مینا عبدی / رامبد صدیف خواننده و مدرس پیشکسوت آواز ایرانی است. آغاز آموزش آواز ایرانی در سن ۱۲ سالگی نزد استاد سلیمان امیر قاسمی ( سلیم خان ) و یادگیری صدیف همزمان به یادگیری شیوههای آوازی اساتید بزرگ موسیقی ایران از جمله ابوالحسن اقبال آذر و عبدالله دوامی در کارنامه هنری وی دیده می شود.
از جمله آثار این هنرمند می توان به آلبوم « ترجیع بند در چهارگاه » با همراهی سنتور مجید کیانی، « مثنوی بیات ترک » در برنامه چکاوک و ضبطهای خصوصی با جلیل شهناز، پرویز یاحقی و دیگران اشاره کرد. صدیف همچنین به تازگی در تیم داوری هفتمین جشنواره موسیقی جوان به قضاوت پرداخت. با پایان جشنواره هفتم موسیقی جوان و با توجه به احساس نیاز به تحلیل جایگاه موسیقی جوان و لزوم پرداختن به این نسل، این هنرمند با ما به گفت و گو نشست.
*موسیقی باید پر رنگ شود
این هنرمند درباره اثربخشی جشنواره های هنری بر نسل آینده و نزدیک کردن آن ها به استانداردها معتقد است: نخست باید به این موضوع اشاره کنم که این جریان برای هنرمندان جوان و هنر ایران آینده ساز است. دیگر اینکه آینده هنرمندان در سایر رشتهها به ویژه موسیقی بسیار ارزشمند است؛ چرا که ازین طریق موسیقی اصیل ایرانی گسترش می یابد و زنده می ماند.در حالی که امروز موسیقی ایران از نظر احساس و فرهنگ و البته نه از نظر محتوا دچار رکود و حتی نزول شده و از طرف دیگر هرچه سمینارها و جشنوارهها را در حیطه موسیقی گسترش داده و تعدد بخشیم انگیزه بیشتری ایجاد کردهایم تا برای آینده موسیقی اصیل کشورمان فرهنگسازی کنیم.
*قرار گیری موسیقی در مسیر درست؛ نیازمند فرهنگ سازی
این هنرمند در پاسخ به این سوال که فکر میکنید فرهنگسازی چگونه اتفاق خواهد افتاد؛ می گوید: برگزاری جشنوارهها و سمینارهای تخصصی به ویژه در استانهای مختلف که اندکی از امکانات و جریان های پایتخت به دور افتاده اند؛ به بهبود شناخت جمعی از فرهنگ کمک میکند.
وی با تأکید بر نیاز به موسیقی ساختارمند میگوید: از سوی دیگر آموزش دقیق و حضور اساتید با صلاحیت نیز به عنوان رکن در شکلگیری درست روند موسیقی اصیل ایرانی و آواز اثر غیر قابل انکاری دارند. به هرحال شکلگیری موسیقی ساختارمند نیازمند برنامهریزی مدون است. این موضوع ما را در احیاء موسیقی گذشته یاری خواهد داد. به باور من باید جشنوارههایی از این دست گسترش یابند تا شرایط موسیقی کشور هر روز به استانداردهای هنر ایرانی نزدیکتر شود و رفته رفته نتایج مطلوب تری از این جشنواره ها حاصل شود.
*کمرنگی بداهه نوازی، نتیجه نبودن بازار کار
بداهه نوازی این روزها کمتر از گذشته مورد توجه و عنایت هنرمندان قرار میگیرد. کمتر آثار بداهه نوازی میشویم و این سوال پیش می آید که کمرنگ شدن بداهه نوازی سندی بر کم شدن خلاقیت موسیقایی بر نسل حاضر نیست؟ رامبد صدیف درباره این موضوع می گوید: در کلاسها بارها این خواسته را شنیدهام که شاگردانم درخواست میکنند؛ به آنها خلاقیت بیاموزم. اما من معتقدم که خلاقیت از علاقه زائیده میشود. یک شاعر وقتی میخواهد شعر بگوید باید چندین جلد کتاب شعر خوانده باشد. بدون مطالعه ادبیات کلاسیک و معاصر سرودن شعری قابل قبول امکان پذیر نخواهد بود . چرا که آموختن تجربیات گذشته فیالذات به ارتقای سطح دانش فرد کمک میکند و به همین سبب است که برای علم به موسیقی باید آثار گذشتگان را مورد بررسی قرار داد. پس از آموختن آنچه در ردیف نوازی از بزرگان به یادگار داریم. در صورت تمرین و مهارت ، خلاقیت به سراغ هنرآموز خواهد آمد. البته باید به این نکته اشاره کرد که امروزه در ایران وسعت توجه به هنر و به طور کلی موسیقی نسبت به گذشته در شرایط بهتی به سر میبرد.
وی با اشاره به بهبود میزان اقبال مردم به موسیقی نسبت به گذشته تأکید میکند: در گذشته ما شاید ۵ کمانچه نواز نیز نداشتیم. اما امروز کمانچه نوازان متعددی در سطوح و ردههای سنی مختلف در کشور ما وجود دارد. اما شاید به دلیل نادرست بودن شیوه آموزشی است که در این حوزه و در بین هنرمندان نسل امروز، افراد به نام و برجسته نمیبینیم. باید اساتید برجسته به تربیت شاگردان بپردازند و آنها را به بهترین نحو تعلیم دهند. شاید رکود در این زمینه به سبب دغدغه مالی هنرمندان است اگر هنرمند دغدغه مالی داشته باشد.
*یا دانشجو نگیرید؛ یا به او شغل دهید!
این خواننده آواز اصیل ایرانی با تأکید بر این نکته که هنرمندان خلاق به سبب مشکلات مالی مجبور به ادامه فعالیت در حرفه دیگری می شوند افزود: این همه دانشجو که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند؛ به هر حال پس از فراغت از تحصیل نیازمند بازار کار هستند و به سبب آن که شغلی مناسب خود نمییابند در نتیجه در حوزههای دیگر جذب بازار کار میشوند و فراغبال کافی برای تمرین و مهارت در هنر و همچنین تلاش برای ارتقای سطح هنری خود ندارند. طبیعی است که خود به خود از هنر فاصله می گیرند و رفته رفته چرخ دوران آن ها را به سمت بازار شغل های نامربوط می کشاند و مجبور خواهند شد کمتر به هنرشان بپردازند و دیگر عملاً برای یک فعالیت خلاقه زمان نخواهند داشت.
وی میافزاید: شاید معمولترین شغل برای هنرجو که تازه فارغ التحصیل شده و نیازمند کسب تجربه است؛ تدریس باشد. گاه این اتفاق میافتد که دانش آموختگان دانشگاه بی آن که توان کافی برای تدریس و تجربه کافی در زمینه هنر خود داشته باشند مجبور به تدریس میشوند. این کار به ظاهر با حرفه آنها ارتباط دارد. اما باید ازین موضوع پرده برداشت که تدریس مرگ هنرمند است. مگر این هنرمند چقدر تجربه دارد که بتواند با آن تجربه تدریس کند. اما به سبب اجبار برای امرار معاش باید به تدریس اشتغال داشته باشد. در نتیجه باید گفت هنرمند تنها باید به خلق هنری بپردازد و در حرفه خود ممارست کند. در واقع دولت باید رفاه مالی هنرمند را تضمین کند تا فردی که هنوز هنرش به قوام نرسیده مجبور به ارتزاق از راه تدریس یا هر شغل دیگر نشود. شاگرد نباید کلاس آموزشی برای تربیت شاگردان دیگر بگذارد.
*به هنرجو بگویید؛ «هنر هم معنای فساد نیست!»
رامبد صدیف میگوید: من برای عشق خود موسیقی آموختم. امروز هم که ۷۰ سال دارم به خاطر عشق خود به موسیقی آن را ادامه میدهم. در کلاسهای من یک فرد سیگاری و یا ناسالم راه ندارد و برای اخراج هنرجویانم کشیدن یک نخ سیگار کافی است. در حالی که امروزه فساد در هنر رایج شده. باید به تمام همکارانم بگویم که ما برای ارشاد هنرجویان آمدهایم نه برای منحرف کردن آنها.
این هنرمند تأکید میکند: موسیقی باید بر مبنای فرهنگ پیش رود. اگر هنرجویان و هنرمندانی که امروز نمونههای آنها را در جشنواره جوان دیدیم به شیوه درستی تربیت و هدایت نکنیم انحراف انها به گردن ما خواهد بود.
*استاد، الگوی اخلاق و اندیشه
وی درباره نظرش نسبت به شرکت کنندگان حوزه آواز در هفتمین جشنواره موسیقی جوان که خود داوری آن را بر عهده داشته است؛ میگوید: در حوزه آواز ما به سبب نداشتن اساتید متعددی که الگوی مثبت و ارزشمندی برای آموزش باشند، هنرجویانی سطح بالا نداریم. به باور من باید اساتید برجسته آواز در تربیت شاگردانی توانمند کوشا باشند. معلم باید از دانش کافی برخوردار بوده و سطح دانش مناسبی در حوزه شعرشناسی و شناخت ادبیات داشته باشد، عروض و قافیه را خوب بشناسد، خلاق باشد و از همه مهمتر ایت که جایگاه واقعی آواز را در ایران بداند. در حالی که جایگاه واقعی آواز به باور من هنوز شناخته نشده است. موسیقی آوازی اکنون محجور مانده و این یک هشدار است تا بدانیم باید در راستای ارتقای دانش آوازی هنرجویان کوشا باشیم.
مینا عبدی / رامبد صدیف خواننده و مدرس پیشکسوت آواز ایرانی است. آغاز آموزش آواز ایرانی در سن ۱۲ سالگی نزد استاد سلیمان امیر قاسمی ( سلیم خان ) و یادگیری صدیف همزمان به یادگیری شیوههای آوازی اساتید بزرگ موسیقی ایران از جمله ابوالحسن اقبال آذر و عبدالله دوامی در کارنامه هنری وی دیده می شود.
از جمله آثار این هنرمند می توان به آلبوم « ترجیع بند در چهارگاه » با همراهی سنتور مجید کیانی، « مثنوی بیات ترک » در برنامه چکاوک و ضبطهای خصوصی با جلیل شهناز، پرویز یاحقی و دیگران اشاره کرد. صدیف همچنین به تازگی در تیم داوری هفتمین جشنواره موسیقی جوان به قضاوت پرداخت. با پایان جشنواره هفتم موسیقی جوان و با توجه به احساس نیاز به تحلیل جایگاه موسیقی جوان و لزوم پرداختن به این نسل، این هنرمند با ما به گفت و گو نشست.
*موسیقی باید پر رنگ شود
این هنرمند درباره اثربخشی جشنواره های هنری بر نسل آینده و نزدیک کردن آن ها به استانداردها معتقد است: نخست باید به این موضوع اشاره کنم که این جریان برای هنرمندان جوان و هنر ایران آینده ساز است. دیگر اینکه آینده هنرمندان در سایر رشتهها به ویژه موسیقی بسیار ارزشمند است؛ چرا که ازین طریق موسیقی اصیل ایرانی گسترش می یابد و زنده می ماند.در حالی که امروز موسیقی ایران از نظر احساس و فرهنگ و البته نه از نظر محتوا دچار رکود و حتی نزول شده و از طرف دیگر هرچه سمینارها و جشنوارهها را در حیطه موسیقی گسترش داده و تعدد بخشیم انگیزه بیشتری ایجاد کردهایم تا برای آینده موسیقی اصیل کشورمان فرهنگسازی کنیم.
*قرار گیری موسیقی در مسیر درست؛ نیازمند فرهنگ سازی
این هنرمند در پاسخ به این سوال که فکر میکنید فرهنگسازی چگونه اتفاق خواهد افتاد؛ می گوید: برگزاری جشنوارهها و سمینارهای تخصصی به ویژه در استانهای مختلف که اندکی از امکانات و جریان های پایتخت به دور افتاده اند؛ به بهبود شناخت جمعی از فرهنگ کمک میکند.
وی با تأکید بر نیاز به موسیقی ساختارمند میگوید: از سوی دیگر آموزش دقیق و حضور اساتید با صلاحیت نیز به عنوان رکن در شکلگیری درست روند موسیقی اصیل ایرانی و آواز اثر غیر قابل انکاری دارند. به هرحال شکلگیری موسیقی ساختارمند نیازمند برنامهریزی مدون است. این موضوع ما را در احیاء موسیقی گذشته یاری خواهد داد. به باور من باید جشنوارههایی از این دست گسترش یابند تا شرایط موسیقی کشور هر روز به استانداردهای هنر ایرانی نزدیکتر شود و رفته رفته نتایج مطلوب تری از این جشنواره ها حاصل شود.
*کمرنگی بداهه نوازی، نتیجه نبودن بازار کار
بداهه نوازی این روزها کمتر از گذشته مورد توجه و عنایت هنرمندان قرار میگیرد. کمتر آثار بداهه نوازی میشویم و این سوال پیش می آید که کمرنگ شدن بداهه نوازی سندی بر کم شدن خلاقیت موسیقایی بر نسل حاضر نیست؟ رامبد صدیف درباره این موضوع می گوید: در کلاسها بارها این خواسته را شنیدهام که شاگردانم درخواست میکنند؛ به آنها خلاقیت بیاموزم. اما من معتقدم که خلاقیت از علاقه زائیده میشود. یک شاعر وقتی میخواهد شعر بگوید باید چندین جلد کتاب شعر خوانده باشد. بدون مطالعه ادبیات کلاسیک و معاصر سرودن شعری قابل قبول امکان پذیر نخواهد بود . چرا که آموختن تجربیات گذشته فیالذات به ارتقای سطح دانش فرد کمک میکند و به همین سبب است که برای علم به موسیقی باید آثار گذشتگان را مورد بررسی قرار داد. پس از آموختن آنچه در ردیف نوازی از بزرگان به یادگار داریم. در صورت تمرین و مهارت ، خلاقیت به سراغ هنرآموز خواهد آمد. البته باید به این نکته اشاره کرد که امروزه در ایران وسعت توجه به هنر و به طور کلی موسیقی نسبت به گذشته در شرایط بهتی به سر میبرد.
وی با اشاره به بهبود میزان اقبال مردم به موسیقی نسبت به گذشته تأکید میکند: در گذشته ما شاید ۵ کمانچه نواز نیز نداشتیم. اما امروز کمانچه نوازان متعددی در سطوح و ردههای سنی مختلف در کشور ما وجود دارد. اما شاید به دلیل نادرست بودن شیوه آموزشی است که در این حوزه و در بین هنرمندان نسل امروز، افراد به نام و برجسته نمیبینیم. باید اساتید برجسته به تربیت شاگردان بپردازند و آنها را به بهترین نحو تعلیم دهند. شاید رکود در این زمینه به سبب دغدغه مالی هنرمندان است اگر هنرمند دغدغه مالی داشته باشد.
*یا دانشجو نگیرید؛ یا به او شغل دهید!
این خواننده آواز اصیل ایرانی با تأکید بر این نکته که هنرمندان خلاق به سبب مشکلات مالی مجبور به ادامه فعالیت در حرفه دیگری می شوند افزود: این همه دانشجو که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند؛ به هر حال پس از فراغت از تحصیل نیازمند بازار کار هستند و به سبب آن که شغلی مناسب خود نمییابند در نتیجه در حوزههای دیگر جذب بازار کار میشوند و فراغبال کافی برای تمرین و مهارت در هنر و همچنین تلاش برای ارتقای سطح هنری خود ندارند. طبیعی است که خود به خود از هنر فاصله می گیرند و رفته رفته چرخ دوران آن ها را به سمت بازار شغل های نامربوط می کشاند و مجبور خواهند شد کمتر به هنرشان بپردازند و دیگر عملاً برای یک فعالیت خلاقه زمان نخواهند داشت.
وی میافزاید: شاید معمولترین شغل برای هنرجو که تازه فارغ التحصیل شده و نیازمند کسب تجربه است؛ تدریس باشد. گاه این اتفاق میافتد که دانش آموختگان دانشگاه بی آن که توان کافی برای تدریس و تجربه کافی در زمینه هنر خود داشته باشند مجبور به تدریس میشوند. این کار به ظاهر با حرفه آنها ارتباط دارد. اما باید ازین موضوع پرده برداشت که تدریس مرگ هنرمند است. مگر این هنرمند چقدر تجربه دارد که بتواند با آن تجربه تدریس کند. اما به سبب اجبار برای امرار معاش باید به تدریس اشتغال داشته باشد. در نتیجه باید گفت هنرمند تنها باید به خلق هنری بپردازد و در حرفه خود ممارست کند. در واقع دولت باید رفاه مالی هنرمند را تضمین کند تا فردی که هنوز هنرش به قوام نرسیده مجبور به ارتزاق از راه تدریس یا هر شغل دیگر نشود. شاگرد نباید کلاس آموزشی برای تربیت شاگردان دیگر بگذارد.
*به هنرجو بگویید؛ «هنر هم معنای فساد نیست!»
رامبد صدیف میگوید: من برای عشق خود موسیقی آموختم. امروز هم که ۷۰ سال دارم به خاطر عشق خود به موسیقی آن را ادامه میدهم. در کلاسهای من یک فرد سیگاری و یا ناسالم راه ندارد و برای اخراج هنرجویانم کشیدن یک نخ سیگار کافی است. در حالی که امروزه فساد در هنر رایج شده. باید به تمام همکارانم بگویم که ما برای ارشاد هنرجویان آمدهایم نه برای منحرف کردن آنها.
این هنرمند تأکید میکند: موسیقی باید بر مبنای فرهنگ پیش رود. اگر هنرجویان و هنرمندانی که امروز نمونههای آنها را در جشنواره جوان دیدیم به شیوه درستی تربیت و هدایت نکنیم انحراف انها به گردن ما خواهد بود.
*استاد، الگوی اخلاق و اندیشه
وی درباره نظرش نسبت به شرکت کنندگان حوزه آواز در هفتمین جشنواره موسیقی جوان که خود داوری آن را بر عهده داشته است؛ میگوید: در حوزه آواز ما به سبب نداشتن اساتید متعددی که الگوی مثبت و ارزشمندی برای آموزش باشند، هنرجویانی سطح بالا نداریم. به باور من باید اساتید برجسته آواز در تربیت شاگردانی توانمند کوشا باشند. معلم باید از دانش کافی برخوردار بوده و سطح دانش مناسبی در حوزه شعرشناسی و شناخت ادبیات داشته باشد، عروض و قافیه را خوب بشناسد، خلاق باشد و از همه مهمتر ایت که جایگاه واقعی آواز را در ایران بداند. در حالی که جایگاه واقعی آواز به باور من هنوز شناخته نشده است. موسیقی آوازی اکنون محجور مانده و این یک هشدار است تا بدانیم باید در راستای ارتقای دانش آوازی هنرجویان کوشا باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید