رضا مهدوی که حالا مدیرکل موسیقی حوزه هنری است را باید یکی از خبرسازترین چهره های موسیقی در یکی دو سال گذشته دانست. او برای نخستین بار در مواجهه ای با وزارت ارشاد- که می تواند به منازعه نیز تعبیر شود- به آلبوم ترنج محسن نامجو مجوز داد و آثار او را وارد شبکه رسمی کشور کرد. این اتفاق همان روزها هم خبرساز شد و واکنش تند برخی مسوولان وزارت ارشاد را به دنبال داشت. مهدوی هم آن روزها و هم حالا که به تعبیر خودش نامجو حسابی به بیراهه رفته هم از آن اقدام دفاع می کند و معتقد است چنین رویکردی می تواند باعث جهش در موسیقی شود. “ما اصطلاحی به نام موسیقی زیرزمینی نداریم!”
***
شما موسیقی زیرزمینی را یک پدیده واراداتی میدانید یا فکر میکنید شرایط خود جامعه باعث به وجود آمدن چنین پدیدهای در فرهنگ موسیقایی ما شده است؟
اساسا واژه زیرزمینی را قبول ندارم و معتقدم این پدیدهای که به غلط در جامعه به نام موسیقی زیرزمینی شهرت یافته است وارداتی نیست، بلکه اتفاقا خیلی هم وطنی است. اصلا در فرهنگ شرقی چیزی به نام «زیرزمینی» وجود ندارد. ما حتی در مذهب مان هم بر ظاهری بودن اعمال مذهبی تاکید داریم. ماجرا از این قرار است که وقتی ما در رسیدگی به حجم انبوه موسیقیهای تولید شده، بررسی و ممیزی آنها عاجز و ناتوان میشویم و توان هدایت افراد را به سمت مسیر درست نداریم سعی میکنیم با تولید چنین واژههایی، یک جریان غلط را در جامعه ایجاد کنیم. در حقیقت وقتی جریان مدیریت فرهنگی و موسیقی، توانایی هضم جریانهای موجود را ندارد، با طرح چنین عبارات خودساختهای سعی در حذف صورت مسئله میکند. متأسفانه اگر یک نوع موسیقی برای دوستان قابل هضم باشد سریعا به آن مجوز میدهند تا انتشار پیدا کند، ولی اگر نتوانند آن را هضم کنند و با سلیقه آنها هم مطابقت نداشته باشد اصطلاحی به نام «زیرزمینی» را درست میکنند و این اصطلاح را روی آثاری که مجوز ندادهاند میچسبانند.
با کلیات حرف شما موافقم، اما اینکه وجود موسیقی زیرزمینی را از اساس تکذیب کنیم هم به نظر جای تامل بیشتری دارد…
این نوع موسیقی که به این نام معروف شده است بههیچ وجه ضد دینی یا ضد حکومتی نیست، یا حداقل من تا بهحال این موسیقی را با چنین مضمونهایی نشنیدهام. ماجرا این است که جوانان ما کمیدر موسیقی نوآوری کردهاند؛ شاید با شکل و قیافه و لباس جدیدی هم این نوع موسیقی را اجرا کنند. ما بزرگترها بسیاری از کارها را با شیوه آزمون و خطا انجام میدهیم، اما نوبت به جوانها که میرسد چنین حقی برای آنها قائل نیستیم. به هر حال ما حق نداریم آنها را سرشکسته بکنیم تا آنها هم به سمت دیگران تمایل پیدا کنند و خوراکی برای بیگانگان شوند. ما جوانان مستعد موسیقی ایران را نباید تبدیل به فرصتی برای استفاده بیگانگان کنیم. متأسفانه تا به حال نخبگان زیادی را در حوزه موسیقی به دلیل این برخورد از دست دادهایم و این در حالی است که سیاست اصلی و هدف دولت فعلی، جذب حداکثری است.
اگر واقعا سیاست جذب حداکثری است، پس چرا موسیقی زیرزمینی تا به حال نتوانسته بهشکل مجاز در جامعه هنری کشور فعالیت کند؟
متأسفانه این سیاست دولت آقای احمدینژاد کمیدیر در دستور کار قرار گرفت. این جذب حداکثری باید در دورههای قبلی اتفاق میافتاد تا ما شاهد از دست دادن بسیاری از توانمندان حوزه موسیقی نمیبودیم. فکر میکنم الان هم مشکل اصلی مدیریت ،سلیقهای است که در حوزه موسیقی و شاید در بخشهای دیگر هنر حاکم شده. متأسفانه این سلیقه تصمیمگیران کشور به شکل عمومیاعلام هم میشود که به حساسیت بیشتر جوانان دامن میزند. جوانان که امروز برچسب غلط زیرزمینی به آنها خورده است میتوانستند یک فرصت برای جامعه موسیقی ایران باشند که حالا تبدیل به یک تهدید شدهاند.
منظورتان از وجود مدیریت سلیقهای، مدیریتی است که بر ممیزی آثار وجود دارد؟
باید اعتراف کرد که مقررات و قانونی اصولی برای ممیزی آثار وجود ندارد. ما با ممیزی توسط شوراها به هیچ وجه به جایی نخواهیم رسید. کارشناسانی که در این بخش فعالیت دارند نباید از طیف خاصی باشند. این نوع مدیریت باعث میشود که یک اثر در یک دوره مجوز نگیرد و در دوره بعدی با تغییر مدیران، مجوزدار شود. دوستانی که الان این مسولیت را برعهده دارند، ۲۵ سال است همین کار را میکنند؛ حتی اگر اعمال سلیقه و بعضی حب و بغضهای شخصی هم در میان نباشد، بعد از این همه سال با وجود مدیریتهای ثابت نباید هم توقع اتاق جدید را داشت. بخشی از مشکلاتی که الان همه به وجود آنها اذعان دارند، نتیجه سیاستهای ما در سالهای گذشته است و تا وقتی تصمیمگیران، همان گروههای قبلی باشند، طبیعی است که همان مشکلات پا برجا بماند. بهنظرم باید زمینه را برای ورود جوان ترها به شوراهای تصمیم گیری فراهم کرد.
میخواهیم آنچه را شما «اعمال سلیقه شخصی» و «حب و بغض شخصی» مینامید بیشتر بررسی کنیم.
بگذارید با یک مثال توضیح بدهم. قرار بود در حوزه هنری، همان زمانی که فیلم سنتوری توقیف شد، موسیقی این فیلم را منتشر کنیم، ولی گفتند که یکی از دلایل توقیف این فیلم، صدای محسن چاوشی بوده است. آن کار در آن مقطع انجام نشد، ولی صدای چاوشی، چند ماه بعد با تغییر سلیقه مدیران، مجوز گرفت و آلبومهای این خواننده یکی یکی منتشر شدند. تا وقتی که چنین جریانی در جامعه موسیقی ما وجود دارد استعدادهای جوانان بههدر میرود. یک مشکل دیگر هم این است که سازمانها و نهادهای متولی فرهنگ، از یکدیگر حمایت نمیکنند. همین آقای چاوشی بهنظرم یکی از بهترین استعدادهای موسیقی کشور بود و هست. اخیراً آلبوم ژاکت را منتشر کرده که یک ترانه بندری هم دارد. این کار بهنظرم خیلی خوب است. چون با بیانی سالم و پاک مسئله ازدواج را مطرح کرده. خب ما چند تا کار اینجوری درباره ازدواج داریم؟ یکی کار مرحوم محمد نوری بود که ممنوعالپخش کردهایم. یکی هم همین اثر است. شما وقتی جشن عروسی دارید به مدیر تالار میگویید این یکی و آن یکی را پخش نکن. خب کدام را پخش کند؟ همین کار آقای چاوشی خیلی خوب است. به نظرم سازمان ملی جوانان باید حامی این کار میشد، طرحش میکرد و از چاوشی هم حمایت میکرد. اگر میخواهیم به موسیقی کمک کنیم باید در حمایت از آثار مناسب بین جریانهای دولتی همگرایی وجود داشته باشد. وزارت ارشاد این اثر را تأیید کرده، سازمان ملی جوانان هم باید هواداری میکرد تا جوانهایی که ابتدای راهند کمی امیدوارتر شوند نه اینکه سر از استودیوهای خارج از کشور در بیاورند.
بهنظر میرسد مدیران با ندادن مجوز دنبال این هستند که جلو آثار نامناسب را بگیرند، فکر میکنید اساسا راهکاری وجود دارد که بتوان جلوی موسیقی زیرزمینی را گرفت یا این پدیده مهارشدنی نیست؟
اتفاقا مردم روی زمین از همین موسیقی زیرزمین استقبال کردند! با وجود اینترنت نمیتوان جلو انتشار این آثار را گرفت. سالها به صدای ایرج، گلپایگانی و بنان مجوز نمیدادند، ولی مردم صدای آنها را دوست داشتند و آثارشان را میخریدند و گوش میدادند. حالا بعد از سالها صدا و سیما متوجه شده که باید این صداها را پخش کند. الان وقتی به جوانان مجوز نمیدهند و برچسب زیرزمینی بودن را به آنها میزنند باعث میشود که غرور آنها بشکند و فعالیت هنریشان را در جای دیگر دنبال کنند.
فکر میکنم نوعی تنوع سلیقه هم میان مدیران فرهنگی ما وجود دارد، یعنی حتما لازم نیست که مدیران تغییر کنند تا سلیقهها عوض شود. همین حالا هم چند نگاه کاملا متفاوت نسبت به یک اثر موسیقیایی وجود دارد که این موضوع، کار را برای فعالان این حوزه مشکل میکند، اینطور نیست؟
دقیقا همینطور است. بهنظرم جرم و آسیب برنامه «فیتیله» برای جامعه ما بسیار بیشتر از آثاری است که بیدلیل مجوز انتشار نمیگیرند. الان بسیار راحت موسیقی بزرگسالان در برنامه فیتیله برای کودکان پخش میشود. به نظرم این یک نوع تناقض در ممیزی سازمانهای فرهنگی است. این نوع مدیریت باعث شده که ما بههیچ وجه تولید مناسبی نداشته باشیم.
موسیقی زیرزمینی یا حتی لسآنجلسی دارای چه ویژگیهایی است که باعث جذب بیشتر مخاطب خاص و عام نسبت به انواع دیگر موسیقی داخلی میشود؟
خوانندههای معروف ما هر چند سال یک بار یک آلبوم منتشر میکنند و این در حالی است که هر روز یک آهنگ جدید در لسآنجلس برای ایرانیها تولید میشود. میزان تولید کم و انتشار محدود آثار موسیقی داخلی باعث تغییر ذائقه مردم شده است. ما با یک مدیریت صادق و سالم میتوانیم گوش و سلیقه شنوایی مردم را به سمت داخل تغییر دهیم. مثلا اگر مدیریت درست عمل میکرد ما میتوانستیم از صدای آقای نامجو در همین داخل استفاده کنیم و باعث جذب جوانان شویم، ولی متأسفانه کاری کردیم که دیگران از ایشان بهره ببرند و مسیر ایشان تغییر کند.
شاید همین ماجرای نامجو، مورد خوبی باشد برای کسب تجربه در موارد آینده. چه اتفاقی افتاد که حالا میگویید دیگران دارند از صدای ایشان بهره میبرند؟
«ترنج» آقای نامجو یک کار دینی بود، ایشان حتی در حال آماده کردن یک کار عاشورایی هم بود، چند تا ادعیه از مفاتیح را خوانده بود. ولی همه چیز را رها کرد و رفت. نامجو یک پدیده بود که حتی در محیط دانشگاهی هم تحمل نشد. ما خودمان ۹ عدد از آهنگهای ایشان را جمع کردیم و برای مسئولانی که باید گوش میدادند تا این آهنگها منتشر شود پخش کردیم. همه نظر مثبتی داشتند، ولی طیف دیگری وجود داشت که به نامجو و هنرش حسادت میکرد. وقتی کاست او را منتشر کردیم، خیلی از جوانان به این نتیجه رسیدند که شعر کلاسیک هم پویایی لازم را دارد، ولی همان طیف خاص با کج فهمینگذاشتند که نامجو مطرح شود. جریانی را ایجاد کردند که نامجو را از فعالیتهایش خسته و دلزده کنند، این اتفاق افتاد. درست است که نامجو حالا به بیراهه رفته، ولی به نظرم جامعه موسیقی ما بسیار بیشتر از خود نامجو در این ماجرا ضرر کرد. فردا که این گفتوگو منتشر شود خیلیها خواهند نوشت که مهدوی از محسن نامجو دفاع کرد! حرف من این است که موسیقی ما یک استعداد خیلی خوب را از دست داد. این اتفاق درخصوص شادمهر عقیلی هم افتاد. من همان زمان گفتم که ما درخصوص شادمهر ضرر کردیم. او بسیار قویتر از کسانی بود که تا به حال کوچ کردهاند. یک آدم چند وجهی در دنیای موسیقی بود که میتوانست موسیقی پاپ را متحول کند. بهنظرم ما در حال حاضر موسیقی پاپ مطلوبی نداریم، شادمهر عقیلی میتوانست ما را به این پاپ مطلوب برساند، ولی برای او شرایطی ایجاد کردند که رفت. ما با از دست دادن شادمهر عقیلی ضرر کردیم.
و این اتفاق میتواند برای دیگر جوانان مستعدی که الان به شکل زیرزمینی فعالیت میکنند تکرار شود؟
متأسفانه شرایط طوری است که مدیریت فرهنگی ما برای نخبگان موسیقی، مخصوصا جوانان، چندان ارزشی قائل نیستند. با جرئت میگویم که ما در نخبهکشی بینظیر هستیم. مدیران فرهنگی ما به جای اینکه دنبال الگوسازی و نمونهسازی باشند فرصت کشی میکنند.
فکر میکنید موسیقی زیرزمینی، فی نفسه باعث پیشرفت موسیقی ایرانی شده است یا بیشتر به موسیقی فاخر ایرانی آسیبزده است؟
بهنظرم این نوع موسیقی ضرری ندارد، چون اساسا تأثیرگذار نیست. مردم، این نوع موسیقی را با دقت گوش نمیکنند. با آن آشنا هستند اما خیلی تحویلش نمیگیرند. این را براساس پژوهشها و بهعنوان کسی میگویم که خودش موزیسین است و در این حوزه، کار مدیریتی هم انجام داده است. وقتی یک موسیقی با دقت شنیده نمیشود، اثرگذاری هم نخواهد داشت و بعد از مدتی فراموش میشود.
یعنی نمیپذیرید که مثلا موسیقی رپ بهعنوان یک نوع موسیقی زیرزمینی، میان مردم رواج یافته است و به همین دلیل میتواند کارکردهای اجتماعی داشته باشد؟
قبول دارم که فراگیر است؛ سال ۸۶ ما یک پژوهش و مطالعه عمیق درباره موسیقیای که شما اسمش را میگذارید زیرزمینی انجام دادیم. در یک دوره بررسی شده، میزان گردش پول در خرید و فروش این آثار ۸۰ میلیارد تومان بود در حالی که در همان زمان مجموع آثار فروخته شده توسط سه نهاد متولی رسمی یعنی صدا و سیما، ارشاد و حوزه هنری به ۷ میلیارد هم نمیرسید. درست است که موسیقی غیرمجاز شنیده میشود، ولی بهنظرم تأثیرگذار نیست. اصلا خیلیها بهعنوان دهنکجی به این نوع موسیقی گوش میکنند.
بهنظر شما رسانهها میتوانند در این تغییر ذائقه مردم تأثیرگذار باشند؟
حداقل در حوزه موسیقی میتوانم بگویم که رسانهها خیلی مؤثر نیستند. صدا و سیما این همه موسیقی مناسبتی میگذارد، ولی این آهنگها هیچوقت به دل مردم نمینشینند. فقط تولید آثار خوب میتواند به درست کردن این جریان کمک کند. اگر یک رستوراندار، غذای خوبی دست مردم بدهد کارش میگیرد و از غذایش استقبال میشود. این موضوع در حوزه موسیقی هم صدق میکند. تا وقتی که تولید آثار فاخر و ارزشمند را افزایش ندهیم نمیتوانیم توقع داشته باشیم که مردم سراغ موسیقی زیرزمینی و لسآنجلسی نروند. این آثار فاخر و ارزشمند هم باید از طریق لوح فشرده به مردم عرضه شود. مردم با ارائه آثار موسیقیایی از طریق سیدی ارتباط برقرار میکنند. پیشنهادم این است که در نقاط مختلف شهر کیوسکهایی قرار گیرد که فقط آثار شنیداری را به مردم بفروشند. وقتی آثار به شکل گسترده در این کیوسکها عرضه شود، کسی سراغ دانلود موسیقی مبتذل در اینترنت نمیرود.
بهعنوان یک کارشناس موسیقی، نظرتان درباره موسیقی رپ و رپرها چیست؟ مسئولان باید چه برخوردی با فعالان این حوزه موسیقی داشته باشند؟
بهنظرم رپ همان بحرطویل ایرانی است. در غرب از این نوع موسیقی برای بیان اعتراض استفاده میشود. اگر ما در موسیقی رپ از حرفهای ناپسند استفاده کنیم استفاده خوبی از این نوع موسیقی نکردهایم، ولی اگر متن خوبی داشته باشیم بهنظرم باید از این نوع موسیقی حمایت هم بشود.
دیدگاهتان را بنویسید