنظیم‌کننده‌ها، در واقع کار، تکنیکی‌تر و اصولی‌تر می‌شود، هرچند حس آنها از من دور باشد اما آنها ثابت کرده‌اند که کارشان فوق‌العاده است. من در این آلبوم می‌خواستم یک فضای ارکسترال را تجربه کنم و از این تجربه راضی هستم. این آلبوم امضای پررنگی از زندگی‌ام بود. امیدوارم مخاطبان من این امضای یادگاری را در لحظه لحظه‌های خلوتشان پذیرفته باشند. اگر هم بعضی‌ها شائبه‌ای نسبت به این آلبوم دارند و آن را نپذیرفته‌اند، ایراد از من بوده و سعی می‌کنم در کارهای بعدی رضایت آنها را نیز جلب کنم. با این همه، خودم به این آلبوم علاقه زیادی دارم و به آن افتخار می‌کنم.

    شما از خواننده‌هایی هستید که بیشتر با حس سرو کار دارید. این حس را همیشه و در همه کارهایتان داشته اید.
    من این حس را از مردم می‌گیرم و به خود آنها پس می‌دهم. نزدیک بودن با آنها این حس را در من ایجاد می‌کند. شاید مردم کمتر مرا ببینند اما وقتی هم که می‌بینند با یک رضا صادقی معمولی، ساده و بی‌شیله پیله مواجهند. وقتی با آنها ارتباط برقرار می‌کنم، از خودشان حس می‌گیرم و این حس‌ها میان ما مبادله می‌شود. من دوست ندارم خواننده بی‌احساسی باشم. دوست دارم هرچه می‌خوانم بدون هیچ واسطه‌ای به مردم برسد. چون آنها صاحبان اصلی این حس‌ها هستند. خواننده‌های بسیاری داریم که خیلی خوب، تکنیکی و اصولی می‌خوانند، اما نمی‌توانند در انتقال این حس موفق عمل کنند. چرا؟ چون به قدری درگیر تکنیک می‌شوند که حس را فدای آن می‌کنند. به اعتقاد من در موسیقی و شعر ایرانی پر از حس است؛ حس‌های لطیف که کمتر کسی می‌تواند آنها را متوجه شود. به اعتقاد من احساس باید تکنیک را رهبری کند، نه اینکه تکنیک احساس را از بین ببرد.

    اینکه می‌گویند رضا صادقی فالش می‌خواند به همین دلیل نیست که می‌خواهید حس را منتقل کنید؟
    می‌گویند رضا صادقی فالش می‌خواند. خب بخوانم. اشکالی دارد؟ وقتی می‌توانم حتی با فالش خواندن احساس درونی خود را منتقل کنم، چرا این کار را نکنم؟ همینجا اعلام می‌کنم هرکسی می‌تواند فالش بخواند و احساس خود را به مردم منتقل کند، خب چرا دست به این کار نمی‌زند؟حتما این کار را بکند.

    برای این با تعداد زیادی تنظیم‌کننده کار کردید که تکنیکی کار کنید؟
    خیلی‌ها بر این باور بودند که همه آهنگ‌های من حسی است و تکنیک در آنها نیست. یکی از دلایلی که این کار را کردم، همین بود که می‌گفتند رضا صادقی، فقط حس است. می‌گفتند موزیک‌های داخلی، تکنیکی نیست اما من خواستم ثابت کنم که می‌توانم بر اساس تکنیک پیش بروم. خواستم ثابت کنم که می‌شود حس را هم درگیر تکنیک کرد و بر عکس.

    موفق به این کار شدید؟
    نمی‌گویم که با قدرت تمام در یک فضای تکنیکی کار کرده‌ام اما همین که توانستم به دوستان ثابت کنم، برایم کافی است. حالا اینکه چقدر موفق شده‌ام، به بازتاب آلبوم بازمی‌گردد. اگر خوب استقبال شده، که لابد توانسته‌ام کاری برای این موفقیت بکنم و اگر هم نشده باشد، در کارهایم تجدیدنظر می‌کنم. من به دنبال یک موسیقی خوب هستم. برای همین هم سعی کرده‌ام با کسانی کار کنم که موفقیت را تجربه کرده‌اند. البته من در این آلبوم فقط از تنظیم دوستانم بهره‌مند نشده‌ام، بلکه برای نخستین‌بار از ملودی‌ها و آهنگ‌های آنها نیز بهره برده‌ام. مهدی زنگنه در آخرین لحظات یک قطعه شش و هشت خوب به من داد و من دلم نیامد در آلبومم از آن استفاده نکنم. برای همین هم، یکی از آهنگ‌های خودم را حذف کردم تا آهنگ او را در آلبوم بگذارم یا مثلا قطعه «خدا را چه دیدی؟» آهنگی است از دوست بسیار عزیزم، دکتر محمدرضا چراغعلی. تجربه همکاری با دیگران برای من تجربه خوبی بود. من در این آلبوم با دوستانی مثل اشکان رحیمی، خانم مرجان زنگنه و… همکاری داشته‌ام و این برایم تجربه خوبی بوده است. دوست دارم در آینده هم این تجربه را داشته باشم.

    پس رضا صادقی تمام نشده است؟
    من به عنوان یک خواننده که سال‌هاست دارم کار می‌کنم، باید کار درخور انجام بدهم و به دنبال ترکاندن بازار نیستم که خیلی از تازه‌واردان به این عرصه، دنبالش هستند. من بعد از خواندن بیش از ۲۰۰ قطعه، داشتن ۳ آلبوم مجوزدار و کنسرت‌های متعدد دیگر نباید به دنبال ترکاندن بازار باشم. این به این معنا نیست که فکر کنید با کار تازه مخالفم و نباید کار تازه‌ای ارائه کنم، بلکه معتقدم در حد خودم و در سبک و سیاق خودم باید این کار تازه را انجام بدهم. این حرف را هر کسی ممکن است در هر مقطعی بزند. مثلا قبل از پیرهن مشکی، همه می‌گفتند که من فقط یک آهنگ دارم که آن هم «دلم برات تنگ شده جونم» است. بعد از آن گفتند رضا صادقی در آلبوم «وایسا دنیا»، فقط یک قطعه وایسا دنیا را دارد و اگر این آهنگ نبود، آلبوم وایسا دنیا هم نبود. این در حالی است که من در همان آلبوم، قطعاتی مثل بی‌خداحافظ، پیش خودم دل بستم، ممنونم و چاره‌ای ندارم را دارم. البته بارها گفته‌ام و باز هم می‌گویم که من کاری به این حرف‌ها ندارم و کار خودم را به بهترین نحو ممکن انجام می‌دهم. نقد در هر صورت چه مثبت و چه منفی نشان از وجود من دارد. وقتی کارهای من را نقد می‌کنند، یعنی کسی به اسم رضا صادقی هست و من برای همین ارزش قائلم و همین برایم کافی است.

    با این حساب از کارهایی که انجام داده‌اید و در بازار است، پشیمان نیستید.
    چرا باید پشیمان باشم؟ چند سال پیش که در کیش کنسرت داشتم، خانواده‌ای بعد از اجرا پیش من آمدند و معذرتخواهی کردند، چرا که به گفته خودشان نیامده بودند کنسرت مرا، من و کارهایم را ببینند بلکه آمده بودند ببینند بچه‌هایشان چه جور موسیقی‌ای گوش می‌کنند. خوب به نظر شما این قشنگ نیست؟ آنجا بود که حس کردم به لحاظ موسیقایی محرم مردم‌ هستم. من یک ایرانی هستم و شعر و موسیقی‌ای که اجرا می‌کنم باید با فرهنگم عجین باشد. دوست ندارم موسیقی‌ام به تقلید از موسیقی غرب باشد. خوب اگر کسی مخاطب جدی موسیقی غربی باشد، می‌رود ارجینال کار را گوش می‌کند. چرا بیاید کار دسته چندم تقلیدی غربی را گوش کند؟

    موسیق رپ چطور؟
    رپ هم همین طور. متاسفانه بعضی از موسیقی‌ها که می‌شنوم، اصلا خانوادگی نیستند و پر از واژه‌های زشت و بدند. من خودم رپ هم دارم. یک بار من به همراه چند نفر از دوستانم نشسته بودیم و راجع به موسیقی رپ بحث می‌کردیم. من گفتم کسی که می‌خواهد رپ بخواند باید قدرت تفکر و مطالعه زیاد داشته باشد. در غیر این صورت می‌توان واژه‌ها را براحتی کنار هم چسباند و یک چیزی سرهم کرد و خواند. بعد چند واژه را همین جوری برای امتحان خواندم و ضبط کردم. اگر قرار بود رپ بخوانم، قطعا یک قطعه می‌ساختم و اگر می‌خواندم حتما از کارم دفاع می‌کردم. من ترنس هم خوانده‌ام اما قبل از «وایسا دنیا» اصلا آن را تجربه نکرده بودم. ولی خواندم، پایش ایستادم و مورد توجه هم قرار گرفت. اما رپ را موسیقی نمی‌دانم.

    پس چرا همان رپ را خواندید؟هر چند به لحاظ زمان کوتاه است.
    خواستم برای دوستانم سادگی موضوع را مثال بزنم. این کار کوتاه را در همان قسمت داشته‌های کامپیوترم داشته‌ام که متاسفانه برده شد. هرگز هم از انجام آن پشیمان نشده و نخواهم شد. به نظر من موسیقی رپ و راک و… سبک‌های خوبی هستند ولی من رضا صادقی سبک خودم را دارم و از این بابت خوشحالم. حالا شاید خیلی‌ها من و کار و سبکم را دوست نداشته باشند. اگر همه از یک نوع موسیقی خوششان بیاید که همه مثل هم هستند و سلیقه‌ها یکی است.

    پس سبک‌سازی به چه درد می‌خورد؟
    به این درد که سلیقه‌های مختلف را تغذیه می‌کند.

