×
×

نوشتن از «محمدرضا لطفی» بهانه نمی‌خواهد

  • کد نوشته: 74041
  • 24 فروردین 1394
  • ۴۸ دیدگاه
  • asnaashariموسیقی ایرانیان – امیر اثنی عشری (خواننده موسیقی ایرانی): در ظاهر امر، بهانه نوشتن این مطلب، پرداختن به سی دی کنسرت شهر اصفهان محمدرضا لطفی است. این اثر بداهه نوازی است در آواز بیات اصفهان (سه تار) و دستگاه سه‌گاه (تار) که تیر نود و یک در تالار رودکی ملک شهر اصفهان اجرا و به استاد گرامی حسن کسایی تقدیم شده است…

    نوشتن از «محمدرضا لطفی» بهانه نمی‌خواهد
  • asnaashariموسیقی ایرانیان – امیر اثنی عشری (خواننده موسیقی ایرانی): در ظاهر امر، بهانه نوشتن این مطلب، پرداختن به سی دی کنسرت شهر اصفهان محمدرضا لطفی است. این اثر بداهه نوازی است در آواز بیات اصفهان (سه تار) و دستگاه سه‌گاه (تار) که تیر نود و یک در تالار رودکی ملک شهر اصفهان اجرا و به استاد گرامی حسن کسایی تقدیم شده است. در بروشور این سی دی آمده است: «صبح بود و من بلیت هواپیما گرفته بودم که برای برگزاری کنسرت به اصفهان بروم که چند ساعت قبل از پرواز به من خبر دادند که این استاد یگانه دار فانی را وداع گفتند. تمامی انرژی سفر و شوق کنسرتم به یکباره فرو ریخت و قلبم بسیار اندوهناک شد. دلم می‌خواست ایشان در کنسرتم بودند و حضورشان می‌توانست بسیار برایم دلگرم کننده باشد. اما بخت و اقبال من اینگونه رقم خورد…»

    استاد فقید محمدرضا لطفی

    استاد فقید محمدرضا لطفی

    بخت و اقبال ما هم اینگونه رقم خورد که دو سال بعد از رفتن استاد گرانقدر حسن کسایی در سوگ او بنشینیم. نوشتن درباره اثری متعلق به استاد محمدرضا لطفی پیش زمینه‌هایی می‌خواهد که حتما من آن‌ها را در اختیار ندارم. اما آنقدر از منطق آگاهی دارم که بدانم معرِّف باید اجلی از معرََّف باشد. باری همین قدر می‌توانم بگویم که به نظرم این سی دی آنگونه که باید شنیده نشده است، در حالی که پر است از لحظات نابی که فی البداهه بر روی صحنه رقم خورده است.

    اما نوشتن از محمدرضا لطفی بهانه نمی‌خواهد. به قول سایه که فرمود: «تو خود بهانه خویشی پی بهانه نگرد»، او خود بهانه خویشتن است. دوستداران لطفی هیچگاه فکر نمی‌کردند که شمع زندگانی او به این شتاب خاموشی می‌گیرد. خود او هم چنین نمی‌اندیشید، زیرا همیشه می‌گفت: «من برای ۹۰ سالگی خودم هم در زمینه موسیقی برنامه دارم». اما افسوس که تقدیر به گونه‌ای دیگر رقم خورده بود. این خاصیت انسان‌های بزرگ است که هر چه از ایشان فاصله می‌گیریم قله‌ای که آن‌ها بر روی آن ایستاده‌اند و بهتر بگویم قله‌ای که خود آن را بنا کرده‌اند، در منظر ناظران قابل تشخیص می‌شود. همچون کوهی که تا به آن نزدیکیم فقط دامنه‌اش را می‌بینیم. با اینکه هنوز برای درک این واقعیت زمان بسیاری باید بگذرد، اما با نگاهی به وضع موسیقی دستگاهی و رسمی ایران و ظرفیت‌هایی که او می‌توانست آن‌ها را به مرحله وجود برساند، اینجای خالی را بهتر احساس می‌کنیم. مواردی چون ضبط مابقی دستگاه‌ها و آوازهای ردیف، ضبط کامل تحلیل ردیف دستگاهی (که در برنامهٔ رادیویی بخشی از آن راضبط و اجرا نمود)، انتشار بیش از ۳۰۰ اثر بداهه نوازی که در سال‌های دور از وطن اجرا نموده بود و پیوسته از قصدش برای انتشار تدریجی آنان سخن می‌گفت (سی دی خموشانه یکی از آن بسیار بود)، نوشتن مطالب تحلیلی درباره استادان پیشین که او محضر آنان را درک کرده بود، ضبط آثار با گروه‌های سه گانه شیدا، ضبط آثار تصویری درباره آموزش و تحلیل موسیقی ایرانی و…
    البته او تا بود، لحظه‌ای از تلاش و حرکت در مسیر تعالی موسیقی و ضبط و انتشار و آموزش شاگردان دست برنداشت و هر آنچه کاشت ثمرهای بسیار داد و در آینده نیز همچون رودی روان تشنگان را آب می‌نوشاند. اما نمی‌توان دریغ کارهایی که می‌توانست با حضور انجام شود و یا به سرانجام برسد را نخورد:

    «ای دریغا،‌ای دریغا،‌ای دریغ کان چنان ماهی نهان شد زیر می‌غ»

    با این دریغ نامه که به یاد آن مرد تاثیرگذار نوشته شد، یادش را گرامی می‌دارم و خوانندگان این متن را به شنیدن کنسرت شهر اصفهان فرا می‌خوانم و بیتی که استاد لطفی در این اثر خوانده است را به یاد می‌آورم:

    از مرگ چرا ترسم؟! کو آب حیات آمد – وز طعنه چرا ترسم؟! چون او سپرم آمد

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *