×
×

هنرمندی که به نقد احترام می‌گذاشت

  • کد نوشته: 46256
  • موسیقی ایرانیان
  • شنبه, ۱۴ام دی ۱۳۹۲
  • ۱ دیدگاه
  • دو خاطره از شادروان استاد «حسین یوسف‌زمانی»

  • qwer[ سید ابوالحسن مختاباد ]
    روزنامه‌نگار و پژوهشگر موسیقی

     تنها چیزی که نمی‌توان با آن مبارزه کرد و به سراغ هر آدمی می‌آید، مرگ است. اما به قول آن حکیم که مرگ اگر ارتباط فیزیکی و این جهانی را از بین می‌برد، اما قادر به از بین بردن شقوق دیگر ارتباط نیست. پس اگرچه استاد «حسین یوسف‌زمانی» چند ساعتی است که از این جهان به جهانی دیگر شتافته، اما ارتباط ما با او برقرار است، چراکه به یادش می‌آوریم و با آثارش نغمه زندگی را ساز می‌کنیم.

    او و برادر بزرگوارشان زندگی سختی داشتند. در همان دوران کودکی پدرشان را از دست دادند و مجبور به درس خواندن و کار همزمان شدند. به یاد دارم برادر گرامی‌شان از آن روزها به عنوان «سخت‌ترین، اما خاطره‌انگیزترین روزها» یاد می‌کردند که سبب شدند تا این دو آهنگساز در کوره حوادث سریع‌تر از آنچه که فکرش را می‌کردند، آبدیده شوند.

    دو خاطره از استاد بیش از دیگر خاطرات در ذهنم مانده است. خاطره اول به روزی باز می‌گردد که در «فرهنگسرای شفق» برنامه نقد ارکستر ملل را گنجاندیم. ایشان هم آمدند و در سخنانی از برنامه تقدیر کردند و تشویق که این کار را باید به صورت مصمم ادامه دهید. به نقد احترام می‌گذاشت و خود نیز چند باری به نقد برخی از رفتارها و حتی اجراها پرداخت که آخرین‌اش نقدی بود که در گفت‌وگوی خود با «آرش نصیری» که در همشهری کار شد، به نقد ارکستر ملی پرداخت که اتفاقاً بسیار باعث تکدر خاطر استاد «فرهاد فخرالدینی» هم شد. اما چاره چه بود؟ ما روزنامه‌نگاران باید سعی کنیم که صداهای مختلف در هر حیطه و عرصه‌ای را انعکاس دهیم و قضاوت را به خوانندگان واگذاریم؛ حال چه بزرگی برنجد و چه نرنجد. «سر خم می سلامت شکند اگر سبویی.»

    خاطره دوم اما به مرگ برادرشان باز‌می‌گشت. مردادماه ۸۸ بود و کوران حوادث. شب بود که تلفن زنگ زد. استاد پشت خط بودند با وضعیتی مغموم و بغض‌آلود. من البته خبر را شنیده بودم و تسلیت گفتم. گویی احساس دینی می‌کرد به برادرش که در دیار غربت به دیار باقی شتافته بود. با برخی نکاتی که تعریف کردند، زندگینامه مختصری از آن زنده‌یاد تدارک دیدم و روی سایت «همشهری آنلاین» گذاشتم. کیفیت عکس برادرشان بسیار ضعیف بود، لذا روز بعد به گمانم «شاهین یوسف‌زمانی» (که خود دستی در آهنگسازی دارد و نوازنده ارکستر سمفونیک بود) به روزنامه آمد و چند عکس آورد برای اسکن کردن که یکی از آنها را در متن مورد استفاده قرار دادم و عکس دیگری از برادر که در آرشیو ماند.

    اگر «کامکارها» در معرفی موسیقی کردی نقشی مهم ایفا کرده‌اند، نباید از نقش این دو برادر -به‌خصوص «حسن یوسف‌زمانی»- در معرفی موسیقی کردی در سال‌های دهه ۳۰ و ۴۰ چشم‌پوشی کرد. نکته جالب‌توجه این که در خاطراتی که استاد «حسن یوسف‌زمانی» از خود به یادگار گذاشته است، به برخورد نه‌چندان مناسب پدر «کامکارها» با خود اشاره می‌کند در زمانی که می‌خواست به کلاس درس او برود، اما آن مرحوم چندین بار او را از کلاس بیرون انداخت. اما تمام این گیر و گرفت‌ها سبب نشد تا این دو برادر دست از تلاش و همت بشویند و موسیقی را وا بنهند. هر دو موسیقی و آهنگسازی را فرا گرفتند و آثاری خلق کردند که در خاطره‌ها باقی خواهد ماند.

    اکنون در دیار غربت، سری به آرشیو می‌زنم و روی تصنیف «بوی باران» با صدای استاد شجریان کلیک می‌کنم. قطعه‌ای در چهارگاه با ارکستری باشکوه و البته برخی ملودی‌ها و نغمه‌ها با کمانچه‌ای دلنشین که در میانه‌های اجرا یادآور شکوه و جلال این اثر زیباست. یادش گرامی باد.

    https://musiceiranian.ir/?p=46256
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *