در میان ترانهسرایان گذشته و حال حاضر اهورا ایمان یکی از فعالانی است که همواره بر گزیدهکاری تاکید داشته است. او صرفا در عرصه ترانهسرای فعالیت ندارد و موسیقی دستگاهی و ردیف را از ایرج بسطامی آموخته . حاصل تلاش او در عرصه خوانندگی تولید و ارائه چند تکآهنگ و یک آلبوم است.
وی در زمینه ترانهسرایی با خوانندگانی چون همایون شجریان، محمد اصفهانی، حمید حامی، مجید اخشابی، زندهیاد ناصرعبداللهی، مانی رهنما و رضا صادقی همکاری داشته و به تازگی تکآهنگ «خداحافظی نکن» را خوانده و ارائه کرده؛ که یکی از قطعات آلبومی است که قصد دارد به زودی آن را منتشر نماید.
اهورا ایمان، ضمن توضیح درباره اهمیت «ترانه» و کم و کیف ترانههای تولیدی طی چند سال اخیر از جزییات ساخت و ارائه آلبومش به ایلنا گفت.
گفتگو با این ترانهسرا و خواننده را در ادامه بخوانید:
از فعالیتهای اخیرتان در عرصه ترانهسرایی و خوانندگی طی دو سه سال گذشته بگویید.
بعد از همکاری با آقای همایون شجریان در کنسرت نمایش «سی»، اولین آلبومم را منتشر کردم که «پروانههای پیراهنش» نام داشت و علاوه بر ترانهها و خوانندگی، آهنگسازی قطعاتش هم با خودم بود.
با توجه به اینکه چند سالی از انتشار آلبوم اولتان گذشته از بازخوردها و استقبالها چقدر رضایت داشتید؟
آلبوم «پروانههای پیراهنش» در روزهایی منتشر شد که سنت انتشار فیزیکی آلبومها کم کم داشت به تاریخ میپیوست و عرضه آلبوم دیجیتال در حال مرسوم شدن بود.
تلاقی تولید آلبوم «فیزیکال» و «دیجیتال» دوره گذاری بود که به ضرر برخی آثار تمام شد. کار شما هم به نوعی قربانی همان ماجراست؟
بله آلبومم دقیقا در همان بحبوحه تغییر فرمت فیزیکی به دیجیتال روانه بازار شده بود. هنوز در رابطه با اینکه پخش فیریکال مهمتر است یا آلبوم دیجیتال، تکلیف معلوم نبود. در نهایت پس از انتشار و ارائه آلبوم «پروانههای پیراهنش» دیگر فعالیت نداشتم؛ جز اینکه برای تیتراژ چند سریال ترانه سرودم که اثر مشترک من و همایون شجریان در سریال «جیران» یکی از آنهاست.
عدم فعالیتهای ترانهسرایان و موزیسینهای قدیمیتری که کارنامهای پربار دارند، قابل نقد است و بخشی از تقصیرها به کم کاری نسل شما بازمیگردد که فضا را برای افراد ناکارآمد و آماتور باز میکند.
من اینطور فکر نمی کنم و معتقدم ورود افراد جدید همیشه خوب است و گسترش ذائقه و سلیقه موسیقایی مردم اتفاقی است لازم. در واقع ورود افراد جدید موضوعی نیست که از آن هراسان باشم. منتها به شرطی که ورودشان و فعالیتشان در عرصه ترانهسرایی، منجر تخریب زبان و موسیقی نشود. این مقولات بسیار مهم هستند. بیشک زبان سرمایه ملی ماست و ترانه هم در جایگاه ویژه و مهمی قرار دارد.
آن جایگاه ترانه که آن را با اهمیت میدانید، کجاست؟
میتوانم بگویم، زبان در هیچ رسانه و مقولهای مانند ترانه اهمیت ندارد و حتی در تربیت کودکانمان هم مهم است. میبینید که یک ترانه چگونه و بر اساس چه روالی اصطلاحا «هیت» میشود و سر زبانها میافتد. بعد متوجه میشویم همان ترانهای که سر زبان افتاده چگونه الگوهای زبانیاش را به (شنوندگان)، (جوانهای ما) تحمیل میکند. بنابراین نمیتوان ترانه و نقش آن در جامعه را نادیده گرفت. حتی میتوانم بگویم ترانه و کم و کیف آن به لحاظ تاثیر و گسترشی که دارد، شاید از کتابهای درسی آموزش و پرورش هم جلوتر است.
این ادبیات عامه به شدت تحت تاثیر رسانهها، فضاهای مجازی، موسیقی و دیگر هنرهایی است که با کلام سر و کار دارند.
همینطور است و در این میان زبان است که آسیب میبیند و اصطلاحا سرش کلاه میرود یا بیکلاه میماند. متاسفانه خیلی از دوستان و موزیسینها متوجه اهمیت زبان نیستند و نمیدانند ترانه تا چه حد میتواند تاثیرگذار باشد.
در آخرین گفتگویتان با ایلنا که حدودا سه سال پیش انجام شد، این چالش مطرح شد که «شورای شعر و ترانه» آنطور که باید بر کم و کیف آثار نظارت نمیکند و ارائه مجوزها بدون قاعده است. آیا پس از سه سال اتفاق مثبتی در این زمینه رخ داده؟
جدا از اینکه اتفاق مثبتی در نحوه گزینشها و ارائه مجوزها ادامه رخ نداده، راستش الان معتقدم که هیچ نظارتی نمیتواند به طور فرمایشی اوضاع را درست کند و وضعیت موجود را بهبود ببخشد. بلکه حتی نظارتها نقشی مخرب ایفا میکند. تصورم این است که تنها راه موجود، ورود افراد قوی به این حیطه و حمایت از آنهاست. اگر کار خوبی بیرون میآید که در خدمت زبان و فرهنگ و موسیقی است، باید از آن حمایت شود و متاسفانه ترانه در کل چهل سال پس از انقلاب رسانهای نداشته است.
و تشکلی جدی هم با محوریت ترانه وجود ندارد.
بله متاسفانه ترانه تشکل و کانونی و رسانهای ندارد. کاری به مسائل معیشتی ندارم ولی اگر رسانهای وجود داشت که سره را از ناسره تشخیص دهد و آثار با ارزش و قابل قبول را ارج مینهاد، میتوانست بهترین اتفاق باشد. اگر این رویه وجود داشت بسیار تاثیرگذارتر و کارآمدتر از این بود که نظارتی صورت بگیرد. الان واقعا آثاری که به گوش مردم میرسد لزوما از فیلتر ارشاد و تلویزیون و نهادهای دیگر رد نمیشود. آثاری به صورت آزاد تولید میشنود و در فضای آزاد هم منتشر میشوند. بنابراین تصورم این است آنچه نقش مهم و تاثیرگذاری ایفا میکند حمایت از آثار خوب است که البته به هیچوجه وجود ندارد.
بخشی از این خلل و کاستی به گردن تهیهکنندگانی است که فعالیتهایشان صرفا بازاری است، نه هنری یا فرهنگی.
دقیقا همینطور است. اتفاقا یکی از دلایلی که پس از آلبوم «پروانههای پیراهنش» شخصا فعالیتی نداشتم و خودم اثری را منتشر نکردم همین موضوع بود. عمدتا اگر فردی به عنوان تهیهکننده یا سرمایهگذار با من وارد تعامل میشد، نگاهش بیزینسی بود. او میخواست صرفا کاری را تولید کند که فروش داشته باشد.
پس از چندسال چه اتفاقی شما را ترغیب کرده آلبومی جدید تولید و منتشر کنید؟
دلیل اینکه دور جدیدی از فعالیتها را شروع کردم این است که با تهیهکنندهای همکاری میکنم که خدا را شکر خودش موزیسین است و بر خلاف دیگران، فعالیت بیزینسی دغدغهاش نیست. آقای همایی مقوله تولید و انتشار را فعالیتی فرهنگی هنری میداند و از این منظر به قضیه نگاه میکند. خودشان هم آهنگساز آلبوم هستند و خوشبختانه مسیری را پیش گرفتهایم که هر دوی ما از آن لذت میبریم.
عنوان آلبوم جدیدتان چیست و حال در چه مرحلهای از تولید قرار دارد؟
آلبوم «ساحل فیروز» نام دارد. قرار بود اطلاعات و جزییات این مجموعه موسیقایی را در یک نشست رسانهای مطرح کنیم اما شما زودتر از این پروژه سراغ گرفتید. بیش از هفتاد، هشتاد درصد قطعات آلبوم ضبط و تنظیم شدهاند و همانطور که گفتم آهنگساز همه آنها آقای امین همایی است و تنظیم آثار هم به عهده ایشان بوده است. ترانهها و اشعار هم سروده خودم است. میکس و مستر قطعات هم تا به اینجا به عهده آقای کاوه عابدین بوده .خوشبختانه نوازندگان هم از بهترینهای ساز خودشان هستند و از همکاری با آنها خوشحالم.
اگر قرار باشد از حال و هوای آلبوم «ساحل فیروز» بگویید؛ آن تعریف به طور خلاصه چیست؟
میتوانم بگویم «ساحل فیروز» یک آلبوم پاپ شاعرانه است. در این مجموعه از غزل استفاده شده و زبان بیشتر ترانهها زبان معیار است. در فضایی که موسیقی متاسفانه نوعی ابزار درآمد است، تلاش کردهایم مسیر را به گونهای پیش رویم که در زمینه فرهنگسازی قدم برداشته باشیم.
شما در عرصه شعر و ترانه با خوانندگان شناسنامهدار همکاری داشتهاید؛ آیا به عنوان ترانهسرا و خواننده آثار خوب و درجه یک را برای خودتان نگه داشتهاید؟
راستش این مسئله همیشه برای دوستان من و هنرمندانی که با آنها همکاری داشتهام یک چالش محسوب میشده است. مثلا بسیار شنیدهام که میگویند فلانی بهترین ترانههایش را برای خودش نگه میدارد؛ در صورتی که اینطور نیست و عقیده و خط مشی من چیز دیگری است. مثلا ترانه «گریه کن» با آهنگسازی فردین خلعتبری برای سریال «جیران»، را برای همایون شجریان نوشتهام. این اثر با صدای من به نتیجه مطلوب نمیرسد. «خوب شد دردم دوا شد، خوب شد» هم برای صدای همایون نوشته شده است. یا مثلا ترانه «دلم گرفت» برای صدای حامی نوشته شده. ترانه «سلام آخر» هم برای صدای احسان خواجهامیری نوشته شده است. «مرو ای دوست» را هم بر اساس صدای محمد اصفهانی نوشتهام.
معمولا خیلی از ترانهسرایان در زمینه سرایش آثار به هر مورد دیگری توجه دارند؛ جز ظرفیتهای صدای خواننده! در مقابل ترانههایی را که خواندهاید، بر اساس صدای خودتان سروده شده؟
بله. مثلا یکی از آثاری که روی صدای من خیلی خوب جواب داده قطعه «پروانه پوش» است. بازخوردهای خوبی هم از آن گرفتهام؛ هرکس اثر را میشنود میگوید خودت هستی؛ و این «خود» بودن یعنی اصطلاحا ترانه بر صدای من نشسته است.
به نظر برای قطعه «خداحافظی نکن» که متعلق به آلبوم «ساحل فیروز» است و تازگی منتشر شده هم این اتفاق افتاده است.
بله و جالب اینکه خیلی از آثار، مثلا همین «خداحافظی مکن» حداقل بیست و چند سال در دفترچه من زندگی کرده است و تازگیها به انتشار رسیده است.
میتوان اینگونه تلقی کرد که چنین اثری که سالها از خلقش میگذرد، تاریخ مصرف ندارد.
پیش آمده که مثلا شبی دوست آهنگساز یا تهیهکنندهای تماس بگیرد و بگویید ما فردا پخش داریم و ترانهای میخواهیم. معمولا هم اینگونه افراد در دقیقه نود یاد موسیقی میافتند. چنین آثاری هم در کارنامه دارم که مثلا اثر «باران که میبارد تو میآِیی» با صدای احسان خواجهامیری یکی از آنهاست. چنین آثاری هم خوب از آب درمیآیند ولی ایدهآل من این است که یک اثر آنقدر با من زندگی کند که از فیلتر من؛ ادیتهای من، و از حک و اصلاح من چند سالی بگذرد.
اگر چنین نظری دارید و آثاری را میپسندید که مدت زمانی از سرایش و خلق آنها بگذرد شاید به این دلیل است که ادبیات برایتان مهم است. در دنیای امروز، ترانه و ادبیات دو مبحث جدا از هم هستند اما در واقع نباید اینطور باشد.
اصلا باید گفت، اساس زندگی ما ایرانیها ادبیات است. ادبیات بر نوع فعالیت و نگاه هر کاروز هنر تاثیر بسیار میگذارد. بیشک اینکه یک هنرمند رودکی و آثارش را بشناسد و تاریخ بیهقی را خوانده باشد و از فردوسی و آثارش شناخت داشته باشد، بر هنر و کم و کیف آثارش تاثیر بسیار میگذارد. این شناخت، از ادبیان و شاعران کلاسیک شروع میشود و تا شاعران و نویسندگان معاصر ادامه مییابد و به نظرم بسیار اهمیت دارد.
به نظرتان ترانهسرایان امروزی تا چه حد به ادبیات اهمیت میدهند و موارد و مباحث مهم آن را در آثارشان لحاظ میکنند؟
در حال حاضر ترانهسرایی صرفا یک بیزینس است و فقط بخش تجاری آن باقی مانده است. حتی زمانی که بعضا به هنرجویانم میگویم این کتابهای ادبی را بخوانید آنها میگویند ترانه چه ربطی به ادبیات دارد؟ آنها تصور میکنند ترانه فقط نظم دادن به کلمات برای موسیقی است، آنهم صرفا به خواست و سفارش خواننده! و در ادامه هم به سراغ دم دستیترین واژهها و اصطلاحات محاوره و عامیانه میروند! در صورتیکه نباید اینطور باشد. همانطور که یک پزشک برای یادآوری رفرنس داروییاش مجبور است دائما به کتابهای دوره دانشجوییاش رجوع کند؛ یک ترانهسرا هم باید به رفرنسهای ادبی رجوع کند. اگر اینطور نباشد همان اتفاقی میافتد که افرادی با تفکر بیزینسی و تجاری میخواهند! شما اگر ادبیات بدانید، متوجه میشوید که برای امروز و حال و هوای امروزی چه باید بنویسید. اگر به همان اندازه هم از موسیقی شناخته داشته باشید و نگاهتان نسبت به آن عمیق باشد در نهایت آنچه نوشتهاید مورد توجه قرار میگیرد و اصطلاحا «هیت» میشود و به اصطلاح در جامعه گل میکند. البته الان ترانههای ما عمر چندماهه دارند.
اما بر اساس شواهد میتوان گفت عمر ترانههای «هیت» گاه به یک هفته هم نمیرسد.
بله. در صورتیکه در این آب و خاک ترانههایی داشتهایم که شصت، هفتاد سال از عمرشان میگذرد اما همچنان ماندگار و شنیدنی هستند. به نظرتان دلیل این ماندگاری چیست؟ دلیلش پیوند عمیق آنها با ادبیات است و میتوان فهمید سراینده ادبیات میدانسته. حتی برخی از این آثار پیوند عمیقی با تاریخ دارند و مشخص است که سراینده تاریخ خوانده است.
درباره تفاوت شعر و ترانه چه نظری دارید؟ درست است که اساس هر دو، «کلمه» و «واژه» و «ادبیات» است اما در نهایت این دو مقوله تفاوتهایی باهم دارند و حتی مخاطبانشان از یک جنس نیستند. قطعا تفاوتهای موجود نگاه شاعر و ترانهسرا نسبت خلق اثر متفاوت میکند.
ترانه یک پکیج است و صرفا یک اثر مستقل نیست. شعر هرچه خصوصیتر میشود اقبال عمومی پیدا میکند اما ترانه اینطور نیست بلکه برعکس است. یعنی ترانه هرچه جنبه عمومیتری پیدا کند از اقبال و توجه بیشتری برخوردار میشود. یعنی شعر و ترانه دقیقا دو زیست مختلف دارند. نگاه ترانهسرا حین سرودن باید به توده عظیمی از مردم باشد اما نگاه شاعر باید به درون خودش باشد. ولی موضوع این است که امروزه، آن نگاه به بیرون، تبدیل شده به استفاده از دم دستیترین اصطلاحات عامیانه.
لازمه سرودن ترانههای درخور به شناخت سراینده از موسیقی هم نیاز دارد، درست است؟
با توجه به تجربه بیش از دو دههای که در این عرصه دارم، میتوانم به جد بگویم ترانهسرایی که ساز و کار موسیقی را (حداقل به اندازه نیمه حرفهای) نمیداند، نمیتواند به طور مستمر موفق باشد. چنین فردی ممکن است حتی یکی دو کار موفق هم داشته باشد، اما باز به شعر برمیگردد. نمونه این روند بسیاری از دوستان عزیز و ارجمند شاعرند که هرازگاهی ناخنکی به ترانه زدهاند و گاه ترانهشان سطح و اقبال عمومی هم پیدا کرده است، اما نتوانستهاند آن روند را ادامه دهند و در نهایت مجدا به حوزه شعر بازگشتهاند.
درست و است در این زمینه شعرای اسمی هم داریم.
بله و دوباره آن ایده و خط شعری در کارشان پر رنگ شده تا ترانه. دلیلش این است که شاعران مذکور به قدری که باید با موسیقی زندگی نکردهاند و با موسیقی آمیخته نبودهاند.
آیا خوانندگان شناسنامهدار ما هم به خوانش ترانههای بازاریتر و امروزیتر (و شاید بازاریتر) گرایش پیدا کردهاند و سلیقهشان تنزل یافته؟
به هرحال سلیقهها هم دچار تغییر میشود. بعضی وقتها هم ممکن است سلیقهها عوض نشود و سیاستها تغییر کند. اینطور به قضیه بنگریم که بعضی وقتها فشار افکار اجتماعی یا فشار اهرمهای اجتماعی هم بر نحوه انتخابها تاثیر میگذارد. مثلا روند فعالیت برخی خوانندگان ما به گونهای است که میدانند تیمشان درست است، اما آن را عوض میکنند! به این دلیل که تصور میکنند حالا که فلان ترانهسرا با فلان خواننده حتی یک پله مشهورتر شده، شاید این معجونی باشد برای جذب مخاطبان بیشتر و در ادامه بیشتر شنیده شدن آثارشان. و این روند و انتخابها و تغییرات هرازگاهی تکرار میشود. ولی با همه خوانندگانی که بخت همکاری با آنها را داشتهام، روابط خوبی داریم. بعضا شرایط جور نمیشود که با هم همکاری مجدد داشته باشیم. مثلا با آقای اصفهانی تیتراژهای زیادی کار کردهام؛ آثاری مانند «معصومیت از دست رفته»، «تا ثریا» و «زیرهشت». یا مثلا با آریا عظیمینژاد تیتراژ فیلم سینمایی «میم مثل مادر» ساخته زندهیاد ملاقلیپور را کار کردهام. آن زمان تهیهکنندهای وجود داشته که توان جمع کردن آن تیم را داشته است. یعنی مثلا فلان تهیهکننده اگر توان راضی کردن مرا داشته، این توان را هم داشته که آقای محمد اصفهانی و آقای عظیمینژاد را هم به کار دعوت کند، اما همان تهیهکننده شاید الان توان راضی کردن یکی از همان سه نفر را نداشته باشد. نتیجه اینکه آثاری چون «تا ثریا» یا «زیرهشت» شکل نمیگیرد. یا مثلا اثری مثل «پدر» شکل نمیگیرد تا مجددا در خدمت آقایان علیرضا قربانی و ستار اورکی باشم. در کل گاهی یک سری موضوعات صرفا هنری نیست؛ یعنی یک سری مسائل اقتصادی و اجتماعی دخیل میشود که متاسفانه بر نحوه فعالیتهای تیمی تاثیر میگذارد.
در آینده آیا قرار نیست اثر و آثار دیگری با ترانه شما و صدای همایون را بشنویم؟
همکاری من آقای شجریان از پروژه «سی» شروع شد و بعد از آن هم ادامه پیدا کرد. طی این مدت چند همکاری داشتهایم و یکی از آنها منتشر شده که همان تیتراژ سریال «جیران» است. به اتفاق استاد خلعتبری و جناب همایون کارهای مشترک دیگری هم داریم که هنوز به مرحله نشر نرسیدهاند چون سریال هنوز ادامه دارد و در قسمتهای آتی به انتشار میرسند. زمان انتشار آلبوم «ساحل فیروز» هم مردادماه خواهد بود و تلاشمان این است که اثر را هم در قالب نسخه فیزیکی و هم دیجیتال عرضه نماییم.
گفتگو: وحید خانهساز
دیدگاهتان را بنویسید