×
×

افتخاری: ماچش را ما دادیم، سکه‏اش را دیگران گرفتند!

  • کد نوشته: 46395
  • موسیقی ایرانیان
  • یکشنبه, ۱۵ام دی ۱۳۹۲
  • ۴۴ دیدگاه
  • علیرضا افتخاری در گفت‏وگو با «حاشیه» که چند ماه پیش منتشر شد، بسیار عصبانی است، آن‏قدر که ناچارا بخش‏هایی از حرف‏هایش در این مصاحبه حذف شده است.  صابر محمدی، نگار حسینخانی-در هفته‏ای که گذشت، باز هم علی‏رضا افتخاری با اقدامی عجیب همه را شوکه کرد: رضا رشیدپور، مجری سابق تلویزیون در صفحه فیس‏بوکش نوشت که […]

  • 128581_962علیرضا افتخاری در گفت‏وگو با «حاشیه» که چند ماه پیش منتشر شد، بسیار عصبانی است، آن‏قدر که ناچارا بخش‏هایی از حرف‏هایش در این مصاحبه حذف شده است.

     صابر محمدی، نگار حسینخانی-در هفته‏ای که گذشت، باز هم علی‏رضا افتخاری با اقدامی عجیب همه را شوکه کرد: رضا رشیدپور، مجری سابق تلویزیون در صفحه فیس‏بوکش نوشت که افتخاری قطعه‏ای به نام «گل نسرین» را به نسرین ستوده، زندانی سیاسی تازه‏آزادشده تقدیم کرده و چون این کار را با عمق احساس انجام داده حاضر نیست دراین‌باره حرف بزند. حالا برخی این اقدام او را در ادامه نامه‏ای که مدتی پس از انتخابات ریاست‏جمهوری اخیر به محمدرضا شجریان نوشت و در راستای تلطیف فضا نسبت به خودش تعبیر می‏کنند. این عده، فعل او را چه زمانی که به شجریان نامه نوشت و از در دوستی برآمد چه حالا که اثرش را به یک زندانی سیاسی تقدیم کرده، مثبت ارزیابی می‏کنند. همه می‏دانند که شجریان زمان تصدی‏گری دولت قبلی در انزوا بود و با روی کار آمدن حسن روحانی و با توجه به علاقه شخص رئیس‌جمهور به استاد آواز، حالا از انزوای خبری درآمده است و روزی نیست که به هر بهانه‏ای از سالروز تولد گرفته تا افتتاح نمایشگاه سازهای ابداعی‏اش و بازدیدش از کنسرت‏های مختلف، در پیشانی مطبوعات و رسانه‏های دیگر دیده نشود، یا کسی از یاد نبرده است که آزادی اخیر زندانیان سیاسی و از جمله نسرین ستوده، در وعده‏های انتخاباتی روحانی مطرح بود. تحلیل‏گران وقتی این پازل سه‏تکه افتخاری ـ شجریان ـ ستوده را کنار هم می‏چینند، نتیجه‏ای که می‏گیرند اغلب به نفع افتخاری نیست.

    ما اما نخواستیم یک‏طرفه به قاضی نرفته برویم. شماره تماسش واگذار شده بود. می‏گفتند با کسی صحبت نمی‏کند اما به طریقی او را یافتیم و برخی سوال‏ها را با خودش مطرح کردیم…. آن‏قدر عصبانی که ما قطعا نمی‏توانستیم همه حرف‏های او درباره شجریان، احمدی‏نژاد، رضا رشیدپور و … را این‏جا بیاوریم.

     شجریان مغرور شده

    شماره تماس تازه‏اش را جواب نمی‏دهد. دقایقی نمی‏گذرد که خودش تماس می‏گیرد: «من حسن نیتم را ثابت کرده‏ام و قرار گذاشته‏ام که دیگر درباره این قضایا صحبتی نکنم.» به او می‏گوییم قبلا هم در «حاشیه»، درباره نامه‏ای که به محمدرضا شجریان نوشته، گزارش مفصلی نوشته‏ایم و اگر درباره این دو اتفاق و اتفاقات دیگری که در چهار سال پیش افتاده صحبت کند، بهتر است. خواننده «آتش دل» با این‏که دل پری دارد اما سعی می‏کند چندان خودش را به گفت‏وگو مشتاق نشان ندهد. عصبانی است. تا آن‏جا که همه الفاظش را نمی‏توان در این گزارش نقل کرد بااین‌حال خودش شروع به حرف‏زدن می‏کند: «تیرماه امسال به آقای شجریان نامه‏ای نوشتم اما پاسخی از سوی ایشان دریافت نکردم. فکر کنم او خیلی مغرور شده‏. فکر می‏کند آسمان باز شده و فقط او زمین افتاده. بالاخره ما هم انسانیم. ایشان فقط سن و سالشان از من بیشتر است و الا هر دو، هنرمند همین سرزمینیم و دلیلی ندارد چنین نگاهی به من داشته باشند. این کم‏ترین انتظاری است که من داشتم تا ایشان جواب نامه من را بدهد. من در آن نامه گفته بودم سلام. مگر جواب سلام واجب نیست؟ شاید برخی ظرفیت این‏که سمتشان دست دوستی دراز کنیم ندارند.»

    ماجرای به‏ سردی‏گراییدن روابط افتخاری و شجریان البته به چند سال پیش بازمی‏گردد؛ در روزهایی که افتخاری به‌زعم خودش ناخواسته در مراسمی مجبور شد سمت محمود احمدی‏نژاد برود و او را در آغوش بگیرد و این مصادف بود با زمانی که شجریان مغضوب نهادهای دولتی بود. البته جز این هم افتخاری، شجریان را از نیش و کنایه‏هایش بی‏نصیب نمی‏گذاشت. روزی می‏گفت که هیچ‌گاه شاگرد شجریان نبوده است و روز دیگر به او پیشنهاد می‏کرد چون گفته است صدا و سیما صدایش را پخش نکند بیاید و از مردم عذر بخواهد و غیرمستقیم نکاتی خانوادگی را مطرح می‏کرد که همه می‏دانستند روی سخنش با کیست. حالا افتخاری به واکنش شجریان در آن سال اشاره کرده و می‏گوید: «پس از آن اتفاق و حرف و حدیث‏ها، آن موقع از آقای شجریان پرسیدند نظرش درباره من چیست؛ گفته بود این آقای افتخاری شهرت داشت، محبوبیت داشت اما از سر سادگی این اشتباه را کرد و من تصمیم گرفتم دیگر به آثارش گوش ندهم.» البته من برای مردم می‏خواندم نه برای ایشان. همه یک روز می‌فهمند که افتخاری چقدر مظلوم واقع شده است.

      سرطان بگیرد، می‏فهمد!

    به افتخاری می‏گوییم چرا به جای این‏که سکوت کند، در گفت‏وگویی مفصل، شبهاتی را رفع نمی‌کند که درباره چرخش مواضعش مطرح است؟ اما او معتقد است شبهه‏ای مطرح نیست و اگر هم باشد این وظیفه او نیست که به دادگاه رفع اتهام بیاید. می‏گوید: «این شما رسانه‏ها هستید که باید حق را به حقدار برسانید. در حالی که هیچ‏یک جرات نداشتید وارد این مساله شوید چون یک طرف قضیه شجریان ایستاده. پس از انتشار آن نامه، هیچ‌کس جرات نداشت بیاید به آقای شجریان بگوید چرا جواب آشتی‏طلبی افتخاری را ندادی؟ چرا هیچ‏کس به مظلومیت من اشاره‏ای نکرد؟ شماها همه‏تان جزو مافیایید… چه کسی جرات دارد به آقای شجریان بگوید بالای چشمت ابروست یا فلان کارت اشتباه است؟ ما آمدیم از در دوستی وارد شویم کلی واکنش دشمنانه دیدیم. مثلا یک آقای طنزنویس از قول آقای شجریان جواب نامه ما را نوشته بود… یعنی چی این طعنه‏ها و کنایه‏ها. مگر من نکته‏ای غیر‌از دوستی در آن نامه مطرح کرده بودم. جواب من این‏ها نبود. من نیازی نمی‏بینم جواب این واکنش‏ها را بدهم. ما هم خدایی داریم… اگر روزی این آقای عالمی سرطان گرفت می‏فهمد قضیه از کجا آب می‏خورد. یک روز می‏فهمد چه اشتباهی کرده است.» اشاره افتخاری به پاسخ طنزآلودی است که پوریا عالمی، طنزنویس روزنامه شرق، پس از انتشار نامه افتخاری، به او داده بود.

    این روزها برخی، با توجه به مواضع گذشته او نسبت به چرخش موضعش تردید دارند، اما می‏گوید مشخص است که این‏طور نیست. وقتی از او می‏پرسیم چگونه می‏تواند ثابت کند که انتشار آن نامه و تقدیم قطعه‏ای به نسرین ستوده فقط برای تلطیف فضا نبوده، می‏گوید: «من نباید دراین‌باره پاسخ بدهم. نیت درونی من در همان نامه مشخص است. درست است که حجم نامه کم بود اما همه‌چیز در همان نامه نهفته است و نیازی به توضیحی نیست. ببینید شما رسانه‏اید. مگر معرِف از معرَف بالاتر نیست؟ پس این شمایید که باید بیایید و دو تا قضیه را کنار هم بگذارید و تحلیل کنید نه این‏که من بیایم و به خاطر اشتباه نکرده‏ توضیح دهم. وظیفه رسانه‏هاست که قضیه را تحلیل کنند. من که نباید به دادگاه بیایم و به اتهامات بی‏اساس پاسخ بدهم… منتها کسی جرات ندارد… یک نفر نیامد بگوید قضیه از چه قرار است… کسی خودش را به دردسر نمی‏اندازد. همه می‏ترسند که از آن مافیا بیرون بیایند.» معلوم است که افتخاری این روزها تنهاست: «حضرت زینب(س) با این‏که زن بود اما مظلومیت من بین این قوم، مثل اوست!».

     افتخاری و ستوده؟ نه!

    «بعد از ظهر، آقای علیرضا افتخاری با من تماس گرفتند و یک پیام متفاوت به من دادند و از من خواستند که آن را رسانه‏ای کنم. فرمودند تصنیفی به نام گل نسرین با آهنگ جناب فضل‏الله توکل و شعر جناب حسین منزوی خوانده‏اند و تصمیم گرفته‏اند که آن را به بانو نسرین ستوده تقدیم کنند. متن فرمایش ایشان را بی‌هیچ کم‌وکاست و بدون هر پیش داوری و اظهارنظر به اطلاع مبارک شما رساندم که رسم حرفه‏ای آدم‌های رسانه‏ای امانتداری و اجتناب از قضاوت است.» این متنی است که رضا رشیدپور، مجری سابق تلویزیون اوایل دوازده مهرماه روی صفحه فیسبوکش قرار داد، اما هیچ معلوم نیست، انتشار بدون قضاوت خبری که خود افتخاری مایل به انتشار آن بوده، چرا او را تا این حد آزرده‏خاطر کرده: «آقای رشیدپور حالا آمده و خبر هدیه‏دادن ما به نسرین ستوده را نوعی منتشر کرده که دردسرساز شود. یکی نیست به او بگوید از چه چیزی می‏ترسی؟ کتکت می‏زنند؟ شلاقت می‏زنند؟ اعدامت می‏کنند؟ مگر ما چه کردیم؟ یک قطعه‏ای را تقدیم کردیم به خانمی ایرانی که بسیار محترم است. مگر چه گناهی مرتکب شده‏ای‏م. از چیزی نمی‏ترسیم. این هدیه، پیشکشی من، زنده‏یاد حسین منزوی به عنوان ترانه‏سرا و فضل‏الله توکل به عنوان آهنگساز، به خانم ستوده است. من هدیه را به فرد مشخصی داده‏ام و حالا کس دیگری آن را باز کرده است.»

     ماچش را ما دادیم، سکه‏اش را دیگران گرفتند!

    بدیهی است که افتخاری پس از گذشت چهار سال از آن روز که به زعم خودش ناخواسته در آغوش محمود احمدی‏نژاد قرار گرفت، هنوز چوب همان اتفاق را می‏خورد. منتها معتقد است با یک بوسه که دنیا عوض نمی‏شود: «من مواجه شدم با آقای احمدی‏نژاد، سراغشان که نرفتم. گذشته از این، مگر چه کردم؟ با یک ماچ باید دنیا عوض شود؟ مگر فقط من بوسیدم. مگر بقیه نبوسیدند؟ مگر من چه چیزی از دولت قبل گرفتم؟ ماچش را ما دادیم سکه‏اش را اکبر عبدی و داریوش ارجمند گرفتند. من چه چیزی عایدم شد که حالا باید پس بدهم؟ »

      ریاکار یا مردمی؟

    افتخاری، حالا و پس از دو اقدامش در ماه‏های اخیر، فضای روشنی را پیش روی خودش متصور نیست. نامه‏اش به شجریان بی‏پاسخ ماند و از زمین و آسمان بد و بی‏راه شنید، حالا بسیاری هدیه او به نسرین ستوده را بدون مقصد و هدف شخصی  تعبیر نمی‏کنند. اگر فرض کنیم او ریاکارانه این دو کار را کرده باشد، یک شکست‏خورده واقعی است چون به هدفش که بازگشت به عرصه و کسب محبوبیت دوباره است نرسیده، اما اگر از شایعات معمول درگذریم، او در دو اقدام مثبت، یک‏بار دست دوستی به سوی استاد آواز ایران دراز کرده تا کدورت‏ها را از بین ببرد و بار دیگر برای به دست‏آوردن دل آنانی که از تغییر فضا و به‏ویژه آزادی زندانیان حوادث انتخابات سال ۸ شادند، ترانه‏ای را به نسرین ستوده تقدیم کرده و به نوعی با فضای تازه همراه شده است. خودش به «حاشیه» می‏گوید: «دنیای موسیقی را به گند کشیده‏اند» و معتقد است صداقت فاجعه‏آمیز شده: «مظلومیت به درد نمی‏خورد و باید گرگ بود»!

    https://musiceiranian.ir/?p=46395
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *