هادی ضیاءالدینی که سابقه ساخت آثاری همچون بلندترین مجسمه ایران در سنندج و مجسمه مولانا را در کارنامه کاری خود دارد، این بار به ساخت اثری از محمود دولتآبادی دست زده است. او علت ساخت این سردیس را ادای دین به ارزشهای والای دولت آبادی و قدرشناسی از رنجها و زحمات این نویسنده بیان میکند.
به نقل از ایسنا، ضیاءالدینی درباره روند ساخت سردیس محمود دولتآبادی توضیحاتی را ارائه می دهد و می گوید: بخش مهمی از ساخت یک سردیس شناخت موضوع است که من شخصیت این نویسنده را توسط آثار او دریافت کردهام. آقای دولتآبادی یا دیگر مشاهیر، اثرشان بخشی از خودشان است. آثار آنها میتواند نکات زیادی را روشن کند و فضای حسی را به وجود بیاورد.
این هنرمند ادامه می دهد: پیش از شروع ساخت سردیس، با آقای دولت آبادی تماس گرفتم و به ایشان گفتم که دوست دارم پرترهای از او بسازم که استقبال کردند و برایم عکسهایی فرستادند. پس از اتمام کار و پیش از اعلام رسمی، عکسهای مجسمه را برای ایشان ارسال کردم که مورد تأیید واقع شد و در جملهای گفتند که «توانستهای روح و روحیاتم را در این مجسمه پیاده کنی.».
ضیاءالدینی درباره نصب تازهترین اثرش میگوید: ساخت سردیس آقای دولتآبادی را با نیت انجام وظیفه انجام دادم ولی اگر جایی بخواهد این اثر را نصب کند، بهتر است؛ زیرا اینگونه این مجسمه در فضایی خارج از محدوده کارگاهم و در فضای باز و عمومیتری نصب خواهد شد و مردم آن را خواهند دید. ولی گمان نمیکنم درخواستی مبنی بر نصب اثر صورت بگیرد، کما اینکه تا کنون اینگونه نبوده است.
مجسمهسازی شوخی نیست
«چرا گاهی برخی از سردیسها شباهت چندانی به افراد ندارند و در نهایت بدساخت از آب در می آیند؟ هنرمند باید چه روندی را در پیش بگیرد که اثر مناسبی تحویل دهد؟»
این پرسش ها را در بخش دیگری از گفت وگو با هادی ضیاءالدینی مطرح میکنیم و او اینگونه پاسخمان را میدهد: هنرمند در ابتدا باید این سوال را از خود بپرسد که چرا یک مجسمه ساخته میشود؟ قاعدتا ساخت پرتره از مشاهیر، با این هدف انجام نمی شود که توسط آن، شکل ظاهری چشمها یا دهان فرد را به مردم نشان دهیم. بلکه هدف اصلی، تلاش برای کشف و نمایش وجوه گوناگون شخصیتی آن فرد است. درواقع هنرمند باید برخلاف تصور، پردهها و لایههای بیرونی تصویر فرد را کنار زده و به روح او دست پیدا کند. همچنین بتواند شخصیت و آثار آن فرد را در یک سردیس خلاصه کند که کار دشوار و سختی است و منوط به مهارت، تبحر و رنج بسیار است که پس از تلاش باید بستر آن فراهم شود.
او با تأکید بر جمله «مجسمه سازی شوخی نیست»، میگوید: زمانی که کسی به من میگوید، قصد یاد گرفتن مجسمهسازی را دارد، پیشنهاد میکنم که ابتدا دو یا سه سال طراحی کار کند. ولی متأسفانه میبینیم که هر کسی که بتواند بینی یا صورت و دهان بسازد، مجسمه هم میسازد. قصد بیاحترامی به هم صنفانم را ندارم ولی متأسفانه برخی بدون اینکه رنجی متحمل شوند، برای ساخت پرتره تنها، به صورتِ ظاهری قناعت میکنند. بدتر از آن این است که برخی کارهای بسیار دم دستی و ساده را نیز نمیتوانند انجام دهند، گرچه که شبیه سازی مجموعهای از تناسبات و اندازهها است؛ یعنی با یک خط کش میتوان اندازه چشم را گرفت و روی یک مجسمه پیاده کرد. در چنین شرایطی اگر یک مجسمه وجود نداشته باشد خیلی بهتر از این است که مجسمهای بدساخت در معرض دید عموم قرار گیرد.
این مجسمهساز همچنین در پاسخ به اینکه چرا در بین مجسمه های شهری، سردیسها، توجه بیشتری به خود جذب میکنند؟ توضیح میدهد: زیرا میزان ساخت سردیسها از مشاهیر بیشتر است؛ درواقع اگر به طور میانگین روزی شش سردیس ساخته شود، ممکن است طی سال یا شش ماه یک مجسمه با موضوع شهری یا آزاد نیز ساخته نشود؛ البته وضعیتی که بر دیدگاه فرهنگی دست اندرکاران حاکم است نیز اثرگذار است.
مجسمه زیبای شهری به چه معنا؟
پیشتر در مصاحبه با بیژن غنچهپور این مساله از سوی وی عنوان شد که لزومی برای زیبا بودن مجسمه های شهری وجود ندارد؛ «اثر هنری غیر از زیباسازی، حاوی پیام است. اثر هنری در شهر افراد را به تفکر وا میدارد و شاید مواردی را خاطرنشان میکند که لزوما زیبا نباشد.»
این موضوع را با هادی ضیاءالدینی نیز مطرح کردیم. او معتقد است: یکی از مفاهیم زیبایی، همان مفهومی است که در ذهن عامه مردم نقش بسته است. مثلا یک اثر زیبا که آرامشبخش باشد. ولی تعبیر دیگر به مفهوم زیبایی شناسی یا استتیک (esthétique) است که در ذات هنر جای دارد و به معنای زیبایی عامهپسند نیست.
بزرگترین تندیس یادبود مقاومت مردم کردستان در هشت سال جنگ تحمیلی توسط مجسمهساز کردستانی ـ هادی ضیاءالدینی ـ ساخته و در پارک جنگلی آبیدر سنندج نصب شده است. مضمون این تندیس یادبود مقاومت مردم کُرد در هشت سال جنگ تحمیلی است.
این هنرمند به در پایان به صحبت هایش اضافه می کند: اگر تعبیر نخست اولویت ما باشد، میتوان اینگونه در نظر گرفت که هنرمند برای زمانه خود کار میکند و اگر شرایط اجتماعی و سیاسی این فضا را به وجود بیاورد که مردم به آرامش نیاز دارند، پس ساخت و نصب آثار هنری که آرامشبخش باشد، نیاز آن مقطع تاریخی است و ضرورت دارد. منتهی ممکن است موضوعی که قرار است هنرمند به آن بپردازد، در شکل ظاهری زیبا نباشد؛ مثلا شهادت یک شهید. شهادت خواه ناخواه با مرگ همراه است؛ یعنی آنچه که هر آدمیزادی از مواجهه با آن گریزان است. اما در یک اثر هنری میتوان مرگ را هم به زیبایی تبدیل کرد. چنانچه مخاطب نه تنها رغبتی به چشم پوشاندن از آن را ندارد بلکه لذت روحی به او دست میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید