بیتا یاری: صدای نجوای عاشقانه مضراب و سیم از پشت در به گوش میرسد و در عین دلنشینی شنونده را به تحسین وامیدارد. لحظاتی آرام می گیرد و بلافاصله بر شدت آن افزوده می شود، رنگ صدا، آمیزه ای از عشق و ستایش زیبایی است. ریزهای منظم و جلوه گر که تک تک به زیبایی شمارش پذیرند و به دنبال هم ملودی منسجمی را می سازند. مدرس توضیح میدهد که چگونه نتهای قطعه را با حرکات سریع بین بالا و پایین دسته تار و با کدام بندهای انگشت دست چپ بنوازند. کلاس که تمام می شود هوشنگ ظریف بر آستانه در ایستاده!
این روزها همه جا صحبت از ظریف و درخشش اوست! چه در مسابقات والیبال، چه هنگامیکه لحظه شمار شنیدن اخبار ژنو هستیم. و بسی مایه خرسندی و سرافرازی که در هر دو عرصه موفق بوده ایم و شادی این “طفل گمشده” به تعبیر استاد شفیعی کدکنی را به درنگ بیشتری در این روزها واداشته ایم. اما هر چه فرهاد ظریف و جواد ظریف با درایت و تجربه و ظرافت، عرصه داری کرده و جایگاه ویژه ای را از آن خود کرده اند در بین اهالی موسیقی نیز “هوشنگ ظریف” سالهاست بر این مسند تکیه زده. استادی که چندین نسل از موسیقیدانان و هنرجویان را تربیت کرده و جایگاه ویژه ای در بین تمامی اهالی موسیقی دارد. و البته هنر نوازندگی و اجرا در صحنه را نیز سالها با عضویت در گروه سازهای ملی وزارت فرهنگ و هنر سابق که به نام گروه پایور شناخته می شود در کارنامه دارد. به مناسبت هفتاد و ششمین زادروز ظریف به سراغ شاگردان مطرح او، حسین علیزاده، داریوش طلایی و ارشد طهماسبی رفته ایم. شاگردان دیروزی که هنرمندان پرآوازه ی امروز شده اند و چه نیک که هر کدام با شوق تمام برای ابراز ارادت به استاد خویش درخواستم را پاسخ می دهند. حسین علیزاده بلافاصله پس از دریافت پیامکم برای مصاحبه تماس می گیرد. داریوش طلایی با وجود نداشتن فرصت در کمتر از ۲۴ ساعت یادداشت میدهد و ارشد طهماسبی عزیز که یادداشتش را فورا نوشت و به خاطر فراموشی بنده، برای یافتن شماره تماسم از طریق همکاران پیگیر شد.
ظریف اهالی موسیقی این روزها به خاطر عمل جراحی چشم درخانه بستریست و نتوانستیم با وی مصاحبه کنیم؛ و به همین علت بوی گل را از گلاب جویا شده ایم. حسین علیزاده از استادش و دوران هنرستان می گوید و ما را به تحسین و احترام بیشتر اووامیدارد.
* آشنایی شما با استاد ظریف از کی آغاز شد؟
خیلی خوشحالم که چند کلامی می توانم درمورد استاد عزیزم هوشنگ ظریف بگویم. از وقتیکه گوشم را به موسیقی باز کردم و به دنیای موسیقی واردشدممی توانم بگویم که با اسم ظریف آشنا شدم.
در دوران کودکی به دبستان حافظ در بازار تهران می رفتم استاد ظریف در آنجا معلم سرود ما بود! قدیم در مدارس درسی وجود داشت به اسم سرود که در آن ساعت بچه های کلاس،آوازهای دسته جمعی میخواندند که معمولا یک موسیقیدانمعلمشان بود. استاد ظریف آن موقع معلم سرود ما بودند. بعد از اینکه دوران دبستان طی شد و به هنرستان آمدم ، روز اول دیدم که در باز شد و همان ظریفی که در دبستان شاگردش بودم وارد شد. قبل آن لحظه هیجان داشتم که آیا واقعا همان است یا نه که خوشبختانه همان بود. می توانم بگویم که نه تنها من را بلکه بسیاری از کسانیکه در موسیقی فعالند:نسلهای ما و نسلهای بعدی، چندین نسل شاگرد ایشان بوده اند. معلمی دلسوز و دقیق که تا امروز که این همه سال گذشته همچنان ایشان تدریس می کنند والبته به موازات تدریس در فعالیتهای موسیقی شرکت داشتند. سالها عضو ارکستر پایور بودند که استاد پایور همکاری بسیار نزدیکی با ایشان داشند. وسالیان زیادی در این ارکستر و گروهای متفاوت دیگریبودند.
در خصوص نقشی که هوشنگ ظریف در آموزش موسیقی خصوصا آموزش تار(که می شود گفت از بدو شروع هنرستانهای موسیقی تا امروز) داشته باید کتابهای زیادینوشته و قدرانی زیادی از ایشان شود چراکه همانطور که گفتم چند نسل موسیقی را تربیت کرده است.
*نقطه قوت و نکته بارز در آموزش استاد ظریف چیست که توانسته اندچنین نسلهایی را تربیت کنند؟
نکته ی بسیار مهم این است که همیشه استاد ساز، الگو است. یعنی همانطور که استاد در مقابل شاگرد نشسته است، شاگرد تمام حرکات و تکنیکهای معلم را حتی به صورت ناخودآگاه ضبط می کند. اگر این الگو درست باشد شاگردان هم خوب بار می آیند. مساله مهم اینست که تکنیک هوشنگ ظریف در آن زمان همیشه از نظر انگشت گذاری و مضراب زبانزد بود. و میشود گفت که سمبل بود و هیچ وقت نوازنده خموده ای نبود بلکه نوازنده ای بود سوار به ساز و ما در جوانی از این تیپ خوشمان می آمد. همه بچه های هنرستان که سازی غیرتار می نواختند علاقه داشتند که بیایند سرکلاس ما بنشینند و نواختن آقای ظریف را تماشا کنند. ایشان نه تنها زیبا می نواخت، حتی پشت تار زیبا می نشستند و وقتی ساز به دست می گرفتند زیبایی خاصی به همراه حس خوب داشتند.
ایشان به دلیل اینکه تکنیکها را خوب وارد بودند، بسیار سخت می گرفتند در صورتیکه بسیار معلم مهربانی بودند. اما اصلا نمی شد از دست ایشان در رفت و هیچ چیز را آسان نمی گرفتند و خیلی بر شاگردان سخت گیر بودند. و وقتی که شاگردی کار می کرد با علاقه تمام وقتش را میگذاشت و با شاگرد کار میکرد و آنها را تشویق می نمود.
*تشویق چگونه بود؟
یادم هست یکروز در حیاط هنرستان با بچه ها داشتم بازی میکردم (سن کمی داشتم) دیدم که آقای ظریف از کلاسی که در طبقه بالا بود به من اشاره کرد که بروم بالا. بدو بدو و سراسیمه پله ها را بالا رفتم. ایشان سازشان را به من داد و گفتند الان شاگردانم زیاد است و در عین حال در استودیو منتظر من هستند شما برو استودیو به جای من ساز بزن. این اتفاق عجیبی بود برای من که دو-سه سال بیشتر نبود ساز میزدم و اینکه آقای ظریف اینگونه به من اعتماد کردند و کار مهمی را دارند به من می سپارند؛یادم نیست با چه سرعت و شوقی خود را به استودیو رساندم و دیدم که آنجا هم اساتید دیگری منتظر استاد ظریف بودند تا ضبط را شروع کنند. وقتی رسیدم همه مرا تشویق کردند و بالاخره موفق شدم آن روز با دیگر اساتید، قطعات را به جای استاد ظریف ضبط کنم. و همان باعث شد که کار را خیلی جدی بگیرم! وقتی دیدم که استاد ظریف اینگونه با من برخورد می کند هر کاری کردم نتوانستم غفلت کنم. یعنی هر طور بود همیشه میخواستم در یک سطحی باشم که هر وقت استاد ظریف بخواهد من را جای خود بگذارد یا در جایی از من استفاده کند بتوانم همیشه حاضر باشم.
* در چه سنی بودید و با کدام اساتید درحین ضبط ساز زدید؟
۱۴ سالم بود، و درآن ضبط خانم پروین صالح همسر استاد ظریف، آقای یاوری استاد کلارینت، خانم ارفع اطرایی و آقای رحمانی پور حضور داشتند که همگی اساتید هنرستان در سازهای مختلف بودند. و همه منتظر استاد ظریف بودند اما آقای ظریف با اعضای گروه در استودیو تماس گرفته بودند که علیزاده به جای من می آید. آنها ناباور بودند که بچه ای میخواهد جای استاد بنشیند؛ اما وقتی رفتم آنقدر ذوق و شوق داشتم و پرانرژی بودم که خوشبختانه رو سفید شدم و بسیار تشویقم کردند. که فکر میکنم تشویق آنروز برایم و زندگی هنریم بسیار سازنده بود. از اینکه در کاری موفق شدهو تشویق شدم. تشویق باعث شد که مدام خود را آماده برای کارهای سخت تر کنم. در واقع این جایزه بزرگی بود که ظریف به من داد. همینطور این رابطه معلم و شاگردی ادامه داشت تا زمانیکه من از هنرستان فارغ التحصیل شدم و به دانشگاه رفتم. صحبت از سال ۱۳۴۶ تا کنون استکه با وجود گذر سالهای زیاد عشق و علاقه و رابطه ام با استاد ظریف همان رابطه است.و همچنان هر بار،برای دیدن ایشان شوق دارم و همان شوق کودکی به سراغم می آید. امیدوارم همیشه درکنار ایشان باشم و از وجودشان بهره ببرم.
*قطعه ضبط شده چه بود؟ آیا آن ضبط به آلبوم منتهی شد؟
آن سالها آلبوم رواج زیادی نداشت و قطعات ضبط شده از برنامه رادیو پخش می شد. آن گروه متعلق به وزارت فرهنگ و هنر بود که برنامه مخصوصی در رادیو داشت و در ساعت خاصی پخش می شد.
*باتوجه به اینکه این ضبط در سن نوجوانی شما صورت گرفته آیا می توان شما را کشف استاد ظریف نامید؟
ضبط در سن ۱۴ سالگی ام بود و آن زمانسه سال می شد که به هنرستان پا نهاده بودم اما فکر نمی کنم در آن دوره نبوغ خاصی داشتم. ولی عشق زیادی داشتم علی الخصوص به استاد ظریف. خاطرم هست مواقعی بود مثل ایام نوروز و یا تابستان که هنرستان تعطیل میشد، نمی توانستم این مدت دوری استاد ظریف را تحمل کنم و ندیدن او مرا اذیت می کرد. اغلب اوقات با آقای طلایی می رفتیم در مسیری که استاد ظریف از آنجا رد می شدند می ایستادیم که مگر ایشان را ببینیم. عشق عجیبی داشتم و برایم یکی از زیباترین نکاتی است که هر بار به موسیقی فکر میکنم یادآوری میشود. من اندازه ای نبودم که ایشان بخواهد مرا کشف کند اما فکر میکنم آن موقع عشق مرا متوجه شد؛ نه به عنوان کسی که چاپلوس باشم بلکه به عنوان کسی که ظریف و موسیقی برایم یکی بود. وقتی نگاهشان می کردم برایم با نگاه به اثر هنریبرابر بود. عشق به استاد در سالهای گذشته رواج داشت و این مساله به شاگرد و استاد انرژی میداد و هیچکدام احساس تنهایی نمی کردندو همیشه یک پناه دوطرفه برای هم بودند. در آن سالها که ما سن کمی داشتیم استاد ظریف کسی بودند که آثار استاد وزیری را به بهترین نحو از نظر تکنیکی اجرا می کردند. و برای ما جوانها خیلی جذاب بود که فقط قطعات سنتی را ایشان اجرا نمی کنند بلکه قطعات وزیری را به خوبی اجرا می کنند و ما همیشه آرزو داشتیم آنقدر خوب ساز بزنیم که قطعات را مثل استاد ظریف اجرا کنیم.
هر وقت به دوران هنرستان فکر می کنم که چه دوران و ایام خوبی بود و چه استادان بزرگ و خوبی داشتیم؛ و همیشه ظریف در صدر همه است. هرجا که شده اینرا گفته ام و در صدر جملاتم نام ظریف همیشه بوده و خواهد بود. توصیه دارم جوانها قدر معلمانشان را بدانند. معلم خوب از پدر هم بهتر است. آینده زندگی را معلم خوب تعیین می کند. از همان روزیکه سرکلاس ظریف رفتم می دانستم تا آخر عمرم چه خواهم کرد.
اکنون اگر پای صحبت استاد ظریف بنشینید خیلی خسته اند و ممکن است از شرایط و چیزهاییکه بر ایشان گذشته دلگیر باشند اما همه کسانیکه ظریف را می شناسندقدرش را می دانند. خدانکند ایشان روزی خسته و دلگیر باشند. وظیفه ماست که همگی طراوت ایشان را حفظ کرده و همیشه یادشان کنیم.
*چرا دیگر اساتیدی مثل ایشان در هنرستان تکرار نشدند؟ چرا رکود دامنگیر هنرستان موسیقی هم شد؟
البته شاگردانی مثل ما هم دیگر پیدا نشدند!( صدای خنده…). علتش همان عشق بود. آن زمان با موسیقی معنویتی توام بود که البته الان هم هست اما متاسفانه کمرنگ تر است.
*تغییرات ساختار آموزشی،تاثیرات دنیای سرعت و اطلاعات، تهی شدن واژه ها از معنی و … آیا علت این مساله است؟
هر چه به دوران گذشته هنرستان برگردیم آنرا پربارتر می یابیم. برای اینکه به هنرستان اهمیت داده می شد و هنرستان امکانات خوب و لازم را داشت. هر استادی افتخارش این بود که در بیوگرافی و زندگینامه اش بنویسد که در هنرستان تدریس می کرده است. شما وقتی تاریخ هنرستان را نگاه می کنید می بینید چه چهره هایی از هنرستان فارغ التحصیل شده اند. استاد ظریف هم جزو اولین فارغ التحصیلان هنرستان موسیقی هستند. هنرستان جایی بود که معنویت در آن موج میزد آنهم معلمانی که برای تدریس در آنجا حقوق آنچنانی نمی گرفتند! آنچنان شهریه ای نداشت اما به گونه ایبود که ما از صبح تا شب در آنجا بودیم تا به زور بیرونمان میکردند چراکه به آن محیط وابسته بودیم. در دورانهای مختلف فارغ التحصیلانی که از هنرستان بیرون می آمدند اعتبار هنرستان بودند.
اما رفته رفته و متاسفانه خصوصا بعد از انقلاب تمام این شرایط قطع شد و هنرستان،مدرسه بسیار فقیری شد که امکانات اقتصادی بسیار بسیار ضعیفی داشت که چهره های خوب را جذب نمیکرد و یا شاگردانی که از همه مدارس وامی ماندند و یا درسخوان نبودند و در هیچ مدرسه ای جایشان نبود را در هنرستان ثبت نام میکردند. ومی گفتند حداقل در اینجا موسیقی و یا سازی را یاد بگیرند. درصورتیکه قبلا اینگونه نبود. هر کسیکهمعدلش از حدی کمتر بود هنرستان برای ثبت نام او را قبول نمی کرد. بطور مثال روزیکه ما در هنرستان ثبت نام کردیم چهل و شش نفر بودیم اما روزیکه فارغ التحصیل شدیم تنها چهارده نفر بودیم. یعنی مسئول هنرستان که در دوره ما بعد از خالقی، استاد دهلوی بودند، با کسی تعارف نداشتند و هر کسیکه استعداد از خودش نشان نمی داد، کار و تلاشی نمی کرد، اگر نمراتش پایین می آمد فوری از هنرستان اخراج می شد. یعنی هنرستان یک جای بسیار دست نیافتنی بود که هر کسیکه تلاش می کرد می توانست به آنجا وارد شود. همینطور هم برای اساتید خیلی سخت گرفته می شد. استادی اگر میخواست غفلت کند، خوب درس ندهد اصلا جایش در هنرستان نبود.الان نه تنها هنرستان، دانشگاه هم مشکل دارد و اگر کسی را برای درس دادن ندارند، دانشجویی راکه هنوز مدرکش را نگرفته وبدون تجربه است، همانجا می گذارند شروع به تدریس کند. به خاطر اینکه حقوقش کم است! به خاطر اینکه سالی یکبار حقوق می دهند! الان اگر از خود استاد ظریف هم بپرسید متوجه میشوید که شش ماه است که حقوق معلمی هنرستان ایشان را پرداخت نکرده اند. فکر کنید استادی که بیش از نیم قرن، شش دهه است که در این مملکت تدریس می کند حقوقش را هنوز نگرفته است! اینگونه می شود که هنرستان مدام افت می کند و در واقع ارزشها مدام پایین می آید و بازدهی هم کمتر می شود. به هر حال می شود این چیزها را در جامعه ایجاد کرد. مهمترین آنها ایجاد انگیزه و فراهم کردن شرایط و احترام گذاشتن به این رشته است. و داشتن این دید که محیط هنرستان از نظر فرهنگی و علمی همیشه ارتقا پیدا کند می تواند آنرا به دوران اوج خود بازگرداند. اما می بینیم در این دو سه دهه واقعا توجهی به هنرستانهای موسیقی نشده است. کافی است یکبار میکروفن خبرنگاری را در هنرستانهابچرخانیدو گزارشی تهیه کنید تا بدانید از قبل و بعد از انقلاب چه به آنها گذشته.در دوران قدیمکسیکه استاد بود و ساز دستش می گرفت از مرتبت خاصی برخوردار بود و به همه مثل حالا استاد نمی گفتند. در دوره ما علی اکبرخان شهنازی در هنرستان درس میداده، بنان،دهلوی، استاد کریمی و … تمام تاریخ موسیقی معاصر ایران را نگاه کنید اساتید بزرگش در هنرستان درس داده اند.
دیدگاهتان را بنویسید