«یخ در بهشت»، «ساعت به وقت جوانی»، «مثبت من»، «نردبان»، «بوم سفید»، «سلام تهران» و «با ما اینجا» نام برخی از برنامههایی است که او وظیفه اجرای آنها را از سال ۸۴ تا ۹۰ در شبکههای مختلف سیما بر عهده داشت. او با حکم ممنوع الکاری در تلویزیون رو به رو شد و تا امروز پیرامون آن حکم سکوت کرد. شاید جالب باشد بدانید که این توضیحات درباره ترانه سرایی است که در سال ۹۰ و با آلبوم «منو رها کن» مهدی یراحی به عنوان یکی از پدیدههای ترانه سال معرفی شد. «زهرا عاملی» در سال ۹۰ برای آخرین بار در قاب تلویزیون ظاهر شد و هیچکس ندانست که چرا او دیگر از این عرصه کنار رفت. حدس و گمانهای زیادی وجود داشت و او ترجیح داد که طی این سه سال و نیم و در گفتگو با رسانهها فقط سکوت کند. ترانه سرای قطعه «با هم نبودیم» برای اولین بار در گفتگوی اختصاصی با سایت «موسیقی ما» دلایل واقعی ممنوع الکاریاش را صریح و بیپرده مطرح کرد. او همچنین از احوالات آن روزهای سخت خود هم سخن گفت و گلایههای زیادی از نظر سلیقهای یک مدیر عالی رتبه داشت. بخش دوم گفتگوی ما با این ترانه سرا هم به کتاب «۱۲» مربوط میشود که چند ماه قبل منتشر و با استقبال خوب مخاطبان رو به رو شد. این گفتگو را تا پایان بخوانید:
- *چه شد که «زهرا عاملی» ناگهان از تلویزیون رفت و برنامهای که شما وظیفه اجرای آن را بر عهده داشتید پس از شما هم ادامه داشت؟
من به نوعی بچه تلویزیون هستم زیرا یک دختر پانزده یا شانزده ساله بودم که وارد تلویزیون شدم. زمانی که نوجوان بودم و خیلی از دخترهای هم سن من بیهدف بودند به لطف تلویزیون علاوه بر ادامه درس، وارد عرصه کار هم شدم. قبل از ورود جدی به عرصه ترانه، مجری بودم و اجرا بخشی از بچگی و زندگی من محسوب میشود. از سال ۸۳ وارد تلویزیون شدم و از سال ۸۴ اجرا را شروع کردم. نوع اجرایی که برای خودم انتخاب کردم در آن زمان متفاوت بود. یک استایل اسپرت توام با صمیمیت را وارد اجرا کردم و به دلیل سن کمی که داشتم با خصوصیات خودم هم همخوانی داشت. آن زمان چنین سبک اجرایی زیاد مرسوم نبود و تازگی داشت و به دلیل همین نوع اجرای تازه راه من خیلی زود باز شد. در سال ۸۹ برنامه «با ما اینجا» را در شبکه تهران داشتم و از سویی در زندگی هم شرایط خوبی نداشتم. علاوه بر ابتلای پدرم به بیماری سرطان، شرایط خودم و خانواده بسیار سخت بود. مدیریت عوض شده بود و آقای «دارابی» به عنوان معاون سیما فعالیت میکردند. مدت زمان زیادی بود که دستمزدی دریافت نمیکردم و مشکلات زیادی وجود داشت.
جلسهای با عنوان «گفتگوی صمیمانه مجریان با معاون سیما» را برگزار کردند و قرار بود که مجریهای تلویزیون درد دلهای خود را مطرح کنند. دوستان مختلف نظرات متفاوتی را ارائه کردند. نمیگویم که کار خیلی صحیحی انجام دادم ولی با لحن تندی گفتم: «آقای دارابی چرا میگویید که اجرای شاد نداشته باشیم؟ وقتی بتوانیم موازین دینی را رعایت کنیم چه اشکالی دارد که یک مجری خانم اجرای شاد داشته باشد و از طریق تلویزیون لبخند را به صورت مردم هدیه دهیم؟» گلایه بعدی من هم این بود که چرا مجریها نباید بیمه باشند؟ طرح ساماندهی مجریها هم رها شده بود و پیگیری نمیشد. در آن زمان سایر کارمندان صدا و سیما با مشاغل آسانتر از مزایایی بهرهمند میشدند که مجریها از آن محروم بودند. گلایه من از تمام این موارد بود و آقای دارابی فقط گوش کردند.
صبح روز بعد نامهای از طرف دفتر آقای دارابی ابلاغ شده بود که این خانم دیگر نمیتواند در تلویزیون کار کند. من علت را جویا شدم و گفتند که شما باید به گزینش مراجعه کنید. لازم میدانم از مسئول گزینش تشکر کنم که به صورت منطقی حرفهای من را شنیدند. یک قدردانی دیگر هم از آقای «کریمان»، مدیریت محترم شبکه تهران، دارم که برای ادامه فعالیت من اقدام کردند. نهایتا آقای دارابی با لفظ نه چندان مناسبی گفتند که نمیخواهم ایشان اجرا کنند. من قواعد و موازین را رعایت کردم ولی با نظر سلیقهای رو به رو شدم. آن زمان به سفر حج واجب رفتم و زمانی که طواف «نساء» من به اتمام رسید و نماز آخر را خواندم، در محوطه خانه خدا با من تماس گرفتند و خبر این نظر سلیقهای را دادند. خیلی ناراحت کننده بود زیرا من آن زمان در شرف ازدواج بودم و با وجود بیماری پدرم، محدودیتهای مالی فراوانی داشتم. همان زمان رو به کعبه گفتم: «خدایا تو گفتی که در حج باید همه را ببخشید و من هم همه را بخشیدم و از دوستان طلب حلالیت داشتم. از تو خواهش میکنم حق من را برگردان زیرا ظلم زیادی به من شده است.» دوست ندارم این حرفها را برای جلب ترحم کسی مطرح کنم زیرا آن دوران گذشته است.
ترانه در آن شرایط به داد من رسید و تا الان تمامی درآمدهای من از ترانه است. در تمام این چهار سال سکوت کردم زیرا احساس میکردم اینگونه بهتر است. امروز که ایشان دارند میروند باید این حرفها را مطرح میکردم تا بگویم که تلویزیون جای بدی نیست و آدمهای خوبی در آن مجموعه داریم. بارها خواستم که ایشان را ببینم و بارها نامه نوشتم اما به هیچ وجه حاضر به شنیدن حرفهای من نبودند.
- *در آن نشست صمیمانه به جز شما مجری دیگری هم بود که گلایهای داشته باشد؟
در آن شب دقیقا چهار نفر دیگر از مجریانی که اعتراض داشتند با حکم ممنوع الکاری مواجه شدند ولی من از آن عزیزان اسم نمیبرم. من خودم را جزو بهترین مجریها نمیدانم ولی تنها در دوران مدیریت آقای دارابی بود که بهترینها از کار کنار گذاشته شدند.
- *نوع پوشش و نحوه اجرا شما هم از دلایل ممنوع الکاری بود؟
من از یک خانواده مذهبی و ولایتمدار هستم و در این جامعه با قانون زندگی کردم. مادر من چادری است و به این پوشش بسیار احترام میگذارم. در مراسمهای مذهبی و اماکنی که حس کنم با این پوشش بهتر است ظاهر شوم حتما این کار را انجام میدهم. من حجاب را درک و واقعا رعایت میکنم. سبک اجرای من در آن زمان هم کاملا درست بود. اعتقاد داشتم که یک خانم در عین حفظ نجابت و متانت خود باید بتواند به بیننده انرژی منتقل کند. من مجری برنامه صبحگاهی بودم و نمیتوانستم که با یک سلام خسته و افسرده برنامه را آغاز کنم. مدیران پیش از آقای دارابی من را بابت این سبک اجرا تشویق میکردند و ایشان هم اگر به من میگفتند که تو برگرد و کار کن اما سبک اجرای دیگری داشته باش حتما این کار را میکردم. زیرا در آن دوره واقعا به کار احتیاج داشتم اما کلا گفتند که ما تو از خوشمان نمیآید! در این مدت فقط یک بار مهمان برنامه «کافه سوال» بودم که آن حضور من جلوی دوربین هم با سختیهایی مواجه بود. من از شما و خوانندگان این مصاحبه میپرسم که تصمیم گیری سلیقهای یک مدیر زیبا است؟ فکر میکنم آقای دارابی بدون شناخت، من را قضاوت کرد ولی آن آدمی نبودم که ایشان فکر میکرد. از زندگی افتادم و به دلیل مصرف قرصهای اعصاب و افسردگی دچار اضافه وزن شدم. همسر من هم شرایط را بسیار سخت تحمل کرد و روزهای خوبی را نداشتم.
- *البته اینجا یک تناقض برای من پیش میآید. شما در مصاحبهای با روزنامه «تماشا» عنوان کرده بودید: «صلاحدید مسئولان سیما این بود که از من استفاده نکنند و من هم هیچگاه اعتراض و پیگیری در این زمینه نداشتم. چون همیشه کارهای دیگری داشتم مجریگری را اعتبار چندانی نمیدانستم که بخواهم دنبال آن بروم.» اما الان میگویید که در آن زمان این کار برای شما بسیار اهمیت داشت.
خیلی خوب است که در مورد این مصاحبه هم صحبت کردید. یک آقایی این مصاحبه را با من انجام دادند و پس از انتشار با ایشان دچار مشکل شدم. صداقت را رعایت نکردند و جوابهای من را برگردانده بودند. هنگام انتشار آن مصاحبه با «احسان علیخانی» که از همکاران خوب بنده است دچار سوءتفاهم شدم. در یک سوال دیگر راجع به ایشان از من پرسیده بودند و جواب را به گونهای نوشتند که انگار با آقای علیخانی مشکل دارم. در جواب سوال آن خبرنگار گفتم که اعتقاد دارم در هر اتفاقی که از سوی خداوند برای انسان رخ دهد حکمتی وجود دارد. در ممنوع الکاری من هم حکمتی وجود دارد و به همین دلیل فعلا به آن اهمیتی نمیدهم و سکوت میکنم. دلیل ممنوع الکاری را پرسیدند و به طعنه گفتم که صلاحدید مدیران بود. این اولین بار است که در گفتگو با شما و سایت «موسیقی ما» حقایق را عنوان کردم. زمان مصاحبه با آن خبرنگار به دلیل اینکه در تلاش برای بازگشت به سیما بودم دلیل واقعی را مطرح نکردم. الان که فکر میکنم شاید در آن جلسه هم من برخورد تندی داشتم و شاید باید مثل سایرین سکوت میکردم و به کار خودم ادامه میدادم. زهرای ۲۲ ساله در زمان ممنوع الکاریاش سن زیادی نداشت اما رحم مدیر پس چه میشود؟ آن زمان که من را کنار گذاشتند، مبلغی را از تلویزیون طلب داشتم. یکی از معاونان شریف سیما به نام آقای «تقدسنژاد» دستور پرداخت این طلب را صادر کردند اما دوستان از ممنوع الکاری من سوءاستفاده کردند و آن طلب را پرداخت نکردند. در آن نامه نوشتند که هیچ پولی به این خانم نباید پرداخت شود.
- *این صحبتهایی که امروز به من گفتید را اگر همان سه سال و نیم قبل عنوان میکردید قطعا مطرحتر میشدید و بیشتر در کانون توجهات قرار میگرفتید. چرا تا الان صبر کردید؟
پدر من تنها نان آور خانه بود و همسر من هم در تلویزیون کار میکند. من نمیخواستم به واسطه حرفهای من به پدر و همسرم هم سخت گیری شود. میدانستم مدیری که برخورد سلیقهای دارد قطعا میتواند با پدر و همسر من هم چنین برخوردی داشته باشد.
- *هیچگاه نخواستید که گلایه خود را نزد مقام بالاتر از معاون سیما ببرید؟
زمانی که در حیاط کعبه ایستاده بودم به بالاترین مقام دنیا پناه بردم و شکایت کردم. گفتم که خدایا من با بقیه کار ندارم و به تو شکایت میکنم. حرفها و تهمتهای بدی به من زدند و زمانی که روی سنگهای مرمر حرم خدا نماز میخواندم اشکهای خودم را دیدم. آن اشکها در جای حق ریخته شد.
- *این پاسخ شما کاملا صحیح است ولی فکر نمیکنیدمدیر سازمان نمیتوانست کاری برای شما انجام دهد؟
دقیقا همین اتفاق برای خانم «ژیلا صادقی» و توسط آقای دارابی رخ داد. خانم صادقی به مقامات بالاتر هم اعتراض کردند و به هیچ نتیجهای نرسیدند. تا زمانی که ایشان معاون سیما بودند این حق را داشتند که بگویند نمیخواهم از فلان مجری استفاده کنم و کسی نمیتواند با او مخالفت کند. خانم صادقی پیگیری کردند اما روحیه من اجازه نمیداد زیرا توان مبارزه ندارم. شاعر هستم دیگر! احساساتی هستم!
- *در همان زمان آثاری با ترانههای شما از جمله آلبوم «مهدی یراحی» منتشر شد و خیلیها گفتند که زهرا عاملی از اسم و رسم خود در تلویزیون استفاده کرد و وارد ترانه شد. با این نظر موافق هستید؟
زمانی که در تلویزیون بودم حتی از ده درصد توان خودم هم در این زمینه استفاده نکردم. حداقل میتوانستم ترانه تیتراژ برنامههایی که خودم اجرا میکردم را بنویسم. فقط ترانه برنامه با ما اینجا از سرودههای خودم بود که پس از آن هم ممنوع الکار شدم. دوستان تهیه کننده و کارگردان زیادی داشتم اما خیلی کم در زمینه تیتراژ فعالیت کردم. جالب است بدانید که تیتراژ سریال «ساختمان پزشکان» هم اتفاقی بود. کار را برای «مهدی یراحی» نوشته بودم و او برای «سیروان خسروی» پخش کرد و سیروان پسندید و خواند. من هیچ وقت به مدیران یا دوستان تهیه کننده نگفتم که تیتراژ برنامه خود را به من بدهید تا بنویسم. برای ترانه خیلی تلاش کردم و واقعا خاک ترانه خوردم. از سال ۸۴ به شکل جدی ترانه را دنبال میکنم و حدود هفت سال هر پنجشنبه به جلسه خانه ترانه میرفتم و از اساتید یاد میگرفتم.
- *اگر باز هم به شما پیشنهاد دهند به تلویزیون بر میگردید؟
اکنون مشغول آمادگی برای کنکور کارشناسی ارشد هستم اما دوست دارم به تلویزیون برگردم. دوست دارم برنامهای را اجرا کنم که در حیطه موضوع آن سواد کافی دارم. یکی از اعتراضات من این بود که چرا مجریانی برای برخی برنامهها انتخاب میشود که سواد کافی نسبت به آن موضوع ندارند. تلویزیون جای قشنگی است و کار کردن در آنجا بسیار خوب و شیرین است. نظرها و سیاستهای سلیقهای یک مدیر را نباید به پای کل یک سازمان و مجموعه نوشت. من بچه تلویزیون هستم و تاثیر این رسانه روی زندگی مردم را دیدهام. نمیخواهم حرفهای من برای کل تلویزیون شائبه ایجاد کند زیرا در این رسانه مدیران بسیار خوبی همیشه داشته و داریم که با شرافت کار کردهاند. پدر شوهر من از مدیران اسبق و خوش نام تلویزیون است و انسانهایی شبیه ایشان را هم بسیار دوست دارم. یکی از دلایلی که الان صحبت میکنم این است که اگر در زمان معاونت آقای دارابی انتقاد میکردم قطعا ممکن بود که شبهه انتقاد نسبت به کل تلویزیون رخ دهد. اکنون ایشان در آن رسانه نیستند و من از یک شخص حقیقی و نه حقوقی گلایه دوستان کردم.
- *اما برگردیم به دنیای ترانه و موسیقی و از کتابی که چند ماه قبل منتشر کردید برای ما بگویید. چرا «۱۲» به عنوان اسم آن کتاب انتخاب شد؟
۱۲ برای من یک عدد مقدس است زیرا خدا در قرآن هم از اعداد نام برده است و ۱۲ عدد زندگی من است. دوازدهمها و خصوصا ۱۲/۱۲ روزهای شاعرانهای برای من است. شعرهای من اسم ندارند و همیشه خوانندهها برای آنها اسم انتخاب میکنند. این یک حال و علاقه شخصی است.
- *در این کتاب سی ترانه داشتید اما چرا این تعداد را انتخاب کردید و چه المانهایی را برای ارائه آنها رعایت کردید؟
سوگلیهای ترانه خودم را انتخاب کردم و از خواندن آنها لذت میبرم. اصولا هرچیزی که من دوست دارم مخاطب هم دوست دارد زیرا هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
- *برخی از ترانههای این کتاب نسبت به آنچه که با صدای خوانندهها شنیده شد کاملتر بودند. در مورد این اتفاق کمی توضیح دهید.
این کار را من برای اولین بار انجام ندادم و ترانه سراهای بزرگی هم در گذشته چنین کاری انجام داده بودند. در مواقع زیادی خوانندهها به دلایلی نظیر کوتاه بودن زمان موسیقی به ناچار بخشی از ترانه را حذف کردند. برای اینکه نسبت به ذات و لحظه خلق اثر وفادار باشم ترجیح دادم که نسخه کامل را منتشر کنم. این دقیقا همانند فیلمی است که با پشت صحنه عرضه شده است.
- *این ترانهها در ممیزیهای ارشاد کوتاه نشدند؟
خیر. برخی از ترانهها کلا مجوز ارشاد را دریافت نکرد که من به جای آنها نقطه چین گذاشتم تا جای خالی آنها را هر زمان که کتاب را ورق میزنم حس کنم.
- *چرا برای عرضه ترانههای خود به سراغ کتاب دیجیتال یا دکلمه آثارتان نرفتید؟
«ن و والقلم ما یسطرون». خداوند در قرآن به قلم و نوشتن قسم خورده است و چاپ و کتاب، ماندگار است. ضمنا برای اولین بار از طریق این رسانه اعلام میکنم که آلبوم دکلمههای من به زودی منتشر خواهد شد. پس از اخذ مجوزهای لازم جزئیات آن را در اختیار شما قرار میدهم زیرا این آلبوم برای من اتفاق زیبایی است.
- *دکلمه با صدای خودتان است؟
بله و احتمالا یکی از صداهای طلایی ایران هم همراه من باشد.
- *بهترین ترانهای که در کتاب ۱۲ داشتید کدام بود؟
بهترین ترانه من در این کتاب نبود زیرا یک ترانه زنانه است و فکر میکنم اولین قطعه آن آلبوم دکلمه صوتی باشد. خوانندههای آقا نمیتوانند این اثر من را بخوانند و اینگونه شروع میشود: «قبوله من زنت میشم…».
- *نظرات مردم و اهالی موسیقی پیرامون کتاب شما چه بود؟
خدا را شکر از جانب مردم با استقبال خوب مواجه شد و به چاپ دوم رسید و از هر کسی که این کتاب را خوانده است بازخورد مثبت دریافت کردم. در شبکههای اجتماعی برخی از دوستان لطف دارند و برخی هم بیجهت انتقاد میکنند اما این کتاب با مهربانی مردم رو به رو شد.
- *در نمایشگاه کتاب تهران هم استقبال خوبی از ۱۲ به عمل آمد.
همینطور است و چاپ اول کتاب در همان نمایشگاه به اتمام رسید. از این اثر راضی هستم اما تنها مشکل من با ناشر کتاب بود. شاید برای خیلیها این سوال وجود داشته باشد که چرا چاپ دوم کتاب ۱۲ با تاخیر وارد بازار شد. در پاسخ این دوستان باید بگویم که به دلیل همان مشکلات با ناشر اول ترجیح دادم که با یکی دیگر از فعالان این عرصه همکاری داشته باشم و کار از سوی ناشر دیگری به بازار عرضه شد.
- *چه اسم دیگری برای این کتاب میتوانید انتخاب کنید؟
«ماه کامل است» زیرا در آن شبی که اولین شعرم را نوشتم ماه کامل بود.
- *و کلام آخر؟
متشکرم که درددلهای من را گوش کردید. خودم میدانم که ایرادات زیادی دارم و بعضیها با من شوخی میکنند و میگویند که زهرا سلسله اشتباهات است! همه اینها را میپذیرم اما خداوند یک موهبت به من ارزانی داشته است و آن هم مهربانی است. همه آدمها را دوست دارم و در شعری که گفتم «از آدمای شهر بیزارم» از فعل معکوس استفاده کردم. دل انسانهایی که همه را دوست دارند زودتر میشکند. حرفهایی که امروز به شما گفتم حاصل دل شکستگی است که چهار سال سعی کردم درمان شود و به آنها فکر نکنم. سعی کردم ببخشم اما نتوانستم. فقط یک درددل کردم و دوست ندارم از حرفهای من برداشت سیاسی یا اجتماعی شود. من از یک انسان و در قالب نقش حقیقی او گلایه داشتم. امیدوارم این مصاحبه را بخواند یا به گوشش برسد و امیدوارم که دیگر این کار را با شخص دیگری انجام ندهند. برای ایشان آرزوی موفقیت دارم. ضمنا امسال هم سال بسیار خوبی برای ترانههای من است. فکر میکنم اولین ترانههایی که از من منتشر شود با صدای آقای «احسان خواجه امیری» باشد. دو ترانه داریم که یکی روی ملودی است و یکی دیگر هم از شاخصترین آثار من در زندگی است و در کتاب من هم نبود.
دیدگاهتان را بنویسید