خدايار قاقاني گفت: موسيقي متن «چارديواري» تجربهاي موفق در گرهزدن موسيقي محلي با شاخصههاي فرهنگ مردمي [مردمپسند] بود و به عنوان يك تجربه موسيقايي درخشان در تاريخ موسيقي متن سريالهاي تلويزيوني به ثبت رسيد.
اين منتقد و كارشناس موسيقي در گفتوگو با خبرنگار موسيقي فارس، اظهار داشت: آنچه كه در موسيقي متن و ترانه تيتراژ سريال «چارديواري» مشخص است «آگاهي» از اتفاقي ست كه به عنوان يك تجربه موسيقايي درخشان در تاريخ موسيقي متن سريالهاي تلويزيوني به ثبت رسيد. در نگاه اول موسيقي متن سريالي با شاخصههاي مردمي [مردمپسند] در فرهنگ شنيداري و بصري ايراني، ميبايست همان سنتهاي رايج يا به قولي كليشهها را رعايت كند و هرگاه تجربهاي- به معناي واقعي كلمه – در اين خصوص صورت بگيرد، مخاطب در نخستين برخورد و مواجهه يا تعجب ميكند و يا آن را بيارزش ارزيابي ميكند. درصورتي كه بعدها و در گذر زمان همان تجربه به عنوان مبنايي جدي در حوزه شنيدارياش و در تركيب با حوزه بصري(سينما و تلويزيون) ميشود و معناي متفاوت و گاه مهمي مييابد.
وي گفت: پيشتر در تلويزيون تجربههاي موفقي مثل موسيقي متن سريال «روزي روزگاري»(اثر فرهاد فخرالديني) و يا «مدار صفر درجه»(اثر فردين خلعتبري) كه با «اقتباس» از موسيقي بومي و تصنيفهاي زمانه تعريف قصه ، شكل گرفته و مخاطب هم نسبت علاقه خود با اين آثار را تعريف و بروز داده بود.اما در سريالي با شاخصههاي «شهري»، استفاده و «اقتباس» از موسيقي محلي و يا به عبارتي موسيقيهاي غير شهري رايج نبوده و اتفاقهاي رخ داده هميشه از طريق سازهاي كلاسيك ايراني نظير تار و كمانچه(قژك) در سريالها و فيلمهاي سينمايي مورد استفاده قرار گرفته است و البته استفاده از «سنتور» نيز به واسطه نسبت و فيزيك صداي اين ساز از دهه چهل با استفاده در فيلمهاي شاخص موج نوي سينماي ايران نيز رايج بوده است.
وي ادامه داد: موسيقي متن «چارديواري» تجربهاي موفق در گرهزدن موسيقي محلي با شاخصههاي فرهنگ مردمي [مردمپسند] است؛ ضمن اينكه در اقدامي جالب با استفاده از لحن جز(Jazz) خواني در ترانه تيتراژ ضمن اشاره به غني بودن موسيقي ايراني از مدرنيته رايج در موسيقي نيز استفاده شده است.
قاقاني گفت: استفاده از ساز «سرنا» كمك شاياني در تعريف شخصيتهاي «نادر» و «خيري» دارد؛به گونهاي كه ساده لوحي» و «صداقت» آنان را در فضاهاي مناسب به شكلي درست تعريف ميكند.در واقع نقش سازبندي در موسيقي فيلم به دليل معناها و مفهومهاي رايج در روايت فيلم؛به ويژه در بخشهايي كه مخاطب بناست تنها از طريق تصوير و بدون ديالوگ قصه را دنبال كند، نقشي «راويگونه» است از تعريف احساسات و رفتارهاي شخصيتها. همچنين در جزئيات نيز ميتوان از به كارگيري موثر سازي چون «بالابان»(كه متعلق به منطقه آذربايجان است) نيز اشاره كرد.سازي كه با بهكارگيري مناسب از آن و نزديك كردن صداي اين ساز به «سرنا» ابعاد ديگري از معناها و مفهومهاي قصه نظير «شكست»،«سرخوردگي»،«پشيماني» و «آلامها و دردهاي فردي» نمايان ميشود و حتي در تبديل تغيير وضعيت شخصيتها از تيرگي به سپيدي و يا بالعكس نقشي جذاب و شنيدني در تنظيم كلي موسيقي متن مجموعه «چارديواري» دارد. همين موضوع نشان ميدهد كه تا چه اندازه آهنگساز به جزئيات قصه نظير تجميع اقوام مختلف در قصه نظير ترك،گيلاني،شيرازي و ديگر اقوام حاضر توجه نشان داده است تا آگاهي مورد اشاره در تجربه صورت گرفته بيشتر نمايان شود.
قاقاني در ادامه به فارس گفت: يكي از شاخصترين ويژگي موسيقي مجموعه «چارديواري» ترانه تيتراژ است؛ استفاده از سازها و تركيببنديها در شكلگيري ترانه با كلامي از يك شاعر ايلامي(عبدالجبار كاكايي) كه نسبت نزديكي با قالب موسيقي آن دارد درواقع نقشي جذاب براي از بين بردن بيگانگي مورد اشاره مخاطب در برخورد با موسيقي متن داشت و اين اتفاق براي آهنگسازي كه پيشتر با صداي سهتارش موسيقيهاي او شكل ميگرفت اتفاقي مثبت است. ضمن اين كه «آريا عضيمينژاد» قبلتر در «ميم مثل مادر» با استفاده و بازخواني ترانه شهير «بگذر زمن اي آشنا» و در حال حاضر مجموعه «چارديواري»، نشان داد برخلاف ديگر آهنگسازاني كه ضمن فعاليت در حوزه موسيقي ايراني، در حوزه تصوير نيز فعال هستند، تا چه اندازه به مخاطب و جنبههاي مردمي توجه نشان ميدهد.
دیدگاهتان را بنویسید