«نگار خارکن» نوازندهی جوانی است که سالهاست در گروهها و آلبومهای متعددی حضور داشته است و در کارنامهاش از همکاری با «محمدرضا شجریان» و «حسین علیزاده» گرفته تا آهنگسازانِ جوان دیده میشود. او در هنرستانِ موسیقی، ساز تخصصی کمانچه را زیرِنظر «هادی منتظری» آغاز کرد و بعدتر با اساتید دیگری از جمله سعید فرجپوری، اردشیر کامکار و دیگران ادامه داد. او از نوجوانی گروهنوازی در کنسرتهای متعدد را آغاز کرد؛ حالا اما مدتی است که بیش از آنکه در آنسامبلهای مختلف بنوازد، تمرکزِ خود را روی آهنگسازی گذاشته است. چندی قبل آلبوم «آن سیاهِ افسونکار» از او منتشر شد و حالا با همکاری «نازنین پدرثانی» آلبومِ «سبز در سبز» را به انتشار درآورده است. به بهانهی انتشارِ این اثر با او به گفتوگو نشستهایم:
به عنوان اولین سوال دربارهی شیوهی نوازندگیای که در این آلبوم از آن استفاده کردید، توضیح میدهید؟
آلبوم «سبز در سبز» بر اساس موسیقی دستگاهی ایران شکل گرفته است و در واقع تلاش شده تا از سبکِ نوازندگی استاد «علیاصغر بهاری» در آن استفاده شود. سبکی که من اعتقاد دارم میتوان آن را صدای اصلی کمانچه دانست و بسیاری از قدما بر اساسِ آن مینواختهاند؛ به هر روی سعی کردم در این اثر به این سبک نوازندگی ایشان وفادار باشم. البته باید توضیح دهم که خودم را مجبور به این شکل نواختن نکردم، من چند سالی است که روی این شیوه کار میکنم و «سبز در سبز» نیز بر اساسِ تجربیاتی که در این مدت به دست آوردهام، شکل گرفته است.
این شیوه هنگام ضبطِ اثر نیز لحاظ شده است؟
این آلبوم کاملا به همان شیوهی قدمایی به صورت همزمان در استودیو ضبظ شد. من و نوازندهی تنبک (خانم پدرثانی) به صورت همزمان این قطعات را نواختیم. درواقع پیش از آنکه برای ضبطِ اثر به استودیو برویم، مدت زیادی با هم تمرین کردیم, علاوه بر آن بخشِ زیادی از این قطعات (جز دو قطعه) به صورت بداهه شکل گرفت که در آلبوم توضیحاتِ آن را ذکر کردهام. در واقع میخواستم مخاطبی که این اثر را میشنود، حسی را داشته باشد که گویی در یک محفل نشسته و دو نوازنده در آن بداههنوازی میکنند.
این بداههای که دربارهی آن صحبت میکنید، همان بداههای است که استاد بهاری به آن اعتقاد داشتند و هیچ نمیدانستند که روی صحنه قرار است چه بنوازند یا به هر حال هماهنگیهایی دربارهی قطعات با هم انجام میدادید؟
برای پاسخ به این سوال باید این نکته را متذکر شوم که موسیقیای که یک نوازنده اجرا میکند، بستگی کامل به شنیدههایش دارد و همچنین آنچه تاکنون به آن گوش داده است. من مدت زیادی این نوع موسیقی در گوشم طنینانداز بوده است، ضمن آنکه همواره موسیقی نواحی مختلف ایران نیز جزو یکی از مهمترین دغدغههایم بوده و روی آن کار کردهام، بنابراین به سنتِ بداههنوازی (به همان شیوهای که در گذشته رخ میداد) وفادار بودیم. همانطور که پیش از این توضیح دادم ما مدت زمان زیادی را بدون فکر انتشارِ اثری با هم باشیم، تمرین میکردیم و در این تمرینات، دستگاهی که مورد علاقهی من بود و در عین حال احساس میکنم با حالِ آن لحظهام هماهنگی دارد (مثلا ماهور) را مینواختیم. رپرتواری که در این آلبوم میشنوید، بهاین ترتیب شکل گرفت. یعنی بلافاصله بعد از آنکه من درآمد را نواختم، قطعهی بعدی خودش آمد و اینها کنار هم شکل گرفتند. هیچ تلاش نکردم تا مثلا گوشهی «شکسته» را به زور در این اثر بگنجانم.
شما سالها شیوههای مدرنتری را در نوازندگی کمانچه نواختید و حال بارِ دیگر به مکتبِ استاد بهاری روی آوردهاید؛ در این باره توضیح میدهید؟
زمانی که در هنرستان موسیقی درس میخواندم، ردیفنوازی را با آقای «هادی منتظری» شروع کردم و همانطور که شما اشاره دارید، برای مدتی از آن فاصله گرفتم؛ آقای منتظری شاگردِ مستقیم آقای بهاری بودند و من این فرصت را داشتم تا ردیفها را به شکل کامل پیش ایشان بنوازم، در عین حال آن زمان نوجوان بودم و به همینخاطر، آن شکل نواختن برایم کار دشواری بود و دنبالِ هیجانی در سازم بودم. این مساله را با ایشان مطرح کردم و آقای منتظری با سخاوتِ بسیار زیادی من را به استاد اردشیر کامکار معرفی کردند. سبکِ نواختن استاد کامکار سبک دیگری است که آن هم بسیار جذاب و بدیع است. ایشان همان کاری را انجام دادند که استاد بهاری سالها قبل انجام دادند. من سالها به آن روش ساز زدم. اما در تمامِ این سالها، این مساله برایم چون یک کار ناتمام بود و همواره فکر میکردم باید بیشتر روی آن دقیق شوم و کار کنم؛ درواقع دوباره به گذشته بازگشتم و متوجه شدم که این فراری که همه از ردیفهای موسیقی ایرانی دارند تا چه اندازه موسیقی را فقیر میکند. موسیقی ردیف به اندازهای غنی است که هر الگویی که در این نغمات وجود دارد، دستمایهی یک قطعه و حتی آلبوم شود؛ کما اینکه بزرگانی مثل مشکاتیان و لطفی به این دلیل موسیقیهایشان پربار بوده است که آثاری که مینواختهاند مبتنی بر موسیقی ایران بوده است. در این میان باید این توضیح را بدهم که موسیقی ایران فقط مبتنی بر موسیقی ردیف نیست. همانطور که استاد درویشی به این مساله اشاره دارند موسیقی ایران شامل تمام موسیقیهای نواحی مختلف ایران است. حالا از این به بعد علاقه دارم موسیقی نواحی هم کار کنم.
چرا در حال حاضر آن شیوهی قدیمی سازِ کمانچه وجود ندارد؟
این بحثی بسیار مفصل است که اگر بخواهم به شکلِ خلاصه به آن بپردازم، این است که سازِ کمانچه اتفاقات تاریخی بسیاری را پشت سر گذاشته است. از دوران قاجار این ساز، یکی از مهمترین سازهای ما بوده است؛ بعد از تاسیس «دارلفنون» و ورودِ خط نت غربی به ایران، سازهای غربی نیز واردِ کشور ما شدند و ویولون ساز محبوبی شد. در این میان بسیاری از نوازندگان کمانچه دیگر شاگرد کمانچه نداشتند و به شاگردانشان ویولون میآموختند. این ساز سالها هیچ نوازندهای نداشت تا در دوران پهلوی دوم استاد بهاری یک سری نوآوریها در کمانچه انجام دادند که کارهای مدرنی در زمان خودش بود. ایشان در تلویزیون نیز معرفی شدند و بهاین ترتیب خیلیها دوباره به آموزش این ساز روی آوردند. حالا هم مشاهده میکنید که دیگر ساز کمانچه خیلی غلو شده باشد.
خانم خارکن، به نظر میرسد که این روزها برخلاف گذشته که در گروههای بسیاری مینواختید، بیشتر فعالیتهایتان به آهنگسازی متمرکز شده است.
کاملا درست است. زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، نوازندگی در گروههای متعدد برایم بسیار حذاب بود. در من سالها با گروههای مختلف کار کردم و برایم تجریبات خوبی به همراه داشت؛ اما با خودم فکر کردم که ادامهی آن شیوه، باعث میشود نتوانم به موسیقیای که مورد علاقهام هست، تمرکز کنم. به هر حال شما وقتی نوازندهِ گروهی میشوید، باید اجراکنندهی ایدههای دیگر باشید که البته اگر نوازندهای این کار را میپذیرد باید به همین شکل انجام دهد و من نیز تمامِ توانم را صرفِ روی کارآوردنِ ایدههای آهنگساز میکردم.
دیدگاهتان را بنویسید