موسیقی ایرانیان – عاطفه بزرگ نیا: اگر از آن دسته آدمها هستید که برای داشتن عصری خاطرهانگیز به سراغ برنامههای فرهنگی هنری میروند، احتمالا رفتن به سینما یا دیدن نمایشی در یکی از تماشاخانهها انتخاب نخست شما خواهد بود. شاید هم بعضی اوقات لذت رفتن به یک کنسرت موسیقی را ترجیح میدهید. اما اگر به شما بگویند بعدازظهر این هفته میتوانید به دیدن اپرا بروید حتما تعجب میکنید. شاید هم اصلا باور نکنید یک اپرای واقعی همین روزها در تهران به روی صحنه میرود. بعد از گذشت نزدیک به ۴ دهه از اجرای آخرین اپرا در ایران، شاید بسیاری از هموطنان ما حتی تصویر روشن و مشخصی از این هنر در ذهن نداشته باشند.
هنر اپرا جلوهگاه درهم آمیزی هنرهای تئاتر، موسیقی و شعر است و چشماندازی نغز که روح انسان زیباپسند را با برانگیختن هنگامه ای از هنرهای دیداری و شنیداری سیراب میکند.
گرچه آثار شاخص و بیبدیل اپرایی دنیا بعد از دوره رنسانس در اروپا ساخته و پرداخته شد، مهد این هنر باشکوه یونان باستان است. در ایران، سفر پادشاهان قاجار به اروپا و آشناییشان با هنرهای اروپایی بستر مناسبی برای رویش و بالش آواز کلاسیک و اپرا در داخل فراهم آورد.
«عزیز حاجی بگوف» از هنرمندان عصر قاجار بود که نخستین اپراهای ایرانی را با الهام از اپرای غربی در کشور به روی صحنه برد.
در دوره پهلوی در دهه ۱۰ و ۲۰ شمسی، تلاشهایی در جهت بهوجود آمدن امکان اجراهای اپرایی به صورت مستمر در ایران به همت بزرگانی نظیر بانوان اپرای ایران منیره وکیلی، فاخره صبا و اِولین باغچهبان صورت گرفت که همگی جزو موسسان سازمان اپرای تهران بودند . تا اینکه در آبان ماه سال ۱۳۴۶ خورشیدی تالار رودکی (تالار وحدت) که بر اساس مدل« اپراهال» شهر وین و به عنوان سالنی اختصاصی برای اجرای اپرا، باله و کنسرتهای موسیقی ساخته شد، با اجرای اپرای «زال و رودابه» اثر ثمین باغچهبان و «جشن دهقان» ساخته احمد پژمان به طور رسمی افتتاح شد. طی ۱۱ سال از زمان افتتاح تالار رودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از معروفترین اپراهای جهان در این تالار به روی صحنه رفتند و برخی از بهترین خوانندگان جهان در کنار خوانندگان ایرانی، اجرا کننده نقشهای اول اپراها بودند.
بعد از انقلاب اسلامی ساخت و اجرای آثار اپرایی در ایران متوقف شد. در سالهای اخیر هنرمندانی چون بهروز غریب پور با ساخت و اجرای اپراهای عروسکی در جهت احیای هنر اپرا در ایران تلاش کردند اما اپراهای عروسکی با وجود این که در مقام یک نمایش عروسکی جایگاه منحصربهفردی را حائزند، فاقد فاکتورهای لازم یک اثر اپرایی هستند؛ چون صدای خواننده در اپرای عروسکی نه به صورت زنده بلکه به صورت ضبط شده در سالن پخش میشود. اپرای «مانی و مانا» ساخته حسین دهلوی با نقش آفرینی هنرمندان کودک و نوجوان هم از دیگر کارهای ارائه شده در سالهای اخیر در این عرصه بود. به طور کلی در سالهای پس از انقلاب هیچ اثر اپرایی واقعی در ایران اجرا نشد.
در روزهای پایانی سال گذشته (۹۱) شاهد اتفاق فرخنده ای بودیم که بسیاری از علاقهمندان هنر اپرا آن را یک غافلگیری بزرگ خواندند. اپرای «جانی اسکیکی» اثر پوچینی به همت اعضای «آنسامبل اپرای تهران» به سرپرستی و کارگردانی «هادی قضات» در تالار وحدت به روی صحنه رفت. این اپرا به زبان ایتالیایی و با نقشآفرینی و آوازخوانی تعدادی از بهترین خوانندگان ایرانی اپرا اجرا شد و در پنج شب اجرای خود تالار وحدت را لبالب از مشتاقان و هنردوستان کرد.
اجرای اپرایی در سطح کلاس جهانی رویداد فرخندهای بود که بسیاری از علاقهمندان موسیقی کلاسیک و اپرا را به تداوم چنین رویدادهایی دلگرم و امیدوار کرد.
هادی قضات، سرپرست گروه و خواننده نقش جانی اسکیکی، فارغالتحصیل دانشگاه موسیقی و هنرهای زیبای شهر گراتس اتریش است که در حال حاضر دوره فوق لیسانس اپرا را در شهر وین میگذراند و همزمان در رم نیز با اساتید بزرگی همکاری دارد.
اجرای مجدد اپرای «جانی اسکیکی» در روزهای پایانی مرداد و ابتدای شهریورماه امسال فرصتی دست داد تا با هادی قضات سرپرست آنسامبل اپرای تهران به گفت و گو بنشینیم:
اندیشه اجرای یک اثر اپرایی در ایران _ آن هم پس از حدود ۳۵ سال خالی بودن این عرصه در کشورمان_ از کجا آغاز شد؟
زمانی که مقیم وین بودم با الکساندر (علی) رهبری آشنا شدم. علی رهبری سوابق درخشانی چون رهبری ارکسترهای بزرگ دنیا از جمله ارکستر ملی فرانسه، ارکستر فیلارمونیک برلین و ارکستر فیلارمونیک زاگرب را در کارنامه دارد و همچنین آسیستان هربرت فون کارایان یکی از بزرگ ترین رهبران ارکستر جهانی بود. ایشان در سال ۱۳۸۶ از من به عنوان خواننده سولیست باس برای اجرای سمفونی ۹ بتهوون در تالار وحدت دعوت کردند. همان وقت بود که متوجه جای خالی اپرا در ایران شدم. در همان زمان، آشناییام با خوانندههای ایرانی آواز کلاسیک انگیزه ای شد تا به همراهی این افراد کاری را برای اجرا در تهران آماده کنم. این سنگ بنای تشکیل آنسامبل اپرای تهران بود.
با توجه به مهجور بودن هنر اپرا در سالیان اخیر در ایران، روند تشکیل گروه و آغاز کار چگونه گذشت؟
جمعکردن گروه آنسامبل کار سختی بود؛ مخصوصا چون خواننده زن در ایران کم داریم و افرادی که بودند هم وقت و امکانش را نداشتند. بنابراین برخی از دوستانم را که در خارج کشور بودند دعوت به کار کردم. در آغاز این کار برای ما حکم یک ورک شاپ را داشت. با کمبود جا و بودجه کار را پیش بردیم. ۲۹ تیر سال ۹۰ اولین تمرین آنسامبل آغاز شد و ۶ ماه بعد کار به جشنواره موسیقی فجر رفت.
چرا اپرای جانی اسکیکی را به عنوان نخستین کار برای اجرا در ایران انتخاب کردید؟
«جانی اسکیکی» اولین اپرایی بود که در زندگی شنیدم. سالها بعد وقتی وارد دنیای اپرا شدم، زمانی که در شهر گراتس اتریش تحصیل میکردم برای اجرای همین اثر دعوت شدم. اول نقش دیگری برای من در نظر گرفته بودند اما من برای گرفتن نقش جانی اسکیکی جنگیدم و سرانجام نقش را گرفتم. از همان موقع بود که تصمیم گرفتم این کار را در ایران اجرا کنم. علاوه بر آن، این اپرا گروه کر ندارد که این موضوع خیلی از وزن کار کم میکند. از آنجایی که یک اثر کمدی است و در کمدی اتفاقهای سریع و غیرمترقبه رخ میدهد این موضوع کمک میکند که بیننده حتی بدون زیرنویس هم داستان را متوجه شود و با آن ارتباط برقرار کند؛ و همین طور هم شد. یک علت دیگر این انتخاب هم مدت زمان کوتاه کار بود (حدود ۵۵ تا ۵۸ دقیقه) و این باعث شد آماده کردن کار، تربیت خواننده، تدریس تکنیک بیان با لهجه فلورانسی برایم راحت تر باشد.
چرا لهجه فلورانسی؟
چون کار اصلی به زبان ایتالیایی با لهجه فلورانسی است. البته کارگردانهای دیگری که این اثر را اجرا کردند به موضوع لهجه نپرداختند ولی برای من خیلی مهم بود که کار با لهجه اصیلش اجرا شود و این با صرف وقت و زحمت بسیار عملی شد.
آیا اعضای گروه با زبان ایتالیایی آشنایی داشتند؟
خیر. فقط من ایتالیایی میدانستم.
آیا حضور سولیست زن در اپرای جانی اسکیکی مشکلی در زمینه اخذ مجوزهای لازم ایجاد نکرد؟
من ریسک کردم و کار را با حضور۴ سولیست زن آماده کردم. احتمال داشت با مشکل مواجه شویم ولی من به کارم آگاه بودم و میدانستم چیز مخربی در آن وجود ندارد و کار به مرحله اجرای عمومی میرسد و خوشبختانه مشکلی ایجاد نشد.
نوع برخورد مسئولان را چطور دیدید؟
گرفتن مجوز برای من سخت بود و دادن مجوز برای آنها سختتر. چون مسئولیت سنگینی داشتند. مسئولان ما اپرا را نمیشناسند. زمانی که آخرین اپرا در ایران اجرا شد مسئولان فعلی ما شاید ۱۵، ۱۶ سال بیشتر نداشتند. تمرینها که تمام شد من درخواست بازبینی کردم. مسئولان دفتر موسیقی و ارشاد نگاه بازی به کار داشتند. آنها وقتی شب دوم اجرا آمدند و کار را تماشا کردند برای شبهای بعد سفارش بلیت دادند. ریسک من اینجا جواب داد.
آیا اعضای آنسامبل اپرا در اجرای جدید تغییر کرده اند؟
چند تغییر جزئی داریم. برای نقشهای «عمه زیتا» که خانم مهتاب کشاورز اجرا میکنند و نقش «لائورتا» که خانم شیوا سروش اجرا میکنند، خانمها ناهید ابراهیمیفر و فرنوش رحیمی را به عنوان خواننده موازی درنظر گرفتیم که احتمالا چند شب به جای ایشان بازی خواهند کرد. رل «بوزو دوناتی» یا همان مرده را را آقای مهرداد طلایی بازی میکردند که به علت مشکل آرتروز ایشان، آقای حامد مازندرانی جایگزین خواهند شد.
ظاهرا دکور هم تغییراتی داشته؟
در اجرای سال گذشته به علت تداخل اجرای اپرا با نمایش «قحطی نور» نتوانستم دکور را آنطور که میخواهم اجرا کنم. دکور قبلی استاتیک بود اما در اجرای جدید قصد دارم از امکانات دکور متحرک تالار وحدت استفاده کنم.
با توجه به اینکه جنابعالی شخصا طراحی صحنه اپرا را بر عهده داشتید، بفرمایید چه نکاتی را در طراحی دکور کار مدنظر قرار دادید؟
چون شناخت کاملی از کار داشتم، برای من بسیار مهم بود که دکور از لحاظ آکوستیک خوب عمل کند. چون در اجراهایی که صدای خواننده تقویت نمیشود، ساختار دکور برای خواننده آکوستیک مثل میکروفون عمل میکند و باید از هرگونه هدر رفتن صدای خواننده جلوگیری کند؛ بنابراین طراحی و ساخت دکور خیلی حائز اهمیت میشود. از آنجایی که در ایران طراحی صحنه برای اپرا چندان شناخته شده نیست ترجیحا این وظیفه را خودم عهده دار شدم.
اخیرا خبرهایی در خصوص پروژه آینده آنسامبل اپرای تهران منتشر شده که آن طور که از خبرها به گوش میرسد باید پروژه بزرگی باشد. بیشک علاقه مندان به هنر اپرا بسیار مشتاقند اخبار دقیق تری درباره این کار جدید بشنوند.
پروژه آینده آنسامبل اپرای تهران «اشکها و لبخندها» نام دارد که به زبان فارسی و بر اساس متن تئاتر موزیکال The sound of musicنوشته هاوارد لیندزی و راسل کروز با آهنگسازی اسکار همرستاین و ریچارد راجرز به روی صحنه میرود. در سال ۱۹۶۵ فیلمیاز روی متن این تئاتر موزیکال درهالیوود ساخته شده که در ایران به فارسی دوبله شد و به نام «اشکها و لبخندها» به نمایش درآمد.
آیا ترجمه متن نمایشنامه را خودتان برعهده داشتید؟
بله، متنی که مبنای کار ما قرار گرفت متن اصلی نمایش موزیکال است که تفاوتهای بسیاری با فیلم دارد. من متن را ترجمه و بازنویسی کردم، اما برای قسمتهای آوازی کار از ترجمه فیلم استفاده کردم. بعضی قسمتها هم در فیلم ترجمه نشده بود که ما آن بخشها را ترجمه و تبدیل به شعر کردیم.
وضعیت تمرینها و انتخاب بازیگر- خوانندههای کار تا اینجا چطور پیش رفت؟ با توجه به اینکه بیشتر شخصیتهای اصلی این کار کودک و نوجوان هستند، آیا در انتخاب نقشآفرینان مشکلی نداشتید؟
ما تمرین را با بچههای کاپیتان شروع کردیم. انتخاب بچهها سخت بود چون این کار هفت بازیگر کودک و نوجوان دارد که به لحاظ قدی میبایست از کوتاه به بلند انتخاب میشدند. بچههای موزیسین آمدند و تست دادند تا بالاخره گروه تکمیل شد و ما تمرینها را شروع کردیم. یکی دیگر از مشکلات کار این بود که باید سرعت کار را با سرعت بچهها هماهنگ کنیم. من از یک پیانیست دعوت به کار کردم تا در تمام طول تمرین موسیقی زنده داشته باشیم. به این ترتیب ما صحنه را پیش میبریم و میزان به میزان و ثانیه به ثانیه اپرا را میچینیم.
بازیگر – خوانندههای بزرگسال هم انتخاب شدند؟
بله، خانم رزماری عیسی پور برای نقش «مادر مقدس» انتخاب شدند. خانم فرنوش رحیمی عهده دار نقش «ماریا» و خودم هم نقش «کاپیتان» را اجرا میکنم.
در خبرها از این اثر به عنوان یک پروژه عظیم یاد شده، بفرمایید پروژه «اشکها و لبخندها» چه امتیازاتی نسبت به اپرای «جانی اسکیکی» خواهد داشت؟
ما در این کار یک گروه کر ۳۰ نفره خواهیم داشت که در نقش راهبههای صومعه ای هستند که «ماریا» در آن زندگی میکرده و همگی از میان شاگردان خودم انتخاب شدند. علاوه بر آن یک ارکستر ۲۵ نفره هم عهدار اجرای موسیقی کار خواهد بود.
برای محل اجرای کار هم مجددا تالار وحدت را در نظر دارید؟
بله، من صحنهها را بر اساس ماشینری تالار وحدت طراحی کردم که شامل ۱۶ صحنه و ۱۰ دکور مجزا خواهد بود و در این صحنهها از امکانات دکور متحرک تالار وحدت استفاده خواهد شد.
با توجه به سنگینی دکورها، گروه کر و ارکستر، قطعا پروژه هزینه سنگینی در بر خواهد داشت. آیا برگزار کننده برنامه این هزینهها را پوشش میدهد یا در این پروژه از حامیان مالی برخوردارید؟
برگزاری اپرای «جانی اسکیکی» و «اشکها و لبخندها» را شرکت هامین گستر آریا به مدیریت علی میرمحمدی بر عهده دارد. هامین گستر همیشه حامی من بود. من در اوج تمرینهای اجرای عمومی بودم که با میرمحمدی آشنا شدم و تیم هامین گستر در تمام طول مدت کار، دلسوزانه با ما همکاری کردند؛ اما با توجه به بالا بودن هزینهها، خیلی امیدواریم که اسپانسر یا سرمایهگذار جذب کنیم تا احیانا مجبور نباشیم به هر طریقی کیفیت کار را پایین بیاوریم. برای من فعلا برداشت مالی از کار اهمیتی ندارد و هدفم تنها معرفی این سبک کار در کشور است.
به عنوان حرف آخر؟
حرف آخرم این است که اپرا هنری است که حاصل کار یکی دو نفر یا یکی دو گروه نیست. اپرا محل تلاقی هنرهاست. هنرهایی چون آهنگسازی، خوانندگی، طراحی لباس، طراحی صحنه و نور، بازیگری، بازیگردانی، فن بیان و حتی عکاسی و فیلم برداری است. اینها دست به دست هم میدهند و در خانه واحدی به نام اپرا به جلوه در میآیند. من بسیار امیدوام که اجرای این کار فتح بابی برای بالندگی این هنر در کشورمان باشد و اطمینان دارم اگر این گامهای نخستین به درستی برداشته شود و اپرای ایران بتواند حمایتهای لازم را دریافت کند، در آینده نزدیک شاهد شکوفایی این هنر در کشورمان خواهیم بود.
دیدگاهتان را بنویسید