×
×

مرثیه‌ای برای اهورا

  • کد نوشته: 50551
  • موسیقی ایرانیان
  • شنبه, ۱۰ام اسفند ۱۳۹۲
  • ۱ دیدگاه
  • [ آرش نصیری – روزنامه‌نگار / مدیر و مجری برنامه ۱۰۰۰ صدا] آن موقع سبیل داشت و موهایش مجعد‌تر بود. ما همه غزل می‌گفتیم. یادم نیست کجا، احتمالاً جایی حوالی میرداماد بود. جلسه شعری بود که احتمالاً یک NGO برگزار کرده بود، چون جلسه در یک دفتر برگزار شده و البته رسمی و آبرومند بود. […]

  • [ آرش نصیری – روزنامه‌نگار / مدیر و مجری برنامه ۱۰۰۰ صدا]

    آن موقع سبیل داشت و موهایش مجعد‌تر بود. ما همه غزل می‌گفتیم. یادم نیست کجا، احتمالاً جایی حوالی میرداماد بود. جلسه شعری بود که احتمالاً یک NGO برگزار کرده بود، چون جلسه در یک دفتر برگزار شده و البته رسمی و آبرومند بود. مرا «محمدعلی علومی» (دوست و بزرگ‌تر مشترک ما، نویسنده خوب و عزیز بمی) دعوت کرده بود و همان‌جا به هم معرفی شدیم. نمی‌دانم چه سالی بود، فقط یادم هست که در همان لحظه معرفی از ذهنم گذشت این پسر قدبلند سبیلو، چقدر همه‌چیز را جدی می‌گیرد. تقریباً گرداننده آنجا و در شعر و نقد، پیگیر و حرفه‌ای بود. ما از آن زمان همدیگر را می‌شناختیم اما رفاقت نکردیم. دورادور شاهد کارهایش بودم و معلوم بود که همه‌چیز ادبیات برایش جدی است و پیگیرانه همه‌چیز را زیر نظر دارد و هر کلمه‌ای که به کار می‌برد، حساب‌شده و دقیق است. همان ویژگی که همه به صاحب آن می‌گوییم متعهد.

    ***

    اینها که گفتم مربوط به بیشتر از ۱۵ سال پیش است. بعد از آن، «اهورا» کارهای موفقی ارائه داد که بسیاری‌شان جزو آثار هیت و ماندگار شدند: «دلم گرفت» و «دو نیمۀ رویا» با صدای حامی، «مرو ای دوست»، «معصومیت از دست رفته»، «باور نکن تنهایی‌ات را» ، «عشق است و آتش و خون»، «بی‌واژه»، «خورشید فردا» با صدای محمد اصفهانی، «تموم شد ترانه» و «زنگی و رومی» با صدای مانی رهنما، «پریدخت» و «دختری به نام آهو» با صدای سالار عقیلی، «سلام آخر»، «باران که می‌بارد»، «خیال»، «شبِ سرمه»، «زشت و زیبا»، «شوق سفر نداشتی» با صدای احسان خواجه‌امیری و… از جمله کارهای معروف «اهورا ایمان» است که در همه آنها و همه آنهای دیگر که اسم‌شان نیامد، هم برای خود حرمت قائل شد و هم برای ادبیات و کلام. بعید می‌دانم در همه این اشعار و همه آنچه از او شنیده شد، کلمه‌ای و حرکتی خلاف عرف جامعه و خارج از خطوط قرمز جامعه و نظام وجود داشته باشد. بعداً که با او آشناتر شدم، دانستم او در خانواده‌ای اهل ادب و هنردوست بزرگ شد که در آن، پدر خود هنرشناس و خوش‌صدا بود و پدربزرگ، صاحب مکتب که مروج و معلم قرآن و گلستان و بوستان و حافظ بود و خودش بعداً که به تهران آمد، از دانشگاه «علامه طباطبایی» تهران فوق‌لیسانس گرفت و مسئولیت‌های اجرایی مهمی داشت که از آن بین می‌توان به دو دوره داوری جشنواره بین‌المللی شعر فجر، سال‌ها کارشناسی مرکز موسیقی صدا و سیما، کارشناسی شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیریت خانۀ ترانۀ بنیاد نویسندگان و هنرمندان اشاره کرد. او بارها در برنامه‌های مختلف صدا و سیما به عنوان تحلیل‌گر ترانه حضور داشته و شاگردان زیادی را هم تربیت کرد و در این خصوص تألیفاتی هم دارد که از آن جمله می‌توان به ساختارشناسی ترانه، فرهنگ ترانه‌سرایان معاصر و مجموعه ترانۀ «از دلم گرفت تا سلام آخر» اشاره کرد که این آخری زیر چاپ است.

    با آهنگسازان برجسته‌ای چون استاد «بابک بیات»، استاد «فریدون شهبازیان»، «تورج شعبانخانی»، «فریدون خوشنود»، «علیرضا کهن‌دیری»، «آریا عظیمی‌نژاد»، دکتر «چراغعلی» و خیلی‌های دیگر کار کرد و خلاصه آنکه در همه این سال‌ها، همیشه آن مرد جدی و پیگیر باقی ماند؛ همان شاعر متعهد حدوددان و وفادار به سلامت کلام. «اهورا» به ادبیات و ترانه فاخر «ایمان»‌ داشت.

    ***

    ما کم‌کم رفیق‌تر شدیم. در دورانی که من در مجله «ترانه ماه» بودم، از او خواهش کردم مسئولیت کارگاه ترانه را به عهده بگیرد و او با چه جدیتی این کار را انجام داد. کاری به من نداشت، این خصوصیت شخصی خودش بود و نمی‌توانست غیر از این باشد. همانجا بودم که یک شب خبر داد می‌خواهد شعر و آهنگ‌هایی که ساخته را خودش بخواند و باید می‌دیدید که چه تلاشی کرد تا کاری که ارائه می‌دهد در شأن خودش و در شأن موسیقی خوب باشد و همه تلاشش را به خرج داد تا این کار، یک کار فاخر باشد. نخستین اثری که به عنوان خواننده ارائه کرد، قطعه «گله دارم» است که نخستین ترانۀ منتشر شده از نخستین آلبوم او در جایگاه ترانه‌سرا، آهنگساز و خواننده است که البته نمی‌دانم الان در چه مرحله‌ای است.

    ***

    اینها گوشه‌ای از کارنامه یک حرفه‌ای است و البته ممنوع‌الکار بودنش، باعث تعجب. قضیه این ممنوع‌الکارها هم معمولاً پوشیده است تا یکی علناً بگوید و «حامی» در یادداشتی که نوشت و «موسیقی ما» آن را منتشر کرد، به «اهورا» اشاره کرد.

    او نوشت: «…درد من، درد آزادی اسامی خاص نیست، درد من ممنوع‌الفعالیت بودن «اهورا ایمان»ها و امثال اوست که ناجوانمردانه و بدون حتی گذشتن از یک خط‌قرمز ممنوع‌الفعالیت شده‌اند، آن هم به دلیل تن ندادن به مسائلی خاص. هدف من از اظهاراتم در مورد مجاز شدن خوانندگانی که تا دیروز در کانال‌های سیاسی و غیرمجاز ماهواره‌ای فعالیت می‌کردند، صرفاً احقاق حق هنرمندان مجازی است که سر‌به‌راه و مظلومانه سر و تن به قوانینی داده‌اند که برای آنها تعیین گردیده و هیچگاه از خطوط قرمزی که برای ایشان کشیده شده عبور نکرده‌اند…»

    اشاره‌اش حتماً به «اهورا» هم بود که مثالش را زده بود. البته فرض می‌کنیم «اهورا» یکی دو ترانه را به آهنگسازانی داده و آنها هم آن ترانه‌ها را به خوانندگانی آن طرف آب‌ها داده‌اند، اما آن کارها نه ذره‌ای مشکل داشت و نه آن خوانندگان مشکل خاصی.

    و اصولاً حالا که فصلِ بخشیدن اشتباهات رسیده و آنها که چندین ترانه و کلیپ و آهنگ داشتند بخشیده شدند، چگونه است که «اهورا» همچنان ممنوع‌الکار باقی می‌ماند؟! آیا امثال «اهورا ایمان» که نجیب و متعهد به خلق موسیقی و کلام برای قشر فرهیخته‌تر جامعه مشغول‌اند، لابلای شلوغی‌های بازار کنسرت‌های پُرسروصدا فراموش شده‌اند؟ آیا مافیای کنسرت و مجوز -که خیلی‌ها حرفش را می‌زنند- صحت دارد و چنین شبکه‌ای هنوز وجود دارد؟ آیا مجوزدار شدن قاعده و روال دارد یا اینکه باید پارتی‌دارها دنبال پرونده آدم باشند؟ واقعاً آن مسئول که مجوز آلبوم‌هایی را به خاطر شعر سالم و فاخر «اهورا» نگه داشته، چه جوابی برای ارائه به افکار عمومی و وجدان خودش دارد؟

    آقای مسئول دست‌تان درد نکند که چند نفر از جوان‌ها را که چند برابر «اهورا» مشکل داشتند، مجوزدار کرده‌اید. روی میزتان بگردید، شاید پرونده نازک او هم روی میزتان باشد. کی مجوز آلبوم و ترانه‌هایش را صادر می‌کنید؟ او برای ترانه و کلام ما زحمت کشیده است.

    https://musiceiranian.ir/?p=50551
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *