×
×

مشروح کافه خبر گروه قمر

  • کد نوشته: 53093
  • موسیقی ایرانیان
  • یکشنبه, ۱۴ام اردیبهشت ۱۳۹۳
  • ۱ دیدگاه
  • حمیدرضا نوربخش و نوید دهقان می گویند که فرم اصلی موسیقی ایرانی زیر بنای کنسرت آینده گروه قمر است. مهدی یاورمنش: حمیدرضا نوربخش، خواننده موسیقی ایرانی و نوید دهقان، آهنگساز و نوازنده کمانچه با همراهی گروه قمر، ۱۸ و ۱۹ اردیبهشت در تالار حافظ شیراز روی صحنه می‌روند. در این کنسرت مرکب نوازی که بر اساس […]

  • حمیدرضا نوربخش و نوید دهقان می گویند که فرم اصلی موسیقی ایرانی زیر بنای کنسرت آینده گروه قمر است.

    مهدی یاورمنش: حمیدرضا نوربخش، خواننده موسیقی ایرانی و نوید دهقان، آهنگساز و نوازنده کمانچه با همراهی گروه قمر، ۱۸ و ۱۹ اردیبهشت در تالار حافظ شیراز روی صحنه می‌روند.

    در این کنسرت مرکب نوازی که بر اساس دستگاه همایون شکل گرفته، مخاطبان شنونده قطعاتی در دستگاه‌های آواز اصفهان، ماهور، دشتی و راست پنجگاه هم خواهند شد.

    نوربخش که از شاگردان مستقیم محمد رضا شجریان بوده است، در کنسرت گروه قمر تصنیف‌هایی را بر اساس شعر‌هایی از شیدای گیلانی، حافظ و سیاوش کسرایی می‌خواند و چند قطعه آوازی را هم اجرا می‌کند.

    این که خواننده‌ای با سابقه و گزیده کار چون حمید رضا نوربخش در کنار آهنگساز جوان و البته شناخته شده ای چون نوید دهقان روی صحنه قرار می‌گیرد، ناشی از اشتراکات هنری آنان است که از خلال پاسخ‌هایشان به پرسش‌های ما در کافه خبر به وضوح دیده می‌شود.

    کنسرت شیراز نخستین همکاری گروه قمر و حمید رضا نوربخش است. چگونه این اجرا شکل گرفت؟

    نوید دهقان: این کار از همان ابتدا با همفکری ما و آقای نوربخش شکل گرفت. ابتدا یک پروژه بود و کم کم به این جا رسید. در این مسیر ما دست کم ۵۰ جلسه تمرین سه ساعته داشته‌ایم. من فکر می‌کنم از لحاظ فنی با کارهای قبلی قابل قیاس نیست. اساس این کنسرت بر موسیقی ایرانی و قدرت آقای نوربخش در آواز استوار است.

    این کنسرت از چه نظر با کارهای قبلی شما قابل قیاس نیست؟

    دهقان: بعد از هشت سال فعالیت گروه موسیقی قمر، تازه حس می‌کنیم به نقطه شروع رسیده ایم و به فرم درست موسیقی نزدیک شده‌ایم. در واقع تازه فکر می‌کنیم راهمان را پیدا کرده‌ایم.

    حمید رضا نوربخش و نوید دهقان در کافه خبر

    به نظر ما عالی‌ترین فرم موسیقی ساز و آواز است و باید در این زمینه بیشتر کار و تمرین کنیم. این روزها خیلی از گروه‌های موسیقی به دلیل مسائلی که در جامعه هست از جمله ذائقه مخاطب، کسب درآمد بیشتر و … از فرم اصلی موسیقی خارج شده‌اند. اما به نظر ما فرم درست همان است که گفتم. ما این فرم موسیقی را دوست داریم، به آن معتقد هستیم و از آن لذت می‌بریم.

    آقای نوربخش، با همین دو پاسخی که آقای دهقان به پرسش های ما داد، معلوم می‌شود نگاه هنری ایشان به شما خیلی نزدیک است. شما هم از سال ها قبل در گفت و گوهای متعدد بر اهمیت ساز و آواز در موسیقی ایرانی تاکید کرده‌اید. در این باره توضیح دهید.

    حمید رضا نوربخش: جان مایه و اصل موسیقی ایرانی ساز و آواز است به علاوه عنصر  بداهه. بدون این دو از موسیقی ما چیزی نمی‌ماند. در موسیقی ایرانی کسانی که به مرتبت بداهه خوانی و بداهه نوازی برسند، شایسته عنوان استادی هستند. این اصل موسیقی ماست اما در طول زمان هم چیزهایی به آن اضافه شده، به ویژه از موسیقی غربی وام گرفته و زینت هایی پیدا کرده که در بخش هایی دلپذیر‌ترش کرده است.

    اما این نگاه مشترک به ساز و آواز تنها دلیل همکاری شما با گروه قمر که نیست؟

    نوربخش: من یک نگاهی دارم به موسیقی ایرانی که در تمام این سال ها حفظش کرده‌ام. اعتقاد داشته‌ام کار باید پسوند هنری داشته و فارغ از جنجال‌های تبلیغاتی باشد. در مورد آقای دهقان و گروه قمر دیدم که می خواهند در همین مسیر حرکت کنند. علاوه بر آن من همیشه ذوق، ارتباط قوی با شعر و ادبیات، درک خوب موسیقایی و شناخت ایشان از ردیف موسیقی ایرانی و شاکله آن را تحسین کرده‌ام.

    کنسرت شیراز هم بر پایه یک پروژه شکل گرفته که دو سال پیش برای یک کنگره ای در بزرگداشت شیدای گیلانی آماده شد. بعد از آن که من به ایشان مراجعه کردم  و آقای دهقان کار را در کنگره ارائه کرد، دیدیم که این پروژه را با یک مقدار اضافه می توان به صورت کنسرت ادامه داد.

    و باعث شد بعد از مدت ها دوباره روی صحنه بیایید. درست است؟

    نوربخش: همیشه حس کرده ام اگر خدا یک ظرفیت هایی به ما داده، در برابرش مسوول و متعهد هستیم. هیچ وقت تلاش زیادی برای دیده شدن نداشته‌ام و  به آواز هم به عنوان حرفه یا شغل نگاه نکرده‌ام. وقتی تو جامعه‌ای هنر هنوز در ذهن مردم زنگ تفریح باشد و هویت تثبیت شده فرهنگی نداشته باشد، به طور طبیعی کار هنرمند خیلی سخت می‌شود که بخواهد در چارچوب اصول هنری خودش کار کند.

    کم کار هم می‌شود؟

    نوربخش: بله طبیعی است که کم کار می‌شود. من همیشه سعی کرده‌ام کارهایم قابل دفاع باشد. دو عنصر مهم در انتخاب هایم وجود دارد که یکی کار است و دیگری افراد همکار. برای همین بر خلاف آن چه که گفته شده، همیشه دوست نداشته ام با استادان و پیشکسوتان کار کنم. یعنی در مورد پیشکسوت‌ها کاری هم بوده که همکاری نکرده و نخوانده‌ام و این یک اختلاف سلیقه طبیعی است.

    تا این جای گفت و گو بارها به فرم اصلی موسیقی ایرانی اشاره کرده‌اید. می‌خواهم این را کمی باز کنید و در باره‌اش توضیح دهید.

    نوربخش: موسیقی ایرانی تعریف دارد؛ شاکله اصلی اش ردیف است. بن مایه و جان مایه آن رپرتوار ردیف است. یک سنگ محک است که همه چیز را باید با آن سنجید. کسانی که از این مسیر عبور و ردیف موسیقی را هضم کرده‌اند (نه فقط خوانده یا زده و مرور اجمالی کرده باشند) هر کاری بکنند درست است.

    حمید رضا نوربخش تاکید می‌کند جان مایه موسیقی ایرانی ساز و آواز است به علاوه عنصر بداهه

    این جان مایه و متر و معیار وقتی در وجود هر کس بنشیند، آنان را از خطا مصون می‌کند. برای مثال آن چه آقای علیزاده انجام می‌دهد، موسیقی سنتی نیست اما از اصل موسیقی ایرانی هم دور نیفتاده است. نو آوری‌های ایشان در چارچوب موسیقی ایرانی است. چون آقای علیزاده پایه و اساس کار را به بهترین شکل گذرانده است. ردیف و دستگاه، بنیان موسیقی ایرانی است.

    پس جای نوآوری در این میان چه می شود؟

    دهقان: با اجازه آقای نوربخش باید بگویم موسیقی ایرانی یک اصول زیبایی شناسی دارد که نباید از آن خارج شد. ردیف موسیقی ایرانی در طول تاریخ بر اساس زبان فارسی شکل گرفته است. البته همان طور که در زبان فارسی قالب های غزل، قصیده، شعر نیمایی و سپید را داریم، در موسیقی ایرانی هم می توان قائل به نوآوری شد بی آن که به ساختمان و اصول زبان فارسی خدشه ای وارد کرد.

    اما بعضی از نوآوری‌ها در چارچوب اصول موسیقی ایرانی نیست. موضع شما در برابر این آثار چیست؟

    دهقان: این نوآوری ها از روی نا آگاهی و کج سلیقگی است. موسیقی فضایی مه آلود دارد و هر کس به راحتی می تواند مدعی آن شود. نباید به ساختار موسیقی ایرانی دست زد. ما نمی توانیم ریتمی از موسیق هندی و آفریقایی را به کار اضافه کنیم و از نوآوری در موسیقی ایرانی بگوییم.

    با این پاسخ، بحث را به موسیقی تلفیقی کشاندید. آقای نوربخش نظرتان را در این باره می‌خواهم بدانم؟

    نوربخش: ما روی تعاریف موسیقی باید بحث داشته باشیم؛ هر کاری می تواند صورت بگیرد، اما اگر کسی ادعا یا تعریف نادرست داشت، باید حساسیت نشان داد. انحراف جایی است که ما تعریف یا آدرس اشتباه بدهیم. نباید ذهن مخاطب را منحرف کنیم.

    موسیقی تلفیقی هم تعریف دارد، در واقع بخش نرم افزاری باید تلفیق شود. برخی وقت ها یک مشترکاتی از دو موسیقی گرفته می‌شود، مثل کاری که آقای کلهر انجام داده، این می شود موسیقی تلفیقی که یک گفت و گو بین موسیقی دو کشور را شکل می دهد. ایشان یک مشترکاتی از موسیقی ایرانی و هندی را گرفته و بسط داده است. در واقع به جای تلفیق می توان از عنوان گفتگوی بین موسیقی‌ها یاد کرد.

    با این وجود هر تجربه ای در موسیقی قابل انجام و احترام است، به شرطی که تعریف اشتباه نکنند و ادعای نادرست نداشته باشند.

    با اجازه شما برگردیم به بحث اصلی این نشست که همان کنسرت ۱۸ و ۱۹ اردیبهشت شماست. گفتید که این کنسرت نتیجه دو سال کار و تمرین است، می خواهم بپرسم چرا نخستین اجرای این پروژه را به جای تهران، در شیراز روی صحنه می‌برید؟

    دهقان: وقتی این افتخار به من و گروهم دست داد تا در خدمت جناب نوربخش کار مشترکی بکنیم، قرارمان این بود که یک کار متفاوت از لحاظ نگرش به فرم موسیقی داشته باشیم. از همان ابتدا هیچ عجله ای در کار نداشتیم و همه چیز را با دقت و وسواس پیش بردیم. یعنی اول تمرین کنیم، کار شکل بگیرد و اگر مورد پسند واقع شد، آن وقت به فکر برنامه کنسرت بیفتیم. در واقع کار از دو سال پیش کلید خورده است و روی ارکستراسیون و ساز بندی سعی کرده‌ایم کار شسته رفته ای را ارائه بدهیم. وقتی خودمان از کار راضی شدیم، قرار گذاشتیم جایی که از لحاظ فرهنگی مساعد‌تر است، ابتدا روی صحنه برویم، بازخورد مخاطب را ببینیم و نرم نرمک برای برنامه‌های بیشتر برنامه ریزی کنیم.

    چون در شهرستان ها فرهنگ یک مقدار بکر‌ تر و دست نخورده تر است، فضای کار برای موسیقی سنتی خیلی از تهران بهتر است. شلوغی تهران و تراکم و تعدد برنامه‌های هنری در تهران، باعث شده است به فضای آرام تری مثل شیراز برویم. همچنین در شهرستان‌ها مخاطب موسیقی سنتی خیلی واقعی تر از تهران است. در تهران خیلی سخت است مخاطب موسیقی را بشناسیم.

    آقای نوربخش شما هم با این نظر موافق هستید؟

    نوربخش: تقریباً همین طور است. شاید به دلیل تشنگی بیشتری که شهرستان های نسبت به تهرانی ها دارند، این جور است. در شهرستان ها یک تشنگی، عشق، احساس ساده و صادق و بی پیرایه تری نسبت به هنر و گروه های هنری وجود دارد. برای همین خیلی از هنرمندان دوست دارند در شهرستان ها برنامه بگذارند.

    اما شما و بخشی از هنرمندان موسیقی ایرانی در تهران هم همیشه مخاطب داشته‌اید.

    نوربخش: نه این که در تهران مخاطب نداریم، مخاطب موسیقی جدی در همه جا هست. فکر نمی کنم مشکل و بحران مخاطب به آن معنا داشته باشیم. مخاطب بحرانی نیست اما ایده آل هم نیست. ما باید بتوانیم طیف گسترده تری را پوشش دهیم که از نطر آگاهی بخشی و اطلاع رسانی، رسانه های دیداری مثل تلویزیون در این زمینه نقش عمده و پر رنگی دارند که ما متاسفانه از آن بی بهره هستیم. رسانه ملی در این باب کم کاری می کند.

    ببینید، هنر برای مخاطب است و هنرمند اثرش را برای خلوت خودش نمی خواهد. اما فراموش نکنیم ذائقه ها در طول زمان تربیت می‌شوند. وقتی رسانه‌ها بیشتر نوع خاصی از موسیقی را پخش می کنند، دارند ذائقه سازی می‌کنند. در سال‌های اخیر رسانه ملی ما متاسفانه فاصله مخاطبان را با موسیقی ایرانی بیشتر کرده است.

    دهقان: یک مسئله دیگر، پدیده جهانی شدن است که از نظر ساده شدن زندگی و فناوری خیلی خوب بوده اما از نظر فرهنگی زیان بار بوده است. از جمله به فرهنگ‌های بومی از جمله موسیقی ایرانی آسیب زده است. در چنین شرایطی، هنرمند یک وظیفه‌ای در مقابل مخاطب دارد و مخاطب هم در مقابل وظیفه دارد این موسیقی را بشناسد که  این آشنایی از راه آموزش به دست می آید. در چنین شرایطی که جوامع گسترده می شوند، دولت ها نقش پر رنگی در آموزش های هنری دارند.


    کجاها؟

    دهقان: آموزش از مدرسه شروع می شود که متاسفانه از آن غفلت شده است. کلاس‌های ورزش و هنر در مدارس ما جوک است. شما برای این که موسیقی ایرانی، سینما و ادبیات و تئاتر را بشناسی، باید مطالعه داشته باشی. این آگاهی را نهادهای آموزشی و رسانه ها و نهادهای دولتی می‌دهند.

    وقتی مخاطب با اصول اولیه موسیقی ایرانی آشنا نیست، آواز و ردیف ها را نمی شناسد، هیچ جا آموزش ندیده و … معلوم است که نمی تواند از آن لذت ببرد.

    نوربخش: آن چه آقای دهقان می گویند، ایده آل است. انتظار خیلی بالایی است. ما قانع هستیم که رادیو و تلویزیون فقط موسیقی را پخش کند. جوری که گوش مخاطب با موسیقی ایرانی بیگانه نباشد.

    دهقان: چند روز پیش تو تاکسی، در حال صحبت کردن با گوشی تلفن همراه بودم که راننده فهمید در کار موسیقی هستم. از من پرسید چه سازی می‌زنم که گفتم کمانچه، اما پرسید کمانچه چه شکلی است؟ یعنی خیلی از مردم حتی شکل سازهای ایرانی را ندیده اند. برای همین من و دیگر اعضای گروه قمر تصمیم گرفته‌ایم به زودی سازهایمان را در کیف‌ها و پوشش‌های شفاف و روشن دستمان بگیرم تا مردم آن ها را دیده و با شکل‌شان آشنا شوند.

    نوربخش: سازهای ایرانی را نسل تازه نمی شناسند. وقتی تصویر ساز از تلویزیون پخش نمی‌شود، این جوری می‌شود. نه شبکه‌های داخلی و نه شبکه‌های ماهواره ای، ساز ایرانی نشان نمی‌دهند. ماهواره ای‌ها بیشتر به سمت موسیقی های دیگری می‌روند و تلویزیون ما هم که اصلاً ساز نشان نمی دهد و بیشتر موسیقی غیر اصیل ایرانی پخش می‌کند.

    فکر می‌کنم بین مخاطب کمی و کیفی باید تفاوت بگذاریم. در همان کشورهای غربی هم تماشاگران کنسرت‌های موسیقی کلاسیک خیلی کم‌تر از اجراهای پاپ است.

    نوربخش: من خیلی معتقد به مخاطب میلیونی در موسیقی ایرانی نیستم. اگر هم کاری مخاطب میلیونی داشته باشد، در آن باید شک کرد یا شرایط ویژه‌ای داشته است.

    حتی برنامه «گل ها»ی رادیو در دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی؟

    نوربخش: شکل اخص موسیقی ایرانی نبوده و آن هم در مقیاس ملت ایران شاید مخاطب میلیونی نداشته است. همچنین در آن دوره دیگر انواع موسیقی ها هم در جامعه نبوده است. در دهه ۶۰ هم رسانه ها محدود بود و دیگر موسیقی ها وجود نداشتند و برای همین موسیقی ایرانی یکه تاز میدان شد.

    با این وجود به نظر من سطح آگاهی مخاطب خاص باید در حدی باشد که بتواند با موسیقی ایرانی ارتباط برقرار کند. سطح ادراک طبقات جامعه متفاوت است. هر چه سطح ادراک بالاتر می آید به موسیقی فرهیخته و جدی نزدیک تر می‌شود.

    دهقان: در ادامه توضیحاتم در باره نقش نهادهای دولتی و شبه دولتی در ترویج موسیقی، باید بگویم ما پارسال در کشور کلمبیا یک کنسرت داشتیم در شهر مدلین. قبل از آن سه شب برنامه زنده تلویزیونی از ما در جنگ‌های پر مخاطب پخش شد که در آن ساز زدیم. بعد از آن مردم تو کوچه و خیابان هم ما را می شناختند. اولین بار بود در آن شهر موسیقی ایرانی ارائه می‌شد. روز کنسرت در یک تالار سه هزار نفره روی صحنه رفتیم که جای سوزن انداختن نبود. البته بلیت‌های کنسرت‌ها در آن شهر رایگان است و هزینه اش را شهرداری می‌پردازد. آنان با این کار می‌خواهند به مردم آگاهی فرهنگی و هنری بدهند و شهر را نسبت به رفتارهای ناهنجار بیمه کنند.

    کاری که در شهر تهران نمی شود.

    نوربخش: ما این رویکرد در پایتخت را نمی‌پسندیم و برای همین به شدت به مدیریت قبلی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران انتقاد داشتیم. مدیریت سابق یک نگاه بسته‌ای به هنر و به ویژه موسیقی داشت. ابتدای سال هم در دیدار هنرمندان با آقای شهاب مرادی، مدیر جدید سازمان فرهنگی و هنری تهران، همه این‌ها را گفتیم و مطالبات جامعه موسیقی را مطرح کردیم که امیدواریم به آن ها توجه شود.

    از نظر گسترش موسیقی در جامعه، اگر موسیقی ایرانی در فرهنگسراها ترویج نشود، چه موسیقی باید ترویج شود. پرداختن به هنر و تلطیف فضای شهری بحشی از حقوق مردم است. وقتی موسیقی رکن اصلی فرهنگ مردم است، مگر می توان آن را حذف کرد. هر چه فضای شهر فرهنگی و هنری‌تر باشد، فضای اجتماعی شهر بهتر می شود و مشکلات هم کم تر می شود. ناهنجاری ها کاهش می یابد.

    در صحبت هایتان یک اشاره ای هم به موضوع آموزش موسیقی شد که ناقص ماند. در این زمینه توضیح می‌دهید؟

    نوربخش: الان بحث آموزش موسیقی به ویژه در این ۵ یا ۶ سال بی ضابطه شده است. تا پیش از آن خانه موسیقی بر آموزش موسیقی نظارت داشت که از آن گرفته شد. متاسفانه دولت نهم و بعدش دولت دهم این را از خانه موسیقی گرفتند که بهانه‌شان هم تمرکز زدایی از تهران و گسترش در شهرستان‌ها بود. نوجوانان و جوانان می روند به کلاس های مختلفی که هیچ نظارتی بر آن ها نیست و از همان ابتدا پایه‌شان اشتباه گذاشته می‌شود. این آموزش‌های غلط لطماتی به هنرجویان می‌زند که بعداً هم نمی‌شود درستش کرد.

    از نظر شیوه های آموزشی،خیلی ها هم به بحث شاگرد- استادی در موسیقی ایرانی انتقاد دارند. از جمله این که چنین شیوه هایی کهنه شده است و بیشتر باعث تقلید شاگردان از استادان می‌شود.

    نوربخش: این نوع آموزش هم بخشی از فرهنگ موسیقی ایرانی است. استاد موسیقی ایرانی علاوه بر هنرش، باید دارای یک هنجارهای اخلاقی، شخصیتی و رفتاری هم باشد. تنها فن و هنر نیست. گذشته این طوری بوده که هنجارهای اخلاقی منتقل می‌شده و در سیر آموزشی که مستمر هم بوده، یک پالایش روحی روانی هم صورت می‌گرفته است.

    در آموزش سنتی موسیقی، شاگرد تنها هنر را فرا نمی‌گرفته و معلم الگوی شخصیتی هم می‌شده که متاسفانه امروز کم رنگ شده است و لطماتش را هم می‌بینیم. اگر امروز به دلیل نوع زندگی ممکن است آن نوع آموزش کم رنگ شده باشد، اما باید هنجارها را از جمله احترام شاگرد به استاد را رعایت کنیم که متاسفانه چنین نیست.

    عارضه تقلید شاگرد از استاد به ویژه در عرصه آواز را از عوارض این شیوه آموزشی نمی‌دانید؟

    قابل بحث و پیشگیری است. اتفاقاً در گذشته که همین سنت ها هم بوده، سیر هنری ما بیشتر پیشرونده بوده است. برای همن هیچ کدام از شاگردان با وجود اقتدا کردن، جا پای استادان نگذاشته اند. در آواز هم تقلید به نسبت امروز کم تر بوده است.

    برای مثال می خواهم به تقلید بیشتر خواننده‌های جوان از محمد رضا شجریان اشاره کنم و ….

    نوربخش: در این ۳۵ سال، شیوه آواز استاد شجریان شیوه غالب بوده است. کارشان مختصات و شاخص هایی داشته که ایشان را برجسته کرده است. واقعاً برجسته تر هم هست چون بک بنای تازه را در آواز ایرانی بالا آورده که خیلی هم بلند و رفیع است. طبیعی است خیلی ها به او توجه می کنند و دنبال رو او می‌شوند.

    اما تاکید می‌کنم این پدیده ربطی به شیوه‌ها آموزشی ما ندارد، چون اگر داشت، شاگردان مستقیم استاد شجریان باید مقلدترین های او می‌شدند. ما ۵ نفری که مشهور تر هستیم شاگردی او را کرده ایم، کدام یک شبیه هم هستیم؛ من و محسن کرامتی، علی جهان دار، مظفر شفیعی و قاسم رفعتی کارمان چه ربطی به هم دارد. اتفاقاً شاگردان مستقیم آقای شجریان از او تقلید نمی کنند، چرا که استاد همه را از این کار برحذر می داشت و اجازه نمی داد کسی از لحن او تقلید کند و کمک می کرد هرکس لحن خودش را داشته باشد. اتفاقاً مقلدین کسانی هستند که هیچ وقت شاگردش نبوده اند، چون آنان پایه‌ها و مبانی آموزشی را ندیده اند و دست به تقلید زده‌اند.

    در پایان گفت و گو یک بار دیگر اجازه می خواهم برگردیم به بحث کنسرت شیراز. چند سالی است استفاده از شعر نو در کنار شعر کلاسیک در کنسرت‌های موسیقی سنتی رواج پیدا کرده که در کار شما هم دیده می شود. می خواهم بدانم آهنگسازی روی این اشعار چه تفاوت‌هایی دارد؟

    دهقان: ابتدا باید بین شعر سپید و نیمایی تفاوت گذاشت، چرا که شعر سپید قابلیت کار شدن در موسیقی ایرانی را ندارد.

    در فرم آواز هم شاید نتوان هر شعر نویی را خواند، اما در فرم تصنیف اگر اوزان و شعر را خوب بشناسیم، خیلی فرق نمی کند. اگر انتخاب شعر درست باشد، من تفاوتی خیلی احساس نمی کنم.

    و نظر شما آقای نوربخش؟

    نوربخش: من در بخش آوازی معتقد هستم حالا حالا ها شعر نو هیچ نوعش جا نمی‌افتد. در طول تاریح آواز ایرانی با غزل پیوند خورده است. غزل از ابتدا تا انتها از یک وزن واحد پیروی می‌کند، اما یک مضمون را دنبال نمی‌کند و یک حرف واحد را نمی‌زند. برای همین ابیات غزل را می‌توان پس و پیش کرد و برای همین حتی بیت‌ها در نسخه‌های متفاوت دیوان غزلیات حافظ جابجا می‌شوند. برای همین در آواز هم خواننده می‌تواند بدون آن که به معنای شعر لطمه‌ای بخورد، برخی بیت‌ها را بخواند، برخی را نخواند و تعدادی را جابجا بخواند.

    اما در شعر نو، یک مفهوم از ابتدا تا آخر دنبال می‌شود. در شکل نیمایی ، یک کلام آهنگیین مسجع و موزون داریم که با یک مفهوم واحد جلو می رود. این پیوستگی را نمی شود کاریش کرد. هیچ شعر نویی را نمی توان بداهه خوانی کرد و شاکله اش را به هم ریخت. اما یک غزل را می توانیم چند جور و با الگوهای متفاوت بخوانیم .

    پس شعر نو را هر کس خوانده، رویش آهنگسازی کرده است، چون شکل بداهه ندارد. ممکن است خواننده تحریرها را وسط هایش کم و زیاد کند، اما شکل جمله بندی شعری‌اش همان است و نمی توان به صورت بداهه آن را به هم ریخت. در کل شکل شعر نو برای آواز ساخته نشده است، هر چند می توان آن را تجربه کرد که در همان حد تجربه هم می ماند و ایرادی هم ندارد.

    https://musiceiranian.ir/?p=53093
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *