×
×

با حمایت و علاقه دولت و وزیر محترم می شود ارکستر سمفونیک تهران را احیا کرد

  • کد نوشته: 44703
  • موسیقی ایرانیان
  • شنبه, ۱۸ام آبان ۱۳۹۲
  • ۱۰ دیدگاه
  • هومن خلعتبری رهبر بین المللی ارکستر، اپرا و کر موسیقی را از ۶ سالگی شروع کرده و موسیقی ایرانی را زیر نظر مهربانو توفیق و موسیقی جهانی را زیر نظر شریف لطفی، هوشنگ کامکار و احمد پژمان آموخت و در سال ۱۳۷۵ با درجه عالی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد. صراحت کلام ایشان مثال زدنی است، حتی پیچیده ترین موضوعات را با زبانی ساده بیان می کند، برای توضیح بهتر هر موضوع مثالی جالب بیان می کند و به قول خودش از ژست های روشنفکری فراری است. پس از پیگیری های فراوان توانستیم گفتگوی مفصلی با وی انجام دهیم که در ادامه می توانید دنبال کنید.

    با حمایت و علاقه دولت و وزیر محترم می شود ارکستر سمفونیک تهران را احیا کرد
  • هومن خلعتبری

    هومن خلعتبری

    سایت موسیقی پارس نوشت:

    هاتف حسینی: هومن خلعتبری رهبر بین المللی ارکستر، اپرا و کر موسیقی را از ۶ سالگی شروع کرده و موسیقی ایرانی را زیر نظر مهربانو توفیق و موسیقی جهانی را زیر نظر شریف لطفی، هوشنگ کامکار و احمد پژمان آموخت و در سال ۱۳۷۵ با درجه عالی از دانشکده موسیقی دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد.

    در سال۱۳۷۶ برای ادامه تحصیلات خود به اتریش رفته و در دانشگاه هنر شهر گراتس، رهبری گروه کر را تحت نظر Rupet Huber ، johannesPrinz، رهبری ارکستر را تحت نظر، A.Tamayou، R.Armanian،Martin Sighard و رهبری اپرا را نزد WolfganBozic، G.Fruhman  تحصیل کرده و دو رشته رهبری کر و رهبری ارکستر را به پایان رساند.

    وی در کنار رهبری ارکسترهایی مانند ارکستر فیلارمونیک ماریبور، ارکستر دو له سیته ی پاریس، ارکستر فیلارمونیک برنو، ارکستر فیلارمونیک زومبتای و همچنین رهبری اپرا در سالنها و کشورهای مختلف اروپایی، به عنوان تکنواز پیانو نیز در اروپا، ایالات متحده، کانادا، آسیا شرکت جسته است، همچنین ایشان طی چند سال گذشته رهبری اجراهای اروپایی ارکستر سیمرغ به آهنگسازی «حمید متبسم» و خوانندگی«همایون شجریان » را برعهده داشته که مورد استقبال بسیاری قرارگرفته است.

    صراحت کلام ایشان مثال زدنی است، حتی پیچیده ترین موضوعات را با زبانی ساده بیان می کند، برای توضیح بهتر هر موضوع مثالی جالب بیان می کند و به قول خودش از ژست های روشنفکری فراری است.

    پس از پیگیری های فراوان توانستیم گفتگوی مفصلی با وی انجام دهیم که در ادامه می توانید دنبال کنید.

    • جناب  خلعتبری ضمن تشکر از شما برای پذیرفتن دعوت  مصاحبه،لطفا درباره فعالیت موسیقایی اتان قبل از سفر به کشور اتریش و در ایران توضیح دهید.

    من آموزش موسیقی را از سن ۶ سالگی با یادگیری ساز پیانو شروع کردم. این شانس را هم داشتم که با معلم های خوبی شروع کنم و پایه موسیقی من درست و اصولی ریخته شد. از شروع آموزش ساز پیانو که تحت نظر سرکار خانم «نیره اسکویی» بوده تا معلم های بسیاری که هر کدام سبک و سیاق خودشان را داشتند، تا آخرین معلم پیانوی من مرحوم «ملیک اصلانیان» که موسیقی دان و پیانیست بی همتایی بود. همه و همه باعث شد که من راه درست را در یادگیری موسیقی طی کنم و به قول معروف بیراهه نروم. البته که حمایت پدر و مادر را نباید فراموش کرد که توفیقی است و سهم بسزایی در پرورش هنر هر کودکی دارد.

    در کنار ساز پیانو، در کلاس های هنرستان موسیقی زیر نظر استاد پورتراب تئوری موسیقی را آموختم. هارمونی را مرحوم فریدون ناصری به من یاد داد و با شروع تحصیلات دانشگاهی موسیقی، در دانشگاه هنر تهران، موسیقی ایرانی را (ساز سه تار) زیر نظر سرکار خانم مهربانو توفیق و موسیقی بین المللی را زیر نظر اساتیدی بزرگی چون آقایان شریف لطفی، احمد پژمان، هوشنگ کامکار، کامبیز روشن روان و دکتر امیر اشرف آریان پور تکمیل کردم. سالها پیانیست و دستیار کر ارکستر سمفونیک تهران بودم و بعد از افتتاح گروه کر و ارکستر فرهنگسرای بهمن؛ در آنجا هم به عنوان پیانیست کر و ارکستر کار کردم. همچنین ارکستر جوانان تهران که به رهبری پروفسور توماس کریستین داوید تشکیل شد من دستیار ایشان بودم.

    در کنار تحصیلات دانشگاهی، استفاده از محضر اساتیدی مانند مرحوم حشمت سنجری و توماس کریستین داوید بسیار مغتنم و ارزشمند بود و من را برای ورود به دنیای حقیقی موسیقی و رویارویی با حقیقت ها در خارج از ایران آماده کرد.

    • بعد از سفرتان به کشور اتریش نحوه ادامه مسیر هنری تان به چه صورت بود ؟

    برای ادامه تحصیلاتم به خصوص در زمینه رهبری ارکستر و کر که همیشه آرمان و هدف من بوده، با راهنمایی مرحوم پروفسور داوید به اتریش آمدم و پس از قبولی در آزمون سخت ورودی، در دانشکده موسیقی و هنرهای تجسمی شهر گراتس شروع به تحصیل کردم. البته متاسفانه هیچ کدام از واحد های لیسانس موسیقی در ایران مورد قبول واقع نشد و من همه را از اول دوباره شروع کردم و امتحان دادم.

    • تفاوت عمده اجرای اپرا در ایران و خارج از کشور را در چه چیزی می دانید ؟

     مهمترین تفاوت اجرا فقدان این رشته درموسیقی کلاسیک، در کشور ماست. ما اپرا و سالن به علاوه ارکستر و کر بسیار خوبی داشتیم که شما وقتی بروشورها و پوسترهای قدیمی را  می بینید متوجه می شوید چه آثار فاخر و بزرگی روی همین صحنه اجرا شده که شاید الان حتی دیدن اسم آنها برای ما خواب و خیال باشد. در حال حاضر دوباره زنده کردن آن سیستم و آن تشکیلات در وهله ی اول حمایت دولت را می خواهد (چون شما در هیچ جای دنیا اپرا را بدون کمک مالی دولت ها نمی بینید،  مقامات و دولت ها متوجه شده اند با رواج فرهنگ موسیقایی از جمله اپرا چگونه می شود تبلیغات بزرگ تری انجام داد.)

    در مرحله دوم تیم کاربلد، منظورم از کاربلد کسی که حداقل در رزومه کاری اش همان کار را ۵ دفعه انجام داده باشد. یعنی اگر کارگردان اپرا است حداقل ۵ بار در مکان های مختلف اپرا کارگردانی کرده باشد. اگر رهبر ارکستر اپراست حداقل ۵ دفعه  اپراهای گوناگون را اجرا و رهبری زنده کرده باشد و اگر خواننده است، حداقل ۵ بار روی صحنه های بزرگ و حقیقی خوانده باشد! به این آدمها می گویند کاربلد. اگر این افراد کاربلد در تیم شما نباشند، تفاوت اجرای داخل ایران با خارج از ایران مسلماً از زمین تا آسمان است.

    مردم عادی، مسئولین و شرکت های سرمایه گذار هم که در این مورد تجربه کافی ندارند، خود به خود فکر می کنند همه چیز خوب است و متوجه تفاوت سطح در داخل و خارج از کشور نمی شوند.

    • طی چند سال گذشته یک اجرای اپرا و یک نمایش موزیکال توانست نظر کارشناسان موسیقی را جلب کند. اپرای «جانیسکیکی» و نمایش موزیکال «اشک ها و لبخند ها» با تلاش های هادی قضات اتفاق خوبی را برای این سبک از موسیقی در ایران رقم زد. نظر شما در ارتباط با این اجراها چیست؟

    حرکت آقای قضات، حرکت بسیار مثبتی بود. من با آشنایی که با ایشان دارم (ایشان در همان دانشگاهی که من رهبری ارکستر و کر خواندم، رشته آواز و فعالیت در گروه اپرای دانشگاه را انجام می دادند) می دانم به چه سختی و مرارت نظر مسئولین را جلب کرده اند. ولی این تازه اولین قدم است، خود ایشان دقیقاً می دانند که چقدر تا رسیدن به سطح خوب (حتی نمی گوییم عالی یا بالا) کار و راه مانده است. مثالی برایتان می زنم:

    یکی از افراد خانواده ما فلج و سال هاست در گوشه خانه ما زندگی می کند! اکثر افراد این خانه اصلاً حال خوش و زمان خوب این فرد مریض را ندیده اند، حتی به فکرشان هم نمی رسد که این شخص راه می رفته، یا می دویده یا حتی ورزشکار قابلی بوده است!!!  سال ها ست که این عضو خانواده فلج و در گوشه ای فقط نشسته است.

    حالا فکر کنید با سعی و تلاش یک پزشکی، این فرد فلج آرام آرام شروع کرده به حرکت و روی زانو نشستن و ۲ – ۳ قدم راه رفتن می کند، همه خوشحال می شوند و می گویند: معجزه …  معجزه !!! یعنی همین نشستن روی زانو و چند قدم راه رفتن برای همه معجزه است و فکرمی کنند که خب ! حرکت در همین حد خلاصه می شود، در صورتی که بزرگان خانواده که روزهای خوب او را دیدند، دویدن ها و ورزشکار بودن آن را به چشم دیده اند، آگاهند که بین روی زانو نشستن و چند قدم برداشتن تا راه رفتن معمولی (حالا دویدن و ورزشکار بودن دیگر پیشکش!) هنوز خیلی فاصله هست، آنهاهم خوشحالند ! ولی خودشان را گول نمی زنند و راضی نیستند! چون گذشته این شخص را می دانند که حالا به هر دلیلی، مریض شده و اینگونه شده است! آنها هم شگفت زده و آمین گوهستند ولی کار را تمام شده نمی دانند!!! این است که، حالا که معجزه ای شده و حرکتی صورت گرفته؛ بزرگان دنبال دکتر متخصص و فیزیوتراپ و باتجربه می گردند که کار را تکمیل تر کنند و به پیشرفت برسانند و بهبود کامل بخشد و به امید بازگشت درخشش دوباره و روزهای قهرمانی و سلامتی هستند! اکه اگر تیم کار بلد و هرکسی متخصص در کار خودش نباشد که این بیمار را، به سمت سلامتی و روزهای فعال گذشته اش پرورش ندهد؛ مطمئنا افراد جوان خانواده، از دیدن همین دو زانو نشستن و تک قدم ها، خوشحال و راضی هستند.

    • فکر می کنید چه عاملی باعث شد که شما در کشور اتریش، مهد موسیقی دنیا، توانستید خودتان را به عرصه های عالی برسانید؟ چون همه ما می دانیم، پیشرفت در یک کشور دیگر، آن هم جایی که اکثر بزرگان موسیقی متعلق به آن هستند کاری به شدت مشکل است. در مورد نحوه این پیشرفت بیشتر توضیح دهید؟

     داشتن پایه ی قوی و یادگیری شبانه روزی! که این خصوصیت باعث حمایت و کمک اساتیدم از من شد و ارائه ی یک کار خوب و سطح بالا، یعنی اینکه از اولین قدم هایی که در کارهای کوچک به شما  رجوع می شود به بهترین وجه و بالاترین سطح موسیقایی انجام و ارائه دهی که نظرها را جلب کنی و باعث بشود ترغیب بشوند و فعالیت های دیگر را به عهده شما بگذارند.  البته داشتن شانس و اقبال بی تاثیر نیست، ولی با این حال، باز هم شما باید کار خود را خوب و تخصصی انجام دهید که باز هم تکرار شود. به قول معروف شانس در خانه همه را میزند ! ولی خیلی آهسته در می زند و شما باید همیشه گوشت تیز و حواست جمع باشد، که صدای آهسته ی در را بشنوی!

    • قطعاً شما هم آنجا موانع و مشکلاتی برای کار داشته اید، می خواهم بدانم که چگونه با آن مشکلات دست و پنجه نرم کردید؟

    موانع و مشکلات همه جا هست، فقط فرم و نوع آن فرق می کند. طبعا با هر مشکلی هم باید به سبک و روش خاص خودش دست و پنجه نرم کرد، من هیچ وقت چیزی را آسان به دست نیاورده ام، به همین دلیل به تلاش و کوشش عادت دارم.

    • برسیم به ایران، بعد از سفر به اتریش تا کنون چند بار به ایران سفر داشتید؟

     من برای اجرای کنسرتی به دعوت آقای علی مرادخانی سال ۱۳۷۹ به تهران آمدم. یک بارهم چهار سال پیش برای برگزاری کارگاه آموزشی به دعوت آقای بابک رضایی و انجمن موسیقی (پس از دو ماه اصرار ایشان مبنی بر آمدن من به تهران و برگزاری این کارگاه) به تهران آمدم، که در اثر سو مدیریت شخص آقای بابک رضایی و حواشی پیش آمده ناشی ازآن؛ متاسفانه کارگاه مزبور برگزار نشد و همین اتفاق در آن زمان باعث شد تاثیر بسیار بدی در ذهنیت من نسبت به اینگونه دعوتها ایجاد شود، و پس از آن تا به امروز دیگر سفری به ایران نداشتم.

    • موضوع مربوط به کنسرت سال ۱۳۷۹ را بیشتر توضیح می دهید؟

    در آن زمان مرحوم آقای ناصری هنوز در قید حیات بودند، ایشان من را به طبقه ششم تالاربرد. آن زمان گروه کر فقط ۱۵ نفر بود و قرار بود با آن گروه قطعه کرال فانتزی بتهوون  باهمراهی کر، پیانو و ارکستر انجام شود، که بنده خودم گروه کر را بزرگ کرده و وسعت بخشیدم و از ۱۵ نفر به ۸۰ نفر رساندم؛ و آقای نصیر حیدریان هم برای رهبری ارکستر به ایران آمدند و کنسرتی با سطح بالا برگزار شد و علت نتیجه خوب آن  برنامه این بود که برخلاف دعوت چهار سال پیش، یک مدیر حرفه ای همراه با یک تیم کاربلد که آن کنسرت را به روی صحنه بردند.

    • طی سه سال گذشته شما به عنوان یکی از اساتید موسیقی برای برنامه ای تحت عنوان آکادمی دعوت شدید؛ هدف اصلی حضورتان از شرکت در این برنامه چه بود؟

    هدف اصلی من برای حضور درآن برنامه آشنا کردن مردم عادی با موسیقی علمی، حساس کردن گوش ها و بالا بردن فرهنگ شنیداری مردم عادی بود؛ یعنی مردم عادی، که سالهاست هر نوع موسیقی را بدون دقت می پذیرند، به یادگیری موسیقی به طور علمی علاقمند شوند و این را بدانند حتی اگر به سبک های دیگر موسیقی مثل موسیقی پاپ علاقمند هستند،  بدانند که پاپ خوب را هم باید علمی و با یادگیری موسیقی، صدا و معلم انجام داد و دنبال کرد. تا جایی هم که نظرها و خبرها به من می رسد، می دانم که موفق بودم و نقش مثبت خودم را در این روند داشته ام.

    • حضور خودتان را در این برنامه چگونه ارزیابی میکنید ؟

    من با حضورم درآن برنامه پر بیننده باعث شدم مردم عادی بیدار شوند، بفهمند موسیقی خوب و درست همه جا می تواند انجام شود و دیدن دوره آموزشی ( نت و سلفژ ) برای هر نوع موسیقی لازم است؛ چه موسیقی ایرانی، چه پاپ و چه کلاسیک! بارها گفته ام اگر آن برنامه دوره کارگاه موسیقی در تهران انجام می شد و من گروه کر تالار را دوباره ( بعد از سال ۱۳۷۹ ) احیا میکردم. نهایتا ۱۰۰ نفر می توانستند از آموزش بهره بگیرند؛ اما من با شرکت در آن برنامه هزاران نفر مردم عادی را آموزش دادم! مردم عادی که از بین آنها، مردان و زنان موزیسین خوبی به جامعه هنری پا خواهند گذاشت! و تا به امروز هم نتیجه حضورم در آن برنامه را دیده ام و ان شاالله خواهم دید،  و همین نتیجه بود که باعث شد با توجه به جایگاه هنری ام به عنوان یک موزیسینی با سبک کلاسیک و رهبر ارکستر آن هم در کشور اتریش( مهد موسیقی دنیا) حاضر شوم در آن برنامه شرکت کنم و به زبان ساده سعی کردم مردم عادی که با سبک های موسیقی آشنایی ندارند را،  با بیانی متفاوت به سمت و سوی موسیقی درست و اصولی سوق دهم، و می دانم که تا حد قابل قبولی موفق بوده ام، آیندگان بر این ادعای من صحه خواهند گذاشت!

    • به نظر شما آیا آن برنامه دارای جهتگیری های خاصی بود؟ و اساساً نقش شما در تصمیم گیری های آن برنامه که مخاطب زیادی هم داشت چه چیزی بود ؟

     اگر منظور شما از جهت گیری خاص، جهت گیری سیاسی است؛ تا جایی که من مطلع هستم؛ خیر، برنامه آکادمی دارای جهت گیری سیاسی خاصی نبود. من ابداً کاری به دیگر برنامه ها وفعالیتهای مربوط به شبکه نداشته و ندارم و همانطور که بارها گفته ام، فقط دو ماه آنجا به عنوان کارشناس موسیقی حاضربودم! نه دخالتی در تصمیم گیری های مربوط به شبکه داشته ام،  نه مسئول هستم و نه کارمند آن شبکه، و اساساً بنده در زمینه های سیاسی که تخصصی هم درآن ندارم اهل اظهار نظر نیستم و نخواهم بود و از گرفتن ژست های روشنفکری سیاسی پرهیز می کنم! از این که بگذریم در آن برنامه فقط صحبت موسیقی بود و اجرای صحنه ای، هدف اصلی همان اجرای زنده بود و گرنه اجرا در استودیو و ضبط استودیویی هیچ ارزش هنری ندارد! همه تلاش و کار روی کاندیداها به خاطر بالا بردن سطح کار آنها در اجرای زنده و صحنه ای بود، کاری که من به خاطر تجربه ام در اپرا به خوبی توانایی انجام آن را دارم. در کنار بالا بردن توانایی کاندیداها ، یاد دادن به مردم و آموزش آنها نیز همیشه مد نظر بود.

    در زمینه تصمیم گیری برای حضور افراد هم فقط در مراحل اولیه بر عهده من و همکارانم بود. در مراحل بعدی هم هیچ نقشی در حضور و عدم حضور هنرجوها نداشتیم؛ و حضور آنها فقط و فقط وابسته به تماس¬های تلفنی مردم بود!  مهم تر از همه این مسائل این بود که فرهنگ شنیداری مردم بالا برود و درست گوش کنند! بین گوش کردن و تنها شنیدن تفاوت زیادی وجود دارد! و در کنار جنبه سرگرمی و تفریحی این برنامه ؛ هدف اصلی که من شخصاً آن را دنبال می کردم؛ تبلیغ یادگیری علمی موسیقی و ترفیع فرهنگ شنیداری مردم بود!

    • اگر مشابه این برنامه در ایران طرح ریزی شود، آیا حاضرید برای در اختیار قراردادن تجربیاتتان به عنوان یک استاد موسیقی به ایران تشریف بیاورید ؟

    علت اصلی شرکت من در آن برنامه، همین یاد دادن تجربیاتم بود و برای آموزش به طیف وسیع تری از جامعه در آن برنامه کار خودم را انجام دادم و سعی من هم بر این بود که با نهایت کیفیت و دقت این امر صورت گیرد، و چون به کار خود ایمان دارم مطمئن هستم تاثیر گذاربوده؛ به همین دلیل اگر برنامه ای مشابه، در ایران با کیفیت و استاندارد من ساخته شود؛ مسلما کار خواهم کرد. برای اینکه همه می دانیم که تعداد جوانان با استعداد در داخل مرزهای ایران خیلی بیشتر از خارج از مرزهاست.

    • آیا فکر می کنید آموختن این موضوع به مردم ، که خوب بشنوند می تواند تاثیری در اعتلای فرهنگ موسیقی کشور داشته باشد؟

     صد در صد ! اگر گوش مردم درست بشنود ؛ هر کسی جرات آهنگ سازی یا خوانندگی و یا دست گرفتن ساز نمیکند، زیرا مردم بلافاصله بی ارزش بودن آن را درک و آن را پس خواهند زد.

    سال ها پیش مرحوم پایور به من حرف خوبی زد؛ من به عنوان شنونده آزاد سر کلاس های سنتور ایشان در دانشگاه می نشستم و گوش میدادم، یک روز پیرامون این موضوع بحث شد و ایشان گفتند: ما موسیقی خوب لازم نداریم! ما شنونده خوب لازم داریم. شنونده خوب که داشته باشیم، موزیسین ها و خواننده ها حساب کار خود را میکنند و جرات ارائه هر کاری  را ندارند.

    • کمی زاویه بحث را عوض کنیم، در حال حاضر وضعیت موسیقی ایران را چطور می بینید؟  روز به روز تعداد خواننده ها و نوازنده ها افزوده می شود؛ آیا این تکثر نهایتاً می تواند منجر به افزایش کیفیت موسیقی در ایران بشود؟

    تکثر دلیل بر بالا بودن کیفیت نیست، اتفاقا باعث این میشود که سطح کار بالا نباشد، شما یک بیل خاک را هم توی غربیل بریزید و بتکانید ؛ شاید ۱۰ عدد سنگ درشت باقی بماند .

    تنها نکته مثبت اینجاست که با بودن معلمین کاربلد، می شود از این تکثر نهایت استفاده را کرد، مستعدین را پرورش داد و روی نخبه ها زمان و انرژی برای کار گذاشت که در آینده ادامه دهنده راه موسیقی ما باشند.

    • وضعیت فعلی موسیقی کلاسیک و ارکستر ملی ایران و گروه کر را با توجه به فعل و انفعالاتی که در آن انجام شده را چه طور می بینید؟

     متاسفانه خوب نیست ، این سوالیست که جواب آن مثل سفید بودن رنگ ماست ؛ پیداست.

    مدیران قبلی با فکر اینکه در حال ساخت اصولی و پایه ای هستند ( با اینکه بارها و به طرق مختلف آنها را از انجام آن نوع فعالیتها باز داشتم که دقت داشته باشند آنجا مانند تکه های چوب خشکی است که با کوچکترین شعله آتشی تنها خاکستر آن باقی میماند؛ ولی بی اهمیت به کار خود ادامه دادند و من هم با لبخندی از روی تاسف در انتظار نتیجه ) که نهایتاً نه تنها فعالیت آنها ثمر نداشت ، بلکه همه چیز بسته شد و تمام.

    هشتاد سال ارکستر سمفونیک تهران و کر با آن همه سیستم و تشکیلات همه و همه با ندانم کاری¬ کار نابلدان بسته شد و رفت ، دیگر چه وضعیتی باقی می ماند؟! .

    • آیا می شود مجدداً آن را احیا کرد؟ از چه روش و شیوه ای و اینکه پیشنهاد شما چی هست؟

     بله ؛ فقط و فقط اگر حمایت و علاقه دولت و وزیر محترم در این کار وجود داشته باشد،  می شود  مجددا آن را احیا کرد؛ با بودن علاقه مسئولین، دعوت از افراد کاربلد مانند آقای علی رهبری و یا نصیر حیدریان و استفاده از تجربیات ارزشمند آنها، احیای هنرستان های موسیقی میشود همه چیز را از نو ساخت و به روزهای با شکوه گذشته بازگرداند.

    تا ریشه در آب است امید نهال است؛ ریشه های آن ارکستر از موزیسین و خواننده بگیرید تا رهبر و دستیار و غیره و غیره هر کدام پراکنده شدند و در گوشه ای تلاش برای زنده نگه داشتن این هنر ملی دارند؛ اما هستند و هنوز از بین نرفته اند؛ پس تا همین ریشه ها هم نخشکیده اند بهتراست زودتر در خاک کاشته شوند ؛ تا نهالی نو ببینیم و اگر چون روزگاران گذشته درختی تنومند پدید آمد با دست خود تیشه بر ریشه اش نزنیم و گرنه باز مجبور به تاسف خواهیم بود.

    • و دو سوال آخر که شاید کمی کلیشه ای باشد، اگر بخواهید یک آرزو برای آینده موسیقی ایران داشته باشید، چه آرزویی می کنید؟

    امید دارم آینده موسیقی ایران پر ثمر باشد چه من و ما باشیم، چه نباشیم! ولی من آرزو میکنم شنونده خوب تربیت کنیم و همچنین امیدوارم دولتمان مثل باقی دولت های جهان؛ به موسیقی کشور متمدن ایران ارزش و بهای بیشتری بدهد و باز هم مانند دیگر ملل که با ارکسترهای ملی خود در صدد معرفی فرهنگ و زبان خود در سطح بین المللی  هستند؛ به این مهم بیش از پیش اهمیت داده، تا ما هم بتوانیم فرهنگ و موسیقی خود را به جهانیان معرفی و عرضه کنیم!

    •  و سوال آخر اینکه دوست دارید خودتان هم سهمی در آینده موسیقی ایران داشته باشید؟

     هر موسیقی دانی ، علاقه دارد سهمی در آینده موسیقی وطن خود داشته باشد! من هم مانند بقیه … شما جای من بودید ؛ دوست نداشتید ؟!

    https://musiceiranian.ir/?p=44703
       
    برچسب ها هومن خلعتبری

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *