×
×

در گفتگو با ایلنا مطرح شد
مهرداد غلامی: بورسیه بنیاد نخبگان را دادم جای آن ساز گرفتم

  • کد نوشته: 437616
  • 14 دی 1401
  • ۰
  • اگر مخاطب عام موسیقی هم باشیم احتمالا چند بازی واژه «سولیست» را شنیده‌ایم اما کمتر افرادی از اهمیت وجودی او در ارکسترها و کنسرت ها اطلاع دارند. مهرداد غلامی (نوازنده فلوت) درباره این مقوله صحبت کرد و به موضوع نوازندگی سازهای بادی برنجی در ایران پرداخت.

    مهرداد غلامی: بورسیه بنیاد نخبگان را دادم جای آن ساز گرفتم
  • اگر مخاطب عام موسیقی هم باشیم احتمالا چند بازی واژه «سولیست» را شنیده‌ایم اما کمتر افرادی از اهمیت وجودی او در ارکسترها و کنسرت ها اطلاع دارند. مهرداد غلامی (نوازنده فلوت) درباره این مقوله صحبت کرد و به موضوع نوازندگی سازهای بادی برنجی در ایران پرداخت.

    به نقل از ایلنا، موسیقی کلاسیک نسبت به موسیقی‌های دیگر هنر دشوارتری است؛ این نظر بسیاری از نوازندگان، آهنگسازان و سولیست‌های ارکسترهای موسیقی کلاسیک است. از این رو فعالیت و ادامه حیات هنری در قالب فعالیت‌های ارکسترال برای اهالی موسیقی کلاسیک در ایران به نسبت اهالی موسیقی دیگر کشورها، کار دشوارتری‌ست.

    اینکه وزارت ارشاد بودجه‌ای برای حمایت از ارکسترهای دولتی در اختیار ندارد؛ چه رسد به ارکسترهای شخصی و خصوصی! دیگر آنکه نوازندگان و دیگر اعضای ارکسترها (از تدارکات و گروه صحنه گرفته تا نوازندگان و رهبر) نسبت به زمان و توانی که صرف حضور در ارکستر می‌کنند، دستمزد کافی عایدشان نمی‌شود که این مشکل تاکنون بسیاری از نوازندگان سطح بالا را از موسیقی کلاسیک به پاپ کوچانده است، برخی مشکلات این رشته هنری هستند.

    در ادامه باید گفت همه کشورها با توجه به توان و پتانسیل‌شان در عرصه موسیقی ارکسترهایی دارند که توسط دولت‌ها حمایت می‌شوند (که البته این حمایت‌ها هم نسبی و از بسیار کم تا مناسب و زیاد متغیر است). به هرحال وجود ارکسترهای کلاسیک در هر کشور تا آنجا اهمیت دارد که آن را شاخص و عیار موسیقی آن سرزمین می‌دانند. ایران نیز از سال‌های دور ارکسترهای کلاسیکی دارد که به نوعی دولتی محسوب می‌شوند و همواره و به طور کم و بیش وجود داشته‌ و فعال بوده‌اند. ارکستر سمفونیک تهران و البته ارکستر ملی ایران، دو ارکستر مهمی هستند که مورد حمایت بنیاد رودکی قرار دارند. در دوره وزارت زنده‌یاد علی مرادخانی، ارکستر ملی ایران را فرهاد فخرالدینی به سال هفتاد و هفت راه اندازی کرد و حال با رهبری هنرمندان دیگر به اجرای برنامه می‌پردازد.

    ارکستر سمفونیک تهران اما بزرگترین و قدیمی‌ترین ارکستر ایران است که در سال ۱۳۱۲ توسط غلامحسین مین‌باشیان و با نام ارکستر «بلدیه» آغاز به فعالیت کرد. این ارکستر از آن زمان تاکنون فعال است و رهبرانی چون علی رهبری، شهرداد روحانی، نصیرحیدریان و دیگر هنرمندان معاصر را به خود دیده است.

    یکی دیگر از مواردی که در ارکسترها مورد توجه است وجود شخصی به نام «سولیست» است که در همه جای دنیا جایگاه ویژه‌ای دارد. در ارکسترهای ایرانی هم تک‌نواز یا همان «سولیست» دارای اهمیت بسیار است، اما اینکه چرا گاه حتی مخاطبان خاص موسیقی معنای «سولیست» را نمی‌دانند، به گردن مسئولان و هنرمندانی است که درباره آن فرهنگسازی نکرده‌اند؛ وگرنه «سولیست» در ارکستر شاید به مثابه بازیگر نقش اول یا سوپراستار فیلم در سینماست.

    مهرداد غلامی (نوازنده فلوت و سازهای بادی) که در سفر کوتاه مدتش از آمریکا به ایران، با ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حامد گارسچی به عنوان سولیست همکاری کرده است. او نوازندگی را از سن ده‌سالگی شروع کرده و بعدتر در دانشکده هنرهای زیبای تهران، زیر نظر آذین موحد تحصیلات خود را کامل کرده است.

    غلامی که چندین سال است خارج از ایران و در آمریکا زندگی می‌کند، برنده جوایز و بورسیه‌های تحصیلی متعددی در ایران و امریکا است که از میان آن‌ها می‌توان به دریافتِ بورسیه‌ی کامل تحصیلی از ۱۰ دانشگاه امریکا (چون دانشگاه‌های راتگرز، مینه‌سوتا، تگزاس، کارولینا، اکلاهوما، نبراسکا و. .) و همینطور کسب جوایزی همچون بورسیه «هیکسون-لید» از دانشگاه نبراسکا و بورسیه‌ی استارز از تی‌سی‌یو اشاره کرد. وی که رسیتال‌ها و برنامه‌های متعددی را در ایران، آمریکا و آلمان به مرحله اجرا رسانده، برگزیده جایزه افتخاری جامعه «پای-کاپا-لاندا» در امریکاست که به دانشجوهایی با دستاورد و تلاش علمی اجرایی در حوزه موسیقی اهدا می‌شود. حضور در جشنواره موسیقی فجر و جشنواره موسیقی جوان نیز برخی از فعالیت‌های داخلی مهرداد غلامی است که در سال هشتاد و شش رتبه اول کنکور هنر شده است.

    مهرداد غلامی که ساکن آمریکاست، در مرداد ماه امسال سفری دو هفته‌ای به ایران داشت. او در سفر به ایران طی گفتگو با ایلنا، ضمن توضیح درباره فعالیت‌ها و همکاری‌اش با ارکستر سمفونیک تهران، از اهمیت «سولیست» در ارکسترها گفت و به نوازندگی فلوت و مصائبی که سر راه نوازندگان ایرانی این ساز قرار دارد، پرداخت.

    با توجه به سکونت‌تان در آمریکا، آیا می‌توان گفت در دوران کرونا شرایط برای همه موزیسین‌ها یکی بوده است؟

    باید بگویم شرایط تقریبا در همه دنیا یکی بوده اما خب موضوع این است که در کشورهای دیگر تسهیلات دولتی به اهالی موسیقی تعلق گرفته و آن‌ها حقوق‌های دورکاری اضطراری دریافت می‌کنند. این موارد کار اهالی موسیقی را در دوران بیکاری بسیار راحت‌تر می‌کند. البته مثلا طی مدت کرونا مسابقات و فعالیت‌های ورزشی تعطیل نشد. می‌خواهم بگویم، معمولا در شرایط خاص اولین بخشی که تحت تاثیر قرار می‌گیرد و احیانا تعطیل می‌شود هنر است. اولین هنری هم که در شرایط سخت از دست می‌رود، موسیقی است. حتی شاید بتوان گفت موسیقی سخت‌ترین و بدقلق‌ترین هنر است که البته بیشترین مخاطبان را دارد.

    تا چه حد در جریان فعالیت موزیسین‌های ساکن ایران هستید؟

    معمولا به واسطه دوستانم و پیگیری رسانه‌ها از اتفاقات و رویدادها باخبرم. این قضیه گویای این است که خداراشکر دوستان و همکاران موزیسینم در ایران دستشان برای فعالیت‌های هنری و اجرایی نسبت به قبل بازتر شده است. روال تقریبا عادی است و امیدوارم همینطور ادامه پیدا کند.

    طی مدت سکونت‌تان در ایران به دیدن کنسرت‌ها و دیگر برنامه‌های فرهنگی هنری رفته‌اید؟

    من در دو هفته‌ای که در ایران بودم، حضورم در ایران کنسرت‌های زیادی دیدم و متوجه شدم بچه‌ها با وجود همه سختی‌ها و مشکلات، فعالیت خودشان را ادامه می‌دهند. امیدوارم شرایط به گونه‌ای باشد که هنرهای دیگر تعطیل نشوند و دوستان هنرمندم در ایران بتوانند فعالیت‌های‌شان را ادامه دهند و کنسرت‌های‌شان را برگزار کنند.

    اینکه برگزاری کنسرت را جدی می‌دانید و روی ادامه اجراها تاکید دارید، دلیل خاصی دارد؟

    به هر حال برگزاری کنسرت یکی از اتفاق‌های مهم عرصه موسیقی است. خیلی‌ها برگزاری کنسرت را نوعی تفریح می‌دانند، در حالی که ما دو نوع موسیقی داریم که یکی از آن‌ها سرگرم‌کننده است و دیگری جدی است. مهم این است که این دسته‌بندی وجود داشته باشد و موسیقی جدی هم جدی گرفته شود. از طرفی برگزاری کنسرت‌ها برای بسیاری از نوازندگان و دیگر اهالی موسیقی کار و شغل هم محسوب می‌شود. کلا طی دو، سه سال گذشته جنگ بر سر برگزاری کنسرت‌ها بوده؛ هم در ایران و هم در کشورهای دیگر.

    اینکه در سفر آخرتان به دیدن کنسرت‌های مختلف نشسته‌اید، اتفاق خوبی است از این جهت که می‌توانید کم و کیف برنامه‌های سال‌های قبل را با آثار و اجراهای فعلی مقایسه کنید. آیا از زمانی که مهاجرت کرده‌اید تاکنون پیشرفتی در کم و کیف آثار برگزاری کنسرت‌ها، حاصل شده است؟

    حدود ۹ سال است از ایران مهاجرت کرده‌ام که البته طی این مدت همکاری‌هایم با هنرمندان و دوستان داخل کشور ادامه داشته. در پاسخ به سوالتان باید بگویم بله شرایط فعالیت‌های گروه‌ها با گذشته فرق کرده است به این دلیل که در چند سال گذشته دسترسی به آثار و اطلاعات هنری و موسیقایی در ایران بیشتر و راحت‌تر شده است. این به‌روز شدن خواه ناخواه بر کیفیت آثار تاثیر دارد. تاکید می‌کنم که هنر موسیقی بسیار سخت و پرهزینه است و همه اینها بر کم و کیف کار موثر خواهد بود.

    این دشواری در رشته شما یعنی موسیقی کلاسیک و ارکسترال بیشتر است.

    مسلما همینطور است. زمانی که می‌گوییم فلان هنر دشوار است به این معناست که کار کردن در آن عرصه هم با مشکلات و دشواری‌هایی همراه خواهد بود.

    در برخی کشورها زمانی که قرار است کنسرتی برگزار کنید، نهادهای دولتی همراه شما هستند و در نهایت همه چیز به نفع برگزارکننده است و تمام افراد برای این هدف و جلب رضایت شما به عنوان مولف، آهنگساز و نوازنده یا خواننده تلاش می‌کنند.

    نظرم این است که اگر در ایران نیروهای بازدارنده زیادی وجود داشته باشد اما توان و انگیزه بچه‌ها آنقدر هست که از خودشان مایه بگذارند و کار کنند. واقعیت این است که مسائل کوچک و بزرگ زیادی وجود دارد و آن‌ها باید با چالش‌های متعدد مبارزه کنند. مثلا کنسل شدن‌های لحظه آخری کنسرت‌ها در نوع خود یکی از بدترین اتفاقات است که گاه شاهدش هستیم.

    شما در آخرین فعالیت داخلی‌تان به عنوان«سولیست» با ارکستر سمفونیک تهران همکاری کردید، از چند و چون همکاری با ارکسترهای ایرانی بگویید.

    همکاری با ارکستر سمفونیک تهران همیشه برایم تجارب شخصی خوبی بوده است. بعضی وقت‌ها بنا به دلایلی آدم باید چشمش را روی بسیاری موارد ببندد به این دلیل که حس می‌کند حضور در ارکسترهایی چون ارکستر سمفونیک به یک رسالت تبدیل شده است،‌ برای من هم همینطور است. به هر حال همه اعضا می‌توانند برای کسب درآمد بیشتر و معیشت بهتر با افراد و گروه‌های دیگری همکاری کنند اما معمولا چنین کاری انجام نمی‌دهند و با همه مشکلات موجود به همکاری‌شان با ارکستر ادامه می‌دهند. این مدل کار کردن و پایبندی به رسالت‌های اخلاقی و کاری قابل تحسین است.

    حقوق ماهیانه اعضای ارکسترهای دولتی در دنیای پرتورم امروز رقم چشمگیری نیست! چه بسیار نوازندگان درجه یک و شناسنامه‌داری که به ناچار همکاری با خوانندگان پاپ را پذیرفته‌اند.

    متاسفانه همینطور است که می‌گویید. در ایران بسیار می‌شنویم که مثلا نوازنده ارکستر فقط باید در همان ارکستر بماند و بنوازد اما کار با دیگران هم منافاتی با این همکاری ندارد. موضوع این است که ارکسترها معمولا و به طور کم و بیش ماهی یک بار کنسرت می‌دهند. پر واضح است که همکاری با ارکستر یک امر تمام وقت نیست و در این صورت یک نوازنده چطور باید معیشت خود را تامین کند. از نظر اخلاقی هم رفتاری داریم که در کلیت ماجرا به ضرر هنر و موسیقی است؛‌ اینکه معمولا توقع داریم از روی فداکاری شخصی فرهنگ را پیش ببریم، مشخصا همیشه چنین اتفاقی نمی‌افتد و قرار هم نیست کارها با فداکاری افراد سرانجام پیدا کند. نهایتا این موارد کارها را سخت‌تر می‌کند و بر مشکلات موجود می‌افزاید.

    همکاری با ارکستر سمفونیک تهران و اجرا در تالار وحدت چگونه بود؟

    همانطور که گفتم این همکاری برایم تجربه شخصی خیلی خوبی بود؛ بخصوص اینکه اعضای ارکستر دوستان نزدیکم هستند. حدود نه سال است از ایران مهاجرت کرده‌ام اما دوستی‌ها و رفاقت‌های جوانی و دوران دانشگاه همچنان به قوت خود باقی است.

    رهبری حامد گارسچی را چگونه دیدید؟

    به نظرم ایشان در کنسرت ارکستر سمفونیک تهران رهبری بسیار خوبی داشتند. از طرفی حامد گارسچی به لحاظ شخصیتی، فردی انعطاف‌پذیر است و با هر مدل شخصیتی می‌سازد و کنار می‌آید. به قول انگلیسی‌ها، چشمش به هدف است.

    به عنوان «سولیست» ارکستر از دیگر موارد رضایت داشتید؟

    بله. اهمیت قطعه‌ای که در کنسرت اخیر اجرا کردم تا به آنجا بود که هرگز حاضر نبودم در بدترین شرایط و به هیچ قیمتی، حضور در کنسرت را کنسل کنم.

    اثری که می‌گویید چه نام دارد و ساخته کیست و دلیل اهمیتش چه بود؟

    این قطعه اثری برای فلوت و ارکستر است که توسط هنرمند ایرانی حسین ناصحی ساخته شده است. تا آنجا که می‌دانم ارکستر سمفونیک لااقل در دهه‌های اخیر اثری با این مقدار قدمت را اجرا نکرده است. از آن زمان که در دور جدید فعالیت‌های ارکستر، شورا باب شد و دوستان این بخش زحماتی را متحمل شدند اتفاق‌های خوبی در حال رخ دادن است. یکی از اتفاقات این است که اعضای شورا با زمانی که صرف می‌کنند، به پیدا کردن قطعات قدیمی می‌پردازند، که این اتفاق در رابطه با قطعه اثری برای فلوت و ارکستر هم افتاد و با تلاش دوستان پارتیتورش هم نوشته شد و به چاپ رسید. انجام همه این کارها باعث شد قطعه خیلی خوب در کنسرت اجرا شود. حالا قطعه اثری برای فلوت و ارکستر رپرتواری است که به موسیقی ما افزوده شده است.

    شورایی که می‌گویید چه نام دارد؟

    منظورم شورای ارکستر سمفونیک تهران است. دوستان عضو شورا بسیار کاردان هستند و طی یک سال گذشته برای نظم بخشیدن بهتر به ارکستر زحمات زیادی را متحمل شده‌اند و موفق هم عمل کرده‌اند. از طرفی مدیریت هم انعطاف‌هایی نشان داده که قطعات مدنظرمان در کنسرت اخیر اجرا شده‌اند؛ وگرنه مسئولان مربوطه اگر نمی‌خواستند، اتفاقی رخ نمی‌داد. مطمئنا انعطاف همه جانبه‌ای لازم است تا مجموعه قطعاتی از استادانی چون حسین ناصحی، پرویز محمود اجرا شود.

    از اهمیت «سولیست» در موسیقی کلاسیک بگویید. اساسا سولیست کیست و چه تاثیری بر کیفیت ارکستر دارد؟

    در همه جای دنیا یکی از ارکان آوردن تماشاگران به سالن کنسرت سولیست است. مثلا وقتی با ارکسترهای آمریکایی اجرا می‌کنم، می‌بینم که عکس سولیست روی پوستر برنامه چاپ می‌شود. اصلا باید اینطور بگویم که بخش بزرگی از فروش بلیت‌ها یا جذب مخاطبان به خاطر وجود سولیست ارکستر است. کلا در ارکسترهای خارجی بخصوص ارکسترهایی که در آمریکا روی صحنه می‌روند، سولیست نقش بسیار مهم و با اهمیتی دارد.

    تجربه همکاری شما با ارکسترهاای آمریکایی این فرصت را ایجاد می‌کند که برای پیشرفت بهتر ارکستر سمفونیک تهران از شما سوال شود. تمهید با پیشنهادتان چیست؟

    به نظرم یکی از اتفاق‌های خوب در رابطه با ارکستر سمفونیک تهران دعوت سولیست‌ها و بهره‌گیری از آن‌ها در اجرای کنسرتهاست. این کار علاوه بر جذب مخاطبان بیشتر امتیازی در جهت آموزش‌هایی است که در ارکستر وجود دارد.

    به هرحال هر ارکستر به جز پرداختن به کنسرت و تمرین بخشی را دارد که طی آن افرادی مورد آموزش قرار می‌گیرند. مثلا اگر سولیست ویلون به ارکستر دعوت می‌کنیم این اتفاق خوبی برای بچه‌هایی است که ویلون می‌نوازند. مثلا خودم حین امضای قرارداد با ارکستر ، بخشی از کارم را به آموزش اختصاص داده‌ام. در تجربه قبلی طی همین راستا دو کلاس آموزشی برای نوازندگان فلوت و آهنگسازان برگزار کردم.

    آموزش را چقدر در پیشرفت موسیقی و بالا رفتن کیفیت اجرای ارکسترها موثر می‌دانید؟

    قطعا آموزش مقوله‌ای بسیار مهم است و مورد دیگر این است که هنرجویان باید بتوانند به آنچه معلمشان می‌گوید اعتماد کنند و به حرفهایش گوش فرا دهند. در نهایت باز هم تاکید می‌کنم یکی از ارکان مهم آوردن تماشاچی به سالن سولیست است. در بخش آموزش هم این سولیست است که در جذب هنرجویان بسیار موثر خواهد بود.

    هرآنچه درباره اهمیت «سولیست» در ارکستر گفتید درست است اما در ایران باب نیست. در تبلیغات حتی در پوسترها و بروشورها می‌بینم که این نام رهبر ارکستر است که مورد تاکید قرار می‌گیرد. در صورتی که نام «سولیست» هم باید روی پوستر باشد.

    قطعا رهبر یکی از اعضای خیلی خیلی مهم در ارکستر است، اما سولیست ارکستر هم به لحاظ اهمیت باید مورد توجه قرار گیرد و در تمام دنیا همینطور است.

    شما نوازنده فلوت هستید و می‌دانید که آلات بادی چون فلوت سازهایی معمولی نیستند و نمی‌توان آن‌ها را به راحتی در ایران تولید کرد. درباره این چالش توضیح دهید.

    زمانی که در ایران بودم و می‌خواستم ساز حرفه‌ای تهیه کنم، موفق به این کار نمی‌شدم. تعدد سازها و شرایط موجود به گونه‌ای نبود که بتوانم از میان سازها، فلوتی را که می‌خواهم، انتخاب کنم. من سازم را به لطف استادم که در آمریکا زندگی می‌کرد، خریدم. مشکل فقط این نبود و در رابطه با بودجه خرید هم مشکلاتی داشتم. یعنی شرایط به لحاظ مالی هم سخت بود و با این حال باید ساز را می‌خریدم. در آخر هم بورسیه بنیاد نخبگان را به طور کامل صرف خرید ساز کردم.

    این قضایا در چه مقطعی رخ داد؟

    این اتفاقات مربوط به سال هشتاد و هفت یا هشتاد و هشت است. در آن دوران حتی با ارز آن موقع مجبور بودم شرایط سختی را متحمل شوم. این را هم بگویم که در همه جای دنیا فلوت‌سازی گران محسوب می‌شود اما تفاوت قضیه در این است که نوازنده در کشورهای دیگر حق انتخاب دارد و می‌تواند خودش سازش را انتخاب کند

    گویا سازهایی چون فلوت و البته سازهای بادی و کلاسیک در سایزهای بزرگتر، بر اساس فرمول‌های خاص و دقیق ریاضی طراحی و سپس طی پروسه‌ای طولانی‌تر به مرحله ساخت می‌رسند. با این وجود تولید در ایران منتفی است.

    بله منتفی است.اصلا بعید می‌دانم در حال حاضر تولید ساز در ایران کاری به صرفه باشد. موضوع دیگر اینکه در برخی سازهای بادی از طلا و نقره استفاده می‌شود و خب مسلما انجام این کار در ایران کار دشواری است. تولید بعضی سازها در ایران کاری شدنی است. مثلا در ایران سازندگان خوب سازهای زهی داریم اما سازهای بادی داستانش فرق می‌کند. به نظرم آنچه دستیابی به سازهای بادی را دشوار می‌کند مسائل اقتصادی است. این موضوع را هم باید در نظر داشت که حتما قرار نیست همه چیز ایرانی باشد.

    یکی از موضوعات مهمی که وزیر ارشاد بر آن تاکید دارد پرداختن به مقوله مهم اقتصاد هنر است. آیا با توجه به این تاکید پیشنهادی جهت بهبود اوضاع دارید مثلا در رابطه با واردات سازهای خاصی چون فلوت؟

    یکی از کمترین اما مهم‌ترین اتفاقات این است که تمهیداتی اندیشیده شود تا لااقل بچه‌های ارکستر برای تهیه ساز روال کوتاه‌تری را طی کنند و مبلغ کمتری هزینه کنند. مثلا می‌توان برای اعضای ارکسترها و تهیه سازهایشان از ارز دولتی استفاده کرد. یا اینکه با قائل شدن برخی سوبسیدها برخی مشکلات حل می‌شود. موضوع بعدی ارائه سوبسید به برخی کارهای جانبی دیگر است.

    مگر نوازنده جز ساز به ادوات دیگر هم نیاز دارد.

    بله. فقط بحث ساز نیست و همه سازها جز قطعات اصلی، لوازمی دارند که جانبی محسوب می‌شوند. بله ساز داریم، اما سازی که پنجاه سال کار کرده و تعمیر هم نشده! چنین‌سازی به تعمیر و حتی تعویض قطعات نیاز دارد. حتی یک ماشین هم اگر سال‌ها کار کند خواه ناخواه دچار مشکل می‌شود و باید مدام مورد تعمیر و نگهداری قرار گیرد.

    تعداد تعمیرکاران سازهای بادی برنجی خیلی خیلی کم است. مطمئنا کمتر از پنج نفر یا حتی سه نفر! تشکل‌هایی چون انجمن‌ها را چقدر در پیشبرد اهداف علمی و اجرایی موثر می‌بینید. مثلا انجمن فلوت که خودتان هم زمانی در آن حضور داشتید.

    من خودم یکی از موسسان انجمن فلوت ایران هستم، که همچنان فعال است. جز انجمن «خانه فلوت تهران» هم داریم. از آنجا که اعضا از دوستان نزدیک خودم هستند می‌دانم همواره در حال کار هستند. اما موضوعی که وجود دارد این است که ما گستردگی کار را در نظر نمی‌گیریم. این را هم بگویم فلوت به نسبت برخی دیگر از سازهای بادی ساختار ساده‌تری دارد؛ بخصوص نسبت به سازهای زبانه‌دار و دوزبانه‌ای. مثلا سازهای «ابوا» و «فاگوت» اینگونه‌اند. به قاعده همین قضیه شرایط نگهداری فلوت هم نسبت به سازهایی که گفتم آسان‌تر است. مثلا زبانه یا قمیشی که نوازنده در ساز «ابوا» استفاده می‌کند قطعه مصرفی و روزانه است. ساز فلوت لااقل به قطعات روزانه و جانبی نیاز ندارد. در کل، همه اینها مسائلی است که نوازنده را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نوازنده اگر ساز خوب نداشته باشد نمی‌تواند خوب بنوازد؛ و تمام!

    حال که ساکن ایران نیستید همکاری‌تان با انجمن فلوت ایران چگونه است.

    من در برخی سمینارهای از راه دور و آنلاین شرکت می‌کنم. از طرفی دبیر انجمن خانم دکتر موحد معلم و استاد من است؛ لذا از این جهت همیشه با انجمن فلوت ایران همکاری کرده‌ام و خواهم کرد.

    شما با گروه «یارآوا» هم همکاری دارید؟

    بله من از آن زمان که کودکی کوچک بودم با مهدی جلالی دوست بودم و به واسطه حضور در کلاس‌های استاد نادر مشایخی این ارتباط نزدیکتر شد. مهدی سال‌هاست در حال کار مدوام است. او خودش را طی این سال‌ها، فدای یارآوا و کارهایی که انجام می‌دهد، کرده است. سال‌ها با یارآوا همکاری کرده‌ام و حال که به عنوان نوازنده با آن‌ها همراه نیستم، می‌دانم که در مسابقات آینده آن‌ها داور خواهم بود.

    اگر موضوعی ناگفته مانده، بفرمایید.

    از شما بابت این گفتگو ممنونم. سال پیش طی آمدنم به ایران در انجمن فلوت ایران کلاسی برگزار کردم و امیدوارم در سفرهای آینده‌ام به ایران باز هم این همکاری رخ دهد و با دوستان موزیسین و ارکسترها هم همکاری داشته باشم.

    منبع: ایلنا
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *