×
×

نوشتاری در باب احوالات موسیقی کلاسیک

  • کد نوشته: 45862
  • موسیقی ایرانیان
  • سه شنبه, ۳ام دی ۱۳۹۲
  • ۰
  • [ آیدین احمدی‌نژاد (نوازنده‌ی ویلنسل، مدرس موسیقی و سرپرست ارکستر پارسیان) ] بعد از روی کار آمدن دولت جدید، همه به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی هیچ عملکردی در هیچ بخشی از دولت قبلی نه ملاک قانونی و منطقی داشته و نه اینکه خیرخواهانه بوده! تعجّب فراوان هم چاشنی کار می‌کنند! گویی نه مجلسی بوده که فریاد […]

  • [ آیدین احمدی‌نژاد (نوازنده‌ی ویلنسل، مدرس موسیقی و سرپرست ارکستر پارسیان) ]

    بعد از روی کار آمدن دولت جدید، همه به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی هیچ عملکردی در هیچ بخشی از دولت قبلی نه ملاک قانونی و منطقی داشته و نه اینکه خیرخواهانه بوده! تعجّب فراوان هم چاشنی کار می‌کنند! گویی نه مجلسی بوده که فریاد برآورد، نه دیوانی که رسیدگی کند. مگر غیر از این است که تنها دولت عوض شده، پس الباقیِ قوا که هنوز هم سر جایشان هستند چه؟ بگذریم. حال که در ظاهر فصل اعتدال است و نگاه منطقی و حقوقی بر تمام جوانب زندگی ما -یکهویی- برقرار شده و حرف مردم «خوانده شده»، من هم بد ندیدم که روندهای موجود برای ارزیابی و دریافت مجوّزِ تولیدات موسیقی کلاسیک را کمی فریاد بزنم. اگر منصف باشیم، این ساز و کار، دست‌پخت دولت قبلی نیست و سابقه‌اش به سازندگی و تساهل هم می‌رسد و دولت قبلی تنها سعی کرد کاردستیِ آقایانِ قبل‌تَرَش را تمام و کمال اجرا کند. به زعم من، توصیف این روندها به تنهایی گویای بسیاری از نواقص و نارسایی‌ها است. چند پیشنهاد هم دارم که هیچ امیدی به حتی درست فهمیده شدن‌شان ندارم، چه برسد به مورد توجّه قرار گرفتن‌شان. این پیشنهادها شاید نیاز به توجّه مجلس‌نشینان و تقنین مناسب داشته باشند. شاید هم فقط اسباب خنده‌های سناتوری را فراهم آورند. البتّه همین‌جا با اطمینان عرض می‌کنم اگر ساز و کار قانونی مناسبی برای این پیشنهادها به وجود بیاید، دایره‌ی شمول آن از تعداد پدرخوانده‌هایی که می‌خواهند با فرزند خود ازدواج کنند، بیشتر است!

    پزشکی شغل شریفی است. یکی از دلایل آن طبیعتاً اینکه بالاخره با سلامت و جان مردم سر و کار دارد. (بگذریم که یک دعا برای سلامتی می‌کنیم، میلیون‌ها کار برای به خطر انداختن آن انجام می‌دهیم!) ولی دلیل دیگری نیز وجود دارد و آن طول دوره‌ی تحصیل و میزان مشقّتی است که پزشکان محترم باید برای متخصّص شدن تحمّل کنند. ولی نکته این‌جاست که آموزش پزشکی، آموزشی تخصّصی و دانشگاهی است که از دوره‌ی راهنمایی و دبستان شروع نمی‌شود. این را همه می‌دانیم و می‌فهمیم. ولی وقتی به موسیقی می‌رسیم، فهم ما دچار مشکل می‌شود. آموزش حرفه‌ای یک موسیقیدان برای اینکه روزی «حرفه‌ای» بشود نه از دبستان، که از قبل از آن بایستی آغاز شود. یعنی یک موسیقیدان جوان که حالا بعد از تحصیلات دانشگاهی وارد بازار کار شده، حداقلّ ۱۷ سال است که دارد آموزش می‌بیند. این واقعیّتِ موسیقیِ حرفه‌ای است و تعارفی هم در مورد آن وجود ندارد. ربطی هم به بااستعداد و یا بی‌استعداد بودن ندارد و مختصّ ایران هم نیست. اتفاقاً در ایران برای «معروف» شدن، و نه «حرفه‌ای» شدن، به مجوّز بنگاه اتومبیل و یا پول بابا، کمی «رو» و یک حمّام برای پیچیدن صدا نیاز است! تیترِ نوشته‌ی من هم به همین خاطر انتخاب شده است. اینکه تمام فعالیّت‌های «تولید صدا» را موسیقی بنامیم و بخواهیم با روندهای یکسان با پدیده‌های غیریکسان برخورد کنیم، سال‌هاا ست برای همان کسانی که کودکی خود را صرف آموزش و تمرین‌های سخت کرده‌اند، مشکل ایجاد کرده است. درست است که موسیقی پاپ، موسیقی سنّتی و موسیقی کلاسیک، همگی در کلمه‌ی «موسیقی» مشترک‌اند، ولی تفاوت‌هایشان از زمین تا آسمان است.  حال چرا باید این انواعِ مختلفِ «عمل تولید صوت» که برای به نتیجه رساندن پروژه‌هایشان باید پروسه‌های بس متفاوتی را بپیمایند، از نظر قانونی و اداری یکسان دیده شوند؟ و تازه بدتر از آن، موسیقی آکادمیک و کلاسیک و موسیقی سنّتی ما (که میراث فرهنگی ما است) با چوب موسیقی پاپ رانده شوند؟ با توجّه به کارکردهای موسیقی پاپ، ریشه‌یابی این موسیقی ما را به «بنگاه‌های شادمانی» و «چهارراه سیروس» می‌رساند. هیچ عیبی هم ندارد. خیلی هم لازم است. ولی اگر باز هم به مثال پزشکی برگردیم، مانند این است که متخصّصان پزشکی مجبور باشند برای مجوّز فعّالیّت خاصی، از پروسه‌ای بگذرند که بر مبنای تجربیات دکترهای علفی تدوین شده باشد!

    حالا یک مسئله‌ی دردناک‌تر، شاید. اگر کاسب و بوتیک‌دار محترمی بخواهد کسب و کاری راه بیندازد، باید تعدادی آیین اداری را «یک بار» از سر بگذراند و بعد از آن، دیگر به کسب خود مشغول شود. حالا اگر آدم متخلّفی بود و بعد از عمری مچش گرفته شد، پس از تحقیقات شاید جریمه شود و در بدترین حالت، مجوّز کسب‌اش لغو شود (که حکم اشدّ مجازات را دارد). حال چرا چنین پروسه‌ای برای موسیقی نباید برقرار شود؟ مگر یک ارکستری که موسیقی کلاسیک اجرا می‌کند و مخاطبان‌اش هم قشری هستند با تعداد بسیار کم (نسبت به جمعیّت کشور) که اصولاً سطح تفکّری بالاتر از عوام جامعه دارند، چگونه تخلّفی می‌تواند انجام دهد؟ آن هم مخاطبانی که اکثراً این موسیقی را از بر هستند و چندین اجرای خوب از هرکدام از آثار شنیده‌اند و تنها برای تجربه‌ی اجرای زنده و در پی آن حمایت از موسیقیدانِ آکادمیکِ ایرانی به سالن می‌آیند. اگر مسئله‌ی ارزش‌یابی کیفی اجرای این نوع موسیقی است، منطقاً این مربوط به مدیریّت سالن و مکانِ برگزاری خواهد بود که برای اینکه بی‌کیفیّت بودن یک اجرا در آن مکان باعث بدنامی و بی‌اعتبار شدن سالن آن‌ها نشود، بررسی‌های لازم را انجام دهند و اگر اجرای گروهی از کیفیّت لازم برخوردار نبود، اجازه‌ی اجرا «در آن سالن بخصوص» را ندهند. ولی به نظر من، آن گروه هنوز حقّ دارد که حتی اجرای بد هم بکند و این به هیچ عنوان اشاعه‌ی موسیقی بد نیست. حال با منتقدان است که اجراها را نقد کنند. یا آن گروه، در بی‌کیفیّتی خود پایمردی می‌کند -که کم‌کم شنوندگان‌اش را از دست می‌دهد و این یعنی همان حذف شدن طبیعی موسیقی بی‌کیفیّت- و یا اینکه کیفیّت اجرای خود را بالا می‌برد و از نقدها و بازخوردها درس می‌گیرد و این یعنی ارتقای کلّی سطح کیفی موسیقی.

    یک راه حلّ، صدور مجوّزهای بلندمدّت برای گروه‌های موسیقی کلاسیک کشور و یا شرکت‌هایی است که «صِرفاً» این‌گونه کنسرت‌های موسیقی را برگزار می‌کنند. شاید بعضی با نگاهی ایدئولوژیک بگویند «محصولات فرهنگی مانند غذا هستند و نباید فاسد باشند و همیشه باید تحت‌نظر باشد.» من هم جواب می‌دهم چگونه است که صدور این مجوّزهای بلندمدّت برای نوازندگان و گروه‌های مستقر در سفره‌خانه‌های سنّتی -که هر شب در حال اجرای آثار فاخری از سوسن کوری، پریوش و عبّاس قادری هستند- امکان‌پذیر است، ولی برای باخ، بتهوون، و حتی آهنگ‌سازانِ آکادمیکِ ارزشمندِ کشورمان مقدور نیست؟ در این مورد خاص، دکتر علفی به پزشک متخصّص ارجحیّت هم دارد؟! در ضمن، هر واحد صنعتیِ غذایی، یک واحد کنترل کیفیّت هم دارد و همزمان، کنترل دولتی مواد غذایی هم به صورت نامحسوس صورت می‌گیرد. بخش کنترل کیفیّت یک واحد تولیدی، اگر کار خود را درست انجام ندهد، از رقابت بازار عقب می‌افتد. بدانیم که در موسیقی آکادمیک، به اعتبار آکادمیک بودن‌اش، شرافتِ حرفه‌ایِ لازم برای این «کنترل کیفیّتِ» دائمی وجود دارد. اگر نمی‌دانید، لطفاً بدانید که اصولاً تمرین و آماده‌سازی این نوع موسیقی برای اجرا، خود کنترل کیفیّت است!

    بدتر از آن اینکه با احتمال قابل توجّهی، ما از همان ابتدای اقدام اداری برای اجرای موسیقی، با حکم اعدام (عدم صدور مجوّز) روبه‌رو هستیم. آماده‌سازی یک کنسرت موسیقی کلاسیک، پروسه‌ای بسیار تخصّصی و چند ماهه است و تمرینات بسیار تخصّصی و سختی برای به کیفیّتِ لازم رساندنِ آن باید برگزار شود. بد نیست بدانید در رده‌بندیِ یکی از کشورهای اروپایی از مشاغل، نوازندگی در ارکستر اپرا و کار کردن در معدن از نظر سختی کار در یک رده هستند! در زمان درخواست مجوّز، از گروه، نمونه‌ی کار درخواست می‌شود؛ یعنی اگر ارکستری ۴ ماه زودتر از موعد کنسرت، درخواست مجوّز به ارشاد بدهد، باید برنامه‌ی ۴ ماه بعدش را هم‌اکنون به کیفیّت کنسرت رسانده باشد، بعد، ۴ ماه هی همان را تمرین کند! اتّفاق افتاده که حتی بعد از یک گفتگوی دو سه دقیقه‌ای با کارمند مربوطه، حکم اعدام همان‌جا در محل صادر و اجرا می‌شود و کنسرتی که -مثلاً- قرار بوده یکی دو ماهِ دیگر برگزار شود، برای یک سال دیگر به تعویق می‌افتد و هیچ‌کس جز نوازنده نمی‌داند که این واقعاً حکمِ «حکم اعدام» را دارد.

    بعد از مشتی از موانع، حال به مشتی از حفره‌ها بپردازم. در طیّ این سال‌ها، واقعاً به این نتیجه رسیده‌ام که گویی هرگونه فعالیّتی در این مملکت قابل پیگیری در یک شکل حقوقی هست، به جز موسیقی کلاسیک. در حقیقت، دوام ما فقط بر جریده‌ی عالم ثبت است! تکلیف موسیقی پاپ که روشن است؛ چندین شرکت هستند که چرخاننده‌ی این تجارت هستند. نوازندگان و حتی خوانندگان هم به صورت موضعی (در حقیقت کنتراتی) در برهه‌های زمانی به استخدام آنها در می‌آیند. شرکت‌ها هم به ضرورتِ هدفِ کارشان -که همانا سود روزافزون اسـت!- می‌توانند به پشتوانه‌ی مؤسّسه‌ای که دارند و ادبیّات خاصّ خودشان، اسپانسر خوبی هم جذب کنند و لازم هم نیست که به کسی پاسخگو باشند. ولی در مورد یک گروه موسیقی جدّی سنّتی و یا کلاسیک و یا یک ارکستر سمفونیک ثابت خصوصی چه؟ آیا هم‌اکنون ساز و کاری وجود دارد که یک گروه و ارکستر خصوصی، هویّت حقوقی خود را در شکل مناسبات درست یک ارکستر و گروه حرفه‌ای داشته باشد؟ آیا تنها داشتن یک شماره‌ی پرونده به نام یک گروه -که آن هم برای هر اجرا تغییر می‌کند- معنای هویّت حقوقی دارد؟ جالب است، کسی که خود را برای یک کنسرت به عنوان سرپرست گروه معرفی می‌کند، از یک طرف مسئولیّت تمام وقایع اتّفاقیّه‌ی کنسرت را بر عهده دارد، ولی از طرف دیگر لازم نیست نشان بدهد رابطه‌ی او با این لیست بلندبالا از نوازندگان چگونه برقرار است. آیا این رابطه استخدام است؟ یا کار در مقابل غذاست؟! قوانین موجود، منجر به عدم امنیّت شغلی نوازندگان، عدم امکان ثبات تشکّلی به نام ارکستر خصوصی و همچنین نبود ثبات حتی در ترکیب ارکسترها شده است. پس نه هوشمندانه است و نه کاربردی، لذا «باید» تغییر کند. آن هم نه به شکل تبصره و مادّه‌ی الحاقی، به شکل بنیادی. قانونی برای حمایت از فعالیّت در موسیقی جدی و آکادمیک که همه‌گونه تولیدات هنری این نوع موسیقی را در بر بگیرد.

    در این سال‌ها، نوازندگان جوان توانا و ارکسترهای جوانی به روی صحنه رفته‌اند که به اعتراف همه‌ی دست‌اندرکاران موسیقی، وجودشان باعث ارتقای سطح کیفی بسیار نجومی در اجرای موسیقی کلاسیک شده است. جالب اینکه آنها در عمل و به صورت نانوشته، روابط حرفه‌ای و درستی را در کارهای خود برقرار کرده‌اند و این نمونه‌ای دیگر از القای مناسبات در یک تشکیلات، به دلیل الزامات حرفه‌ای است. بودن یک ارکستر، پدیده‌ای موسمی نیست. ارکسترداری هم کار کوچکی نیست. یک ارکستر در ذات خود یک سازمان است. سازمانی برای مدیریّت شدنِ فعالیّتِ تعدادِ زیادی متخصّص در یکی از دشوارترین رشته‌های هنری، یعنی موسیقی کلاسیک. یک ارکستر باید در طول سال تمرینات مداوم و منظّمی داشته باشد، تجهیز شود، بارها به روی صحنه برود، با موسیقیدانان بین‌المللی (به صورت رهبر و تکنواز) همکاری مستمر داشته باشد. نوازنده‌های ارکستر باید احساس کنند که شغل‌شان نوازندگی در «یک ارکستر به‌خصوص» است و این یعنی امکان و امنیّتِ تداومِ برنامه‌ها در کنار تأمین معیشت هنرمندان آن ارکستر.

    منظورم از بیان این موارد، به هیچ عنوان تضرّع به ارشادیّون در راستای حمایت مالی برای تحقّق این مسائل نیست. ابداً! منظورم کمک در مدیریّت هم نیست. حاشا و کلّا! ولی اگر یک ارکستر بتواند «به عنوان ارکستر» و با مناسباتِ داخلیِ یک ارکستر استاندارد (و نه یک شرکت تضامنی و یا شرکت‌های معمول تجاری) ثبت شود و بتواند از نظر حقوقی هویّت پیدا کند، هم تکیه‌اش از افراد خاصّ (که در ایران به «پایه‌های ارکستر» معروف شده‌اند و در حقیقت بانیان اولیه‌ی یک فعالیّت ارکستری هستند) برداشته می‌شود و هم می‌تواند برای خود از طریق فرهنگ‌دوستان این مملکت اسپانسر و حامی پیدا کند و راه دشوار تحقّق اهداف حرفه‌ای برای آن بسیار سهل‌تر می‌شود. دیگر اینکه این هویّت حقوقی، مجوّزی کلّی داشته باشد تا برای هر قدم از فعالیّت خود نیاز به تجدید مجوّز نباشد. نمونه‌ی آن در صنوف دیگر، مجلات و نشریه‌ها هستند که تا خلاف نکرده باشند، می‌توانند به کارشان ادامه دهند.

    خوب است بدانید هنگامی که فعّالیّت ارکستری و گروهی در موسیقی کلاسیک انجام می‌شود، به طور اولی در یک مقایسه و رقابت کیفی با متناظر غیرایرانی قرار می‌گیرد که در این کار سابقه‌ای ۶۰۰ ساله (خیلی بیشتر از فوتبال) دارد. اگر ارشاد در گرداندن یکی دو ارکستر ناکام بوده، به این معنی نیست که اداره‌ی این ارکسترها امکان‌پذیر نبوده است. ارکستر و سازمان آن -به شکل امروزین‌اش- در دنیا سابقه‌ای ۲۰۰ ساله دارد. همانطور که در خیلی از جاها فعالیّت‌های خصوصی از رقبای(!) دولتی‌شان بسیار باکیفیّت‎تر و مسئولانه‌تر انجام می‌شوند، در صورت دست‌و‌پاگیر نبودن قوانین و بخشنامه‌ها و حمایتی بودن آنها (نه مالی بلکه تشکیلاتی) در این زمین نیز گل‌های بی‌نظیری خواهد رویید.

    خلاصه‌ی کلام اینکه موزیسین کلاسیک، آموزشی از نظر درجه‌ی سختی هم‌پایه‌ی یک پزشک متخصّص می‌بیند، ولی به اندازه‌ی صنف کلیدسازان در حرفه‌ی خود امنیّت و چشم‌انداز ندارد. تا به امروز هم هیچ‌گونه، حتی یک قِران حمایت دولتی نداشته است. لازم به ذکر است، من تخصیص چندصد میلیون تومان به چند آهنگساز برای سمفونی‌های رنگارنگ با تیترهای فرمایشی نوشتن را -اگر خیانت ندانم- کمک به موسیقی هم نمی‌دانم. تشکّرش را ارکستر ناسیونال اوکراین، استودیو اَبی‌رود، و ارکستر سمفونیک لندن و یا ارکسترهای ارمنی باید بکنند که کسری از این پول‌ها دست‌آخر سر از آن‌جاها درآورده است. حتی خوشحال‌ام که اکنون می‌توان ادّعا کرد هر چه در موسیقی کلاسیک هست، خودساخته و نتیجه‌ی زحمات و مرارت‌های اهالی صبور این گونه از موسیقی است. دوستان دولت و مجلس اگر اهل اعتدال، منطق و حقوق هستند و برای صاحبان حِرَف «حقّی» قائل‌اند، باید اجازه دهند سندیکاهای واقعی (و نه وابسته) برای موسیقی شکل بگیرد. موسیقی رشته‌ای بسیار تخصّصی و اتفاقاً مشکل است. لطفاً اگر در حدّ دانستن نام سازها با موسیقی آشنایی دارید، حقّ خود ندانید که این رشته را مدیریّت کنید. اگر در جایی چوبی لای چرخی -حتی ناخواسته و با نیّت خوب- نباشد، مدیریّت موسیقی کلاسیک و سنّتی ما به صورت خودکار توسّط ایده‌آل‌گرایی ذاتی موسیقی‌دانان و احترامی که برای هنرشان قائل هستند، انجام خواهد شد و اصلاً احتیاج به بخشنامه و پروتکل و این قبیل چیزها ندارد. در مورد موسیقی پاپِ موجود نظری ندارم. راست‌اش تنها اینکه کاردستی‌تان ارزانی خودتان!

    پس برای اینکه نگویند اهالی موسیقی کلاسیک منفعل هستند، عرض می‌کنم: حرف اهل‌فنّ (یادآوری: موضوع، موسیقی کلاسیک و آکادمیک است) را گوش کنید، موانع بی‌دلیل را کم کنید، دو سه عدد قانون حمایتی مناسب هم طبق نظر اهالی موسیقی (علی‌الخصوص جوانان) برای انواع موسیقی جدّی که راه و رسم مختصّ به خود را دارند، تصویب کنید. دیگر هیچ. سپس نظاره‌گر باشید که این پتانسیل آزادشده از جوانان -که انصافاً موجوداتی توانا و در عین حال بسیار نجیب، صبور و شرافتمند هم هستند- چه خواهد کرد. مطمئن باشید هنگام خداحافظی بیلانِ بسیار پرمایه‌تر، افتخارآمیزتر و درخشان‌تری از برگزاری چند جشنواره ارائه خواهید داد.

    https://musiceiranian.ir/?p=45862
       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *