×
×

کنسرت بعدی را با پیام صلح به اجرا در خواهیم آورد

  • کد نوشته: 61965
  • 26 مهر 1393
  • ۳ دیدگاه
  • hot-topic-logoکنسرت «آقای سماع» به سرپرستی و آهنگسازی «امیر حسین حسنی نیا» پس از اجرای موفق در شهرهای دبی، استانبول و قونیه، چندی پیش در شهر تهران و با استقبال مخاطبین به روی صحنه رفت، حسنی نیا حدود ۲۰ سال است که سماع‌گری می‌کند و تا به حال اجراهای متعددی را در ایران و خارج از ایران و با گروه‌های متعددی من جمله گروه موسیقی «شمس» داشته است، «موسیقی ایرانیان» با این هنرمند گپ و گفتی داشته که ماحصل این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.
    +بسیاری از اصطلاحات موجود در سماع خانه قونیه، فارسی ست!
    +سماع یعنی اینکه هیچ بودن را دریابیم، سکوت را دریابیم، مغزمان را از داوری برهانیم، سپاسگزار باشیم، خوش گفتار و خوش کردار باشیم، قرار نیست با سماع بال در آورده و به آسمان پرواز کنیم
    +وقتی ما خود را با انرژی زمین یکی می‌کنیم هرکاری را به راحتی می‌توانیم انجام دهیم.

    کنسرت بعدی را با پیام صلح به اجرا در خواهیم آورد
  • امیر حسین حسنی نیا

    امیر حسین حسنی نیا

    موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: «سماع» در معنای تحت اللفظیِ شنیدن، عبارتَ ست از آوازی خوش و روح نواز که منجر به کیفیتی وجد آمیز و پایکوبی و دست افشانی می‌گردد و در پاره‌ای از منابع جستاری و تفحصی، بارز‌ترین نشان صوفی‌گری به شمار می‌آید. این حالت، پیشینه‌ای تاریخی در میان بسیاری اقشار و فرهنگ‌های مختلف ایران و جهان و در صورت‌ها و جلوه‌های گوناگون دارد. بسیاری از شاعران نامی من جمله مولانا، عطار، غزالی و ابوسعید ابوالخیر در این زمینه سخنانی ارائه کرده و اشعاری سروده‌اند. به طور مثال غزالی می‌گوید: «سماع، آواز خوش و موزون که گوهر آدمی را بجنباند و در وی چیزی پدید آرد، بی‌آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن، مناسبتی است که گوهر دل آدمی را با عالم علوی که عالم ارواح گویند، هست.» مولانا جلال الدین محمد بلخی- که وی را سر آمد صوفیان اهل سماع می‌دانند- و همچنین ابوسعید ابوالخیر نیزسماع را چیزی جز تزکیه روحانی و نفسانی تلقی نمی‌کرده و آنرا سرلوحه و اساس طریقت خود قرار می‌داده‌اند تا بدانجا که ابوالخیر سماع را عین نیایش و مولانا آنرا نیایش باطنی می‌شماردند. سماع‌های گرم و آتشین، بار‌ها در زندگی مولوی رخ داده است. چه در خانقاه‌ها و مجالس بحث و چه در کوچه باغ‌ها و خیابانهای قونیه. یکی از شناخته شده‌ترین این حالات در مولانا‌‌ همان سماع در بازار زرکوبان، در اثر به وجد آمدن از ضرباهنگ موزون ضربه‏ های پتک بر سندان بوده است که او را بى‏خودانه به چرخ زدن واداشته بود، چنان که صلاح الدین زرکوب به شاگردانش گفته که دست از نواختن برنکشند و همانجا غزلی با این مطلع بر زبان مولوی جاری گشته بود:

    «یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی
    زهی صورت زهی معنا زهی خوبی زهی خوبی»

    همانگونه که اشاره شد از سماع غالباٌ به عنوان برجسته‌ترین نشانه‌های تصوف – و نه تنها نشان این طریقت البته- یاد می‌شود. فی الواقع صوفیان، آداب و رسومی دیگر نیز در مسلک خویش به اجرا در می‌آورند، در این میان اما صوفیان «مولویه» که پس از وفات مولانا در قونیه گرد هم آمده و دنباله رو طریقت وی سماع را بسیار برجسته‌تر و در نقاط مختلفی از جهان منتشر ساخته و آنرا به گونه‌ای خاص معرفی کرده‌اند، در میان صوفیان به ویژگی سماع‌گری شناخته شده تربودند و این آیین در بین این گروه جایگاهی خاص و بازتابی خاص‌تر داشته است.

    بی‌شک نگاشته‌ها و انگاشته‌هایی فراوان در خصوص تصوف، سماع، صوفیان و سماع گران از بدو پیدایش این رویداد تا به امروز به ثبت رسیده است ودر این میان بی‌گمان همچون بسیاری رخداد‌ها و اقدامات بشری در زمینه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری، عقیدتی و… بوده‌اند نظرات و تحلیل‌هایی که مغایر و در اختلاف با یکدیگر به بررسی این موضوع پرداخته اند؛ اما برداشت‌ها و دریافت‌های قریب به اتفاق در این خصوص اینگونه عنوان می‌شده و می‌شود که سماع حالتی ست خلسه گونه که انسان را با حرکاتی موزون و سماوی، از خود بی‌خود ساخته و با هدف اعتلای معنویات و رهایی از وزنه‌های سنگین منیت و خود محوری و در جهت فنا فی الله رخ می‌دهد و فی الواقع وسیله ایست برای نیل به مقاصد معنوی و دریافتن محبوب ازلی در پی‌‌ رها شدن از خویش. در آغاز با آوازهایی خوش از قاریان و آوازخوان‌هایی که صدایی گرم و دلنشین داشته‌اند زمینه سماع مهیا می‌گردید اما بعد‌ها این مجالس با ساز نی و متعاقباٌ دف مزین شد و گفته می‌شود که سازهایی دیگر از قبیل رباب نیز در این گونه آیین‌ها نواخته می‌شده است.

    پرداختن به سماع و جزئیات موشکافانه‌تر آن مجالی بیش از این می‌طلبد و از آنجا که مبحث مورد نظر ما در اینجا بزرگداشت روز مولانا و تحدیداٌ اجرای کنسرت آقای سماع به سرپرستی امیر حسین حسنی نیا به همین مناسبت می‌باشد، به این مقدار اکتفا کرده و می‌پردازیم به گفتگو با این هنرمند نوازنده، خواننده و سماع گر که سرپرست این گروه بوده و از بازتاب این اجرا که همزمان با بزرگداشت مولانا در تالار وحدت برگزار گردید، ابراز رضایت می‌کند. حسنی نیا حدود ۲۰ سال است که سماع‌گری می‌کند و تا به حال اجراهای متعددی را در ایران و خارج از ایران و با گروه‌های متعددی من جمله گروه موسیقی «شمس» داشته است، ماحصل این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

    • امیر حسین حسنی نیا

      امیر حسین حسنی نیا

      ابتدا بفرمایید چرا «آقای سماع»؟
      این ادبیاتی ست که شخص مولانا در گفتار خود به کار می‌برده. بنده نیز با الهام از این ادبیات و با هدف ایجاد تعلیق بیشتر و کنجکاوی در مخاطب این انتخاب را انجام داده‌ام.

    • کنسرت آقای سماع در برج آزادی رضایت بخش بود؟
      بی نظیر بود. واقعاٌ شگفت زده شدیم. در پشت صحنه که بودیم، مدیریت تالار عنوان می‌کرد که این اولین بار است که کنسرتی را با این نظم و دیسیپلین برگزار می‌کنیم. برایم جالب بود، آنطور که خودشان می‌گفتند اکثر تماشاگران خانم بودند و بالا‌تر از ۳۰ سال به نظر می‌آمدند. حضور کودکان کمتر به چشم می‌خورد، سکوت فوق العاده‌ای در حین اجرا حکمفرما بود و نظم کاملاٌ مشهود. نتیجه خیلی رضایت بخش بود. نوع موسیقی مخاطبش مشخص است به هر حال. این نوع کار‌ها هم مخاطب خاص را می‌طلبد.
    • کنسرت آیا در یک بخش برگزار شد یا با توجه به فضای خاص اجرایی و رقص سماع که کمی سنگین به نظر می‌آید بین قطعات استراحت هم داشتید؟
      این پروژه موسیقی آقای سماع در واقع در یک پارت اجرا می‌شود. به این دلیل که حالتی روایت گونه از ابتدا تا انت‌ها دارد و خیلی مایل نیستم که میان این روایت سکته و وقفه بیفتد. لذا کل مجموعه را در یک بخش به اجرا در می‌آوریم. البته خب کار آسانی هم نیست. هم از این نظر که خیلی انرژی می‌خواهد و هم از این نظر که ما باید خیلی زرنگ باشیم که بتوانیم در چنین فضایی مخاطب را یک ساعت الی یک ساعت و نیم با خود همراه سازیم بی‌آنکه خسته شود. مثل یک فیلم، یک تئا‌تر یا یک کتاب حتی. ما اگر بتوانیم ریتم و موسیقی و کل فضا را به گونه‌ای حفظ کنیم و پیش ببریم که ذوق و هیجان مخاطب افول نکند خب یک امتیاز خواهد بود.
    • البته مخاطب اگر طبق فرمایش شما خاص باشد و کار نیز قابلیت‌های لازم را داشته باشد، فکر نمی‌کنم خستگی معنا داشته باشد. موافقید؟
      قطعاٌ.
    • از قطعات انتخاب شده بگویید لطفاٌ. اشعار، تنظیمات و…
      اشعار بجز یکی از سروده‌های حافظ، مابقی از مولاناست که همگی در قطعاتی از ساخته‌ها و تنظیم‌های بنده به اجرا در آمدند. این را هم بیفزایم که فضای کار به گونه ایست که نه می‌توان گفت موسیقی ایرانی ست نه کلاسیک و نه…
    • یعنی‌‌ همان موسیقی‌های تلفیقی متداول؟!
      تلفیقی نه تنها به آن معنا که مثلاٌ بگوییم یک ساز غربی مانند گیتار را آورده‌ایم کنار سازهای ایرانی و فضایی تلفیقی را ایجاد کرده‌ایم. در واقع تلفیق در موسیقیِ اعمال شده بر اشعار، نت‌ها، گام‌ها و نوشتار آن صورت گرفته، یعنی در بطن و تارو پود اثر تنیده شده است نه تنها در رنگبندی ساز‌ها و اگر با هر سازی از هر فرهنگی این نت‌ها نواخته شوند نیز، نوع موسیقی‌‌ همان خواهد بود که مورد اشاره بنده است. البته ناگفته نماند که ما ساز غربی نیز در کار داشته‌ایم.
    • در خصوص گنجاندن سازی مانند گیتار در این مجموعه این سؤال پیش می‌آید که این ساز آیا می‌تواند روایتگر خوبی برای حالت سماع باشد؟ کمابیش دربارهء سماع خوانده‌ایم، شنیده‌ایم یا بعضاٌ دیده‌ایم که در آغاز فردی خوش صدا یا قاریانی که آوایی گرم و دلنشین داشته‌اند، زمینه‌ای برای اینگونه حالات و حرکات مهیا می‌ساختند و متعاقباٌ با دف و نی این مجالس رنگ و لعاب دیگری پیدا کرده است. سازی مانند گیتار آیا چنین فضایی را تحت الشعاع قرار نمی‌دهد و مسیر و هدف این آیین را تغییر نمی‌دهد؟
      خِیلی خوشحالم از طرح این سؤال. ببینید سماع آن چیزی که خیلی‌ها تفسیر می‌کنند نیست و اصلاٌ مربوط به این نمی‌شود که بشر چه لباسی به تن دارد، چه غذایی می‌خورد و چگونه مثلاٌ راه می‌رود. در موسیقی هم به همین صورت.
    • یعنی برداشت شخصی شما از سماع این است یا از اساس سماع مقوله‌ای ست فرای برداشت‌های متداول در بین مردم؟
      بله در اساس سماع چیزی فرا‌تر از ظاهر و پوشش و گفتار و کردارهای کلیشه‌ای و برداشت ما از آن است. من از قدیمی‌های سماع در ایرانم و از اولین افرادی بوده‌ام که به روی استیج رفته و سماع کرده‌ام. بنابراین در این سال‌ها خیلی کنکاش کرده و تجربه کسب نموده‌ام. در سماع خانه و بطور مثال در مولویهٔ قونیه اولین درسی که می‌آموزیم زیستن در لحظه و زمان حال است وسپاسگزار بودن. پاس داشتن سه اصل مهم و معروفِ پندار، گفتار و کردار. خب این زیستن در حال یا پرداختن به دیگر درس‌های مهم زندگی به نظر من چیزی ست سوای رنگ ساز‌ها در موسیقی، یا هر شاخصی از هر رشته هنری دیگری. تعریفی مانند هنر دارد. چیزی ست که از درون به بیرون تراوش می‌کند نه اینکه از برون، باطن و درون را تحت تأثیر قرار دهد. می‌گویم موسیقی چون مبحث فعلی ماست. خب این حالت ربطی به حضور رباب یا گیتار یا دف یا عدم حضور آن‌ها ندارد. اصل چیزی دیگر است. ظاهر قضیهء سماع که از لحاظ فیزیکی و ظاهری شما را مجذوب می‌کند و تشویق می‌کند به تمرکز برای لذت بیشتر از زندگی داستان دوم سماع است.
    • اینگونه از حرف‌های شما برداشت می‌شود که سماع محدود به ملیت و قومیت خاصی نیست و می‌توان در کشور‌ها و فرهنگ‌های مختلف آن را به اجرا در آورد اما به ترجمه‌های مختلف.
      بله اصلا داستان مولوی همین است. پیام وی همین است. صلح. «با همه خلق جهان صلحم و اندر بر من، جور اغیار و سر مرحمت یار یکی ست…» در آموزش‌های سماع ابتدا دو سؤال از شما می‌پرسند ۱-سماع چیست؟ «جدایی جان از تن». ۲-چرا سماع می‌کنیم؟ «برای رسیدن به صلح» در واقع ابتدا صلح درونی. وقتی با خود در صلح باشیم با جهان هم صلح خواهیم داشت. بنابراین پرداختن به سماع مثلاٌ با گیتار فکر نمی‌کنم فضا را خدشه دار یا اصطلاحاٌ هدف را لوث کند. چند سال پیش اگر شنیده باشید این خبر منتشر شده که نوهٔ چند نسل بعد از مولانا به ایران آمده بود. در فرودگاه خبرنگاری از وی پرسیده بود که به ما بگویید بالاخره مولانا اصالتاٌ کجایی بوده است؟ افغانی، ایرانی یا ترک؟ و این خانم پاسخ گفته: «در صورت مسئله، شاید مهم باشد که اصالت ایشان به کجا باز می‌گردد ولی در باطن، اهمیت مولانا به زندگی، طریقت و کلامشان بوده است نه چیزی دیگر. مهم این بوده که ایشان چه گفته‌اند و چقدر گفته‌هایشان مهم بوده یا صحیح.» مهم این است که زمان درگذشت مولانا (طبق ترجمه‌ها و نوشته‌هایی از ترکیه) همه قشری و با هر زبان، مذهب و مسلکی، زیر تابوتش را گرفته و وی را مشایعت کرده‌اند. این‌‌ همان صلحی ست که مد نظر مولانا بوده است.
    • یعنی انتخاب شما در نشاندن چند سازِ بهتر بگوییم غیر متجانس و از چند فرهنگ، در یک مجموعه اجرایی بر این اساس بوده است؟ با چنین هدفی آیا این تلفیق را صورت داده‌اید یا تنها به صرف تنوع یا تصادفاٌ اتفاق افتاده است؟
      خیر. اصلاٌ تصادفی نبوده و بنده با همین هدف پیش رفته‌ام. مایل بوده‌ام این فضا را به مخاطب القا کرده و وحدتی در این نشست ایجاد کنم حتی المقدور. ادعایی در اینکه نتیجه کارم خوب یا بد است ندارم اما می‌توانم این ادعا را داشته باشم که در نوع خود خاص است و اثری به این شکل شنیده نشده است تا به حال.
    • اولین اجرای سماع شما چه سالی و با چه گروهی بوده است؟
      سال ۱۳۸۱ دانشگاه شهید بهشتی. با گروهی به نام «تاسیان» که در واقع سرپرستش خودم بودم.
    • هنوز هم با این گروه فعالیت دارید؟
      خیر این گروه در حال حاضر فعالیت چندانی فکر نمی‌کنم داشته باشد. آخرین اجرای بنده با این گروه در فستیوال رقص و موسیقی دبی بود که از سوی بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران به این فستیوال راه یافته بودیم و مقام دوم را کسب کردیم. فکر می‌کنم سال ۸۶ یا ۸۷ بود. یعنی پیش از همکاری‌ام با گروه شمس.
    • از لباس سماع گران برای ما بگویید. از بدوِ رواجِ این آیین در بین صوفیان تا به امروز آیا تغییری در ظاهر و پوشش سماع گران ایجاد شده است؟ و اینکه هدف و پیام این نوع پوشش چیست؟
      فکر می‌کنم لباس سماع قونیه منظورتان باشد که بیشتر با این ظاهر نمود داشته و اکثراٌ با این پوشش آن را می‌شناسیم. البته سماع در نقاط مختلف ایران و جهان رواج دارد. در ایران سماعِ کردستان، لرستان و دیگر جا‌ها را هم داریم. سماع پیش از این هیچ جای ترکیه نبوده. زمانی که شمس با مولوی آشنا می‌شود در تبریز، ارومیه و خوی آموزش‌هایی در زمینه سماع صورت می‌گرفته و پس از مرگ مولانا بوده که سلسله‌ای به نام مولویه در قونیه تشکیل می‌گردد، سماع خانه تأسیس می‌کنند و دوره‌هایی شش ماهه یا یکساله برای آموزش به داوطلبان شکل می‌گیرد. در این زمینه کسانی که قصد آموزش سماع و دریافت لباس سماع را داشتند باید ابتدا چند ماه در سماع خانه به کار بپردازند، خرید کنند، آشپزی و نظافت کنند و پس از آن به مرحله‌ای برسند که این لباس و این مقام را از آن خود کنند. در واقع لقب سماع گر یا سماع زن را دریافت می‌کردند. لباس‌هایی سپید که نمادی از کفن است را به همراه کلاهی مخروطی شکل در ماه آخر آموزش‌ها به تن می‌کردند و در آیین و مراسم خاص خود به رقص سماع می‌پرداختند. این پوشش از ابتدا تا به امروز به همین شکل بوده است. اصلاٌ لباس مرسوم آنهاست. جالب است بدانید که بسیاری از اصطلاحات موجود در سماع خانه فارسی ست. مثلاٌ به کسی که در سماع خانه موسیقی می‌سازد نام «بسته کار» اطلاق می‌شود. بسته یعنی موسیقی و بسته کار یعنی آهنگساز.
    • امیر حسین حسنی نیا

      امیر حسین حسنی نیا

      خود جنابعالی آیا با پوششی متفاوت از لباس متداول سماع گران بر صحنه ظاهر شده‌اید؟
      بله. البته در اجراهایی رسمی که فروش بلیط نداشته اجرایی با پوشش‌های متفاوت داشته‌ام. در دانشگاه تهران بود که با لباس‌ها و رنگ‌های متفاوتی به همراه گروه سماع گر به اجرا پرداختیم.

    • برای اطلاعات بیشتر مخاطبین، لطفا چند کشور دیگر را نام ببرید سماع‌گری می‌کنند و لباس مخصوص این آیین را دارند.
      در کشورهای افریقایی این مراسم متداول است. مثل مصر، مراکش و الجزایر که دامن‌ها و لباس‌های رنگی و زیبایی به تن می‌کنند و مراسم بسیار جذابی دارند. احتمالاٌ در پروژه‌های آینده از این نوع لباس‌ها استفاده کنیم.
    • جناب حسنی نیا، از نظر شما تفاوت بین سماع گر و رامشگر چیست؟
      به نظر بنده تفاوت در حس آن هاست. ببینید از آنجا که بنده طراح فرم و حرکت نیز هستم همیشه این حرکات همراه با موسیقی را به سه شاخه حرکت، فرم و رقص تقسیم می‌کنم. حرکت چیزی ست که برای هر کسی اتفاق می‌افتد. مثلاٌ یک صندلی را جابجا می‌کنیم. فرم حالتی ست موزون که از حرکت سازمان یافته‌تر است، هرچند خیلی ریتم و اتفاق موسیقایی زیادی در آن رخ ندهد و رقص که سرشار از ریتم و نوسانات موسیقایی می‌باشد و حسی خاص در حین اجرای آن به رقصنده و مخاطب القا می‌گردد. با این حال بنده سماع را در هیچ کدام از این دسته‌ها قرار نمی‌دهم. شاید ما بگوییم رقص سماع اما واقعاٌ این یک رقص نیست، حالتی ست بسیار روحانی با حسی فوق العاده قوی. فکر کنید ما وقتی به حرکت یک سماع گر می‌نگریم ممکن است بیندیشیم که خب این حرکت بسیار ساده است. شخصی ۵ دقیقه الی یکساعت دور خودش می‌چرخد اتفاق خارقی نیست اما در واقع اینگونه نیست. ابتدا از یک حالت دورانی آغاز شده و سپس در کیفیتی خلسه گونه ادامه می‌یابد بعد از آن به یک هیجان خاص می‌رسد و در ‌‌نهایت این حالت درونی می‌شود بسیار درونی و سماوی. بنابراین فکر می‌کنم دریافت و حسی که در سماع هست در دیگر حرکات نیست. انرژی موجود در سماع و پیام آن با دیگر شاخه‌ها تفاوت دارد.
    • ممکن است کسی در سماع به دریافت لازم نرسد؟
      ممکن است بله. خیلی از دوستان می‌پرسند ما کی به آن حالت خاص دست خواهیم یافت؟ چرا ما چیزی دریافت نمی‌کنیم؟ چرا اتفاق خاصی نمی‌افتد؟ من می‌گویم قرار نیست اتفاق خاصی که مثلاٌ قابل رؤیت باشد را ببینید. سماع یعنی اینکه هیچ بودن را دریابیم، سکوت را دریابیم. مغزمان را از داوری برهانیم. سپاسگزار باشیم، خوش گفتار و خوش کردار باشیم. قرار نیست با سماع بال در آورده و به آسمان پرواز کنیم. این‌ها درس‌های سماع است. اگر دقت کرده باشید سماع گران ساعت‌ها بدون اینکه از لحاظ جسمی منقلب شوند، منقلب شدن منفی منظورم است به آیین سماع می‌پردازند. ممکن است کسی بپرسد این‌ها چرا و چطور سرشان گیج نمی‌رود؟ این‌ها سرشان گیج نمی‌رود و نباید برود. ماییم که از دیدن این صحنه دچار سرگیجه می‌شویم. سماع گر در جهت و موافق با مغناطیس زمین حرکت می‌کند بنابراین مشکلی برایش ایجاد نمی‌شود. وقتی ما خود را با انرژی زمین یکی می‌کنیم هرکاری را به راحتی می‌توانیم انجام دهیم.
    • حدوداٌ ۲۰ سال است که سابقهء سماع دارید. این موضوع آیا در زندگی خصوصی شما نیز تأثیر داشته است؟
      فکر می‌کنم یا امیدوارم. فقط دریافت قطعی آن به شکفتن یک گل می‌ماند. ممکن است هر روز از خواب بیدار شوی و ببینی غنچه‌ای را که در گلدان داری هنوز نشکفته است و در ‌‌نهایت زمانی که انتظارش را نداری در یک لحظه متوجه شکفتن آن غنچه می‌شوی. فکر می‌کنم شکفتن انسان‌ها و رسیدن به درجات عالی اگر زمینه سازی قبلی هم داشته باشد اما در یک آن صورت بگیرد و اتفاق بیفتد.
    • شاعر سماع گر سرشناس ایرانی!؟
      عطار نیشابوری. شنیده‌ام که سماع می‌کرده و هم اکنون در نیشابور خیلی‌ها بر سر مزارش به سماع می‌پردازند.
    • امیر حسین حسنی نیا

      امیر حسین حسنی نیا

      آقای سماع با چه پیام‌هایی و در قالب چه موضوعاتی به دیدار مخاطبانش می‌رود؟
      طی دو اجرایی که در تالار رودکی و اخیرا در تالار وحدت داشتیم، سعی کردیم آزمون و خطاهای آقای سماع و بازخورد او در میان مخاطبان را بسنجیم و نتیجه را ببینیم به چه صورت است. نام و پیام خاصی روی اجرایمان نگذاشته بودیم. آقای سماعِ همراه ما در اجرای اخیرمان نیز از قونیه بود. در واقع باید می‌دیدیم مخاطب داریم یا خیر چون بدون مخاطب ادامه راه سخت است و بی‌دلیل. اما خوشبختانه خیلی رضایت بخش بود نتیجه در هر دو اجرا. ما با اینکه خیلی تبلیغ نکرده بودیم و تنها رسانه معرّفِ ما سایت موسیقی ایرانیان بود اما جالب بود در همهٔ کنسرت‌هایمان ۱۰-۱۲روز پیش از اجرا تمام بلیط‌ها به فروش می‌رسید.

    • در برنامه‌های بعدی ممکن است پیام یا داستانی حتی، برای پروژه آقای سماع انتخاب کنید؟
      بله. کنسرت بعدی را با پیام صلح به اجرا در خواهیم آورد و داستانی در واقع در حالتی انتزاعی برای آن انتخاب خواهیم کرد. فضا و اتمسفر حاکم بر اجرا به گونه‌ای خواهد بود که قطعات سلسله وار به هم مرتبط بوده و حلقه‌هایی از یک زنجیر منسجم را تعبیه کنند. اینکه می‌گویم انتزاعی به این معنی ست که پیام کار ما خیلی رو و نمایان و در واقع به صورت لقمه آماده در اختیار مخاطب قرار نگیرد. من مخاطب خود را بسیار دست بالا و تیز بین می‌پندارم این است که کار‌هایم را نیز عمیق و پر از نشانه و المان ارائه می‌دهم.
    • اعضای این گروه آیا ثابتند و بطور مداوم با شما همکاری دارند؟
      بله برخی اعضای گروه هفت سال است که حضور دارند اما غالب مجموعه دو سال است که با بنده همکاری دارند و جزو اعضای ثابت این مجموعه هستند.
    • همگی ایرانی هستند؟
      بله. اما در نظر دارم در اجراهای بعدی از هنرمندان خارجی نیز همکاری بگیرم فقط باید دید تا چه حد می‌توانیم آن‌ها را از لحاظ مالی و حضور در ایران حمایت کنیم.
    • و آلبوم؟
      اجرای تالار رودکی را در قالب آلبوم قصد داریم منتشر کنیم. دو قطعه از آن را نیز برای ضبط تصویری انتخاب خواهیم کرد تا به صورت کلیپ در اختیار مخاطبان قرار دهیم. تا زمستان امسال یحتمل منتشر خواهد شد.
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *