×
×

نوای موسیقی سیستان و بلوچستان در تئاتر شهر پیچید

  • کد نوشته: 428089
  • 09 فروردین 1400
  • ۰
  • در ادامه ویژه‌برنامه نوروزی «نوای نواحی» گروه موسیقی سیستان و بلوچستان به اجرای برنامه پرداخت.
    نوای موسیقی سیستان و بلوچستان در تئاتر شهر پیچید
  • اجرای گروه موسیقی سیستان و بلوچستان در ویژه‌برنامه نوروزی «نوای نواحی» رأس ساعت ۱۱:۳۰ در محوطه تئاتر شهر آغاز می‌شود. برخلاف برنامه عصر روز گذشته که با استقبال بسیار مردم و مسافران پایتخت همراه بود، از این برنامه استقبال چندانی نشده و نیم بیشتر صندلی‌ها خالیست. علت را می‌توان در اجرای صبحگاهی برنامه، زبان بومی و نامفهوم برای مخاطبان و از همه مهم‌تر سرمای هوا جست‌وجو کرد. تا جایی که گل‌محمد بلوچی خواننده ۵۳ ساله گروه چندین بار در خلال اجرای برنامه دستانش را به هم می‌مالد تا گرم شود و بتواند «تمبورک» بنوازد!

    گروه ۴ نفره «گُلداز» اگرچه نسبت به گروه‌های دیگر جمعیت کمتری دارد اما سازهای ناآشنای بلوچی آن جذابیتی دارد که برای مخاطبان جالب است و آن‌ها را برای شنیدن کنجکاو می‌کند. شاید یکی از ضعف‌های اجراهای اینچنین را در کمبود اطلاعات ارائه‌شده از سوی برگزارکنندگان و نوازندگان دانست که معرفی کاملی از گروه خود و سازها ندارند.
    یک ربع که از برنامه گذشته، به جمعیت مخاطبان اضافه می‌شود. مادری با کالسکه کودکش می‌آید و مشغول تماشا می‌شود. یک کودک کار هم آدامس می‌فروشد. آنطرف‌تر، پیرمردی پک عمیقی به سیگارش می‌زند و غرق در افکار خودش می‌شود، مشخص نیست این نوای بلوچی که بی‌شباهت به آوازهای هندی و پاکستانی نیست، چه خاطراتی را به یاد او آورده است که اینچنین چهره در هم کشیده است.

    دو مرد مسن هم مشغول خوش و بش با یکدیگر هستند. آنکه موهای سرش کم‌پُشت است به دیگری که سبیل دارد، به مزاح می‌گوید: همه شعر را فهمیدم جز کلمه آخرش! تو فهمیدی؟ آن یکی در پاسخ می‌گوید: انصافاً با سوز می‌خواند، یاد کودکی‌ام افتادم. کاش رشتی هم می‌خواندند.

    قطعه سوم هم تمام می‌شود و خبری از معرفی اعضای گروه نیست اما مشخصاً می‌دانیم که فاروق رحمانی با ۳۳ سال، جوانترین عضو گروه است و تبحر خاصی در نواختن «رباب» دارد. رباب سازی زهی و زخمه‌ای است که بیشتر از هزار سال قدمت دارد و کاسه چوبی آن شبیه خربزه است.

    رحمانی سمت چپ خواننده نشسته و سمت راست او خداداد زنگ‌شاهی ۶۶ ساله نشسته و پیرترین عضو گروه است که قیچک می‌نوازد؛ او هم دستانش را جلوی دهان می‌گیرد و به اصطلاح «ها» می‌کند تا انگشتانش گرم شود. نوازنده کناری هم که جوانی لاغر و سیه‌چرده است، خالد نام دارد و «دولک» می‌نوازد.

    در ردیف چهارم، دو دختر جوان روی صندلی نشسته‌اند. دختر سمت راستی رو به دوستش می‌کند و می‌گوید: «ببین آن سازی که پیرمرد می‌نوازد، چقدر زیباست و چه صدای خوبی دارد! کاش به جای گیتار، می‌شد از این سازها یاد گرفت.» و دوستش با تکان دادن سر، نظر او را تأیید می‌کند.

    سپس نوبت به اجرای قطعه‌ای به سه زبان فارسی، اردو و دری می‌رسد و گل‌محمد می‌خواند: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم، چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم». بعد هم «سر کوه بلند فریاد کردم، علی شیر خدا را یاد کردم.» او درباره این قطعه توضیح می‌دهد که سه زبانه و ابداع خودش است.

    بلوچی بعد از این اجرا گفت: متشکرم که این ۴۵ دقیقه ما را تحمل کردید. ما از سرزمین گرمسیری آمدیم، الان در سیستان ۲۴ ساعته هوا گرم است ما فکر کردیم تهران هم مثل آنجاست اما اینجا هنوز زمستان است و ما یخ کردیم و لباس گرم هم به همراه نداریم. بنابراین اجرا را به پایان می‌بریم. ضمن اینکه بعدازظهر هم در برج میلاد اجرا داریم و باید برای آن هم انرژی داشته باشیم.

    پس از پایان اجرا، برخی مخاطبان از اعضای گروه گلداز تشکر می‌کنند و با آن‌ها عکس یادگاری می‌گیرند. پیرمردی خوشتیپ هم گل بنفشه‌ای در جیب سمت چپ پیراهن سفید گل‌محمد می‌گذارد تا از او بابت اجرای خوبش قدردانی کرده باشد.

    گل‌محمد می‌گوید: گروه گلداز ۳۵ سال قدمت دارد و ما در تمام شهرهای ایران و بسیاری از کشورها با هماهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اجرای برنامه داشته‌ایم. مثلاً در پاکستان خیلی از برنامه ما استقبال شد؛ در عراق هم همینطور. در کشورهای آفریقایی نظیر تانزانیا و زنگبار هم برنامه روی صحنه برده‌ایم.

    او درباره اینکه واکنش مخاطبان درباره ترانه‌ها و سازهای بلوچی چیست، می‌گوید: خیلی دوست دارند بدانند ما اهل کجا هستیم، زبانمان چیست و این سازها چه نام دارد و چگونه می‌توان آن‌ها را یاد گرفت. خدا را شکر که آموختن سازهای بلوچی فقط به سیستان و بلوچستان منحصر نشده و الان در شهرهای دیگر هم می‌توان آن را آموخت. مثلاً در تهران خانمی به نام «کیمیا» به خوبی قیچک را فرا گرفته و می‌نوازد.

    گل‌محمد بلوچی یادآوری می‌کند که شغل دیگری غیر از نواختن ساز، آموزش موسیقی و اجرای برنامه‌های بین‌المللی ندارد و طی یک‌سال اخیر به دلیل شیوع ویروس کرونا، زندگی دشواری در قصرقند داشته است. چون تنها دو اجرای خارجی داشته که در قزاقستان بوده است و اجرایش در کشور عمان هم کنسل شده.

    زنگ‌شاهی که پیرترین عضو گروه گلباز است، توضیح می‌دهد که قیچک‌نوازی در میان اقوام آن‌ها موروثی است و پس از مرگ، ساز و هنرش به پسر یا نوه‌اش منتقل می‌شود. مثلاً خودم سه پسر دارم که موسیقی را از من ارث نبرده‌اند اما یک نوه دارم که بسیار خوب ساز می‌زند و پس از من اگر سازم سالم باشد، به او ارث می‌رسد و راه مرا ادامه خواهد داد.

    زنگ‌شاهی می‌گوید: قیچک از چوب گردو، توت یا فرپو (چنار) ساخته می‌شود و برای شروع، باید هفت ـ هشت میلیون تومان برای خرید آن هزینه کرد. او ادامه می‌دهد: اکثر اساتید این ساز، آن را به صورت استاد و شاگردی فرا گرفته‌اند و به همان صورت هم آموزش می‌دهند. خودم هم الان هفت ـ هشت شاگرد دارم که این ساز را یاد می‌گیرند.

    منبع: همشهری
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *