×
×

متن نامه محسن شریفیان به رئیس صدا و سیما

  • کد نوشته: 5792
  • 21 آذر 1389
  • ۱ دیدگاه
  • محسن شریفیان: این روزها بی‌مهری‌های زیادی نسبت به هنرمندان و اهل پژوهش روا داشته می‌شود، به ویژه هنرمندانی که در حوزه‌ی موسیقی فعالیت دارند. این را گفتم تا شاید با نوشتن گوشه‌ای از آن حداقل خودم را کمی آرام کنم. چندی پیش در مصاحبه با کارگردان سریال مانای «دلیران تنگستان» استاد همایون شهنواز که در […]

  • http://www.blogfa.com/photo/m/morwaridlian.jpgمحسن شریفیان: این روزها بی‌مهری‌های زیادی نسبت به هنرمندان و اهل پژوهش روا داشته می‌شود، به ویژه هنرمندانی که در حوزه‌ی موسیقی فعالیت دارند. این را گفتم تا شاید با نوشتن گوشه‌ای از آن حداقل خودم را کمی آرام کنم.

    چندی پیش در مصاحبه با کارگردان سریال مانای «دلیران تنگستان» استاد همایون شهنواز که در کتابی با عنوان «دلیران خاموش» منتشر شد، متوجه شدم که احتمال تولید فیلمی از گفت‌وگو با «خیری» همسر «رئیس‌علی دلواری» که پیش از انقلاب صورت گرفته بود، وجود دارد. به‌اتفاق استاد شهنواز نامه‌ای نوشتیم و من پیگیری این موضوع را به مدیر صدا و سیمای مرکز بوشهر پیشنهاد دادم. خوشبختانه این گفت‌وگو بعدها در آرشیو تهران پیدا شد اما شوربختانه با یک مونتاژ ضعیف، این کار از شبکه یک سیما بدون نام کارگردان و عوامل این یافته‌ی ارزشمند پخش شد.

    با چنین اقدامی این سؤال مطرح بود که آیا مهندس ضرغامی که مانور تبلیغاتی زیادی بر روی این گفت‌وگو داشت، از خود نپرسید که این فیلم پس از چهل سال چگونه و توسط چه کسانی در آن منطقه دورافتاده ضبط شده بود؟! چه کسی کارگردان بود؟ چه کسی گزارش گرفت؟

    پس از این اتفاق، شهنواز همیشه از من گلایه می‌کند که تو باعث شدی فیلمی که من برای دل خودم گرفتم لو برود. او شکوه‌ها می‌کند که «عمری سریال دلیران تنگستان را بدون نام کارگردان پخش کردند و حالا هم این گفت‌وگو…»

    و اما حالا پس از گذشت چند ماه، این اتفاق تلخ به نوعی دیگر در مورد موسیقی و آواز لالایی در سریال «مختارنامه» تکرار شده است؛ سریالی که این روزها حواشی زیادی دارد.

    در تیتراژ این سریال مجدداً شاهد جفای دیگری هستیم. منبع اصلی لالاییِ تیتراژ سریال و همین‌طور تیتراژ شروع از سی‌دی و کتاب «اهل ماتم» (کار پژوهشی نگارنده در حوزه‌ی موسیقی آیینی بوشهر) است البته کارگردان محترم نام مآخذی که از این کتاب استفاده کرده است را در تیتراژ ذکر کرده، آن‌هم در اقدامی ناپسند و بدون نام گردآورنده آن مجموعه یعنی آقای “جهانگیر نصری‌اشرفی” و بدون نام خواننده یعنی خانم صدیقه بهرانی و یا نام و نشانی گردآورنده و پژوهشگر موسیقی بوشهر و یا حتی نام موسیقی بوشهر! از کارگردان نامی این مجموعه که خود اهل قلم و صاحب تالیف است، بعید به نظر می‌رسد فقط به نام ناشر بسنده کند! آنهم در مورد موسیقی‌ای که به کرات از آن در تیتراژ شروع و پایانی و البته در موسیقی متن نیز استفاده شده است.

    تصور کنید شخصی از سریال مختار نامه استفاده فراوانی بکند اما در پایان ننویسد که کارگردان و عوامل چه کسانی بودند و تنها برای رفع مسئولیت بنویسد که با تشکر از تهیه کننده!!!

    اما باز هم در مورد همین موضوع؛ سال ۱۳۸۰ برای انتشار یکی از پژوهش‌هایم تصمیم به ضبط بخشی از موسیقی مذهبی بوشهر گرفتم. برای ضبط موسیقی امکاناتی نداشتم. از این رو، به ناچار، با صدا و سیمای مرکز بوشهر صحبت کردم. گفتند ما فقط استودیو را در اختیارت قرار می‌دهیم. در نتیجه تمام هزینه‌های این کار از پذیرایی تا ایاب و ذهاب بعضی از هنرمندان که آن‌ها را باید از روستاها می‌آوردم، و راضی کردن عوامل ضبط همه و همه به عهده‌ی خود شما خواهد بود!

    خیلی‌ها نمی‌دانستند و نمی‌دانند که من برای ثبت و ضبط این ملودی‌ها چه کشیدم. بعدها هم حاصل زحمتم، یعنی ساعت‌ها پژوهش و گردآوری آواهای ناب مذهبی را صدا و سیمای مرکز بوشهر به کام خود ثبت کرد؛ آن هم بدون پرداخت حقوق مادی و معنوی من و همکارانم.

    اکنون هم این گونه مورد تقدیر قرار می‌گیرم که آقای ضرغامی بدون اینکه از پژوهشگر و گردآورنده‌ی آن ذکری شود، از خانم خواننده‌ی لالایی به نفع خود و همکارانش تقدیر می‌کند! چه می‌شود کرد؟ این روزگار تلخ پژوهشگران موسیقی در ایران است…

    رادیو و تلویزیون همواره بی‌اذن و اجازه از مطالب پژوهشی و یافته‌های صوتی ما استفاده کرده و می‌کند. اما حالا باز آقای ضرغامی بدون این‌که ذکر کند چگونه این آواها ضبط شده – با وجود همه‌ی تنگناها و مشکلات از جمله ممنوعیت ضبط صدای زن – به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی این اثر زاییده‌ی ذهن و تلاش دست‌اندرکاران صدا و سیما بوده است! این را گفتم چون هم دفتر ایشان و هم امور استان‌های سازمان و هم مرکز بوشهر همگی در جریان اصل ماجرا بوده و جالب اینکه در این خصوص با نگارنده در تماس بودند اما…

    در ایران کسی نگران حقوق معنوی پژوهشگران نیست! حکایتی که حالا حالاها به قوّت خودش باقی است!

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *