×
×

دانلود قطعه «O Sole Mio» با همراهی ارکستر و با اجازه صاحب اثر

  • کد نوشته: 64659
  • 14 آذر 1393
  • ۲ دیدگاه
  • hot-topic-logoما حصل آموخته‌ها و اندوخته‌های هنری محبعلی بخشی آلبوم «به نام تو» می‌باشد که به تازگی از سوی مؤسسهء فرهنگی هنری «پژواک هنر و اندیشه» به انتشار رسیده و البته شرکت «آوای باربد» نیز در توزیع آن سهیم می‌باشد. از آنجا که آواز کلاسیک و پرداختن به آن از نوادر شاخه‌های موسیقایی در ایران است و به گفتهء صاحب اثر، این اولین باری ست که اجرای اینگونه آثار بدین شکل و در قالب «آلبوم» توسط یک خوانندهء ایرانی ارائه و مجوز انتشار از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی را از آن خود می‌کند، در خصوص جزئیات بیشتر آلبوم «به نام تو» وبازتاب انتشار آن در بین مخاطبان با «محبعلی بخشی» به گفتگو نشسته‌ایم که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید
    +موسیقی کلاسیک سرشار از علم است و تکنیکِ آمیخته با احساس ومی تواند به دانش موسیقایی هرکشوری کمک کند

    +کتابی با عنوان «کمی از آواز» را در زمینهء آواز نوشته‌ام که هنوز البته به مرحلهء چاپ نرسیده است

    +موسیقی باخ هم در زمانی از نظر مردم کشور خودش کمی پیچیده بوده اما به تدریج تاثیری ژرف بردنیای موسیقی گذاشته است

    دانلود قطعه «O Sole Mio» با همراهی ارکستر و با اجازه صاحب اثر
  • محبعلی بخشی

    محبعلی بخشی

    موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: «محبعلی بخشی» از ۱۳۷۶ موسیقی را در ژانر پاپ، با گروهی در شمال ایران آغاز کرده و پس از آن در ۱۳۸۲ با گذراندن دوره‌های سلفژ تحت نظر «علیرضا شفقی‌نژاد» و متدهای تئوریک آواز کلاسیک زیر نظر زنده یاد «محمد نوری»، مسیری دیگر از موسیقی و آواز را در زندگی هنری خود پیش می‌گیرد. وی پس از گذراندن آموزش‌های لازم به عضویت کنسرواتوار تهران در آمده، زیر نظر خانم «آرمینه مگردیچیان» به آموختن تکنیک‌های آواز کلاسیک پرداخته و در‌‌ همان حین از وجود اساتید برجسته و ممتازِ کشورهای مختلف کسب تجربه نموده و پس از آن اجراهای حائز اهمیتی با گروه‌ها و ارکسترهای شناخته شده کشور همچون اجرای «رکوییم موتزارت» در تالار وحدت، سال ۱۳۸۴ به رهبری لوریس چکنواریان و به همراهی سولیست‌هایی از کشور ارمنستان، اجرا دردانشگاه تهران، کنسرت به مناسبت سالگرد زنده یاد محمد نوری، بوستان حضرت ابراهیم و اجرای سولو به همراه ارکستر سمفونیک تهران به رهبری «مجید انتظامی» را در کارنامه هنری خود به ثبت می‌رساند. ما حصل آموخته‌ها و اندوخته‌های هنری محبعلی بخشی آلبوم «به نام تو» می‌باشد که به تازگی از سوی مؤسسهء فرهنگی هنری «پژواک هنر و اندیشه» به انتشار رسیده و البته شرکت «آوای باربد» نیز در توزیع آن سهیم می‌باشد. از آنجا که آواز کلاسیک و پرداختن به آن از نوادر شاخه‌های موسیقایی در ایران است و به گفتهء صاحب اثر، این اولین باری ست که اجرای اینگونه آثار بدین شکل و در قالب «آلبوم» توسط یک خوانندهء ایرانی ارائه و مجوز انتشار از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی را از آن خود می‌کند، در خصوص جزئیات بیشتر آلبوم «به نام تو» وبازتاب انتشار آن در بین مخاطبان با «محبعلی بخشی» به گفتگو نشسته‌ایم که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

    *مدت زمان زیادی از انتشار آلبومتان نگذشته است. نسبت به بازتاب آن در میان مخاطبان امیدوار هستید؟
    – بله. اما هنوز تبلیغات چندانی در این زمینه انجام نشده و از آنجا که طبق فرمایش شما آلبوم به تازگی منتشر شده است، خیلی از بازتاب فعلی آن اطلاع ندارم اما می‌دانم که سبک‌هایی از این نوع، مخاطب خاص خود را دارد و مردم درایران به ندرت آثاری اینچنین را شنیده‌اند یا می‌شنوند.

