حسین سلیمی: «پدر از سن ۱۵ سالگی و از سال ۱۳۲۲ اولین اجرای رادیویی را داشتند. ۱۳۱۹ رادیو ایران تاسیس میشود و ایشان در سال ۱۳۲۲ اولین اجرا و سال بعد از آن هم دومین اجرای رادیویی را تجربه میکنند. از سال ۲۶ پدربزرگ یک دستگاه ریل گراندیک آلمانی برای پدر میخرند و از سال ۲۶ کارها را در زیرزمین منزل ضبظ میکردند و برای رادیو میفرستادند که آن آثار پخش میشد. قدیمیترین آثاری هم که از پدر به جای مانده مربوط به سال ۲۶ و ۲۷ میشود تا اینکه در سال ۳۱ همکاری خودشان را با رادیو تهران آغاز میکنند. در سال ۱۳۲۷ رادیو ارتش تاسیس میشود و برای اولین بار نی وارد ارکستر میشود. به قول دکتر باستانی پاریزی «کسایی نی را از میان دربار به میان مردم آورد». به هر حال نی از سال ۲۷ وارد ارکستر شد.» اینها را جواد کسایی فرزند ارشد مرحوم کسایی بیان میکند.
۲۵ خرداد ۹۱ بود که موسیقی ایران دیگر حسن کسایی را در میان خود نمیدید. کسایی مردی بود که به نوعی از ابتدا شروع به ابداع تکنیک و پیاده کردن تمام دستگاهها در ساز نِی نمود. تکنوازیها و همکاری با نوازندگان و خوانندگانی چون جلیل شهناز، علی تجویدی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و… باعث شد تا نی همردیف سازهای دیگر قرار بگیرد.
سالهای سکوت
جواد کسایی در خصوص فعالیتهای حسین کسایی در دهه ۴۰ میگوید: «از سال ۴۴ که ایشان ازدواج میکنند و بیشتر فعالیت پدر در رادیو اصفهان متمرکز میشود و به صورت سرپرستی ارکستر اصفهان، سرپرستی موسیقی رادیو اصفهان و همنوازی و تکنوازی، این همکاری ادامه پیدا میکند. از اویل دهه ۵۰ به دلیل بیتوجهی که به «موسیقی هنری» و نه هنر موسیقی میشود، کم کم ایشان به یک لاک فلسفی میروند و سکوتی فلسفی را آغاز میکنند و کمتر در محافل و مجالس رسمی یا رادیو حضور پیدا میکنند. بعد از انقلاب و در مهر ۵۸، آخرین فعالیت رادیویی پدر بوده است که دعوت میشوند و دو برنامه به همراه تار آقای شهناز و تمبک جهانگیر ملک و آواز آقای شجریان اجرا میکنند.»
اما کسایی بعد از این اجرا فعالیتهای رسمی موسیقاییاش را کنار میگذارد و پس از سالها دوباره در سال ۷۸ به فضای رسمی موسیقی بازمیگردد: «ما موفق شدیم پس از سالها تلاش و کوشش، دوباره در سال ۷۸ ضبظ یک سری از آثار را به صورت رسمی و استدیویی را آغاز بکنیم. که نتیجه این کار آلبوم «پس از سکوت» بود که همان طور که از اسمش پیدا است، اولین اثر پدر بعد از آن سالهای سکوت بود.»
موسیقیدانی که اولین کاپیتان تیم سپاهان بود
نکته دیگری که در خصوص مرحوم کسایی وجود داشت که عجیب هم به نظر میرسید این بود که کسایی با وجود سن بالایش نی را در بالاترین درجه نوازندگی مینواخت: «پدر در سن ۷۱ سالگی این آلبوم را ضبط میکنند. این نکته را هم باید گفت که نوازندههای سازهای بادی و به خصوص نی که غیر از نفس با فیزیک دندان و دهان و لثه سر و کار دارد و نی که کلید و پردهبندی مشخصی ندارد، معمولا نوازندگان این ساز در سن ۵۰ و یا ۶۰ سالگی، فعالیتشان به شدت کم میشود. من نباید بگویم اما چون همه میدانند میگویم که استاد علاوه بر نبوغ ذاتی و استثنایی، فیزیک بدنی خوبی هم داشتند. چون هیچ هنرمندی را شما سراغ ندارید که ورزشکار باشد و آن هم ورزش را از جوانی به طور جدی پی گرفته باشد. این مطلب را من جایی عنوان نکردم و شاید برای اولین بار باشد که عنوان میکنم؛ ایشان اولین کاپیتان تیم سپاهان در دهه ۲۰ بودند. ایشان در زمینه فوتبال به صورت حرفهای، در شنا و همینطور در زمینه ورزش باستانی هم فعالیت میکردند. حتی در کهنسالی کمتر کسی بود که بتواند پینگ پونگ را از ایشان ببرد.»
اثر ماندگار ردیف نی
جواد کسایی در ادامه به آلبومهایی که در دهه پایانی عمر حسن کسایی منشر شده اشاره میکند و میگوید: «همان طور که اشاره شد در ابتدا آلبوم «پس از سکوت» عرضه شد و «گفتگوی نی و عود» و «گفتگوی نی و تار» منتشر شد و نهایتا و چیزی که از همه اینها مهمتر بود، ردیف ایشان بود که درسال ۵۴ در اصفهان اجرا کرده بودند و ما نتوانسته بودیم یک ردیف یک دست و با کیفیت مطلوب را آماده انتشار بکنیم. به همین جهت به اصرار ما و خواهش دوست داران موسیقی موفق شدیم در سال ۸۵ ردیف سه تار و آواز را ضبط کنیم و در سال ۸۶ هم اثر ماندگار ردیف نی را ضبط بکنیم. همان طور که میدانید بخش اعظمی از آثار ایشان، آثاری مجلسی بوده است. اینکه میگوییم مجلسی به این معنا نیست که ایشان اهل حضور در مجالس آن چنانی باشد. ایشان چه در جوانی و چه در میانسالی و کهنسالی اهل رفتن به مجالس آن چنانی نبود. اینکه عرض میکنم مجلسی منظورم این است که ایشان در مجالسی و برای اهل دل و اهل فهم نی مینواخت. ۱۲ اثر از پدر در دهه ۸۰ و اویل دهه ۹۰ منتشر شده است که در آیندهای نزدیک این آثار منتشر میشود.»
کسایی مخالفتی با موسیقی پاپ نداشت
اما شاید دانستن این موضوع که دغدغه موسیقی کسایی در موسیقی چه بوده، جالب باشد. فرزند ارشد کسایی در این خصوص میگوید: «عمده دغدغههای پدر در موسیقی در خصوص سنت گرایی در حیطه موسیقی بود. یعنی پدر اعتقاد داشتند که اصالت در موسیقی باید حفظ شود ولی خلاقیت و بدعت گذاری لازمه هر هنری و از جمله موسیقی است. اتفاقی که در دهه چهل افتاد و چرخ موسیقی ایران از حرکت افتاد، فکر میکنم که بیشترین آسیب را به موسیقیدانهای ما زد. موسیقی ایران میتوانست موسیقی جهانی باشد اما این اتفاق نیافتد. ما میبینیم که موسیقی ترکیه و موسیقی اعراب و موسیقی هند جنبههای جهانی پیدا کرد اما موسیقی ما از حرکت افتاد. علت اصلی آن این بود که موسیقی ما به طور تصنعی به زمان قاجار بازگشت و موسیقی از شکل هنری و اندیشه و احساس خارج شد و شکلی عقیدتی و سیاسی پیدا کرد. این موضوع یکی از دغدغههای اصلی پدر بود. پدر در تمام گفتگوها و نوشتههایشان به این موضوع اشاره میکردند و در یکی از گفتگوها عنوان کردند که آنقدر که ردیف گراهای سنتی به موسیقی ما آسیب رساندند، موسیقی پاپ این آسیپ را نرساند. این را هم عرض کنم که ایشان نه تنها هیچ مخالفتی با موسیقی پاپ صحیح نداشتند بلکه از موسیقی پاپ خوب و پسندیده هم خیلی لذت میبردند و میشنیدند و مطالعه میکردند.»
مخالفت با سنتگرایان
خلیل کسایی دیگر فرزند استاد نیز در این خصوص میگوید: «اختلاف نظری که پدر با سنت گرایان داشت بیشتر به ارائه و اجرای موسیقیشان برمی گشت. او معتقد بود نوازندهای خوب ساز میزند که بتواند مخاطباش را با سازش همراه کند تا از آن لذت بیشتری ببرد وگرنه همه میتوانند تکنیکی و با سرعت بالا ساز بزنند. این تکنیکی نواختن کسی را به وجد نمیآورد. از طرف دیگر پدر من معتقد بود یک نوازنده باید استاد دیده باشد.»
جواد کسایی سخنان برادرش را این گونه کامل میکند: «حتی پدرم میگفت من حاضر نیستم استادِ استاد ندیده را به شاگردی قبول کنم.» یعنی تا این حد به این مسئله اهمیت میداد. چنان که خودش هم از ۵ سالگی آموزش آواز را نزد تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و حسین طاهرزاده آغاز کرد و از دیگر استادانی که در خانه پدربزرگم رفت و آمد داشتند بهره برد. پدر بزرگ من در زمینه موسیقی برخلاف بسیاری از هم دورهایهای خودش بسیار به پدرم انگیزه میداد و از مشوقهای اصلی او بود.»
پیرمردی که برای کسایی نی زد
در ادامه دیدارمان با خانواده کسایی، فرزند ارشد خانواده خاطرهای شنیدنی از پدر تعریف میکند: «در کودکی یک روز پدرم پیرمردی را دیده که از پشت حیاط رد میشده و نی میزده، پدرم ۱۰ شاهی به او میدهد که برایش ساز بزند، این کار را چندین بار تکرار میکند تا اینکه پیرمرد متوجه علاقه او میشود و بدون اینکه دیگر پولی بگیرد برایش ساز میزند. در اصل این نقطه آغازین آشنایی پدر من با ساز نی بود. همین هم باعث شد پدربزرگم برای او یک «نی» بخرد و از همان سالها او به کلاسهای مهدی نوایی که یکی از شاخصترین شاگردان نایب اسدالله بود، میرفت. پدرم تعریف میکرد بعد از سه ماه که به کلاسهای مهدی نوایی رفته بود، یک روز نوایی به پدر بزرگم میگوید هر آنچه که من در طول ۶۰ سال کار و فعالیت هنری آموختهام، پسر تو در ۳ ماه یاد گرفت و من چیز دیگری برای آموختن به او ندارم. پدر بارها و بارها تأکید میکرد که همان چند جلسه برای من بسیار کارساز بود. از سوی دیگر چند صفحهای که از نایب اسدالله باقی مانده بود بهترین نمونه برای یادگیری شیوه این نوازنده مطرح نی بود»
بزرگترین پاداش کسایی در زندگی هنری
کسایی آشنایی پدرش با مرحو صبا را اتفاقی مهم تلقی میکند: «راهیابی به محضر استاد ابوالحسن صبا، کسایی نوجوان را وارد فضای موسیقایی دیگری کرد. صبا باغ دلانگیز موسیقی را به کسایی نشان و او را از دهلیزهای پر پیچ و خم آن عبود داد. به طوری که ابوالحسن خان صبا گفته بود: «این نوجوان اصفهانی از طریق رادیو چنان ظرایف ساز من را دریافته که شاگردان متعدد کلاس من هرگز نتوانستند آن را درک کنند.» چندین سال بعد همسر استاد صبا نیز در کتاب خاطرات خود آورده بود که وقتی صدای نی کسایی از رادیو پخش میشد استاد صبا سرش را به رادیو تکیه میداد و آرام آرام اشک میریخت. یادم هست پدر میگفت این بزرگترین پاداشی است که من در طول زندگی هنریام گرفتم. پدر من و استاد جلیل شهناز هر دو از کودکی با هم بزرگ شدند و در یک مکتب موسیقایی رشد کردند اما هر دوی آنها حداقل محضر ۵۰ استاد موسیقی را (در زمینه سازهای مختلف) درک کرده بودند و تا واپسین لحظههای عمر آنها از ایشان درس گرفته بودند. یادم هست که میگفتند: «ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم/ عشق از لیلی و صبر از کوهکن آموختیم. پدر من هیچگاه به یک ردیف اکتفا نکرد. نه تنها او بلکه همه کسانی که در دوران طلایی موسیقی از موزیسینهای برجسته و مطرح بودند از هر گلستانی گلی برچیدند. نکته جالب توجه اینکه پدرم میگفت: «من از استاد صبا درسهای زیادی یاد گرفتم اما گوشهها و نغمههای ردیف موسیقی ایرانی را علی شهناز (برادر بزرگ استاد جلیل شهناز) به من آموخت.» البته متأسفانه ایشان در سن ۴۴ سالگی در سال ۱۳۴۲ از دنیا رفت. استاد کسایی نگاهی فرا ردیفی داشت و طبیعتا گوشههایی را که آموخته بود با ذوق و قریحه و پردازش درونی خاص خودش، هم در آموزش و هم در اجرا، ارائه میکرد.»
زندگی کسایی اشرافی نبود
جواد کسایی در خصوص دغدغهها مالی مرحوم کسایی نیز میگوید: «همه مردم تصور میکنند زندگی کسایی یک زندگی اشرافی بود، در صورتی که از دهه ۶۰ او با دغدغههای مالی بیشماری رو به رو بود. خصوصا اینکه به واسطه شهرت و هنرش، هر روز افراد زیادی در خانه ما رفت و آمد داشتند. به هر حال خانهای که امروز در آن هستید، خانهای است که از پدر بزرگم برای پدر باقی مانده و متأسفانه یک سوم آن در طرح تعریض خیابان قرار دارد. نه در گذشته و نه حتی در این دوران هیچ کدام از مسئولان توجهی به این موضوع نکردند، ما هم تأکید داشتیم تا زمان حیات پدر این خانه به همین شکل بماند. به هر روی ما هم فکر میکنیم این منزل هم بخاطر استاد کسایی و هم سایر هنرمندانی که به آن رفت و آمد داشتند باید به همین شکل باقی بماند. اگر دیوارهای این خانه از هنرمندانی که به آن آمدند و نواهایی که شنیدهاند، حکایت کنند یک طومار بلند بالا میشود. به قول شاعر «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست/ در و دیوار گواهی بدهند کاری هست». به هر حال همه ما میدانیم که این منزل باید به همین شکل و شمایل حفظ شود اما تصور نمیکنم چنین دغدغهای در ذهن مسئولان وجود داشته باشد.»
دیدگاهتان را بنویسید