بهزاد عبدی آهنگساز اپرای عاشورا و مولوی طی نامه سرگشاده به بهروز غریب پور از نام نبردن خالق این اپرا برای اجراهای مختلف انتقاد کرد.
به گزارش خبرنگار موسیقی فارس، بهزاد عبدی در نامهای که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده، آورده است: مولوی بزرگ در قرن هفتم هجری فرمود نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟ با عنایت و مدد آن عارف و شاعر بزرگ میگوییم: فهمها را بود آیا که عیاری گیرند.
من بهزاد عبدی خالق اپرای عاشورا و اپرای مولوی هستم. از این جهت میگویم خالق اپرا چرا که اپرا در تمام فرهنگهای موسیقی و نمایش به نام آهنگساز شناخته میشود و کارگردان با توجه به موسیقی و دراماتیزه کردن آن به کارگردانی میپردازد خواه آن را به شیوه مدرن و امروزی و خواه آن را به گونهای کلاسیک و شاید پای پیش گذارد و آن به شیوههایی دیگر اجرا کند که در کشور ما استاد بهروز غریبپور که ید طولایی در نمایش دارند و به حق سایهای گسترده بر سر نمایش کشور گسترانیدهاند به شیوهای عروسکی به صحنه بردهاند. این که استاد غریبپور در اوکراین با من آشنا شدند و کارهای قدیم من را که دو پوئم سمفونی ، یک سوئیت و سه موسیقی سمفونیک باله شنیدند و از این که من ده سال روی موضوع عاشورا کار کرده بودم و تمام اهتمام خود را بر این اصل نهاده بودم تا این اپرا به شیوهای ایرانی اجرا شود، باعث شد تا ایشان مشتاقانه حمایت خود را از من به همگان اعلام کنند تا اپرای عاشورا به آهنگسازی بنده روی صحنه رود و ایشان بارها در مصاحبههای خویش فرموده بودند که بهزاد عبدی به عشق نوشتن اپرای عاشورا به تحصیل موسیقی پرداختند و همه میدانند که من و ایشان از اپرای عاشورا هیچ دستمزدی دریافت نکردهایم.
این آهنگساز در ادامه آورده است: بعد از موفقیت اپرای عاشورا در صحنه، بحث اپرای مولوی پیش کشیده شد و من این کار را در ۱۱۰ دقیقه موسیقی به نگارش در آوردم و ضبط کردم. از زمانی کار به اجرا در آمد و بعد استقبال بینظیر مردم از این اپرا، استاد غریبپور شخصی که در ایتالیا و در مهد اپرا تحصیل کردهاند، جنبه موسیقایی اثر به کل از ذهن شریفشان پاک شد. به گونهای که در مصاحبههای موجود تصویری و خبری ایشان نام آهنگساز را دیگر ذکر نمیکردند و بعضا کارهایی که خلاقیت شخصی و پیشنهادات خود آهنگساز بود به اسم خود به خبرنگاران محترم بیان میکردند. من بارها و بارها سکوت کردم چون استاد غریبپور برای من به واسطه حضور بسیار مؤثر خویش انسانی قابل احترام بودند و هستند اما دوستان گروه موسیقی از برخوردهای عمدی یا سهوی ایشان میرنجیدند و این گونه که من حتی آنها را به سکوت و آرامش دعوت میکردم. چرا که ذات اجرا بسیار ارزشمندتر از این مسائل بود اما اخیرا با اجراهای اخیر ایشان در گرجستان و دوبی که آفیش اجرای دوبی به پیوست خواهد بود. ایشان حتی از بردن نام آهنگساز دریغ کردهاند و این در حالی است که با نام اپرا به این کشورها سفر نموده بودند.
در ادامه این متن آمده است: مردم ایران شاید بعد از انقلاب کمتر اپرا دیده باشند و خیلی با فرهنگ اپرا آشنا نباشند اما وجدان تنها محکمهای است که نیازی به هیچ قاضیای ندارد و این که موسیقی تئاتر یا فیلم را به اپرا نسبت دهیم خیانتی است که به حق فرهنگ این مردم کردهایم. بردن نام آهنگساز در تمامی پوسترها و بروشورها در جایگاه منطقی خودش در جای دیگری امری اجتناب ناپذیر است. حال روابط ایشان با آهنگساز حسنه باشد یا خصمانه. به هر تقدیر وقتی نام اپرا به اثر خویش مینهیم یعنی موسیقی و نمایش نه موسیقی برای نمایش به این معنا که موسیقی ساخته شده است که مردم آن را با بازیگران بشنوند یعنی مردم به سالن آمدهاند تا موسیقی را ببینند. که تصاویر موسیقی چگونه به منصه ظهور در خواهند آمد.
خالق اپرای مولوی در بخش دیگری از این نامه آورده است: چندی پیش آقای عباس کیارستمی اپرایی از موتسارت کوزی فان توته را روی صحنه برد. دقت کنید میگویم اپرای موتسارت نه اپرای عباس کیارستمی. به این فهوا که آقای کیارستمی اپرای موتسارت را برای کارگردانی برگزیدهاند و به شیوهای که خود میپسندند، به اجرا در آوردند.
بر همگان پر واضح است که ایشان به واسطه این که کارگردان اپرا هستند هرگز به خود چنین اجازهای نخواهند داد که نام موتسارت را نبرند. نه این که اینجانب خود را به اندازه موتسارت بالا ببرم و یا اصولا بر خود حقی قایل شوم که خود را با آن آهنگساز بزرگ مقایسه کنم، اما اصولی وجود دارد که باید رعایت شود. خواه موسیقی قوی باشد خواه موسیقی ضعیف.
با کمال تاسف بنده و دوستانی که این آفیش را دیدهاند، بسیار بسیار رنجیدهاند و من بر خود لازم میدانم که این جملات را بر زبان برانم. من همیشه در برابر هنر و ارزش و مقام آن تعظیم میکنم و بنیانگذاران آن را میستایم اما بر خود لازم میبینم که حق گروهی را مدافع باشم. حال آن آهنگساز اثر چه من باشم و چه هر کس دیگری. اپرا با موسیقی تئاتر و فیلم فرق دارد. اپرا خود تئاتر است و کارگردان هدایت گر موسیقی به سوی تصویر شدن.
در ادامه میخوانیم: اگر بردن نام آهنگسار برای استاد غریبپور و دعوت او برای رورانس و زدن نام او روی آفیش و پوستر در جایگاه مناسب یعنی درست بعد از کارگردان سخت و پر اکراه، پیشنهاد میشود از بردن نام اپرا نیز خودداری کنند تا با وجدانی آسوده به اجرا بپردازند و ما نیز تکلیف خودمان را بدانیم. هر چند که موسیقی که من نوشتهام اپرا است و دور یا نزدیک اجرا خواهد شد.
تنها صداست که میماند
اپرای مولوی در طی نود شب در گوش ما خواند
نردبان خلق این ما و منی است
لاجرم این نردبان افتادنی است
و بقیهاش را با صدای گرم با خدای خود زمزمه کنید
یا حق
بهزاد عبدی
دیدگاهتان را بنویسید