    *این موضوع آیا می‌تواند به این دلیل باشد که این نوع از موسیقی، قرابت لازم را با فرهنگ و قریحه موسیقایی ما ندارد؟
    – ممکن است بله. هر دلیلی می‌تواند داشته باشد. مثلاٌ یک دلیل هم این می‌تواند باشد که مردم ما سال‌ها عادت به شنیدن موسیقی مونوفونیک (تک صدایی) داشته‌اند و موسیقی کلاسیک یک موسیقی پلی فونیک (چند صدایی) ست. شاید کمتر به شنیدن موسیقی با فضایی کنترپوانیک پرداخته و کمتر با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. خب موسیقی باخ هم در زمانی از نظر مردم کشور خودش کمی پیچیده بوده اما به تدریج تاثیری ژرف بردنیای موسیقی گذاشته است، بنابراین به نظر شما آیا می‌توان این سبک را نادیده گرفت؟ این سؤال را از آن جهت می‌پرسم که موسیقی کلاسیک و آواز کلاسیک پایه و اساس پیشامدهای فوق العاده در موسیقی هستند. آواز کلاسیک یک بستر غنی و زمینه‌ای برای یادگیری صحیح تکنیک‌های آوازی است. هنرمند را وادار به تحقیق می‌کند و به اطلاعات او درزمینه صدا وسعت می‌بخشد و دانش فنی اورا بالا می‌برد. بنده همیشه بر این باور بوده‌ام که آواز کلاسیک به مثابهء تئا‌تر است. ممکن است تئا‌تر به نسبت سینما و تلویزیون برشی کمتر در میان مخاطبان داشته باشد، اما آیا با این حساب باید تئا‌تر را تعطیل کنیم و آن را نادیده بگیریم؟ بالطبع نمی‌توان تئاتررا از دنیای درام و بازیگری حذف کرد. ما شاهدیم که آثاری بس ارزنده و شاهکارهای ادبیات نمایشی در کشور به اجرا درمی آید اما مورد استقبال همگان قرار نمی‌گیرد. این رادر نگاه کلی عرض می‌کنم. با این وجود اما تئا‌تر همچنان پابرجاست و بن مایه و اساس خلق بازی‌های خوب و بازیگران خوب است. به دلیل اینکه تمام ساختار‌ها و دانش‌های بنیادین هنر بازیگری را در خود دارد. این است که عرض می‌کنم آواز کلاسیک و موسیقی کلاسیک، می‌تواند به نوعی تئا‌تر موزیسین هاهم باشد.

    *درغرب چگونه است؟ آیا ممکن است با توجه به اتمسفر خاص و تخصصی و نسبتاٌ سنگین آواز کلاسیک در کشورهایی که منشأ و خاستگاه این سبک هستند حتی، استقبال کم باشد؟
    – بله… شاید تا به حال ولو یک بار برای شما یا دیگر مخاطبینی که به طریقی با موسیقی ارتباط دارند، پیش آمده باشد که شاهد برگزاری اپرا یا آواز کلاسیک از کشورهای دیگر باشید و حضور بی‌نظیر تماشاگران در سالن‌های برگزاری، شما را شگفت زده و متأثر کرده باشد، اما جالب است بدانید در کشوری مانند ایتالیا، ممکن است در سال به خاطر اپرا و آواز کلاسیک، حامیان و برگزارکنندگان حتی متحمل ضررهم بشوند. به هر حال پروژه‌های سنگینی ست که ممکن است نتیجه آن چندان سود آور نباشد، با این وجود این سبک همچنان به قوت خود باقی ست و جاری. نمی‌توان آن را حذف کرد. چون باعث بالا بردن توان علمی موزیسین‌ها می‌شود. به طور مثال، اپرا بستر عظیمی ست که انواع شاخه‌های هنری در آن گنجانده شده. دکور دارد، نور‌پردازی دارد، نویسندگی دارد، موسیقی و آواز و طراحی لباس و… پس پایه را نمی‌توان برداشت. این پایه باید باشد و بر اساس آن یا در کنار آن به دیگر انواع و دیگر سلیقه‌های موسیقایی نیز پرداخت. بازهم عرض می‌کنم به نسبت دیگر شاخه‌های موسیقی این موضوع را عنوان می‌کنم.. این سبک مخاطبین خود را در آن کشور‌ها دارد بی‌شک و تعدادشان هم کم نیست، اما در مقام مقایسه رقم و آمار تغییر می‌کند..

    *شما نیز راضی به این ضرر هستید؟ (به مزاح)
    – خیربنده راضی به ضررنیستم. (خنده)

    *با این تفاصیل شما وجود موسیقی و آواز کلاسیک را در کشور ما لازم می‌دانید.
    – بله. می‌خواهم این راعرض کنم که باید کمی بیشتر به این ژانر از موسیقی توجه شود چون معتقدم موسیقی کلاسیک سرشار از علم است و تکنیکِ آمیخته با احساس و می تواند به دانش موسیقایی هرکشوری کمک کند..

    *چه راهکارهایی می‌توانید در این زمینه پیشنهاد کنید؟
    – بنده نظر شخصی‌ام اینَ ست که این سبک از موسیقی بسیار زیباست و عمیق. اگر کسی بتواند بصورت آکادمیک و از پایه و اساس این شاخه را فراگیرد می‌تواند برایش بسیارنافع باشد. بنده معتقدم که ما باید فرهنگ و موسیقی کشورخودمان را پیش ببریم و اثاری پرمخاطب با ساختارهای کشور خودمان خلق کنیم و در این راستا بسیار دیده‌ایم که اساتید و پیشکسوتان موسیقی کشورمان در ابتدای مسیر خود به آنالیز موسیقی کلاسیک پرداخته‌اند و پس از آن بر اساس فرهنگ کشور خود و با آمیزه‌ای از این سبک و شاخص‌های ملی و فرهنگی کشورمان دست به خلق آثاری جاودانه و بدیع زده‌اند.

    *مثلاٌ زنده یاد محمد نوری؟
    – بله، مثال روشن و مبرهن. شادروان محمد نوری. اگر پیگیر فعالیت‌ها و پایه آواز خوانی ایشان باشید متوجه می‌شوید که ایشان شناخت خوبی از آواز کلاسیک داشته و در این مکتب آموزش دیده‌اند. به طوری که ایشان در ۸۰ سالگی درهمایش چهره‌های ماندگار به اجرای آواز پرداختند و بسیار هم خوب و پرتوان اجرا کردند. این چه دلیلی می‌تواند داشته باشد جز پشتوانه و زیر ساخت‌های آموزشی قدرتمند و صحیح؟ پشتوانه صدای ایشان چنین قواعد و تکنیک‌های استواری بوده که تا این حد نیرومند پیش رفته‌اند و درخشیده‌اند. هرچند هیچ زمان این مکتب را تبلیغ یا پیشنهاد نکرده‌اند که مثلا بگویند فقط بیایید این مکتب را فرا بگیرید و دنبال کنید. از وطن خوانده‌اند از ایران و مردم ایران و برای این مردم خوانده‌اند اما می‌توان دید که تحقیقات، تمرینات و تجربیات کسب شده‌شان در زمینه موسیقی کلاسیک تا چه حد ایشان را پیش برده. باز هم به مثابهء بازیگر تئاتری که تئا‌تر را سرلوحه فعالیت‌های خود قرار داده و در کنار آن چون تئا‌تر به دلیل غامض بودن و پیچیده بودنش کمتر مخاطب جذب می‌کند، ممکن است در سینما یا سریال نیز به بازی بپردازد اما چون پایهء کارش تئا‌تر است می‌بینیم که تا چه حد بازی او قدرتمند و پخته ارائه می‌گردد.

    *تفاوت یک خواننده آواز کلاسیک با خواننده اپرا از نظر شما چیست؟
    – از لحاظ ساختار صدایی و تکنیکی فرق چندانی باهم ندارند، فقط در اپرا، خواننده نقش هم بازی می‌کند و آواز را با اِلِمان‌های حسی خاصی ارائه می‌دهد. اما ما در آواز کلاسیک نقشی ارائه نمی‌کنیم.

    *خواننده اپرا نیز هستید؟
    – خیر، بنده به هیچ وجه خواننده اپرا نیستم. فقط یک خواننده باساختار صدای کلاسیکم که برخی از آثار دورهء باروک، کلاسیک و رمانتیک را خوانده‌ام. همانطور که عرض کردم خوانندهء اپرا توأمان با ارائهء آوازش نقشهایی را هم بازی می‌کند. اما بنده نقش بازی نمی‌کنم. شاید اگر روزی تحت آموزش‌های خاص قرار بگیرم بتوانم به آن نیز بپردازم.

    *خوانندگان مورد علاقهء شما در اپرا و آواز کلاسیک چه کسانی هستند؟
    – در ایران، هنرمندان فقید محمد نوری و حسین سرشار و از هنرمندان خارجی، آندره بوچلی، پلاچیدودومینگو و پاواراتی.

    *محدودهء صوتی و نوع صدای شما در کدام رده بندی تنور، باریتون یا باس قرار دارد؟
    – تنور لیریک

    محبعلی بخشی

    محبعلی بخشی

    *به نوازندگی نیز مشغول هستید؟
    – نوازندگی پیانو را از آنجا که همراه خوبی برای آواز می‌باشد به صورت آکومپانیمان- ارائه آکوردهایی برای همراهی آواز یا سازی دیگر- انجام می‌دهم. اما اینکه ساز تخصصی و حرفه‌ای من باشد خیر. در واقع فعالیتی در زمینهء نوازندگی ندارم.

    *این اثری که منتشر کردید، اولین همکاری شما با بهنام ابوالقاسم است؟
    – بله، اما پیش از آن مدتی را به تمرین قطعات و دریافت حس و حال و سلیقهء یکدیگر دراین مجموعه پرداختیم وبعد از رایزنی‌های لازم در زمینه انتخاب بهترین سونوریته، ریتم و دیگر مراحل ضبط و اجرای قطعات، نتیجه نهایی را به ضبط رساندیم. بهنام ابوالقاسم از نوازندگان خوب و باسابقهء پیانو هستند. در ارکس‌تر سمفونیک و ارکس‌تر ملی به نوازندگی پرداخته‌اند و به هر حال از آنجا که ایشان شناخت خوبی ازپیانوکلاسیک داشته و آگاهی لازم را در این زمینه دارند، نتیجه همکاریمان خوشایند بود.

    *قطعات انتخابی این آلبوم ایتالیایی هستند غالباٌ. دلیل این انتخاب چیست؟
    – این انتخاب بر عهده خودم بوده است و بنده علاقه و گرایشم به این سبک به دلیل وجود فاکتورهای حسی بیشتر است. ضمن اینکه مخاطب نیز در این انتخاب بی‌تأثیر نبوده است.

    *بیشتر توضیح دهید.
    – سعی کرده‌ام در انتخاب آثار دو موضوع را لحاظ کنم. از آنجا که مردم کشورم در برخورد با موسیقی احساس محورند، در وهلهء اول این خصیصه را مدنظر قرار داده‌ام و آثاری که از نظر حسی بسیار غنی هستند را در این مجموعه گنجانده‌ام. در وهله دوم نیز تلاشم بر این بوده که آثاری از سده‌های مختلف را ارائه دهم. به طور مثال قطعاتی از دوره‌های باروک، کلاسیک و رمانتیک در این آلبوم وجود دارد که هر کدام از آن‌ها تکنیک‌ها، حالات و نوع صدادهی مختص به خود را دارند و در واقع کار آسانی هم نیست. نتیجتاٌ اینکه سعی کرده‌ام در عین حسی بودن قطعات انتخابی، حالات وریتم‌های متنوع نیز درمجموعه نمود داشته باشد.

    *دربروشور آلبوم یادداشتی از شما با این محتوا دیده می‌شود که اینگونه قطعات غالباٌ به زبان اصلی و به حالت اورجینال اجرا می‌شوند. در این خصوص آیا اجازه دخل تصرف هست؟
    – دخل و تصرف به آن معنا که قالب قطعات، زبان و اصالت آن‌ها عوض شود خیر. تغییرات بسیار جزئی ست. – در این نوع کار‌ها «معمولا» آثار با اصالت و سرمنشأ ساخت و خلقشان اجرا می‌شوند. مثلاٌ اپرای «لاتراویِتای وردی» در سراسر دنیا به زبان اصلی به اجرا در می‌آید. اینگونه نیست که در فرانسه به زبان فرانسه، در سوئد به زبان سوئدی و در آلمان مثلا به زبان آلمانی ادا شود. تنها تفاوت‌هایی که در ارائه آن‌ها ممکن است وجود داشته باشد و در واقع آنچه در این میان از یک کشور به کشوری دیگر حائز اهمیت است، نوع صدادهی و سونوریتهء اجرایی در آواز است. در واقع خواننده نیز در اینگونه کار‌ها، به عنوان یک ساز دیده می‌شود. اما خب آثاری مثلاٌ از ایران نیز بوده‌اند که با اشعارحافظ، سعدی و… ساخته شده‌اند. آلبوم «رستخیز» استاد احمد پژمان مجموعه‌ای ست کلاسیک که بر سروده‌هایی از حافظ و سعدی ساخته شده و جالب است که گروه کُر ارکس‌تر ملی روسیه آن را خوانده است. اما غالباٌ موضوع به آن شکل است که در ابتدا عنوان کردم.

    *برای اطلاع بیشتر بنده و مخاطبان نمونه‌ای از تفاوت‌های موجود بین سبک‌ها را بیان کنید لطفاٌ. چه نشانه‌هایی آن‌ها را از هم متمایز می‌سازد؟
    – یکی از تفاوت‌ها همانطور که مختصراٌ اشاره کردم در نحوهء آوازخوانی و روان و دلنشین بودن آن است. از زبان ایتالیایی مثال می‌زنم که خود پیگیر آن بوده‌ام. زبان ایتالیا بسیار زبان روانی ست در آواز کلاسیک و اپرا. در واقع می‌توان گفت زبان ایتالیایی زبان آواز است. کلمات و نوع گفتار و گویششان به گونه‌ای ست که آواز به سادگی و زیبایی ادا می‌شود. من فکر می‌کنم اگر شما یا دیگری نیز به این آثار گوش کنید در مقایسه با آوازهای دیگر کشور‌ها به نتیجه و نقطه نظر مشابه خواهید رسید.

    *و شما در این سبک دوره و آموزش دیده‌اید؟
    – بله. متدهای این سبک را گذرانده‌ام و نوع صدایم به آن سمت و سو شباهت و قرابت دارد و آن آثار را هم خوانده‌ام. شاید خواننده‌ای اگر آثاری به سبک فرانسه یا آلمان را بخواند سونوریته و دیگر ساختار‌ها و المان‌های صوتی‌اش متفاوت باشد.

    *یعنی از نقطه نظر جنابعالی، آلمان و فرانسه سبک‌هایی بیشتر تکنیکال دارند تا حسی؟
    – بله نظر شخصی بنده این چنین است. البته همانطورکه گفتم شاید برای بنده.

    *دیگر سبک‌ها و متد‌ها را نیز تجربه کرده‌اید؟ اصطلاحاٌ در آن زمینه نیز از دور دستی بر آتش داشته‌اید؟
    -بله اریایی از «ژُرژبیزِت» فرانسوی را خوانده‌ام که قطعهء دشواری هم هست. همچنین چند لید از «شوبرت». اما همانطور که عرض کردم طبق نظرشخصی بنده، چندان جذب کننده نبوده‌اند. دیگری شاید- البته شاید- سلیقه‌ای متفاوت داشته باشد. اما در ایتالیا علاوه بر شاخص‌های حسی، نحوه ادای کلمات نیز بسیار سلیس و روان است.

    * و دلیلش راچه می‌دانید؟
    – عوامل مختلفی وجود دارد اما نوع زبان، تلفظ‌ها، لهجه و فرهنگ آن کشور بسیار تاثیرگذار است.

    *برای این آلبوم چه برنامه‌هایی در نظر دارید؟ در قالب اجرای زنده مثلاٌ.
    -اگر بتوانم به اجرای زندهء این اثر بپردازم که بسیار خوب خواهد بود. امیدوارم این موضوع می‌سر شود که البته نیازمند حمایت است..

    *و دیگر برنامه‌های پیش رویتان چه خواهد بود؟
    -یک سری برنامه‌ها و تصمیمات اتخاذ کرده‌ام بر این اساس که عمده فعالیت‌هایم درآینده کار برآثار ایرانی باشد. یعنی حس و حال‌ها و القائات برخاسته از فرهنگ کشورم به گونه‌ای آمیخته شده با ساختارهای کلاسیک. آواز اپرایی ایتالیایی را با حسی که در اینجا جریان دارد تلفیق کرده و به گونه‌ای مختص به خودم به اجرا در بیاورم.

    *به طور مثال؟
    – برخی آثار فاخر ایرانی را در کنسرت‌هایی که تا به حال داشته‌ام، بازخوانی کرده‌ام. با رعایت توازن در حس و تکنیک. در واقع وقتی به مرحله‌ای برسیم که در ادای این نمونه کار‌ها احساس به تکنیک کمک کند و بالعکس و اصطلاحاٌ هیچکدام از این فاکتور‌ها قربانی یکدیگر نشوند، خواننده در این نقطه، نتیجهء هنرش فراگیر خواهد بود. درحال بررسی این شرایطم و در اجرا‌هایم آن‌ها را امتحان کرده‌ام. در واقع بازتاب هر حرکتی را در میان مخاطبان در نظر می‌گیرم تا با توجه به واکنش‌ها، دریافت‌ها و ارتباطی که با کار‌هایم برقرار می‌کنند بتوانم بهتر تصمیم بگیرم. یک کاتالیزور مهم نیز همانطور که پیش‌تر اشاره کردم وجود حامی‌ها و تهیه کنندگان است. اگر در این زمینه حمایت شویم می‌توان امیدوارانه پیش رفت در غیر این صورت حرکتمان بسیار کند خواهد بود.

    *و این اتفاق آیا جدید است؟ مثلاٌ زنده یاد نوری چنین آمیزه‌ها و تلفیق‌هایی را اعمال کرده بودند. یا خوانندگانی در عرصه آواز کلاسیک داشته‌ایم و داریم همچنان، که آوازهای کلاسیک بر سروده‌های ایرانی ارائه داده باشند.
    – بله. زنده یاد نوری این کار را انجام داده‌اند. اما حس‌ها، یک سری القائات وتکنیک‌ها وجود دارد که از هر هنرمند تا هنرمندی دیگر متفاوت است. بنده نوعی دیگر و رنگ وحالات دیگری را در آثار بعدی‌ام در نظر گرفته‌ام، بر آن‌ها تمرین دارم ودرکنسرت‌هایم اجراکرده‌ام که فکر می‌کنم مختص به خودم باشد. البته این‌ها هنوز به ثبت و انتشار نرسیده‌اند تا مشخص‌تر به بررسیشان بپردازم. امیدوارم بتوانم گفته‌هایم را جامهء عمل بپوشانم. به هر حال «دو صد گفته چون نیم کردار نیست…». ببینید تکرار یک مقوله به حالتی تقلید گونه خیلی راحت نمایان و قابل تشخیص خواهد بود. به هر حال بنده امیدوارم که بتوانم با فضایی متفاوت آوازبخوانم.

    *آلبومی در دست انتشار یا فعالیتی دیگر اگر در آینده نزدیک دارید، بفرمایید.
    – اگر با تهیه کننده‌ای به توافق برسم قطعاٌ کار خواهم کرد. اما بجز آن کتابی را در زمینهء آواز نوشته‌ام که هنوز البته به مرحلهء چاپ نرسیده است. برای کسانی که به تازگی تصمیم دارند وارد دنیای آواز شوند یا برای اولین بار است که دوره‌های آواز را آغاز کرده‌اند، تکنیک‌ها، متد‌ها و اشاره‌هایی در این رابطه کرده‌ام. اینکه اصلاٌ آواز چیست؟ در یک کلاس آواز چه می‌گذرد؟ ضعف‌های مختلف در صدا چگونه برطرف می‌شود؟ و سوالات مختلفی که برای یک علاقمند به آواز پیش می‌آید….

    *عنوان کتاب؟
    – «کمی از آواز»

    *ناگفته‌ای اگر باقی مانده بفرمایید.
    -بنده خود را به عنوان عضو کوچکی از دنیای وسیع و بی‌منتهای موسیقی کلاسیک می‌دانم که ستارگانی چون زنده یاد محمد نوری، زنده یاد حسین سرشار و… در آن درخشیدند و در این مسیر زحمت‌های زیادی کشیدند، امیدوارم لطف و توجه مخاطبان شامل حال بنده شود و دراین زمینه بتوانم خدمتی بکنم…

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *