موسیقی ایرانیان – لیلا موسیزاده: در روزگاری که از سازهای باستانی و پرقدمتی چون تنبور شاهد نمایشهایی دیگرگونه و به اصطلاح آکروباتیک هستیم که این ساز آیینی را از ماهیت تهی میکنند، هنوز کسانی پیدا میشوند که نوای پراصالت این ساز قدیمی را به گوش همگان برسانند. سیدآرش شهریاری، مقامدان و نوازنده تنبور به تایید اهل فن از جوانترهایی است که احاطه کاملی به موسیقی مقامی تنبور در دو حوزه مهم تنبورنوازی یعنی گوران و صحنه دارد و ضمن تاثیرپذیری از هر دو مکتب عمده تنبورنوازی به مقامهای مجلسی و اذکار نیز مسلط است. او پس از همراهی با محمدرضا درویشی در پروژه شوقنامه که به بازسازی تصانیف مربوط به عبدالقادر مراغی میپرداخت به پرداختن نغمات ادواری روی آورده است. هنگامی که او در آبان سال ۹۱ کنسرتی در تالار وحدت بر مبنای موسیقی مقامی و ادواری اجرا کرد و در آن آواز سر داد که «تنبور دل ما را همناله سرنا کن» آنجا بود که ضمن حیرت همگان، قطعات ساخته و پرداخته شده را در معرض قضاوت مخاطبان قرار داد و مهر تاییدی بر راهی که در پیش گرفته، دریافت کرد. شیوه تنبورنوازی او مختص خود اوست و هرچند سایر سازها، خصوصا تار را با مهارت مىنوازد، اما نغمه تنبور او گویی در زمان سرمدی حیات دارد و اصالت را مدام به گوشها متذکر میشود. با او درمورد این ساز آیینی، نوازندگی و مقامهای آن به گفتوگو نشسته ایم که حالهای معنوی در دل آن نهفته است.
از آنجایی که در تنبورنوازی شما اصالت این ساز آیینی و باستانی کاملا محسوس است و ضمنا احاطه شما به نوازندگی تنبور و دانستن مقامهای موسیقی غرب ایران بهرغم جوانی به تایید استادان اهل فن در نوع خود بینظیراست، بنابراین در ابتدا لطفا بگویید چگونه تنبورنوازی را آموختید؟
موسیقی در خانواده ما موروثی است. ابتدا از پدرم آن را آموختم و پدران ما چون صاحب تکیه و جمخانه و خانقاه بودهاند این فرهنگ عارفانه و موسیقی در خانواده ما به شکل موروثی بوده است. پدرم تنبور مینوازد، پدر بزرگم نیز تنبور مینواخت و ضمنا جد مادریام سیداصلان شاهابراهیمی، یکی از حکیمان منطقه کرمانشاه و صحنه بودهاند. ویژگیای که شامل حال من شده این است که هم از سمت خانواده مادری و هم از سمت خانواده پدری این میراث به من رسیده و از بین نوههای آسیداصلان شاهابراهیمی میتوانم بگویم که تنها من هستم که تنبورنوازی میکنم و این مسیر را به صورت حرفهای انتخاب کردهام.
باتوجه به گفتههای شما یعنی تنبورنوازی در غرب ایران متفاوت است. حوزههای مهم تنبورنوازی و شیوههای مهم آن کدامند؟
یکی حوزه گوران و کرند است و دیگری حوزه صحنه که البته این دو حوزه مهم تنبورنوازی خود به دستههای ریزتر دیگری نیز تقسیم میشوند. این شانس نصیب من شده که مقامهای این دو حوزه اصلی را به علت اینکه پدرم اهل کرند بود و مادرم اهل صحنه، به خوبی یاد بگیرم.
یعنی مقامها در این دو شهر یا بهتر بگویم در دو حوزه با هم فرق دارند؟
نه، مقامها با هم فرقی ندارند بلکه به لحاظ لحن و سبک مقامها با هم متفاوتند. به لحاظ روایت و لهجه نیز کاملا متفاوت هستند که در لهجه آکسانهای اجرایی و تکنیکهای دیگر نیز شامل میشود. در گوران مقامنوازی خیلی غلیظتر است هم لهجه هم موسیقی آن سنگینتر از موسیقی حوزه صحنه است. حوزه صحنه سادهترشده نسخه موسیقی گوران است. البته در برخی مقامها این مساله صادق نیست و برخی مقامها را در صحنه خیلی بهتر توانستهاند حفظ کنند و نگه دارند. روایتسازی بهطور کلی در صحنه خیلی قویتر بوده است. در روایت گوران ما شاهد روایتهای آوازی بسیار قویای هستیم چراکه بیشتر متمرکز بر حفظ و اجرای دقیق آوازها بودهاند. در کل دو نگاه متفاوت به تنبور را موجب میشود.
شما این دو نگاه متفاوت به تنبور را چگونه ارزیابی میکنید؟
به لحاظ موسیقایی روایت گوران دستنخورده و بکرتر است همانگونه که میتوان این مساله را در روایتها شنید و احساس کرد. اما شهر صحنه به علت اینکه از قدیمالایام در معرض و مسیر عبور و مرور به سایر شهرها قرار داشته مقامهای موسیقی کمی متفاوت با مقامهای گوران هستند. مقامهای صحنه را میتوان ملموستر دانست و شنونده موسیقی دستگاهی با مقامهای صحنه راحتتر ارتباط برقرار میکند. البته باز هم باید گفت که این مساله به روایتکننده برمیگردد، یعنی راوی نیز موثر است. بهطور مثال وقتی شما روایت باباغلام همتآبادی را میشنوید اصلا با روایتی دیگر مواجه میشوید چراکه او یک روایت باطنی از تنبور را ارائه میدهد و متوجه میشوید که یک سیر و سلوک معنایی در پشت آن است. اما در بقیه مقامنوازها میتواند قدرت پنجهکاری و سبک تنبورنوازی را ببینید که در سطحی قابل توجه است اما به شما این حس را انتقال میدهد که آن فرد نوازنده در جایگاه یک میراثدار میخواهد مقام را ارائه بدهد. مثل میزراعبدالله یا نورعلیخان برومند در موسیقی ردیف دستگاهی. اما در تنبورنوازی باباغلام همتآبادی متفاوت است و هنگامی که میشنوید کاملا تنبور در آنجا داستانش فرق میکند. پس به این دو حوزه مهم تنبورنوازی یک نگاه هم اضافه میکنیم که آن نگاه باطنی در تنبورنوازی است که در چه کسانی این نگاه موجود بوده و با چه کسانی نبوده و در چه کسانی کمتر بوده است.
در این نگاه شما که آن را نگاه سوم به تنبورنوازی میدانید، بخش آیینی تنبورنوازی مطرح است و آن نگاهی که ساز را فراتر از یک ابزار موسیقایی میپندارد.
در این نگاه سوم دیگر تنبور ساز تلقی نمیشود بلکه جزئی از وجود است. بخشی از جان و زندگی سیر و سلوکی فرد است. فرد اصلا فکر نمیکند که تنبور، ساز است بلکه در واقع اگر هم آن را ساز بداند، سازی مقدس میداند.
کردستان و کرمانشاهان که هرگز خالی از استادان نخواهند بود. الان استادانى که در هر دو حوزه مطرح هستند را نام ببرید.
چنگیز عبدیپور در کرند در حال حاضر هستند و خانواده کمالیها که بسیار جریان تنبورنوازی را پیش بردهاند بهخصوص عادل کمالى که شاگردان خوبی در مقامخوانی پرورش داده است و استاد فریدون کمالى که یکى از بهترین سازندگان تنبور بهشمار مىرود. در گوران خانواده استاد اسدالله فرمانی، تنبورساز، هستند. استاد محمدیاسمینژاد که بسیار خوب توانستهاند با اجرای خیلی ظریفی که دارند جوانها را به این سمت بکشند. استاد طاهر یارویسی در گهواره هستند که مقامها را خیلی خوب اجرا میکنند. در صحنه استاد لطفعلی منفردنیا پسر باباغلام همتآبادی است که فوقالعاده خوب تنبور مینوازد و مکتب پدر را زنده نگه داشته است اما به سبک خود رسیده و مینوازد. دیگری سیدعزت یاری است که از انگشت کوچک شر میکشد و تنبور نواختنش با دیگران متفاوت است. زندهیاد سیدخلیل عالىنژاد تحت تاثیر سیدعزت بود و استاد عبدالرضا رهنما که هم نوازنده و هم از سازندگان مهم در حوزه صحنه محسوب مىشود و شکرعلى آزادى که از نوازندگان و سازندگان باتجربه است.
موسیقی باطنی برای من دوجنبه است؛ یکی باطنی خاص و یکی باطنی عام. در همه تنبورنوازان این نگاه باطنی عام وجود دارد یعنی حتی در آن کسی که میراثدار این ساز است یک نگاه باطنی وجود دارد و سیر و سلوک خاصی با سازش دارد. اما نگاه باطنی خاص را تنها برخی معدود داشته و دارند.
این روزها با تنبور حرکات آرتیستیک اجرا میشود. شما میتوانید بپذیرید که تنبور از حالت باطنی و مقدس خود خارج شود و به شیوه سازهای غربی نواخته شود؟
دیگر آن تنبور نیست و از شیوه خود خارج شده است. اما استنباطم از سوال شما این بود که آیا تنبور میتواند از این حالت باطنی خارج شود یا نه که میگویم نه وگرنه اگر با این ساز کار دیگری انجام میدهند به هویت ساز که لطمهای نمیزند. این مساله در سازی مثل تار هم هست. یکی همانند آقاحسینقلی و پسرش علیاکبرخان شهنازی تار را با قدرت و استواری مینوازند و در همان دوره کسان دیگری هم تار مینواختند و کارهای دیگری با ساز میکردند. تعصبی روی این مساله ندارم. باید بگویم که نگاه باباغلام همتآبادی خاص است و الان دیگر وجود ندارد البته خیلیها تلاش میکنند به آن نوع نگاه برسند.
فکر نمیکنید تلاششان بسیار تصنعی است؟
چرا. شاید.
چراکه آن اصالتی را که در آن نوع نگاه بود، تقلیدهای بیجا به سمتی بردند که هم آن را از چشم انداختند و هم برای خودشان دکانی بازکردند.
بله، این اتفاق افتاده است اما به همین دلیل میگویم آن نوع نگاه را جدا میکنم و آن را دست نیافتنی میدانم البته نه به صورت مطلق و متعصبانه، چراکه میشود به آن نگاه هم دست پیدا کرد و به آن سیروسلوک رسید اما ساده نیست.
بسیاری مقدس کردن ساز را ترویج نوعی ایدئولوژی میدانند و مخالف آن هستند. چراکه ساز را در جایگاه ساز میدانند و هرگونه مکتبسازی، فرقهسازی یا به هر نحو حالت روحانی و معنوی دادن به آن یا آیینیکردن آن را به نوعی کاری خلاف واقع میدانند که برای مقاصد کلاهبرداری بهکار میرود.
این مساله در زمانه ما اینگونه شده است که بسیاری در زمینهای دنبال سودجویی هستند اما باید گفت چنانچه آیین از تنبور حمایت نمیکرد شاید بخش مهمی از موسیقی ما دچار آسیب میشد و از بین میرفت. ساز در آیین ما یک نفر تلقی میشود و به اندازه یک انسان برایش ارزش قائل هستند.
آیا استفاده از هر چیزی برای رسیدن به هدف توجیهپذیر است؟ چراکه ساز هم وسیلهای برای ماندن و پذیرفته شدن بوده.
این صحبتتان را قبول ندارم، چراکه این یارسان است که به سازى چون تنبور هویت بخشیده است.
شما نیز وجود چنین نحله فکری را در تثبیت تنبور در گذر تاریخ مهم و موثر میدانید؟
صد درصد. مهمترین نغمات و حتی مقامهایی که روایت شده فکر بسیار عظیمی پشتش است چراکه بهطور مثال این مقام برای این مساله بهکار میرود که فلان دیدگاه را به آدمی بدهد. بهطور مثال مقام طرز تنبور بازگشت به اصل آفرینش است و اصلیترین مقام تنبور است.
از چه نظر میگویید که اصلیترین مقام تنبورنوازی طرز است؟
تئوریای است که من به آن رسیدم و دانشجویان موسیقی روی بخشهایی از آن کار کردهاند. این تئوری نشان میدهد همه مقامهای تنبور از طرز گرفته شده است. وقتی درجات این مقام را بررسی میکنیم میبینیم از درجات مقام طرز مقامهای دیگر به وجود میآید. مثلا در قسمت پیشخوان آن مقام راست که مهمترین مقام موسیقی قدیم است استخراج میشود که از دل راست مقامهای دیگری مثل شاه خوشینی، کاکاردایی و… درمیآید. بعد از ختم راست حالت عشاق میگیرد و عشاق هم بنیاد خیلی از مقامهای تنبور است که خیلی از مقامهای تنبور درمقام عشاق روایت شدهاند و نهایتا دوباره به طرز برمیگردیم و مقامگردانی میکند و به مقام الله ویسی و… .
چه تعداد مقام در تنبور داریم یا آنهایی که باقی ماندهاند چه تعداد هستند؟
مقامهای تنبور بسیار زیاد است و ما۷۲ مقام خاص در تنبور داریم که مربوط به زمان سلطان اسحاق در قرن هفتم است و اصلیترین دوران موسیقی تنبور محسوب میشود. به غیر از این۷۲ مقام، یکسری مقام داریم که به نام اشخاص اخص است و اینها مناجاتهایی بوده که پیران داشتند مثل مقام پیردوران، خاموشهیان، سعدی سیدخاموش، و مقام طرز یاری که مناجاتگونه هستند و به صورت تکنوازی و تکخوانی اجرا میشوند. اما ۷۲ مقام دیگر، مقامهایی هستند که بیشتر به صورت جمعی اجرا میشوند. در حقیقت ۷۲ تصنیف ذکرگونه است که مدام تکرار میشود. اما مقامهای دیگری نیز داریم و بهطور کلی تعداد مقامهای تنبور از ۳۶۰ مقام تجاوز میکند.تنبور آنقدر در بین مهم است که میگویند زمانی که خداوند روح را برای بدن خلق کرده ملائک به درگاه خداوند حاضر شده و میگویند که روح در قالب تن نمیرود. و به تمهیدی خداوند میفرمایند که ملائک به جسم آدمی درآیند و تنبور بنوازند. و ملائک تنبور مینوازند و میخوانند تا روح در تن بنشیند.
در جایی دیدم به این مساله اشاره شده که فرشتگان به لحن داوود با ساز تنبور خواندند «درآ در تن، در تن، در تنِ تن».
تنبور در دمیدن روح به تن نقش داشته است. به همین معنا هر مقامی بار معنایی خاص خودش را دارد که مربوط به یک زمان سرمدی است و مربوط به زمان تاریخی نیست. اما میتوان قدمت آنها را در کمترین زمان ۷۰۰ سال در نظر گرفت یا برخی که به قرن چهارم هجری بر میگردند و حتی برخی که به زمان پیش از اسلام و نگارش تاریخ به باستان میرسند؛ همانند مقام باریه و طرز، مجنونی، طرز رستم که دقیقا رستم شاهنامه منظور است و روایتگر رستم و هفت خوانش است. اما یک زمان دیگری نیز برای آنها قائلیم که زمان سرمدی است که بار معنایی اینهاست.
زمان سرمدی چیست؟
منظور زمان حال است که حضور مطلق حضرت وجود بهطور کامل درک مىشود و لحظه دم است که عارفان غنیمتش دانند. مثلا مقام طرز به چه کاری میآید؟ طرز روایتگر آفرینش است. استادانی که درس دادهاند به ما میگفتند خودت را در کجای داستان آفرینش و در کجای طرز میبینی؟ یعنی سعی کن این را در خود پرورش بدهی. زمان روایت مقام را درخود ایجادکنی و حقیقت مقام را در لحظه درک کنى و این مقام و زمان اجرا اکنون برای توست. چراکه این دمیدن روح و آفرینش در لحظه با هر دم و بازدم در حال اتفاق افتادن است.
در ذکر ۷۲ مقام هر مقام دارای یک داستان سیروسلوکی بسیار عمیقی است چراکه بعد از هر اتفاقی که رخ داده یک مقام ساخته شده است و با مقام آن را به تصویر کشیده و به ثبت رساندهاند. و این مقام فقط مربوط به آن لحظه روی داده نیست، بلکه وقتی آن را دوباره مینوازیم در آن لحظه سرمدی قرار میگیریم و آن اتفاق دوباره و دوباره و دوباره تکرار میشود و باعث میشود که حرکتی در این سیرو سلوک وجود داشته باشد.
استادان گذشته که در این حوزهها تاثیرگذار بودهاند کدامند و از کدامیک تاثیرگرفتهاید؟
از آنجاییکه پدرم مراودات زیادی با استادان شاخص منطقه گوران و صحنه داشتند و رفت و آمد زیادی به خانه ما بود از خیلیها درس گرفتهام. اولین استادم پدرم بوده و خیلی تحت تاثیر یکی از عمههایم بودم که در مقامخوانی و تنبورنوازی استاد است و در پرورش من بیشتر از پدرم تاثیر داشته. مادربزرگم نیز چنین بود و بیشتر مقامهای قدیمی را از ایشان فراگرفتم. یکی از استادانم سید قاسم افضلی بوده که از بزرگترین مقامدانان و تنبورنوازان صاحب مقام منطقه گوران بودند. مقامهای گوران را بهطور کامل از ایشان یاد گرفتم. از استاد روانشاد مجید یزدانی روایت مقامهای مجلسی و باستانی را درس گرفتم که،ایشان از شاگردان برجسته میرزا صیدعلی کفاشیان، از خنیاگران، بوده است.
مقامهای مجلسی چه فرقی با سایر مقامها دارد؟
مقامهای مجلسی همان مقامهای باستانی تنبور است و ممنوعیت اجرایی ندارد و هر جایی میشود آنها را اجرا کرد.
مگر بقیه ممنوعیت اجرایی دارند؟
نه، برخی مقامها زمان مخصوصی برای اجرا دارند و همیشه نمیشود آنها را اجرا کرد. مثلا باید جمعی باشد و در واقع مخصوص مراسمند و باید آنها را طی یک آیین اجرا کرد.
شما اینها را هیچگاه اجرا نمیکنید؟
به این قسمتها میرسیم. اما بگذارید بگویم بعد از استاد مجید یزدانی شاگردی سیدامرالله شاهابراهیمی را کردم که اولین گروه تنبورنوازی توسط ایشان تشکیل شد. و بعد هم در خدمت باباغلام همتآبادی بودم که بیشترین تاثیر را در نگاه باطنی و معنوی من داشت. کشاورزی بود که زندگی کاملا ساده و سالمی داشت. موسیقی را کامل میدانست. به سازهای سرنا و دهل کاملا احاطه داشت و شاگرد میناخان، از بزرگترین نوازندگان سرنا در غرب ایران، بود. به لحاظ ریاضت و سیروسلوکی که داشتند زبانزد بود و در کتاب خاندانهای حقیقت نوشته محمدعلی سلطانى یک صفحه به باباغلام همتآبادی اختصاص دارد. و در آنجا به این مساله اشاره شده که در ریاضت کسی به ایشان نمیرسید چراکه همواره در روزههای طولانیمدت بودند. اگر بابا غلام نبود تنبور به لحاظ معنوی اینقدر رشد نمیکرد. ایشان به نوعی احیاکننده ذکر جلی هستند. یعنى ذکر جلی با تنبور در دوره او بود که رونق گرفت یا افرادی مثل نریمان که ساز عود میساخت و بعدها تنبور ساخت.
نریمان آبنوسی؟
بله. نریمان آبنوسی خیلی تحت تاثیر باباغلام همتآبادی بوده و به تشویق او به تنبورسازی روی میآورد.
از استاد منصور نریمان ذکر خوبیهای آن استاد سازسازی را بسیار شنیدهام وحتی میدانم استاد منصورنریمان با نام اصلی اسکندر ابراهیمیزنجانی نام هنری نریمان را از اسم ایشان برای خود انتخاب میکنند آنهم به دلیل شخصیت، مرام و اخلاق خوبی که از نریمان آبنوسی دیده بودند. کسی که درموردش اطلاعات بسیار اندکی در تاریخ موسیقی به جای مانده اما سازهای او شهرت جهانی دارند.
بله، متاسفانه اطلاعات آنچنانی از او نداریم. اما نریمان آبنوسی یک نوع تنبور ترکهاى (چمنى) مثل سه تار ترکهاى ابداع کرد که بهترین تنبور است و همانند تار یحیی بنام و سرآمد است. تنبور دست باباغلام متعلق به نریمان بود. گفته مىشود که استاد الهی باعث شد نریمان به تنبورسازی روی بیاورد؛ البته ممکن است استاد الهی هم نقش داشتهباشند، اما نقش اصلی را باباغلام همتآبادی روی نریمان آبنوسی برای ساخت تنبور داشته است و چنانچه باباغلام سیروسلوکش را با تنبور پیش نمیبرد تنبور الان جایگاهی نداشت. حرکت افرادی مثل درویش امیرحیاتی از ایشان تاثیر گرفته و استاد سیدامرالله شاهابراهیمی نیز. اما نمیشود تاثیر معنوی و باطنی او را نادیده گرفت. اگر امروز من و سیدخلیل تنبور به دست میگیریم و در جهت سیروسلوک استفاده میکنیم و با این نگاه پیش میرویم تاثیر باباغلام همتآبادی و استادان معنوى دیگر است.
خیلیها خواستند از باباغلام تقلید کنند اما نتوانستند و در جهت باطنی ناموفق بودند چراکه نمیتوانستند همانند او باشند ولی از جهت موسیقایی تنبور را پیش بردند.
چرا در موسیقی آن منطقه تمام کسانی که ساز میزنند خودشان هم میخوانند؟
باید بخوانند، چراکه به فرهنگ خنیاگری برمیگردد. زمانى که نوازنده با سازش آواز مىخواند، موسیقیاش بیشتر برمخاطب تاثیر مىگذارد، قصه فراتر از مذهب، فرقه، سلسله و آیین است و احیاکننده ارزشهای باستانی ایران است. چراکه نگاه، نگاه حکمت خسروانی و عرفان آمیخته با اندیشههاى قدرتمند ایرانیاست.
*عنوان، مصرعی است از مولانا جلالالدین بلخی رومی
دیدگاهتان را بنویسید