مبحث موسیقی سالم و ناسالم طی قرن ها به جایگاهی رسیده که می توان گونه خوب را از بد تشخیص داد. امروزه ازین مقوله عبور کرده ایم و بحثی که مدلول همین موضوع است، تلقی دسته ای از موسیقیدانان و مخاطبین در سطحی بالاتر، بر وجود «موسیقی عرفانی» است که نزد بسیاری در چارچوب مباحث دیالکتیک بدان پرداخته می شود. مبحثی که بسیار جای ایراد دارد و باید بیشتر بدان پرداخته شود.
پیرامون بحث مذکور این سوال در ذهن متبادر می شود که «آیا موسیقی عرفانی داریم؟» یا خیر. به همین منظور و برای شفافیت بیشتر موضوع با «کیوان پهلوان» نویسنده، پژوهشگر و موسیقی شناس به گفتگو نشسته ایم که ترجمه، تالیف، تدریس، پژوهش در انسانشناسی، فولکلور و موسیقی نواحی و نوازندگی از زمینه های فعالیتی اوست.
آقای پهلوان اصولا آیا موسیقی عرفانی داریم؟ برای روشن شدن موضوع توضیح بفرمایید.
همانگونه که بارها گفته ام و بار دیگر تکرار می کنم که انسان، موسیقی را به وجود آورده تا با آن به آرامش برسد. موسیقی همزمان با شکل گرفتن زبان پیچیده تر شده است. مادر برای به آرامش رسیدن خود و فرزندش لالایی خواند. شعرش آرامش دهنده خودش و ملودی لالایی آرامش دهنده نوزادش.( شعر مادر خود به تنهایی موسیقی نیست).
همانطور که گفته ام انسان برای چند منظور مهم لحن ها و نغمه ها را برای آرامشش ساخت:
۱. به هنگام سوگ و مرگ ۲. هنگام جشن و شادمانی ۳. به هنگام کار ۴. برای تهییج و رزم آزمایی و پهلوانی( در مبحث «آیا موسیقی حماسی داریم؟» توضیح بیشتری می دهم.) ۵. برای عبادت.
انسان برای رسیدن آرامش نیاز داشت با خدای خود نیایش کند و تا زمانی که انسان های اولیه در چارچوب ادیان ابتدایی خود به عبادت می پرداختند، ارواح خبیثه را دور می کردند و با موسیقی و رقص ارواح نیک را فرامی خواندند. همه اینها در چارچوب آیین انجام می شد.
موسیقی از منظر عرفان و کارکرد آن در چه سطحی از اهمیت برخوردار بوده است؟
همانطور که خوانده ایم، عرفان با مفاهیم و واژه سروکار دارد و موسیقی از الحان و نغمهها تشکیل شده است. باید در عرفان و تصوف مفاهیم را خواند و دریافت و عارف و صوفی شد. خود نغمه ها و الحان در موسیقی فقط پاسخگوی احساسات انسان است. خواندن اشعار مولانا یا صوفی دیگر با لحنی از موسیقی آن موسیقی را عرفانی نمی کند. جدیدا از خوانندگان موسیقی پاپ یا دیسکویی می بینیم ریتم و ملودی دیسکویی(در مورد موسیقی دیسکویی جداگانه صحبت می کنم) شعر زیبای مولانا را می خوانند و می گویند موسیقی عرفانی است. واقعا تاسف آور است.
یعنی واقعا موسیقی عرفانی وجود ندارد؟
مگر با سازهای موسیقی پاپ یا موسیقی ردیف دستگاهی و حتی تنبور، موسیقی عرفانی می شود!؟ ساز تنبور در میان اهل حق برای عبادت استفاده می شود و می گویند نغماتی که با آن در جمع خانه نواخته می شود فقط باید کاربرد جمع خانه ای داشته باشد وگرنه بدعت محسوب می شود. موسیقی و ساز برای عبادت کردن است. عابد، عمل عبادت را با نغمه و ساز و شعر و باورهایش انجام می دهد که هیچ ربطی به عرفان و تصوف و مفاهیم آن ندارد.
عبادت کردن در دین اسلام از طریق نماز، خواندن قرآن و ذکر و غیره در سکوت و یا با صدای بلند و شاید با الحان موسیقایی مثل ترتیل قران و اذان گفتن انجام شود.
در طریقت ها طبیعی است نماز و ذکر از ارکان اساسی عبادت هستند. خواندن نماز آنها با دیگر مسلمانان تفاوتی نمی کند اما در ادای ذکر تفاوت جدی وجود دارد. در طریقت های نقشبندیه و نعمت الهی گنابادی و ذهبیه و… ذکرها «خفی» یعنی در دل بدون هیچ صدایی تکرار می شوند و در طریقت های نعمت الهی نور علی شاهی، قادریه و چشتیه و… ذکرها «جلی» هستند و با صدای بلند خوانده می شوند و عبادت آنها با تکرار اذکار و نواختن ساز توام است(نگاه کنید به کتاب نگارنده به نام «موسیقی و ذکر در تمدن ایران زمین»).
طریقت چشتیه رقص و سماع شان تحت تاًثیر آیین هندو در هندوستان و پاکستان قرار گرفته است و موسیقی قوالی خود گواه آن است. پس می توان قوالی را یکی از اشکال عبادت طریقت چشتیه دانست. در بلوچستان ایران ذکر خوانی و شعر خوانی عابدان طریقت چشتیه با سازهای محلی خود انجام می شده است.
در نهایت باید نتیجه بگیریم که «عرفان و تصوف» با توضیحاتی که در بالا داده شد دارای واژگان، مفاهیم و نظریات است که می تواند پیرامون موسیقی هم دیدگاههایی وجود داشته باشد اما صرفا ملودیها و الحانی که با اشعار عارفان و صوفیان خوانده می شود را نمی توان «موسیقی عرفانی» نامید. شعرش شاید دارای مفاهیم عارفانه و صوفیانه بوده اما ملودی آن به تنهایی نمی تواند عرفانی باشد.
دیدگاهتان را بنویسید