    برای همین خوراک سلیقه‌های مختلف خواستید با محمد اصفهانی بخوانید؟
    این قضیه متاسفانه منتفی شد. نمی دانم شاید همین طور باشد که شما می‌گویید.

    اینکه خط فکری شما در هیچ‌یک از کارهایتان تغییر نمی‌کند، از کجا نشأت می‌گیرد؟
    نزدیک بودن به مردم. وقتی در کنار مردم هستم سعی می‌کنم مثل خودشان باشم. چون خودم را جزئی از همین مردم می‌دانم. اصلا نخستین‌ چیزی که به مردم می‌گویم این است که با من راحت باشند. برای این هم هست که همیشه ساده نوشته‌ و ساده خوانده‌ام.

    درست است. کلامی که شما می‌نویسید و ترانه‌هایتان ساده‌اند اما خودتان را درگیر قواعد و اصول نگارشی نمی‌کنید. مثلا گاهی ممکن است قید و بندهای دستوری شعر را رعایت نکنید.
    اینکه سعی‌ام بر این باشد که قوانین شعری را رعایت کنم، فکر خوبی است اما چیزی که ملموس است این است که در شعرهای من لهجه بندری وجود دارد. من کلام بندری را دوست دارم و دوست دارم که گویش بندری در کارهایم ملموس باشد، چون لهجه‌ام را دوست دارم.

    فکری برای محبوبیت خود کرده‌اید؟
    نمی‌خواهم همه چیز را به عرفان ربط بدهم. ولی واقعا نمی‌دانم کی؟ کجا؟ کدام لحظه و کدام ساعت؟ چه کاری در دنیا انجام داده‌ام که آن همه مورد لطف خدا واقع شده‌ام و همه جا هوایم را دارد. همه جا کمکم می‌کند و این برای من یعنی همه چیز!

    اینکه خواننده‌هایی با صدای شما به دنیای موسیقی آمده‌اند برایتان آزاردهنده نیست؟ مثلا بهنام صفوی.
    بهنام پسر خوبی است و کارش را بلد است. او تقلید نکرده و اگر هم این کار را کرده باشد، دستش درد نکند. اگر از کار من الهام گرفته که موجب خوشحالی من است. من هم زمانی دوست داشتم مثلا از آقای اصفهانی و کارهایش الهام بگیرم که گرفتم. او آهنگساز خوبی است و می‌داند چه کار کند. حداقلش این است که از یک خواننده داخلی الهام گرفته، نه یک خواننده که آن طرف آب می‌خواند. من می‌دانم که این صدا، صدای خود بهنام صفوی است و تقلیدی در کار نبوده است. از بابت این تشابه بسیار خوشحالم.

    طرح ۲ ویدئوکلیپ که در قالب یک VCD ارائه شد، از کجا آمد؟
    از خودم و تهیه‌کننده آن شرکت ایران‌گام است. مصطفی منصوریار به سختی توانست آنها را اجرا کند.

    چرا؟
    چون دلم نمی‌خواست در کلیپ‌هایم از عناصری نظیر گیتار، شومینه و اتومبیل و… استفاده شود، برای همین اجرای کار برای منصوریار سخت بود. با این حال، او از عهده آن برآمد و ما یکی از کلیپ‌ها را در شهرک غزالی ساختیم و دیگری را در ویلای یکی از دوستان.

    شما که شهرت داشتید. برای چه به ساخت اینها اقدام کردید؟
    برای مردم و همچنین برای اینکه آنها بتوانند راحت آن را تماشا کنند مجوز گرفتیم و کلی هزینه کردیم تا این دو را روی vcd بیاوریم.

    اما این کارها از شبکه‌های ماهواره‌ای هم پخش می‌شوند.
    من شدیدا به این کار آنها اعتراض دارم. از مسؤولان محترم شبکه‌های ماهواره‌ای تقاضا می‌کنم که این ویدئوکلیپ‌ها را روی آنتن نفرستند. من اگر قصد چنین کاری را داشتم، این همه هزینه نمی‌کردم و اصلا پیش از آنکه پخش کلیپ بعضی‌ها از شبکه ماهواره‌ای برایشان دردسرساز شود کلیپ‌های خود را در اختیار شبکه‌های مورد نظر می‌گذاشتم، پس وقتی این کار را نکرده‌ام، یعنی نخواسته‌ام چنین اتفاقی بیفتد.

    از آنها شکایت نکرده‌اید؟
    آقای حسین‌خانی این قضیه را پیگیری کرده است. او طی درخواستی از مسؤولان این شبکه‌ها خواسته که این کارها را پخش نکنند اما متاسفانه آنها به هیچ صراطی مستقیم نیستند. من نمی‌دانم دیگر با چه زبانی با آنها صحبت کنم تا به حرف‌هایم گوش کنند. امیدوارم خودشان متوجه حساسیت موضوع باشند. اگر قرار بود من کارهایم را به این شبکه‌ها واگذار کنم که به دنبال گرفتن مجوز برای آن نبودم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *